احمدی در ارتباط با مشکلات فراروی رشته علوم سیاسی، گفت: دیوید ریچی در کتاب تراژدی علوم سیاسی مشکلات علوم سیاسی را تابع سیاستهای دولتها و نهادهای گوناگون میداند، در حقیقت سیاست برخلاف بسیاری از علوم، مورد علاقه همه افراد است و این مشکل علوم سیاسی است که باید با انواع نگرشها و اظهارنظرها مواجه باشد. همه افراد در زمینه علوم سیاسی اظهارنظر میکنند. در حالی که نگاه جامعه نسبت به کنشهای سیاسی یک نگاه غیرعلمی است. مشکل جامعه ایرانی را میتوان در چند بعد بررسی کرد.
وی با بیان اینکه علوم سیاسی پیش از انقلاب تنها در2 دانشگاه تهران و دانشگاه ملی تدریس میشد، گفت: علوم سیاسی پس از انقلاب از یک رشته لوکس به یک رشته عمومی تبدیل شده است. امروزه واحدهای دانشگاهی بسیاری به تدریس رشته علوم سیاسی میپردازند. رشتهای که بازار کار محدودی دارد با ورود بیرویه دانشگاههای غیردولتی به این رشته مواجه شده است و تعداد فارغالتحصیلان چند برابر ظرفیتهای مورد نیاز این رشته است؛ علاوه بر این حوزههای کاری مختص به فارغالتحصیلان این رشته در اختیار افرادی قرار گرفته است که هیچ تخصصی در این رشته ندارند؛ وزارت خارجه چند سال بعد از انقلاب اقدام به تأسیس یک دانشکده مجزا کرد. وزارت کشور با هجوم افراد غیر متخصص مواجه شد که دارای پیوندهای خویشاوندی با یکدیگر بودند. وزارت آموزش و پرورش هم هیچ جایگاهی برای فارغالتحصیلان این رشته قرار نداد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه برنامههای آموزشی در سراسر جهان در رشته علوم سیاسی بسیار ناپایدار است، گفت: دانشجویان این رشته کمتر درگیر مداخلات خام سیاسی میشوند، افراد آگاه به این رشته میانهروتر هستنئ و درگیر احساسات سیاسی نمیشوند. در حالیکه در تصور بسیاری از مسئولان این رشته هیولایی برای اغفال جوانان است.
احمدی افزود: یک چرخش نظری طی سالیان اخیر در علوم انسانی پدید آمد که عبارت بود از نظریهزدگی و مشغول شدن به تئوریهای خالص. یکی از اساتید دانشگاه آمریکا با اشاره به جنگ اوکراین، معتقد بود بسیاری از دانشجویان روابط بینالملل در آمریکا از تشریح علتهای بحران اوکراین و پیشبینی آینده این کشور ناتوان بودند. این بدین علت است که بسیاری از متخصصان علوم نظری گرفتار تئوریهای صرف و نظریات خام هستند.
جهانگیر معینیعلمداری استاد دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران در این نشست گفت: به اعتقاد من اگر بحرانی در علوم سیاسی باشد بحران به وجود آمده در دانشگاههاست. اهمیت علم، دانش و دانشگاه اهمیت رشد و توسعه است و دفاع از دانشگاه دفاع از آزادی بیان و توسعه علمی است. در ارتباط با کلمه بحران باید گفت بحران و دستاورد دو روی یک سکه هستند. به اعتقاد دانشمندان کار علم یک نوع عینیتبخشی همراه با تخیل است. بررسیهای علمی ضمن همسویی با دستاوردهای عینی با تخیل هم همراه است و لذا بحران در یک علم جایی آغاز میشود که تناسب بین علم و تخیل دچار مشکل شود.
علمداری افزود: همچنین دانشگاه در عین حال که جلوهای از مدرنیته را به همراه دارد وارد سنتها و دنیای قدیم است. بحران علوم سیاسی هم متأثر از بهم خوردن روشها و نحوه تعامل و رابطه نظر و عمل است. دانشگاه به عنوان نهاد تولیدکننده علم باید بتواند بین نظر و عمل رابطه درستی برقرار کند؛ بین اندیشیدن در علوم سیاسی و مداخلات سیاست هم هنوز رابطه درستی در کشور ما شکل نگرفته است، بنابراین علوم سیاسی در ایران با مشکل مواجه میشود. همچنین امروزه با نوعی تکثر نظریات تئوری مواجه هستیم که میتوان آن را بحران معنا نامید.
علمداری دو بحران دست ساخته و بحران ذاتی را از بحرانهای علم دانست و افزود: بحران دستساخته را میتوان با اصلاح مدیریت حل کرد، اما یک بحران ذاتی مانند همین بحران معنا در بسیاری از رشتههای نظری وجود دارد. علوم سیاسی در کشور ما از بسیاری از رشتهها عقب افتاده است که علت آن فاصله گرفتن تئوریهای نظری و شیوههای اجرای این نظریات است.
این استاد دانشگاه در زمینه بومی شدن دانش گفت: متأسفانه بومی شدن دانش در کشور ما خیلی خوب تفسیر نشده است. بومی شدن به معنای درونی کردن علم و گذار از دانش علمی و شناخت صرف به آشنایی با نحوه بکار بستن آن است. برخی از افراد بومی کردن دانش را سنتیکردن آن قلمداد میکنند، در حالی که بومی کردن دانش به معنای استفاده از آن دانش برای برطرف کردن نیازهای جامعه است. هر وقت بتوانیم دانشی را برای حل مسائل و نیازهای خودمان بکار بگیریم، در واقع آن دانش را بومی و درونی کردهایم. البته نباید سنتها هم نادیده گرفته شود.
حجت کاظمی استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران هم در این نشست گفت: اساسا مفهوم بحران با علوم اجتماعی مدرن در هم تنیده است. طبیعی است که رشتههای اقتصاد، علوم اجتماعی و علوم سیاسی که در زمینه شرایط بحرانی جهان مدرن فعالیت میکنند به بحران خود هم میپردازند اما آیا علوم سیاسی و دانشگاههای این رشته در بحران هستند؟
کاظمی افزود: هنگامی میتوان از بحران سخن گفت که شرایط فعلی با شرایط آرمانی تفاوت زیادی داشته باشد. ما چه انتظاری از دانشگاه ایدهآل و آرمانی داریم؟ چه انتظار کلی از یک دانشگاه موفق وجود دارد؟ یک انتظار این است که دانشگاه بتواند نیروهای مورد نیاز و متخصص را تربیت کند. انتظار دوم این است که دانش بتواند مشکلات موجود را حل و با آسیبشناسی تلاشی برای برون رفت از آسیبها داشته باشد.
وی انتظار سوم از دانشگاهها را تولید نوعی از دانش رهاییبخش دانست و افزود: آیا علوم سیاسی متخصصان حرفهای برای ارائه راهکارهای علمی جدید را معرفی کرده است؟ بسیاری از افرادی که در ادارات و بروکراسیها کار میکنند معتقدند کسانی که فارغالتحصیل رشتههای انسانی هستند از کیفیت لازم برای اداره امور برخوردار نیستند. در خصوص انتظار دوم از دانشگاهها باید پرسید آیا دانشگاه تلاشی برای برونرفت از چالشها و حل آسیبها ارائه میدهد؟ هیچ حوزه علمی را نمیتوانیم پیدا کنیم که دانشگاه حداقل علم را در آن آموزش نمیدهد، به همین دلیل در اکثر رشتههای دانشگاهی دانشگاههای ما حداقل علم را برای پاسخ به مشکلات آموزش میدهند.
کاظمی در خصوص وضع امروز علوم سیاسی در کشور گفت: به اعتقاد من امروز به دلیل داشتن اجتماع علمی گسترده در علوم سیاسی وضع این علم در کشور ما پیشرفت کرده است. در دوران گذشته شاهد تک ستارههایی در علم سیاسی بودیم، اما امروزه متخصصان علوم سیاسی از نظر کمیت و کیفیت افزایش زیادی پیدا کرده است اما متأسفانه علم سیاسی در کشور ما بیشتر از آنکه به تحلیلهای علمی کاربردی معطوف باشد، بیشتر به تاریخ و فلسفه توجه داشته و اساسا قادر نبوده به حل مسئله به روش علمی بپردازد. در نتیجه اثربخشی آن کم شده است. آیا علوم سیاسی در ایران میتواند نظرات اثربخش را مطرح کند؟
کاظمی افزود: دیوید ریچی معتقد است علوم سیاسی در آمریکا آنقدر به روش تحقیق و جنبههای کاربردی میپردازد که نسبت به اساس و فلسفه این علم بیتوجه شده است، در حالیکه در کشور ما بالعکس آنقدر از تاریخ و فلسفه میخوانیم که از مدیریت، اقتصاد و سیاستورزی غافل میشویم.
کاظمی یادآور شد: ما در رشته علوم سیاسی دو واحد روزنامهنگاری نداریم، در حالیکه بخش مهمی از جایگاه رسانهها و مطبوعات باید مختص به فارغالتحصیلان رشته علوم سیاسی باشد.
انتهای پیام/