به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛در سال های اخیر ازدواج های دانشجویی در بین جوانان رواج بیشتری پیدا کرده است. مقام معظم رهبری در ارتباط با ساده بودن این سبک از ازدواج های در یکی از سخنرانی های خود گفته اند که " از ازدواجهای دانشجویی که هر سال برگزار می شود، بسیار خشنود و خرسندم. اگر عادت کنند که ازدواجها را ساده، بی پیرایه و بی تشریفات انجام دهند، فکر می کنم که بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.
ازدواج دانشجویی
بسیاری از خانواده ازدواج های دانشجویی را ریسک بالایی برای دختر و پسر خود می دانند. چرا که پسر هنوز تحصیلش تمام نشده، سربازی نرفته، کار مناسبی و در نتیجه حساب پس انداز قابل توجهی هم ندارد. از سوی دیگر تصور می کنند که هنوز ازدواج برای آنها زود است و باید تحصیلاتش را ادامه بدهند تا آنکه مسئولیت های یک زندگی را بر عهده بگیرند.
این در حالی است که ازدواج های دانشجویی دارای کمترین میزان طلاق و اختلاف ها در میان انواع شکل های ازدواج است. گرچه ممکن است نسبت به سایر ازدواج ها مشکلات مالی و اقتصادی بیشتری را برای زوجین به همراه داشته باشد.
همه تلاشمان را برای درک یکدیگر و بخشش هم می کنیم و از آنجا که باید لباس هم و آبروی هم باشیم، مسائل مان را بین خودمان و با همفکری هم به نتیجه می رسانیم نه وارد کرد دیگران در متن و بطن زندگی مان.
برای آشنایی و شناخت از همدیگر چه مدتی زمان گذاشتید؟
مدت زمان آشنایی ما برای شناخت از همدیگر تا قبل از نامزد شدن حدودا 6 ماه به طول انجامید این دوره شش ماهه، هر دو بسیار متعهد به اصول اخلاقی، شرعی و خانوادگی خود در زمینه ارتباط با نامحرم بودیم به همین علت بیشتر ارتباط ها زیر نظر خانواده ها و بر اساس اصولی بود که به آن اعتقاد داشتیم.
ساکن دو شهر متفاوت بودیم به همین جهت دیدارهای ما کمتر و بیشتر جلسات به صورت تلفنی و یا نوشتاری بود. با این حال اصرار داشتیم که به محض آنکه شرایط فراهم شود، حتما ملاقات حضوری هم داشته باشیم.
گفتگو با همدیگر، رجوع به مشاور، قرار ملاقات های کوتاه با برخی اعضای خانواده هایمان، تحقیق و پرس و جو از دوستان و نزدیکان روش هایی بود که ما از آن طریق نسبت به یکدیگر اطلاعات و شناخت بدست آوردیم.
نقش خانواده ها در زمان آشنایی و بعد از آن چگونه بود؟
خانواده ها خیلی کمک کننده بودند. با این حال نکته ای قابل ذکر است. ما معمولا در مواردی که گرهای در مسیر شناختمان می افتاد و دچار تردید و ابهام می شدیم، ترجیح میدادیم که به متخصص این امر رجوع کنیم. مشاوران مذهبی در این زمینه بسیار تسهیل کننده بودند؛ هم به صورت تخصصی نظر می دادند و هم از آنجا که آنها پدرو مادر ما نبودند، دیگر نیاز نبود نگران مخدوش شدن چهره ی همسر احتمالی آینده مان باشیم.
به ویژه در مسایل جزیی که اهمیت کمتری داشت، نیاز نمی دیدیم که خانواده ها را به میدان آورده و ذهن و فکر آن ها را هم مشغول کنیم و یا به احتمالی بعید، آن ها را بدگمان کنیم. در حالی که مشاورانی متخصص و متدین این گره را باز می کردند.
با این اوصاف نتیجه کلی صحبت هایمان را به خانواده ها منتقل می کردیم. و آن ها در جریان روند شناخت ما بودند و گرفتن تایید مرحله به مرحله و تایید نهایی از آن ها برای ما بسیارمهم بود و در مواردی از تجربه های کارسازشان استفاده می کردیم.
بعد از آنکه دو نفر تصمیم به ازدواج می گیرند، وارد مراحله تشریفات و رسومات ازدواج می شوند، یکی از این رسومات تعیین مهریه است. دعوای همیشگی مهریه بالا یا پایین برای شما اتفاق افتاد؟
مهریه را خانواده عروس پیشنهاد داد و کفویت فرهنگی که خانواده ها با همدیگر داشتند مانع از ایجاد بحث و جدال بر سر میزان مهریه شد. در آن جلسه تعداد 114 سکه به عنوان مهریه مورد توافق هر دو خانواده قرار گرفت البته پس از ازدواج؛ تصمیم گرفتیم 14 سکه را به عنوان مهریه نگه داشته و باقی آن را ببخشیم.
هر دو بر این نظر بوده و هستیم که میزان مهریه در احساس خوشبختی و کیفیت زندگی مشترک، نقش تعیین کننده ای ندارد. با این حال پیشنهاد میکنیم زوج های جوان، برای جلوگیری از ایجاد بحث های بی نتیجه و برای تقویت روابط خانوادگی بین دو خانواده عروس و داماد، طبق عرف خانواده ها مهریه را مشخص کنند و به نظر خانواده ها تا حد ممکن احترام بگذارند.
با این حال اگر میزان مهریه مورد نظر خودشان نیست بعد از شکل گیری زندگی مشترک به صلاحدیدشان میزان آن را تغییر دهند. به این ترتیب هم احترام به بزرگترها را قربانی خواسته خود نکردند و هم به خواسته ی خود میرسند.
عموما در دوران شناخت و همچنین نامزدی، دختر و پسرها تلاش می کنند که بهترین اخلاق را از خود نشان دهند و حتی در گفتار و حرف زدن هم بسیار رعایت می کنند اما بعد از عروسی و بعد از زیر یک سقف رفتن، تغییراتی را در عمل همسر خود می بیینند که متفاوت از دوران نامزدی شان است. این مسئله برای شما افتاق نیفتاد؟
با توجه به اینکه دوره ی شناخت ما نسبتا طولانی بود و تلاش کردیم در هر حوزه مهمی گفتگو کنیم و ارائهی صادقانه ای از خود داشته باشیم، بعد از ازدواج درباره مسئله ای غافلگیر نشدیم.
معمولا حتی اگر پیرامون مسئله ای اختلاف نظر داشتیم و آن اختلاف نظر حل نشده باقی مانده بود ، آگاهانه آن را پذیرفته بودیم. قاعدتا زندگی زیر یک سقف و داشتن ارتباطی همه جانبه و گذراندن روز و شب بایکدیگر، ابعاد مختلفی از روحیه و شخصیت ما را به یکدیگر نشان داد، اما مسئله ی مهم و پشت پرده ای که بعد ازدواج غافگیرمان کند نبود.
در همه زندگی های زناشویی بحث هایی وجود دارد که همسران باید بتوانند آن را مدیریت کنند، شما چگونه این اختلاف ها را مدیریت می کنید؟
درابتدا درباره تفاوت ها با یکدیگر گفت و گو می کنیم. ما فکر می کنیم گفت و گو مهم ترین راه فایق آمدن بر مسایل زناشویی است. هر راهکار دیگری از نظر اهمیت، بعد از گفت و گو قرار می گیرد. در مواردی که راه دیگری به جز گفت و گو را پیش گرفتیم، اثر بخشی کمتری دیدیم. پذیرفتن اینکه برخی اختلاف نظرها قرار نیست حل بشوند، مهم است. نمی توان تمام تفاوت ها را به تفاهم تبدیل کرد. باید آن ها را پذیرفت و مدیریت کرد.
زوج های جوان در ساله های اولیه زندگی با مسائلی روبرو می شوند که نیاز به تصمیم گیری مناسب در ارتباط با آنها دارد، این تصمیم ها را شما چگونه گرفتید؟
بعد از ازدواج مسلما سختی ها و مشکلاتی پیش رویمان بود. هر دوی ما از شهر و خانواده هایمان دور شده و در شهر دیگری در خوابگاه دانشجویی ساکن شدیم. دوری از خانواده ها به خودی خود میتواند مسایلی برای زوج های جوان که نیاز به حمایت خانواده ها دارند، ایجاد کند؛ با این حال ما این موضوع را به فرصتی برای تمرین استقلال و کاهش وابستگی به خانواده ها تبدیل کردیم.
سعی کردیم تمامی بار مسئولیت، تصمیم گیری، تامین منابع مالی و ... بر دوش خودمان باشد و طعم استقلال را با تمام شیرینی و تلخیاش بچشیم.
زندگی دانشجویی یعنی دو فردی که کار و شغل مشخصی ندارند و همه زندگی شان بین کتاب و جزوه ها و امتحانات خلاصه شده است، این دوره را چگونه گذراندید؟
زندگی دانشجویی، امکان کار تمام وقت و تمرکز کامل بر اشتغال را از ما سلب می کرد؛ بنابراین به جز دوری از خانواده ها، دست و پنجه نرم کردن با محدودیت های مالی نیز یکی از مسایل روزهای اول ازدواج بود. با این حال سعی کردیم انتخاب هایمان رو طوری جهت دهیم که شروع زندگی مشترک به تعویق نیفتد.
یکی از این انتخاب ها استفاده از خوابگاه دانشجویی بود که می توان گفت بهترین روزهای ابتدای زندگی مشترکمان را در آنجا سپری کردیم. در عین حال که مسایل مالی و محدودیت هایش یکی از دغدغه های دائم ما بود، از پیشرفت در سایر جنبه های زندگی بازنماندیم و در این مدت انجام کارهای علمی همچون نوشتن مقالات، پیش بردن دوره دکترا، گذراندن کارگاه ها و دوره های علمی و برگزاری نمایشگاه هنری، جز دست آوردهای مهم سال اول زندگی مشترکمان بود.
یکی از مسایل دیگر، مواجه شدن با موقعیت های گوناگونی بود که قاعدتا در دوران تجرد تجربه نکرده بودیم و در شروع زندگی مشترک با توجه به تغییر نقش هایمان باید در آن موقعیت ها عمل میکردیم. یقینا عملکرد یک خانوم یا آقا به عنوان دختر یا پسر خانواده، با عملکرد آنها به مثابه زن و مرد و پایه های یک زندگی مشترک متفات است. الحمدلله با توکلی که به خدا داشتیم و اهمیتی که به عامل گفت و گو در زندگی مشترکمان داده بودیم و استفاده از تجربه بزرگ ترها، آن روزها را به سلامت پشت سر گذاشتیم و حالا کمی با تجربه تریم.
الان زوج هایی را می بینیم که حتی با وجود آنکه از نظر مالی مشکلی ندارند، باز دوره فرزند آوری خود را به چندین سال بعد از ازدواج موکول می کنند، برای شما که هنوز تحصیلاتان تمام نشده و در سال اول زندگی مشترک هستید، فرزند داری سخت و دست و پا گیر نیست؟
تصمیم به بچه دار شدن، تصمیمی مهم بود که پیرامون آن مدتی فکر و صحبت میکردیم و توصیه های بزرگان را از منظر دین، مسایل اجتماعی و روانشناختی، پزشکی و ... تا حد امکان پیگیری می کردیم. در نتیجه هم برای فرزندمان و هم آینده خودمان بهتر بود اقدام به بچه دار شدن را به تاخیر نیندازیم.
در ارتباط با شرایط مالی، عمیقا اعتقاد داشتیم که خداوند روزی رسان است و من نیز به عنوان زن این خانواده کوچک، بعد از خدا به تلاش و مسئولیت پذیری همسرم اعتقاد داشتم.
مطمئنا تصمیم به بچه دار شدن، محدودیت هایی از نظر اقتصادی برای ما به دنبال داشته است، اما ترجیح میدادیم، هر سه باهم پستی و بلندی های زندگی را طی کنیم نه آنکه ابتدا شرایطی ایده آل فراهم کرده و بعد فرزندی در این شرایط ایده ال به دنیا بیاوریم و او را از گزند هرگونه محدودیت و حتی محرومیتی در امان بداریم.
این امر برای ما محرز بود که دشواری ها و محدودیت ها، صیقل دهنده شخصیت و روحیه انسانی اند. با این حال واژه هایی چون محدودیت، سختی و ... نسبی اند. شاید آنچه ما محدودیت می دانیم، برای خانواده ای شرایط نسبتا ایده آلی باشد و برای خانواده ای دیگر، محرومیت.
منشا احساس خوشبختی که دارید.
تا حد خیلی زیادی فکر میکنیم علت اصلی آن نگاهی است که به خداوند داریم. همیشه در نتیجه توکلی که به او کردیم نتیجه ی خوبی گرفتیم. یا نتیجه ای گرفتیم که سعی کردیم آن را خوب قلمداد کنیم و مصلحت خود را در آن بیابیم. علت دیگر آن توجهی است که سعی می کنیم به نیازهای اساسی هم داشته باشیم.
با این حال مواقعی که قصوری از جانب هرکدام رخ می دهد، همه تلاشمان را برای درک یکدیگر و بخشش هم می کنیم و از آنجا که باید لباس هم و آبروی هم باشیم، مسائل مان را بین خودمان و با همفکری هم به نتیجه می رسانیم نه وارد کرد دیگران در متن و بطن زندگی مان.
منبع:تبیان
انتهای پیام/