به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛در روزهای گذشته به واسطه خبرسازیها و شایعات در فضای مجازی رضاشاه از گور خود به وسط میدان کشیده شد و عدهای به مدد کمک رسانهای ارگانهای خبری از جمله «بی بی سی» و «من و تو» به تطهیر پهلوی پرداختند.
بی شک عدهای درصدد هستند که از هر چیزی برای بر هم ریختن امنیت روانی و اجتماعی جامعه استفاده کنند، همانها که در دی ماه گذشته با سوار شدن بر روی موج اعتراضات به حق مردم به وضعیت معیشتی شعارهایی در حمایت از رضاشاه سردادند این روزها نیز وارد میدان شده و برای دیکتاتور مقبور نوحه سرایی میکنند.
بیشتر بخوانید:نگاهی به حقایق کارنامه 16 ساله سلطنت رضاخان
حافظه تاریخی ملت ایران از سوی این عده اندک بسیار ضعیف پنداشته میشود، آنها گمان میکنند که مردم مسلمان ایران یا مطالعه نکرده اند و یا آنان که سنشان به دوره پهلوی میرسد آن دوران را از یاد برده اند!
عملکرد رضاشاه را میتوان ملغمهای از استبداد و دیکتاتوری عریان و دین ستیزی آشکار دانست، افرادی که در فضای مجازی برای دیکتاتور پهلوی نوحه سرایی میکنند و او را پدر ایران نوین میخوانند نیازی به مطالعه کارنامه پهلوی اول نمیبینند.
در ادامه و تنها به اختصار به گوشهای از خدمات دیکتاتوری میپردازیم که عدهای او را بنیانگذار ایران نوین میخوانند، پادشاهی که بدون جنگ و خونریزی بخشهایی از کشور را به بیگانگان سپرد و خود به تبعید رفت!
جدایی رشته کوههای آرارات و بخشیدن آن به ترکیه
خسرو معتضد این ماجرا را اینگونه توضیح میدهد: «جریان شطالعرب و اروندرود این بود که تمام دنیا و جوامع جهانی رای دادند که این رودخانه دو قسمت است: یک قسمت برای عراق است و یک قسمت برای ایران. یعنی براساس خط تالوگ یعنی میانالقعر. ولی انگلیسیها به رضاشاه فشار آوردند برای اینکه عراق عضو پیمان سعدآباد بشود شما باید در مورد اروند کوتاه بیایید.
باقر کاظمی وزیر وقت امورخارجه ایران در خاطراتش میگویند: ما نزد رضاشاه رفتیم، نوریسعید وزیر عراق آمد و گریه و زاری کرد که بگذارید این رودخانه مال ما بشود. شما دریای فارس و دریای مکران (عمان) را دارید، اما ما هیچ چیز نداریم.
رضاشاه گفت: خُب اروند را به اینها بدهیم.
به اینها داد، چون انگلیسیها به رضاخان فشار آورده بودند. خود باقر کاظمی (وزیر خارجه ایران) میگوید: به نظرم از جایی به رضاخان فشار آورده بودند.
درباره ترکیه هم، پیمانی که ما بستیم به نام پیمان سعدآباد، این پیمان را انگلیسیها، ظاهرا برای مبارزه با آلمان نازی، ایتالیاییها و شوروی درست کرده بودند. چرا آلمان نازی؟ برای اینکه آلمان نازی خیلی نفوذ داشت.
در مشرقزمین همه طرفدار آلمان بودند، در ایران طرفدار آلمان زیاد بودند. ایتالیا هم بانفوذ بود برای اینکه در سومالی و شاخ آفریقا مستعمره داشت. ایتالیاییها بحرین را در جنگ جهانی دوم بمباران کردند؛ بنابراین در ۱۳۱۶ که دوسال به جنگ جهانی اول مانده بود انگلیسیها فشار آوردند و ما ارتفاعات آرارات را به دولت ترکیه دادیم برای اینکه دولت ترکیه ادعا داشت که ایران نمیتواند از آرارات مراقبت کند. از سوی دیگر رضاشاه در ۱۳۱۳ به ترکیه رفته بود و خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بود و به زیان ایران این کار را کرد.
در این بین قرار شد روابط ایران و افغانستان هم با حکمیت ترکها درست شود و افغانستان هم به عضویت پیمان سعدآباد درآید. افغانستان کشور دورافتادهای بود و البته در کنار هندوستان. هندوستان آن موقع مستعمره انگلستان بود. آنطور که من از مرحوم مسعود کیهان استاد جغرافیا دانشگاه که استاد من بود شنیدم، او قسم میخورد که «دشت ناامید» را هم ما به افغانستان دادیم. حدود ۳-۴ هزار کیلومتر مربع بود که در پیمان سعدآباد ما اینها را هم دادیم.»
کشتار و تبعید بیش از ۲۴ هزار نفر از مردم ایران
پس از کودتای انگلیسی اسفند ۱۲۹۹، سلسلهای از ترورها و آشوبهای هدفمند و برنامهریزیشده طراحی شد که تا پایان عصر رضاشاهی و پس از آن، در دوران حکومت پهلوی دوم ادامه یافت.
سردار سپه در این هنگام، به تجدید نفوذ و قدرت حاکمان محلی اقدام نمود و شماری از آنان را به مرکز جلب کرد یا از میان برداشت تا در آینده، نیروی مخالفی در داخل کشور نداشته باشد. سرکوبهای وحشیانهی قیامهای مردمی، بخش مهمی از تاریخ دوران سردارسپهی رضاخان است که همگی با کمک انگلیسیها و برای تحقق اهداف آنها صورت پذیرفت.
سرکوب قیام کلنل پسیان در خراسان، قیام خیابانی در تبریز و همچنین نهضت ضدانگلیسی جنگل به رهبری میرزا کوچکخان، بهواسطهی برخورداری از نیروی ارتش وابستهی رضاخانی میسر شد. ارتشی تا بن دندان وابسته به بیگانگان و عامل زور و اجحاف به عموم مردم که علیرغم سالها هزینه و تبلیغات و رعبافکنی، بیست سال بعد از این در جنگ جهانی دوم، حتی ۲۴ ساعت نتوانست در برابر قشون متفقین مقاومت کند.
قلعوقمع عشایر ایران که یکی از مهمترین ارکان مبارزه با بیگانگان در طول تاریخ در کشور بودهاند، از دیگر اقدامات سرکوبگرانه و رعبانگیز رضاخان بوده است. ایلات در طول تاریخ اثبات کردهاند که پاسداران واقعی مرزوبوم ایران بودهاند. سلحشورانی که در تاریخ معاصر ایران، بدون چشمداشت از حکومتهای مرکزی، در جنوب کشور بارها با بیگانگان علیالخصوص انگلیسیها جنگیدهاند و دارای چنان قدرتی بودند که انگلیسیها از آنان به شدت بیم و وحشت داشتند.
رضاخان در دوران سلطنت خود، براساس مأموریتی که داشت، تلاش فراوانی کرد تا در راستای تأمین منافع و مطامع اربابان قدرت خود حرکت کند. از همین رو، علاوه بر سیاست تخته قاپو کردن (یکجانشینی اجباری) و خلع سلاح عشایر، به کشتار دستهجمعی عشایر و قتل و ترور سران ایلیاتی بهویژه بختیاریها و قشقاییها پرداخت. قتل ۲۵ تن از دلیرترین سران قشقایی و بویراحمدی و ممسنی از این جملهاند. روایت رفتارهای غیرانسانی و کشتارهای وحشیانهی ارتش خشن و بیرحم رضاخانی در برخورد با عشایر، روایتی بسیار تلخ و دردآور است...
کشف حجاب
رضاشاه که با کمک انگلیس و البته نیروی نظامی توانست حکومت پهلوی را تأسیس کند، از همان ابتدا به دنبال ایجاد نخستین دولت مدرن در ایران بود. از این رو پس از تثبیت قدرت خود و فرونشاندن اعتراضات داخلی، به دنبال "اصلاحات اجتماعی" حرکت کرد. آنچه مسلم است وی هیچگاه یک طرح تفصیلی و علمی برای انجام این اصلاحات ارائه نداده بود، از این رو اصلاحات وی به صورت ناقص و نامنظم انجام شد.
با توجه به اقداماتی که از سوی مؤسس سلسله پهلوی رخ داد، وی از دو اصل اساسی پیروی میکرد؛ نخست مبارزه با روحانیت و نیروهای مذهبی و دوم تقلید و کپیبرداری از غرب. این تقلید به حدی بود که در حوزه پوشاک نیز روی داد. در محورهای اساسی اصلاحات رضاشاهی، تغییر جایگاه زنان، آن هم با استفاده از زور و نمادهای غربی، مسئلهای بود که بیشترین مخالفتها را به همراه داشت.
رضاشاه در سال ۱۳۱۳ و پس از بازدید از ترکیه کمال مصطفی آتاتورک، بر این تصور بود که توسعه و پیشرفت در گرو حرکت در راهی است که جهان غرب در پیش گرفت. از این رو در یک اقدام بسیار حساس و خطرناک دستور کشف حجاب را صادر و پوشیدن چادر را در سرتاسر ایران ممنوع کرد. وی در سال ۱۳۱۴، حضور محجبه زنان مقامات در مجالس و میمانیهای رسمی را قدغن کرد و چنانچه مقامی با همسر محجبه خود به این مراسم راه مییافت، به از دست دادن سمتش منجر میشد. (ادامه مطلب و مطالعه بیشتر از اینجا و اینجا)
جدایی دهکده توریستی فیروزه در خراسان شمالی
بر اساس پیمان آخال که بین ایران و روسیه بسته شده و مرزهای شمال شرقی ایران را با روسیه تزاری و ترکمنستان امروز مشخص میکرد، دهکدهای به نام فیروزه که بر اساس تقسیم بندی جزو ایران بود، به دست روسها افتاد و الان هم جزو ترکمنستان است. البته حالا کسی در نظام جمهوری اسلامی ایران، ادعای ارضی نسبت به هیچ یک از کشورهای همسایه ندارد، اما اینها بخشی از تاریخ ماست... (ادامه توضیحات دکتر ولایتی را از اینجا بخوانید)
امضای قرارداد ننگین سعدآباد و جدایی بخشهای زیادی از ایران
در ۱۷ تیر ۱۳۱۶ وزرای خارجه چهار کشور ایران، ترکیه، عراق و افغانستان پیمان عدم تعرضی را در کاخ سعدآباد امضا کردندکه بسترهای آن از سالها قبل به واسطه فعالیتهای پشت پرده زمامداران لندن فراهم شده بود. این پیمان که به «پیمان سعدآباد» مشهور شد، وحدت نظر چهار کشور را در سیاست عمومی و حمایت متقابل در صورت بروز خطر نسبت به یکی از دولتهای عضو پیش بینی میکرد و دول چهارگانه را متعهد میکرد که ضمن محترم شمردن حدود مرزی مشترک، سیاست عدم مداخله مطلق در امور داخلی یکدیگر را دنبال کنند.
متعاهدین همچنین توافق کردند که در کلیه اختلافات بینالمللی که به منافع آنها مربوط است با هم مشورت نمایند و عملیات تجاوزکارانه علیه یکدیگر نداشته باشند.۱ گفتنی است که پس از امضای پیمان سعدآباد، رضاشاه طی نطق خود به مناسبت افتتاح مجلس دوره یازدهم، ضمن بیسابقه خواندن این پیمان در مشرق زمین، آن را مدد بزرگی به بقای صلح در جهان دانست.
بخشیدن اروند رود به عراق که سالها بعد در جنگ تحمیلی تاوان زیادی بابت آن داده شد
حال نکته شگفت انگیز در اینجاست، زمانی که رضاشاه به سریر قدرت نشد و مدعی حفظ حاکمیت ایران گردید کمتر کسی فکر میکرد که در روزگار او نیز خاک ایران به تاراج برود. رضاشاه مدعی بود ارتش منظم و با علم روز دنیا ایجاد کرده است. اما این قوای نظامی تنها برای سرکوبی خود مردم ایران استفاده شد و در برابر تجاوزات خارجی فرار را برقرار ترجیح دادند..
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
انتهای پیام/