به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ تمام کشورها از جمله خود ترکیه در وقوع کشتار جمعی ارامنه اتفاق نظر دارندنهادهای بینالمللی بیطرف هنگامی که اسناد و مدارک ما را مشاهده میکنند بر وقوع نسل کشی ارامنه صحه میگذارند.
تغییر دیانت ارامنه، مصادره گسترده اموال ارمنیها، فروش کودکان و بردهفروشی مصادیق دیگر نسل کشی ارامنه بود
شخصا از بهرسمیت شناختهشدن نسلکشی ارامنه توسط ایران بسیار خوشحال خواهم شد
نسلکشی ارامنه همواره به عنوان یکی از فجیعترین اتفاقات تاریخ بشری در ذهن هر انسان منصفی نقش بسته است؛ اتفاق شومی که بیش از یکونیم میلیون ارمنی را به دام مرگ فرستاد و بسیاری از زنان، کودکان و کهنسالان را آواره کرد یا به بردگی کشاند.
گرچه از این اتفاقات شوم تاریخی، 103سال میگذرد اما همچنان لازم است که از ابعاد سیاسی، تاريخی و البته حقوقی آن سخن گفته شود. نسلکشی در لغت به معني هرگونه اقدام و مبادرت به نابودی و حذف فیزیکی بخش یا کلیت گروهی نژادی، قومی، ملی، مذهبی یا ایدئولوژیکی است. زمانی که تعبیرهای جزیی در مورد نسلکشی تغییر میکرد، نخستین تعریف قانونی این موضوع در بیانیه سازمان ملل متحد در سال۱۹۴۸، در خصوص «جلوگیری و مجازات جرم نسلکشی» شکل گرفت.
در بند دوم این بیانیه تصریح شده است که هرگونه اقدام بهنابودی کل یکگروه نژادی، ملی، مذهبی مانند کشتار دسته جمعی یک گروه خاص، ایجاد لطمات روانی و جسمانی بر یک گروه خاص، ضربه زدن تعمدی به افراد یک گروه خاص، تحمیل معیارهایی برای جلوگیری از تولد فرزندان آنها، جابهجایی اجباری فرزندان گروهها به یکدیگر، طرحریزی برای آسیبرساندن به گروهی خاص و... همه از مصداقهای بارز نسلکشی هستند.
همچنین عهدنامههای لاهه اولین تلاشهای مدون درباره انسانیکردن جنگ و محدودکردن صدمات ناشی از جنگ در حقوق بینالملل معاهدات بهشمار میرود. به عبارت دیگر عهدنامههای ۱۸۹۹میلادی و چهار عهدنامه۱۹۰۷ میلادی لاهه را میتوان تدوینی کامل از حقوق بینالملل بشردوستانه دانست.
از میان عهدنامههای سال۱۹۰۷ میلادی، عهدنامه چهارم بسیار واجد اهمیت است؛ زیرا مجموعه نسبتا کاملی از قواعد جنگی است. در این عهدنامهها هرچند صریحا از جنایات علیه بشریت یاد نشده است اما بذر این جرایم -که بعدها در منشور نورنبرگ رسما جرایم ضد بشری نامیده شد- در کنوانسیونهای لاهه پاشیده شد.
کنوانسیون نخست سال۱۸۹۹ میلادی لاهه، درباره قواعد و عرف جنگ و کنوانسیون چهارم، ضمیمه مقررات مربوط به قواعد و عرف جنگ زمینی است و در پیشگفتار هر دو کنوانسیون اصطلاح حقوق بشر به کار رفتهاست. کنوانسیون۱۸۹۹ لاهه نخستین سند بینالمللی جامع درباره قواعد تکاملیافته ناشی از اعمال عرفی دولتها در زمان جنگ است.
در عین حال قرارداد مزبور پا را فراتر گذاشته و درباره مواردی که مقررات خاص وجود ندارد چنین توضیح میدهد: «نظامیان و جمعیت غیرنظامی تحت حمایت و حاکمیت اصول حقوق بینالملل قرار دارند، اصولی که ناشی از عرف رایج ملل متمدن، قوانین بشریت و الزامات وجود آن جمعی است».
ماده۲۲ کنوانسیونهای لاهه ۱۸۹۹ و ۱۹۰۷ میلادی نیز قاعدهای کلی را به این نحو مقرر میدارد که «حق جنگجویان برای استفاده از روشهای صدمه رساندن به دشمن نامحدود نیست». جامعه ملل نیز بعد از تاسیس، تلاشهایی برای حمایت از حقوق بشر انجام داد. یکی از این تلاشها، انعقاد کنوانسیون منع بردگی در ۲۵سپتامبر ۱۹۲۶ میلادی بود كه به بردگیگرفتن افراد را بهعنوان یکی از مصداقهای جرایم ضدبشری به رسمیت شناخته است. با بازخوانی کنوانسیونهای بینالمللی و تطبیق آنها بر شرایط پیشآمده بر ارامنه میتوان دریافت که تمام ارکان نسلکشی اعم از کشتار دستهجمعی، نابودی گسترده افراد، بردگی، تبعید اجباری، تغییر دیانت و... وجود داشته است و نمیتوان این موضوع را به کشتار جمعی یا عناوین مشابه دیگر تقلیل داد.
«ژرژیک آبرامیان»، نماینده ارمنی مجلس شورای اسلامی ایران باور دارد که تمام کشورها و نهادهای بینالمللی بهوقوع کشتار عظیم ارامنه باور دارند اما بهدلیل رعایت مناسبات سیاسی با دولت ترکیه بهجز 30کشور کشورهای دیگر نسلکشی را احراز نکردهاند. برای بررسی بیشتر ابعاد تاریخی، سیاسی و حقوقی این موضوع با این نماینده مجلس ساعتی را به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
کشتار ارامنه از حیث قواعد حقوق بینالملل مصداق بارز نسلکشی است، اتفاق تلخی که در آن بیش از یکمیلیون نفر جان خود را از دست دادند و بسیاری آواره سرزمینهای دیگر شدند. به عنوان بحث ابتدایی توضیحی کوتاه در خصوص چگونگی شکلگیری این نسلکشی بدهید.
نسل کشی ارامنه دارای ریشههای تاریخی طولانی و البته غمباری است. ارمنستان به عنوان کشوری با تمدنی کهن در ژرفای تاریخ وجود داشته است بهنحوی که فلات ارمنستان گویای پیشنه کهن این دیار است. حتی بر دیوارهای کریسیه روم کشور ارمنستان نشان داده شده است. ارمنستان در قرن چهارم میلادی میان دو امپراطوری بزرگ زمان یعنی ساسانیان و بیزانس تقسیم شده بود و مردمش در آن زمان حاکمیتی انکارناپذیر داشتند؛ البته شکل حکومت در آن دوران با حکومتهای کنونی تفاوتهای بسیاری داشت اما مردم ارمنستان در کنار یکدیگر و در سرزمینی واحد به زندگی میپرداختند. بنابراین ملت ارمنستان با دو تاریخ روبهرو است؛ یکی ارمنستان شرقی که بخشی از امپراطوری ایران بود و دیگری ارمنستان غربی که در امپراطوری بیزانس قرار داشت.
با افتوخیزهای تاریخی از جمله حمله مغولها و پس از آن روی کار آمدن حکومت سلجوقیان سرزمین ارمنستان همواره مورد تاختوتاز قرار گرفت زیرا این سرزمین از لحاظ ژئوپلیتیک از جمله راه خشکی میان آسیا و اروپا اهمیت بسیاری داشت.
بنابراین تمام قدرتهای آن زمان تلاش میکردند که بر این سرزمین استیلا پیدا کنند. از این رو مردم ارمنستان در طول تاریخ با جنگهای بسیاری مواجه بودند. هنگامی که عثمانیها در این منطقه حضور یافتند، امپراطوری بیزانس را منقرض کردند و بر ارمنستان غربی یا به گفته آنها آناتولی شرقی حکومت کردند.
چنین وضعیتی ادامه داشت تا آنکه در سال1890 میلادی با توجه به فرهنگ و روابط سیاسی و اقتصادی ارامنه به اسم رعیت یا مردم عادیِ فاقد حاکمیت در آن منطقه به حیات خود ادامه میدادند. از زمانی که جنبشهای ملی در جهان آغاز شد، به خصوص در مناطقی که امپراطوری عثمانی حکومت میکرد، نهضتهای ناسیونالیستی مثبت یعنی گروههایی که متقاضی ایجاد یک حاکمیت ملی بودند، آغاز به کار کردند. در فلات ارمنستان نیز چنین نهضتهایی شروع به فعالیت کردند زیرا مردم آن منطقه تحت ستم مضاعف از جمله نقض کرامت انسانی و پرداخت مالیات بیشتر قرار داشتند.
هنگامی که سلطان حمید دوم به حکومت رسید، باتوجه به اینکه از جنبشهای ارامنه ترس داشت، نوعی سیاست دشمنتراشی را ایجاد کرد و با توجه به رویکرد کلی امپراطوری عثمانی، در برابر ایجاد هریک از جنبشهای ارامنه، کشتار جمعی را قرار میداد. چنین شرایط سختی ادامه داشت تا زمانی که امپراطوری عثمانی تجزیه شد. سرکردگان ترکیه برای ایجاد یک حکومت مدرن، نیاز به سرزمین داشتند تا تحت تاثیر فشارهای کشورهای دیگر قرار نگیرند.
بر اساس طرحی که ترکان جوان در حزب اتحاد و ترقی به وجود آورده بودند، باید ارمنستان غربی از وجود ارامنه پاک میشد. در سال1915 هنگامی که جهان درگیر جنگ بود، ترکان جوان شرایط را مناسب دریافتند تا به نحوی از وجود ارامنه رها بشوند و زمینههای ایجاد یک سرزمین واحد را ایجاد کنند.
مهمترین استراتژی آنها نسلکشی بود. در روز 24آوریل سال1915 میلادی و با طرح و نقشه پیشین حدود600 نفر از مشاهیر ارمنی دستگیر شدند و در نهایت همه آنها به قتل رسیدند.
برنامه ترکان جوان آنقدر دقیق بود که همه ارامنه را به بهانه وجود جنگ به جبههها کشاندند و در پشت جبههها تمام ایشان را قتلعام کردند. پس از کشتار فجیع بسیاری از ارامنه زنان، بچهها و کهنسالها را به بهانه تحصیل یا خروج از مناطق جنگی به سوریه فرستاند به این امید که آنها نیز در طول مسیر خواهند مرد. تغییر دیانت ارامنه، مصادره گسترده اموال ارمنیها، فروش کودکان و بردهفروشی مصادیق دیگر نسلکشی ارامنه بود.
به این ترتیب ارمنستان غربی خالی از سکنه شد. در مجموع حدود یکونیممیلیون از ارامنه بهقتل رسیدند و بسیاری از آنها نیز آواره شدند یا به بردگی درآمدند. با این شیوه که از سال1915 تا 1923 میلادی طول کشید، ترکها توانستند پایههای جمهوریت ترکیه را بنا گذارند که اکنون نتیجه آن جمهوریت، ترکیه امروزی است.
مناقشه به رسمیت شناختن یا نشناختن نسلکشی ارامنه سالهای سال است که مطرح است؛ بهطوری که اکنون تنها 30کشور آن را به رسمیت شناختهاند. یا آنکه تنها50 ایالت از کشور آمریکا این موضوع را شناسایی کردهاند و دولت آمریکا هیچگاه بهطور رسمی کشتار ارامنه را نسلکشی معرفی نکرده است. دلیل وجود چنین مناقشاتی چیست؟
تمام کشورها از جمله خود ترکیه در وقوع کشتار جمعی ارامنه اتفاق نظر دارند چنانچه شخص آقای اردوغان نیز از بابت درگرفتن یک جنگ عذرخواهی کرده است. کشورهایی که نسلکشی را به رسمیت نشناختهاند نیز باور دارند که جنگ تمام عیار میان ترکها و ارمنیها شکل گرفته است اما تمام آنها نسلکشی را پنهان میکنند زیرا اگر به چنین امری اذعان کنند در حقیقت گفتهاند که حکومتی به نام ترکیه برآمده از کشتن خیل عظیمی از انسانها بوده است.
علاوه بر این موضوع، براساس کنوانسیونهای بینالمللی دولت میراثدار نسلکشی باید جبران خسارت کند و طبیعتا برای دولت ترکیه جبران خسارت از ارامنه بسیار سخت خواهد بود. از این رو بعضی از کشورها به دلیل مناسباتی که با ترکیه دارند سعی میکنند از ذکر عنوان نسلکشی خودداری کنند.
دولت ایران نیز هیچگاه نسلکشی ارامنه را به رسمیت نشناخته است. هرچند رییس دولت اصلاحات یک بار بر سر یادبود نسلکشی ارامنه حاضر شد اما دولت جمهوری اسلامی ایران به طور دقیق نسلکشی ارامنه را اعلام نکرده است. دلیل چنین موضعی چیست؟
دولت ایران بارها و بارها از قتلعام ارامنه سخن گفته است اما آن را تحت عنوان نسلکشی به رسمیت نشناخته است زیرا ایران به دلیل همسایگی با ترکیه محدودیتهایی دارد. ایران سالانه مراودات سیاسی و اقتصادی گستردهای با ترکیه دارد و نمیتواند با به رسمیتشناختن نسلکشی ارامنه این مراودات را مخدوش کند. از سوی دیگر عالم سیاست، عالم منافع متقابل است. باید بررسی کرد که با به رسمیتشناختن نسل کشی ارامنه چه چیز عاید ایران میشود و چه چیز را از دست میدهد. در حقیقت بهجز بحث انساندوستی و حمایت از مظلومان نفع دیگری در به رسمیتشناختن نسلکشی ارامنه برای ایران وجود ندارد.
البته میدانیم که نظام جمهوری اسلامی ایران در طول سالهای متمادی به رسم همجواری و تاریخ مشترک، رویکرد خوبی نسبت به کشور ارمنستان و همچنین ایرانیهای ارمنی داشته است. در حقیقت گرچه ایران موضوع نسل کشی را به رسمیت نشناخته است اما هیچوقت ارامنه مشکلی با دولت ایران نداشته اند.
حتما همینطور است. تاریخ ارمنستان و ایران از یکدیگر جدا نخواهد شد. حتی گاهی مرزها میان ایران و ارمنستان مشخص نبوده است و همجواری ایران و ارمنستان به عمر تاریخی هزاران ساله است. اما به هر حال اکنون ارمنستان و ایران هریک حکومتهای مستقلی دارند. تمام اینها درحالی است که شخص من از به رسمیت شناختهشدن نسلکشی ارامنه توسط ایران بسیار خوشحال خواهم شد اما این فقط نظر من است و باید مناسبات سیاسی را نیز در این موضوع در نظر داشت.
اکنون نهادهای بینالمللی از جمله کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد، پارلمان اروپا، شورای اروپا، مرکز انجمن بینالمللی پژوهشگران نسلکشی و دیگر نهادهای بینالمللی نسلکشی ارامنه را به رسمیت شناختهاند اما سازمان ملل متحد به طور رسمی کشتار ارامنه را تحت عنوان نسلکشی شناسایی نکرده است. به عنوان بحث پایانی بفرمایید که ارامنه داخل ایران و نیز دولت ارمنستان چه اقداماتی برای به رسمیتشناخته شدن این نسلکشی توسط سازمان ملل متحد انجام دادهاند یا انجام میدهند؟
کارهای بسیاری از سوی ارامنه در طول سالهای اخیر صورت گرفته است. هدف ارامنه آشناکردن تمام ملتها و دولتها با نسلکشی 24 آوریل است. نهادهای بینالمللی بیطرف هنگامی که اسناد و مدارک ما را مشاهده میکنند درمییابند که حقیقتا قتلعام ارامنه یک نسلکشی بوده است و آن را به رسمیت میشناسند اما دولتها به دلیل مناسبات سیاسی از شناسایی آن سرباز میزنند. حتی شوروی نیز در عین حال که ارمنستان یکی از متحدانش بود، به دلیل فشارهای ترکها هیچگاه نسل کشی را احراز نکرد. در درجه نخست امید ما به نهادهای بینالمللی بیطرف است که با آگاهیرسانی تمام آنها را متوجه این جنایت عظیم بشری بکنیم.
منبع: روزنامه قانون
انتهای پیام/