شرح و تفسير حکمت 363 نهج البلاغه را با موضوع دليل نادانى را در اینجا بخوانید.

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛نهج البلاغه با مرور قرن‌ها نه تنها تازگی و جذابیت خویش را حفظ کرده که فزون‌تر ساخته است و این اعجاز نیست مگر به سبب ویژگی هایی که در شکل و محتوا است. این امتیاز را جز در مورد قرآن نمی توان یافت که در کلام امام علی(ع) درباره قرآنآمده است: « ظاهره انیق و باطنه عمیق، لاتفنی عجائبه و لاتنقضی غرائبه » قرآن کتابی است که ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد، نه شگفتی های آن پایان می‎پذیرد و نه اسرار آن منقضی می‎شود. در سخن مشابهی نیز آمده است : «لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه» نه شگفتی های آن را می‎توان شمرد و نه اسرار آن دستخوش کهنگی می‎شود و از بین می‎رود.

سخنان امام علی(ع) در فاصله قرن اول تا سوم در کتب تاریخ و حدیث به صورت پراکنده وجود داشت. سید رضی در اواخر قرن سوم به گردآوری نهج البلاغه پرداخت و اکنون بیش از هزار سال از عمر این کتاب شریف می‎گذرد. هر چند پیش از وی نیز افراد دیگری در گردآوری سخنان امام علی (ع) تلاش‌هایی به عمل آوردند، اما کار سید رضی به خاطر ویژگی هایی که داشت درخشید و ماندگار شد، چون سید رضی دست به گزینش زده بود.

شرح و تفسير حکمت 363 نهج البلاغه/نشانه نادانی در کلام امام علی(ع)

وقال علیه السلام:مِنَ الْخُرْقِ الْمُعَاجَلَةُ قَبْلَ الاِْمْكَانِ، وَ الاَْنَاةُ بَعْدَ الْفُرْصَةِ.
امام(عليه السلام) فرمود: عجله كردن پيش از فراهم شدن امكانات، و از دست دادن امكانات و سستى كردن پس از فرصت، از حماقت و نادانى است.
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به دو چيز كه از نشانه هاى نادانى است اشاره كرده، مى فرمايد: «عجله كردن پيش از فراهم شدن امكانات، و از دست دادن امكانات و سستى نمودن پس از فرصت، از حماقت و نادانى است»; (مِنَ الْخُرْقِ الْمُعَاجَلَةُ قَبْلَ الاِْمْكَانِ، وَ الاَْنَاةُ بَعْدَ الْفُرْصَةِ). «خُرْق» (بر وزن مرغ) به گفته غالب ارباب لغت به معناى نادانى و كم عقلى است ولى «خَرق» (بر وزن خلق) به معناى پاره كردن يا سوراخ كردن چيزى به عنوان افساد است كه در قرآن مجيد در داستان موسى و خضر(عليهما السلام) به آن اشاره شده است و بعيد نيست هر دو به يك ريشه بازگردد زيرا پاره كردن و فاسد كردن، كار افراد نادان است. واژه «أناة» به معناى صبر كردن و تأنى نمودن در انجام كارى است. اين واژه هرگاه درمورد خداوند به كار برده مى شود و مى گويند: خداوند ذو أناة است مفهومش اين است كه در مجازات گنهكاران هرگز تعجيل نمى كند تا اتمام حجت بر آن ها شود، و گاه اين واژه به معناى سستى كردن نيز به كار مى رود همانگونه كه در گفتار حكيمانه بالا ديده مى شود. به هر حال امام(عليه السلام) دو چيز را در اين جا نشانه حماقت و نادانى مى شمرد: نخست تعجيل كردن قبل از فراهم شدن امكانات است مثل اين كه كسى در فصل غوره كردن درختان انگور اصرار بر چيدن انگور داشته باشد كه نشانه نادانى است و ديگر اين كه وقتى فرصت ها فراهم مى شود سستى كند و به اصطلاح اين دست و آن دست نمايد تا فرصت از دست برود; فرصتى كه شايد هرگز بازنگردد اين هم نشانه بى خبرى و نادانى است. عاقل و دانا كسى است كه صبر كند و در انتظار فرصت باشد و هنگامى كه فرصت فراهم شد بدون فوت وقت دست به كار شود و به مقصود خود برسد. اين كار نشانه مديريت صحيح است. در روايات اسلامى در نكوهش عجله و شتاب بى مورد و همچنين نكوهش از دست دادن فرصت ها مطالب زيادى وارد شده است. ازجمله درباره عجله و شتاب بى مورد در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: «إِنَّمَا أَهْلَكَ النَّاسَ الْعَجَلَةُ وَلَوْ أَنَّ النَّاسَ تَثَبَّتُوا لَمْ يهْلِكْ أَحَدٌ; مردم را عجله (بى جا) هلاك مى كند و اگر مردم در كارها درنگ مى كردند (و با آرامش و دقت كارها را انجام مى دادند) احدى هلاك نمى شد». قابل توجه اين كه در دنياى امروز يكى از مهم ترين عوامل تصادف هاى وسايل نقليه و مرگوميرهاى ناشى از آن عجله و سرعت هاى غير مجاز ذكر شده است. در حديث ديگرى از امام اميرمؤمنان(عليه السلام) در غررالحكم آمده است: «العَجولُ مُخْطِئٌ وإن مَلَكَ، المُتَأنِّى مُصِيبٌ وإن هَلَك; عجول، خطاكار است هر چند (تصادفاً) پيروز شود و كسى كه با تأنى (و حساب) كار مى كند به واقع مى رسد هر چند (در پاره اى از اوقات، ظاهراً) ناكام شود». در حديث ديگرى كه مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل كرده است مى خوانيم: «مَنِ اسْتَطَاعَ أَنْ يمْنَعَ نَفْسَهُ مِنْ أَرْبَعَةِ أَشْياءَ فَهُوَ خَلِيقٌ بِأَنْ لاَ ينْزِلَ بِهِ مَكْرُوهٌ أَبَداً قِيلَ وَ مَا هُنَّ يا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ الْعَجَلَةُ وَ اللَّجَاجَةُ وَ الْعُجْبُ وَ التَّوَانِى; كسى كه بتواند خود را از چهار چيز بازدارد سزاوار است كه هرگز گرفتار حادثه ناگوارى نشود. عرض كردند: اى اميرمؤمنان آن چهار چيز چيست؟ فرمود: عجله و لجاجت و خودپسندى و تنبلى». در برابر روايات مذكور، در بعضى از روايات ديگر مشاهده مى كنيم كه دستور به عجله داده شده است ازجمله در حديثى امام باقر(عليه السلام)مى فرمايد: «مَنْ هَمَّ بِشَىء مِنَ الْخَيرِ فَلْيعَجِّلْهُ فَإِنَّ كُلَّ شَىء فِيهِ تَأْخِيرٌ فَإِنَّ لِلشَّيطَانِ فِيهِ نَظْرَةً; كسى كه تصميم به كار خيرى گرفت بايد در آن شتاب كند زيرا به هنگام تأخير، شيطان ممكن است در آن وسوسه كند و آن را (براى هميشه) به عقب بيندازد». بديهى است كه هيچ گونه تضادى بين اين گونه از روايات نيست. عجله مذموم در جايى است كه انسان بدون فراهم شدن مقدمات و امكانات شتاب كند و نيروى خود را به هدر دهد و عجله ممدوح آن است كه هرگاه تمام مقدمات و امكانات فراهم شد به تأخير نيندازد زيرا شياطين انس و جن ممكن است در آن موانعى ايجاد كنند. درمورد نكوهش از دست دادن فرصت ها نيز روايات فراوانى از معصومين(عليهم السلام)در كتب مختلف نقل شده است ازجمله در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «تَرْكُ الفُرَصِ غُصَصٌ; از دست دادن فرصت ها سبب انواع غصه هاست». در حديث ديگرى از اميرمؤمنان(عليه السلام) آمده است: «مَنْ أَخَّرَ الْفُرْصَةَ عَنْ وَقْتِهَا فَلْيكُنْ عَلَى ثِقَة مِنْ فَوْتِهَا; كسى كه به موقع از فرصت استفاده نكند مطمئن باشد كه فرصت از دست خواهد رفت». روشن است كه استفاده كردن از فرصت به معناى عجله بى جا نيست بلكه شتاب و سرعت در كارهايى است كه اسباب آن فراهم شده و هر لحظه ممكن است موانعى پيش آيد. در اين گونه موارد بايد شتاب كرد و پيش از فوت فرصت به مقصد رسيد.

انتهای پیام/

شرح و تفسير حکمت 363 نهج البلاغه

برچسب ها: نهج البلاغه ، تفسیر
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار