به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شاعران آیینی کشورمان درباره ولادت حضرت جواد الائمه (ع) اشعاری را سرودند، که شما می توانید در اینجا این سرودههای شاعران آیینی را اینجا بخوانید .
یوسف زهرای شهر کاظمین (وحید قاسمی)
حس باران در نگاه ساده ات
شوق رفتن در مسیر جاده ات
مبدا مشهد، مقصد من کاظمین
نقشۀ راهم گل سجاده ات
میروم از سنگلاخ عاشقی
تا نهایتهای دور افتاده ات
رفتن و رفتن بدون وقفهای
شیوۀ شب گردی دلداده ات
میرسم یک روز بر دروازهی
چشمهای مهربان و ساده ات
جا گرفته کهکشانی از غزل
در مدار زلف پیچ افتاده ات
در تفرج گاه صبح شعر من
دب اکبر میشود کباده ات
حضرت والا، امام عالمین
یوسف زهرای شهر کاظمین
ساحل دریای جودت بیکران
هفت دریا قطرهای از فضلتان
سفرهی احسانتان گسترده است
حاتم طائی نشسته پای آن
من گدای اهل بیتم،ای امیر
باب حاجات من است این آستان
روزی من را خدا دست تو داد
کاسهای آب و کمی خرما و نان
قرص نانها دست پخت فاطمه ست
شک ندارمای کریم مهربان
گندمش را از بهشت آوردهای
از زمینهای خودت در آسمان
خانه ات آباد باشد تا ابد
کوری چشم حسودان زمان
حضرت والا، امام عالمین
یوسف زهرای شهر کاظمین
آینه در آینه پیغمبرید
ساقیانِ گرد حوض کوثرید
سورۀ کوثر جواب محکمِ
آنکه میگوید شماها ابترید
چارده نورید، نور لایزال
بر سریر کبریایی زیورید
عرشیان را درس ایمان داده اید
در دو عالم اهل وعظ و منبرید
هر سحر بعد از نماز صبح تان
روضه خوان روضههای مادرید
در قیامت جان پناه شیعیان
بر تمام عرش، سایه گسترید
شک ندارم که مرا همراه تان
روز محشر سمت جنت میبرید
حضرت والا، امام عالمین
یوسف زهرای شهر کاظمین
ابن الرضا تو، حضرت باب المراد تو (هِمان)
طوبای تو میان دلم قد کشیده است
بین من و خیال خودم سد کشیده است
احساس میکنم به تو نزدیک میشوم
جذر مرا نگاه تو مد کشیده است
این جذبه طلایی بالا نشین تو
بال مرا حوالی گنبد کشیده است
دست خدای عز و جل روی قلب ما
این بار سوم است محمد کشیده است
نوری رئوف در حرمت موج میزند
الطاف کاظمین به مشهد کشیده است
بخشنده تو، خدای کرم تو، جواد تو
ابن الرضا تو، حضرت باب المراد تو
بگذار خاک پای تو نقاشی ام کنند
سجادهی دعای تو نقاشی ام کنند
بگذار بر کنار قدمهای هر شبت
با رشته عبای تو نقاشی ام کنند
بال و پرم بده که شبیه کبوتری
امروز در هوای تو نقاشی ام کنند
بگذار از زمان ازل تا همیشهها
آقای من برای تو نقاشی ام کنند
وقتی میان خانه دعا پخش میکنی
مسکینترین گدای تو نقاشی ام کنند
بخشنده تو، خدای کرم تو، جواد تو
ابن الرضا تو، حضرت باب المراد تو
ای بالش تو دست امام رئوف ما
ای سایه بان روی تو بال فرشتهها
تا آمدی امام رضا گریه اش گرفت
ای مستجاب چله سجاده دعا
تا یک تبسمی نکنی پا نمیشود
خورشید از مقابل گهواره شما
اینگونه بی نقاب نظر میخوری عزیز
اینقدر در مقابل آیینهها نیا
آقا قرار ما سر میدان کاظمین
ای اولین زیارت ما بعد کربلا
بخشنده تو، خدای کرم تو، جواد تو
ابن الرضا تو، حضرت باب المراد تو
هر صبح چهارشنبه مقیم تو میشوم
از زائران صبح نسیم تو میشوم
روزی اگر به طور مرا راهیم کنند
سوگند میخورم که کلیم تو میشوم
وقتی که از محله ما میکنی عبور
کوچه نشین دست کریم تو میشوم
بر پشت بام گنبد زرد و طلائیت
مثل کبوتران حریم تو میشوم
کم کم در ابتدای خیابان کاظمین
دارم همان گدای قدیم تو میشوم
بخشنده تو، خدای کرم تو، جواد تو
ابن الرضا تو، حضرت باب المراد تو
هیچ کسی نیست از تو با برکتتر (علی اکبر لطیفیان)
هر که سر خدمت نگار ندارد
هر چه که هم باشد اعتبار ندارد
بحث سر دیدن کریمی یار است
ور نه گدا بودن افتخار ندارد
وقت کرم دست تو به دست گدا خورد
بهتر از این لطف روزگار ندارد
شانه بزن بیشتر به زلف کمندت
این دل ما ترس تار و مار ندارد
صبح قیامت اگر تو دلبر مایی
هیچ کسی با بهشت کار ندارد
تا که خدا هست شاه و گدا هست
شاه اگر یار ماست روزی ما هست
لطف تو باشد اگر، حساب کدام است؟!
مهر تو باشد اگر، عذاب کدام است؟!
علت خلقت تویی در عشق و گر نه
جبر کدام است و انتخاب کدام است؟!
چلهای باید گرفت تا که بفهمیم
سرکه کدام است یا شراب کدام است؟!
این پدر پیر تو چگونه بخوابد
پهلوی گهوارهی تو، خواب کدام است؟!
روی تو و روی او… چگونه بفهمیم
در وسط این دو، آفتاب کدام است؟!
هیچ کسی مثل تو وجود ندارد
مثل تو و سفرهی تو جود ندارد
باز بینداز سمت ما نظرت را
نوکر دربار کن غلام درت را
جای تو عرش است و خاک قابل تو نیست
این طرفی کردهای چرا گذرت را؟!
بعد چهل سال گریه کردن و هجران
این همه خوشحال کردهای پدرت را!
بعد چهل سال، عاقبت شده وقتش
تا بگذارد به روی سینه سرت را
وای اگر وا شود ز. چهره نقابت
پر کنی از کشته کشته دور و برت را
شهر پر است از حسود، حرز بینداز
یا که عوض کن مسیر رهگذرت را
در همه مولودهای قوم پیمبر
هیچ کسی نیست از تو با برکتتر
لطف تو را از ازل زیاد نوشتند
آینه ات را خدا نژاد نوشتند
خاک سر راه تو بهانهی خلق است
خاک مرا از همین بلاد نوشتند
ایل و تبار مرا مرید نوشتند
ایل و تبار تو را مُراد نوشتند
هر چه خدا جود داشت داد به دستت
نام تو را این چنین، جواد نوشتند
یا کرم و یا جواد عبد تو هستم
حضرت باب الجواد عبد تو هستم
هفت زمین در خور کبوتر تو نیست
غیر بلندای عرش بستر تو نیست
وقت نماز شبت تجلی الله
هیچ کسی جز تو در برابر تو نیست
خواست پدر بوسه اش برای تو باشد
خوب شد این که کسی برادر تو نیست
گر چه علی اکبرِ امامِ رضایی
زخم، ولی بر ضریح پیکر تو نیست
این شب جمعه بده جواب همه را
آب مگر مهریهی مادر تو نیست
از چه علی اصغر از فرات ننوشید
از چه از آن مایهی حیات ننوشید
صاحبان کرم و جود جوادش گویند (غلامرضا سازگار)
باز بر نخل ولایت ثمری داده خدا
آسمان عظمت را قمری داده خدا
در بهاری همه زیبائی و امید و صفا
گلشن مهر و وفا را ثمری داده خدا
دهم ماه رجب لیله قدر دل ماست
وه بر این شب چه مبارک سحری داده خدا
شب قدر است بخوان سوره کوثر،
زیرا به رضا (ع) کوثر وقدر دگری داده خدا
حجره کوچک ریحانه بهشتی دگر است
که بر این خانه صفای دگری داده خدا
به جهان بشریت زحریم ملکوت
با جمال ملکوتی بشری داده خدا
تا که در بادیه عشق توقف نکند
باز این قافله را راهبری داده خدا
همه از مرحمت این پدر و این پسر است
هر چه بر هر پسر و هر پدری داده خدا
همچو او نیست دگر پر برکت مولودی
مقدمش را چه مبارک اثری داده خدا
اولیاء جمله جوادند ولیکن ز جواد (ع)
جود را جلوه تابنده تری داده خدا
تا دهد قدرت فرعونی مامون برباد
به جگر گوشه موسی پسری داده خدا
جز مدیح علی (ع) وآل (موید) را نیست
آری آری که به هر کس هنری داده خدا
شادی کل عباد است عباد است عباد
فتح ابواب مراد است مراد است مراد
شادی و شور، جهاد است جهاد است جهاد
عید میلاد جواد است جواد است جواد
مظهر عفو رحیم است رحیم است رحیم
که کریم ابن کریم است کریم است کریم
حبّذا شمس ولایت قمرت بخشیدند
بصر نوری و نور بصرت بخشیدند
قرص خورشید به وقت سحرت بخشیدند
خود جوادی و جواد دگرت بخشیدند
گشته از فیض گلت بیت ولایت گلشن
دیدهات باد به دیدار محمد روشن
این پسر مظهر حسن احد دادگر است
این پسر خلق زمین را و زمان را پدر است
این پسر همچو پدر بضعة خیرالبشر است
این پسر از همه خوبان جهان خوبتر است
این پسر هستِ رضا هستِ رضا هستِ رضاست
همچو قرآنِ محمد به سر دستِ رضاست
این جواد است که جود آمده جود از کرمش
خواهد ار جود کند ظرف وجود است کمش
جود آرد همه شب سجده به خاک قدمش
ماه و خورشید بود گرم طواف حرمش
هر طرف روی کند باز مه محفل ماست
حرمش کعبه جانها به حجاز دل ماست
حامد خالق و دردانة محمود است این
به جمال ازلی شاهد و مشهود است این
کنز مخفی ابد را در مقصود است این
گوهر هشت سپهر کرم و جود است این
صاحبان کرم و جود جوادش گویند
کعبة اهل دل و باب مرادش گویند
ای به هر لحظه دو صد جان و سرم قربانت
نیست چیزیم که گویم، هنرم قربانت
جان چه قابل که ز. جان خوبترم قربانت
پدرت گفت که جان پدرم قربانت
تو به تن روح و به سر شور و به دل آرامی
رضوی روی، علی خوی و محمد نامی
کل هستی چو کف دست به پیش نظرت
دو مطیعند و غلامند، قضا و قدرت
هر کجا پای نهی علم بود پشت سرت
پور اکثم زده زانوی تلمّذ به برت
به خدایی که تو را داده چنین جاه و مقام
تو، ولی نعمت مایی و امام ابن امام
پور هارون ستمگر چو مقام تو شناخت
رنگ از چهره، قرار از دل و هوش از سر باخت
آتشی بود که در شعلة نور تو گداخت
گوئیا قلب ورا نطق تو از کار انداخت
خبری تازه ز. اسرار الهی گفتی
از هوا و مه و ابر و یم و ماهی گفتی
ای وجود تو همه شاهد یکتایی تو
قلم صنع کند فخر به زیبایی تو
ماه حیرت زدة حسن تماشایی تو
زنده هر مرده دل از فیض مسیحایی تو
رضوی ماه رضا جلوة تو در دل ماست
دست ما خالی و جود تو همه حاصل ماست
کیست تا، چون تو به یک قطره دو دریا بدهد
به گدا بیشتر از ثروت دنیا بدهد
با کلامش همه را شهد مصفا بدهد
حرز مادر را بر قاتل بابا بدهد
ای هماره کرم و جود و عطا زندة تو
جود کن جود که جود است برازندة تو
من کیم خاک گدایان سر کوی توام
خالی ام از همه و پر ز. هیاهوی توام
تشنهام تشنه، ولی تشنه لب جوی توام
میثم بی سر و پایم که ثنا گوی توام
گر چه قابل نبود دم زدنم وقف شماست
قلم و طبع و زبان و سخنم وقف شماست
جواد آل علی جان ضامن آهو (محسن عرب خالقی)
قسم به آن که به گنجشک بال و پر داده
همان که بال قنوت دم سحر داده
قسم به سورهی خورشید و آیه آیهی آن
که نور را به دل روشن بشر داده
قسم به آه درختی بدون بَر، که جبر
شکوه ساقهی خود را به یک تبر داده
دمیده بر دم صور مدینه اسرافیل
ترانه خوانده و آواز عشق سر داده
که هان تمامی هفت آسمان نظاره کنید
فلک به دامن خورشیدتان قمر داده
کسی که وارث پیغمبر است ابتر نیست
خدا دوباره به این خاندان پسر داده
پسر نه کوثر قرآن ضامن آهو
جواد آل علی جان ضامن آهو
همان که سجده گهش آسمان عیسی شد
همان که خاک درش کوه طور موسی شد
همان که ذره شد از لطف چشم او خورشید
همان که قطره ز. شوق نگاش دریا شد
همان که روشنی چشم آسمانی هاست
ستارهی سحر آسمان بابا شد
همان که در وسط طعنهها و تهمتها
رسید و قصهی کوثر دوباره احیا شد
مدینه مکه و ریحانه هم خدیجهی آن
رضا رسول خدا و جواد، زهرا شد
رسید سیب بهشت خدا، خدا را شکر
رسید یوسف یعقوب ما، خدا را شکر
به شیوهی پدر این چشم مهربان شده است
همان نگاه همان عاطفه همان شده است
همان صمیمیت و گرمی و صفایی سبز
همان پناه که آهو دخیل آن شده است
اگر غلط نکنم بوی یاس میآید
اگر درست بگویم رضا جوان شده است
جواد، جود خداوند آسمانها هست
که با زبان زمینی او بیان شده است
منم گدای امامی که قرص مهر و ماه
به دست سائل او مثل قرص نان شده است
فقط نه ملجأ حاجات مردمان زمین
که مأمن همهی آسمانیان شده است
کسی که سائل این خانه هست میداند
جواد، جود کند سائلی نمیماند
مخاطب همهی نامههای من شدهای
توسلی همه روزه برای من شدهای
در این زمین که هوای نفس کشیدن نیست
حیات من، نفس من، هوای من شدهای
دلم بهانه صحن تو دارد آقا باز
بهانهی سفر کربلای من شدهای
مرا سفر، سفر کاظمین قسمت کن
مرا زیارت قبر حسین قسمت کن
حسن لطفی
امشب شب گدایی و عرض ارادت است
باب المراد آمده و وقت حاجت است
امشب دوباره خنده به لبهای مرتضی ست
وقت نزول آیهی ناب امامت است
یک "یا جواد" گفتم و دل کاظمین رفت
نوکر همیشه در پی طوفِ زیارت است
یادش بخیر جامعه خواندم میان صحن
بین بهشت... نه... حرمت فوق جنت است
وقت زیارتت همه در فکر مشهدند
از بس میان این دو عمارت شباهت است
حبّ تو را امام رضا هدیه میدهد
با این حساب عاشقتان با سعادت است
ما را ولایت تو ز. آتش نجات داد
خواندی مرا که عادت این در مروّت است
ما سائلان سفرهی پر برکت توایم
هرکس نشد گدای شما بی لیاقت است
توحید بی ولای شما کفر مطلق است
دین بدون نام تو عین ضلالت است
تنها به فعل و سیره تان اقتدا کند...
امروز اگر که شیعه به فکر برائت است...
بر خشم و کینههای تو از آن دوتن قسم
لعن عدوی فاطمه هر دم عبادت است
صد مرده زنده میشود از نام نامی ات
عیسی دخیل توست که اهل کرامت است
با ذکر "یا جواد" دلم زیر و رو شود
نامت برای قلب سیاهم طهارت است
شعرم اگر توان ثنای تو را نداشت
آقا ببخش شاعرتان بی بضاعت است
محمود ژولیده
همین که حاصل یک عمر لبخند رضا هستی
محمد هم که باشی باز دلبند رضا هستی
میان بهترین هایی، چه تفضیلی از این برتر
که بابای "علی" هستی و فرزند "رضا" هستی
به مشهد که به جای خود، دلم در کاظمینت هم
بگوید یا رضا از بس همانند رضا هستی
قسم خوردن به نامت میدهد حاجت به قدری که
به محشر هم گمانم ذکر سربند رضا هستی
خدا میخواست تا معنای بخشیدن عیان گردد
جواد آمد که این معنا برای ما روان گردد
رضا که صاحب فرزند میشد آخرش، اما.
خدا میخواست تا این فیض، سهم خیزران گردد
پسر گشتن از این سو و امام شیعه از آن سو
جواد آمد که این گردد، جواد آمد که آن گردد
حکایتها فراوان است از هر لحظهی این طفل
چنان که صد گلستان ضرب در صد بوستان گردد
علی هر چند فرزند محمد بود، این دفعه
محمد از علی آمد که فخر شیعیان گردد
در این وادی اگر سودی ست با درویش خرسند است
تجارت جز درِ این خانه سودش هم زیان گردد
پدر با داغ فرزندش، پدر با داغ دلبندش.
ولی اینجا پسر با داغ بابا امتحان گردد
شب میلاد فرزندش همین که تشنه لب باشد
گمانم "خیزران" هم اشک ریز خیزران گردد
سیدرضا موید
امشبای غم از دل ما دور باش
امشبای عفریتِ خودبین کور باش
امشبای ماه منیر آسمان
از پس ابر سیه رخ کن عیان
امشبای پروانۀ شب زنده دار
دور شمع یار پر زن بی قرار
امشبای گمگشتگان شورا کنید
تا دیارِ یار را پیدا کنید
امشبای شهر پر آشوب حجاز
بر سپهر و ماه و اخترها بناز
خاکیان نازند بر افلاکیان
عرشیان محتاجِ فیضِ خاکیان
ای قلم امشب کجا بردی مرا
تا حریم کبریا بردی مرا
باز سوی کهکشانم میبری
تا کدامین آسمانم میبری
میدهد این مژده جبریل امین
شد شب میلاد عیسای زمین
یک صدا عالم صدایش میکند
عیسی مریم دعایش میکند
گر بشر گویم بشر حیران اوست
ور ملک گویم ملک دربان اوست
او "جواد" است و عزیز مرتضاست
راحت جان علی موسی الرضاست
گوید ارباب خرد با اعتقاد
"یا جواد و یا جواد و یا جواد"
ای هواداران اولاد رسول
وی ثنا گویان زهرای بتول
همت مرغ همائیتان کجاست
حال کشکول گدائیتان کجاست
نور در ظلمت سفیدی میدهد
فاطمه بر شیعه عیدی میدهد
سردهید این زمزمه اندر نهاد
"یا جواد و یا جواد و یا جواد"
قاصدا امشب به رضوانم ببر
نه به رضوان بر خراسانم ببر
گو مبارک باد این فرخنده عید
جان ایران جان جانانت رسید
طوس را امشب چراغان کرده اند
جشن بر پا در خراسان کرده اند
مادری، فرخنده زاد آورده است
نازنینی، چون جواد آورده است
گوید احسن ای گل باغ وداد
یا جواد و یا جواد و یا جواد
انتهای پیام/