به گزارش گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ همزمان با آغاز سال جدید و عید نوروز، مونا حسینزاده و علی نوروزی در گفتگو با یکی از مجله های فرهنگی از روند فعالیتهای خود در سال 96 و رابطه اش با عید نوروز و سنتهای گفت.
نام این زوج خوشبخت مونا حسین زاده و علی نوروزی است. سقف خانه شان آسمان آبی و گاهی ابری خداست! مسیر زندگی شان شاهراه پر پیچ و خم جاده های کشور است نه دغدغه اجاره سر ماه را دارند و نه نگران نپرداختن قبض های چند رقمی آب، برق، گاز و ... همیشه حواس شان به هم هست مانند دو قناری عاشق تمام لحظات را در کنار هم سپری می کنند و تاب دوری چند ساعته از یکدیگر را ندارند عشق شان و کارشان مثال زدنی و بی مانند است مانند مرغان مهاجر همیشه در حال سفر هستند بی آنکه قصد ماندن و اسکان در جایی داشته باشند پنج سالی است سوار بر خودروی فولکس خود که نامش را بامبو گذاشته اند به گشت و گذار مشغول هستند و از زندگی متفاوت شان لذت می برند شعارشان عشق، صلح، دوستی و دنیای بدون مرز است. با این زوج ماجراجو و دائم السفر که در ماشین زندگی می کنند و خانه ای ندارند، همراه شده ایم تا از خودشان و زندگی عجیب شان بگویند.
مونا حسین زاده : متولد روزهای پایانی گرم ترین ماه سال یعنی 29 تیر سال 62 در تهران هستم. پدرم راننده تاکسی و مادر خانه دار است. یک خواهر و برادر کوچک تر از خودم دارم.
او در مورد ازدواجش می گوید: در دوران دبیرستان، زمانی که به تفرش برای دیدن خاله ام می رفتیم، با علی آشنا شدم و چندی بعد در سال 1383 ازدواج کردم.
زمانی که نامزد بودیم سفرهای کوتاهی به شمال کشور با جیپ داشتیم. آن زمان همسرم جیپ داشت بعد از ازدواج به خاطر مشکلاتی که وجود داشت برای همین تعطیلی آخر هفته ها باعث شد تا بی هدف دل به دل جاده بزنیم.
در سال 87 به پیشنهاد یکی از دوستان تصمیم گرفت در کلاس های طبیعت گردی شرکت کند و دوره ها آن را بگذراند و بعد تصمیم گرفتیم آخر هفته ها، اعیاد و روزهای تعطیل با برگزاری تورهای طبیعت گردی، منبع درآمدی داشته باشیم.
حسین زاده در مورد تصمیم شان و دست کشیدن از خانه و زندگی شان گفت: از همان روزی که با هم ازدواج کردیم و به سفر رفتیم. حس خوبی داشتیم آن حال خوش در سفر باعث شده بود تا بارها به این موضوع فکر کنیم دست از خانه و زندگی بکشیم و برای همیشه به سفر برویم هیجان سفر و بودن در کنار هم ما را راغب کرد تا در سال 91 تصمیم عجیبی از نظر دیگران بگیریم. خانه و زندگی را رها کردیم و تمام تمرکزمان را روی سفر گذاشتیم خانه اجاره ای را به صاحب خانه پس دادیم لوازم منزل مان را به اقوام نزدیک هدیه دادیم و مقداری از اسباب و اثاثیه را که با آن خاطرات خوشی داشتیم در انباری خانه مادر علی و مادرم قرار دادیم جیپمان را فروختیم فولکس ون خریدیم و برای همیشه رهسپار جاده ها شدیم هم فال بود هم تماشا!
وقتی درهای فولکس ون شان را باز می کنند و از جلو به آن نگاه می کنند شبیه شخصیت کارتونی دامبو فیل پرنده است برای همین این اسم را رویش گذاشتند به خاطر تجربیاتی که در طول سفر به دست آوردند سه بار داخل آن را تغییر دکور دادند به طوری که پنج نفر را به راحتی درون خود جای می دهد و می توانند راحت در آن بخوابند یک گاز سه شعله یکسری کمد برای لوازم و لباس شان، جاکفشی، قفس کتاب و کمد ادویه و قاشق و چنگال برای آن طراحی و نصب کرده اند تا همه چیز روی نظم باشد بامبو مجهز به مبل تختخواب شو، آبگرمکن و سینک ظرفشوئی هم هست. بامبو را با جاجیم های سنتی تزئین کرده اند و به نوعی خانه شان محسوب می شود.
خودش را دوستدار طبیعت، علی نوروزی متولد 58 و اهل تفرش معرفی کرد دیپلم تجربی دارد و از زندگی و سفر با عشق و همراه همیشگی اش بی نهایت لذت می برد با رسیدن به عشق، خیلی از رویاهایش رنگ حقیقت گرفته است. فکر میکنم بهترین قسمت زندگیم بودن تمام لحظات با همسر عزیزم مونا است روش زندگی که انتخاب کردم خیلی دوست دارم و از آن لذت می بریم. سفر باعث شده تا به این نکته واقف شویم همیشه در همه جا، آدم هایی خیلی خوب وجود دارند که بی توقع می بخشند و محبت می کنند خوشحالم از این که همیشه با مونا در حال سفر هستیم و در فولکس ون زندگی می کنم سفر، دانشگاه عاشقی است که باعث تداوم عشق بین من و مونا شده است.
پانزده سالی است که ازدواج کرده اند به نظرشان خودخواهی است اگر بخواهند با چنین اوضاعی که دارند بچه دار شوند.
سه بار تمام ایران را وجب به وجب گشته اند البته سفرهایی هم به کشورهای ارمنستان، گرجستان، ترکیه و هند داشتند.
از زمانی که ازدواج کردند همیشه سفره هفت سین را به شیوه ها و سبک های متفاوت در دامان طبیعت، پهن کردند.
به هر نقطه ای از کشور پا می گذارند یک عده دوست خوب منتظر آمدنشان هستند که بیشتر آنها از طریق فضای مجازی و صفحه اینستاگرام، سفرهایشان را دنبال می کنند.
دوست دارند اگر روزی تصمیم گرفتند در جایی ساکن شوند در شهر شیراز خانه ای بخرند تا دوستانی که در سراسر ایران پیدا کرده اند به خانه هایشان بیایند تا بتوانند از آنها پذیرایی کنند. حسرت چیزی را در زندگی شان نمی خورند، چون همدیگر را دارند.
حسین زاده: ما آدم هایی نبوده ایم که یکجانشینی حال مان را خوب کند، زیاد درگیر تکنولوژی و راحت طلبی شهرنشینی نبودیم. ماندن در یک شهر، ما را خسته میکند. باورتان نمی شود شهر و محیطش انرژی ما را می گیرد و برایمان کسالت بار است وقتی در سفر و در دل طبیعت هستیم به آن آرامش که می خواهیم می رسیم.
انتهای پیام/