به گزارش خبرنگار فوتبال و فوتسال گروه ورزشی باشگاه خبرنگاران جوان، اول بهمن 1340 در روستای کولیور انزلی پسری متولد شد که می توان از او به عنوان یکی از برگ های زرین تاریخ فوتبال ایران نام برد. سیروس قایقران فردی است که بدون شک فوتبال انزلی با او معنی پیدا می کند و درخشش ملوان با این نام پررنگ تر می شود.
این روستایی زاده نجیب به حدی در فوتبال ایران درخشید که تبدیل به یکی از سلاطین دنیای توپ گرد شد و هواداران تیم شهرش و تیم ملی با افتخار نام سیروس آبای را در ورزشگاه ها فریاد می زدند.
تا پیش از ظهور این ستاره در آسمان ملوان انزلی، نام های بزرگی مانند بهمن صالح نیا، نصرت ایراندوست، عزیز اسپندار، غفور جهانی،محمد احمدزاده برای این تیم به میدان می رفتند اما از زمانی که پای سیروس به جمع قوهای سپید باز شد با وجود اخلاق و متانت بی نظیرش، تمام این بزرگان به نیکی از او یاد کردند.
قایقران از معدود شهرستانی های تاریخ فوتبال ایران است که بدون پوشیدن پیراهن استقلال و پرسپولیس افتخار بستن بازوبند کاپیتانی تیم ملی را به دست آورد اما به جز یک دوره کوتاه که برای الاتحاد قطر(الغرافه) بازی کرد در اوج دوران فوتبالش هیچ وقت حاضر نشد از انزلی خارج شود و پیراهن تیم دیگری به غیر از ملوان را بپوشد. البته دیگر تیم محوب انزلی چی ها یعنی استقلال انزلی هم خوش شانس بود که افتخار حضور چنین جواهری را در جمع بازیکنانش به دست آورد.
حلاوت 2 قهرمانی ملوان در جام های حذفی میانه دهه 60 زمانی برای مردم بندر بیشتر می شد که کاپیتان قایقران این جام ها را بالای سر می برد و عملکرد بی نظیر او بود که سبب شد نام جاوید وطن پس از 14 سال با قهرمانی در بازی های آسیایی 1990 باردیگر در سطح قاره کهن طنین انداز شود.
صلابت و قدرت این هافبک جنگنده با شخصیت و وقار سیروس عجین شد تا هر زمان او در مقابل استقلال یا پرسپولیس قرار می گرفت، هواداران سرخابی ها سر تعظیم برابر کاپیتان تیم ملی فرود آورند.
ولخرجی های تیم متمول کشاورز در سال های پایانی دهه 60، سرانجام منجر به خروج قایقران از سرزمین مادری و ورود او به شلوغی های پایتخت شد اما خاموشی تدریجی این ستاره درست از همین زمان آغاز شد. در حالیکه سبیلوی دوست داشتنی فوتبال ایران می توانست راهی کشور همسایه شود و بازیگری اش را به رخ ترک هایی بکشد که در مسیر توسعه قرار گرفته بودند.
سیروس پس از 2 سال بازی برای تیم تهرانی ردای سرمربیگری کشاورز را هم برتن کرد و 2 سال روی این نیمکت داغ نشست. در این سال ها کمتر کسی از پادشاه فوتبال ایران سراغ می گرفت تا او ناخواسته به جاده انزوا برود. شاید اگر قایقران مانند برخی ستاره های پوشالی امروز اهل جار و جنجال و هیاهو بود، به راحتی می توانست سری بین میلیونرهای آن سال ها دربیاورد اما بزرگ منشی سیروس به او اجازه نمی داد وارد بازی های زشت و کثیف فوتبال شود.
دست تقدیر در سال 1376 سیروس را به بندرعباس کشاند تا او در لیگ دسته دوم فوتبال ایران سرمربیگری تیمی گمنام به نام مسعود هرمزگان را برعهده گیرد اما همین امر سرآغاز داستانی شد که مرگ ناگهانی قایقران را به دنبال داشت.
18 فروردین 1377 را می توان یکی از روزهای سیاه تاریخ شهر انزلی تعبیر کرد. روزی که 2 سرنشین یک رنو 5 قدیمی در مسیر بازگشت به بندرعباس با برخورد به یک کامیون در منطقه امامزاده هاشم رستم آباد به کام مرگ رو رفتند تا فوتبال ایران داغدار سیروس و راستین قایقران شود.
داغ این شخصیت بامعرفت پس از گذشت 20 سال از آن حادثه تلخ همچنان برای دوستان و هواخواهانش زنده است. هرچند شاید اگر سیروس قایقران اکنون زنده بود مانند برخی هم دوره ای هایش مانند مجتبی محرمی، احمدرضا عابدزاده، علیرضا افتخاری، مهدی ابطحی، مجید نامجو مطلق، محمد احمدزاده، برادران بیانی، نادر محمدخانی، از بطن این فوتبال کم مایه به حاشیه رانده می شد و کمتر کسی در ماه یا سال سراغی از او می گرفت.
مراسم بیستمین سالگرد سیروس قایقران و پسرش امروز(16 فروردین) برگزار می شود.
انتهای پیام/