به گزارش خبرنگار حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ اگر به نوشتههای ریزش دقت نکرده باشید، تصویر دو کودک با لباس ایرانی در یک عکس قدیمی مفهوم خاصی را القا نمیکند. پوستر جشنواره جهانی فیلم فجر مخاطب را بیشتر یاد استقبالهای رسمی از مشاهیر و سیاسیون می اندازد که دو کودک گل به دست در لحظه ورود به آنان خوشامد میگویند. قطعا این پوستر برای مخاطب در حال گذر یا کسی که به نوشته ها دقت نکرده باشد مفهومی ندارد.
کیک تولد 120 سالگی سینمای ایران بریده شد؛ با این تیتر مشخص میشود که پوستر مذکور احتمالا یکی از همان عکس هایی است که میرزا ابراهیم خان عکاس باشی از نوه و نتیجههای یکی از درباریان گرفته است.
از مطالعه مجلات جشنواره مشخص میشود که چند روز آینده سالگرد 120 سالگی تاسیس سینمای ایران است و پیشاپیش جشنواره جهانی فجر به استقبال این عدد خوش آهنگ و رند رفته است. رند بودن عدد پیش داوری نیست، مثلا برای جشن گرفتن تاسیس هر اتفاقی چهلمین سالگرد زیباتر است یا سی و هشتمین سال تاسیس؟
ساعت یازده و نیم یکی از شب های جشنواره، قبل از ورود به سالن برای تماشای فیلم «آن سوی ابرها» از دبیر جشنواره درباره این عدد خوش آهنگ سوال میکنم:
«ببخشید از چه مقطعی حساب کرده اید که شده است 120 سال ؟
_ از همان سالی که دوربین آورده شد؛ 1279 هجری شمسی
آن موقع که ما صنعتی به عنوان سینما نداشته ایم؟
_ در خود غرب نیز همان یک فیلم ورود قطار به ایستگاه متعلق به برادران لومیر به عنوان اولین فیلم تاریخ سینمای جهان معیار سن و سال سینماست.»
بحث و گفتگویما چند کلامی بیش از این ادامه پیدا میکند.
«کیکی که بریده شد آیا شیرینی یک پدیده با قدمت 120 سال است؟»
تطبیق سال اختراع دوربین و انتخاب آن به عنوان سال شروع سینما در جهان، با ورود دوربین در ایران و انتخابش به عنوان سال شروع سینمای این کشور، اختلاف ماهوی و چشم گیری دارد که اهالی سینمای ایران به راحتی از کنار آن گذشتهاند و برای بریده شدن کیک 120 سالگی اش دست زده اند.
پنج سال بعد از اختراع دوربین فیلمبرداری در سال 1895 میلادی، مظفرالدین شاه قاجار در اولین سفر خود به اروپا با دستگاه فیلم برداری آشنا شد و به میرزا ابراهیم خان عکاس باشی دستور داد تا یکی از این دستگاهها را با خود به ایران بیاورد.
«به عکاس باشی دستورالعمل دادهایم همه قسم آن را خریده به طهران بیاورند که انشاالله درست کرده و همانجا به نوکرهای خودمان نشان دهیم»14
اگر سال 1279 شمسی را سال ورود دوربین فیلم برداری به ایران بدانیم، تا سال 1397 که در آن به سر میبریم حدود 118 سال فاصله است و باتوجه به جمله «در آستانه صد و بیست سالگی سینمای ایران» روی پوستر جهانی فیلم فجر باید گفت که مسئولان جشنواره امسال 2 سال زودتر به پیشواز این خبر رفته اند.
اما باید دید از زمان ورود دوربین به ایران تا اولین فیلم سینمای ساخته شده ایرانی چند سال فاصله است.
به غیر از فیلمهایی که خود مظفر الدین شاه از وَرجه وَرجه کردن ملیجک های خود گرفته، اولین فیلم صامت سینمایی ایرانی (آبی و رابی) حدود 30 سال بعد از ورود دوربین (سالی که شروع سینمای ایران ادعا میشود) ساخته شده است؛ البته توسط فردی غیر ایرانی ساکن ایران (اوانس اوگانیانس مهاجر ارمنی روس که که در عشق آباد متولد شد و بعد از پایان تحصیل به ایران آمد)؛ یعنی ما حدود 30 سال هیچ فیلمی نساخته ایم. در حالی که مبدأ تاریخ سینمای جهان مربوط به فیلم صحنه ورود قطار به ایستگاه است که توسط مخترعان دوربین گرفته شده و کمتر از یک دهه بعد از اختراع این دستگاه، چرخه تولید، توزیع و اکران آن برای مردم فراهم شده است. (دیگر نیاز به تذکر نیست که مبدا را یک اختراع به حساب آورده اند، نه یک خرید!)
اگر سال 1895 را طبق تمامی کتب تاریخ سینما، سال اختراع دوربین بدانیم، در همان سال های ابتدایی، فیلم های کوتاه مستند و داستانی برای عموم به نمایش در میآمدند. حتی فیلم ساز مطرحی چون «ژورژ میلی یس» شعبده باز و کارگردان فرانسوی در سال 1896 یعنی یک سال بعد از اختراع دوربین، فیلمی با نام «یک شب وحشتناک» ساخته و اکران کرده است، و سال 1903 (هشت سال بعد از اختراع دوربین) فیلم معروف «سفر به ماه» را کارگردانی کرده که مورد استقبال زیادی در آمریکا قرار گرفته است.
کمپانی «پاته» به عنوان یکی از اولین کمپانی های تولید و توزیع پخش فیلم در جهان که نشانش روی بسیاری از فیلم های تاریخ معاصر ما موجود است، در سال 1896 (یک سال بعد از اختراع دوربین) تاسیس و شروع به فعالیت کرده است؛ یا با توجه به شان رسانهای این پدیده نوظهور، آثار فاخری نظیر فیلم «تولد یک ملت» ـ که حدود سه ساعت بوده است ـ و گاه پروپاگانداهای جنگی در همان سال های نخستین سینما در آمریکا به نمایش در آمده است. (رجوع شود به فیلم های دیوید گریفیث)
تعداد کارگردانان، کمپانیهای پخش و استودیوهای ضبط در آمریکا و اروپا در آن سالهای ابتدایی نشان از آن میدهد که اگر سال اختراع دوربین، شروع تاریخ این هنر به حساب آمده است، نه صرفا به واسطه یک اختراع بلکه به دلیل ایجاد چرخه اکران، نمایش و تولید بوده است. به تعبیر برخی، صنعت سینما از همان ابتدای ساخت دوربین آرام آرام شکل گرفته است.
به طور مثال آرتورنایت، مورخ تاریخ سینمای جهان در توصیف دهه ابتدایی اختراع دوربین و شکل گیری سینما در آمریکا و اروپا در کتاب تاریخ سینما مینویسد: «تقاضا برای این تفریح تازه بیش از حد بود، مدیرهای سینما برای مقابله با این تقاضا مجبور بودند هر شب برنامه را عوض کنند»2 یا در جایی دیگر مینویسد: «تا سال 1910 دیگر تجارت فیلم، ثابت و قرار گرفته بود، اروپائیان فیلم های خود را مستقیما در بازار تهیهکنندهگان آمریکایی به فروش میگذاشتند»2
پس اگر روزی در آمریکا سالگرد صد سالگی تاریخ سینما لقب گرفته است، این عنوان صد سالگی برای بزرگنمایی یک جریان یا پدیده نبوده است اما باید به سینماگران امروز خود بگوییم که متاسفانه برگ های 30 سال نخست تاریخی که شما نوشته اید، رنگ مرکب را به خود ندیده است. یعنی از سال ورود دوربین به ایران تا پخش یک فیلم سینمایی 30 سال فاصله است.
سؤال قابل تامل دیگر نسبت به انتخاب سال ورود دوربین فیلمبرداری در ایران و انتخاب آن دوران به عنوان سرآغاز سینمای این کشور این است کدام محصول از کدام ملیت و با کدام فرهنگ و برای چه کسی به نمایش درآمده است؟
جمال امید از مورخان تاریخ سینمای ایران و از برگزارکنندگان جشن 100 سالگی تاریخ سینمای ایران در سال 1379 در کتاب خود مینویسد: «وقتی سینما در آمریکا و اروپا پنج سال پیش از ورود سینماتوگراف به ایران زاده شد، یک هنر اجتماعی بود و کوشش شده بود توده مردم هرچه بیشتر جلب آن شوند، به همین ترتیب ایجاد سالن های بیشتر یا برپایی چادر برای جذب بیشتر تماشاگران از مهمترین هدف ها بود. اما در ایران برعکس، سینما ابتدا حالت اشرافی داشت و پادشاه آن را ابتدا در دربار و بعد نزد اعیان و اشراف رواج داد.»3
یا در جای دیگر در همین کتاب نوشته است: «شروع نمایش در همان روزهای نخست بازگشت مظفرالدین شاه لااقل در دربار و رفته رفته نزد بزرگان و اشراف هنگام میهمانی های عروسی و ختنهسوران آغاز شد.»4
«لورامالوی» یکی از نظریه پردازان انگلیسی سینماست. او درباره ورود سینما به ایران میگوید: «به جز ژاپن، ایران تنها کشوری است که سینما توسط دستگاه سلطنت وارد آن میشود و گسترش مییابد. برخلاف کشورهای صنعتی غرب، سینما در ایران به عنوان یک هنر مردمی و عامه پسند در کافه های زیر زمینی و چادرها شکل نگرفت...»13
اما بر خلاف مخاطبان اولیه سینما در ایران، داستان دیگری در آمریکا و اروپا برقرار بوده است. «آرتورنایت» در کتاب مذکورش درباره سالهای ابتدایی سینما، به خصوص بعد از نمایش فیلم «دزدی بزرگ قطار» (1903) می آورد: «با نمایش این فیلم های کوچک علاقه و توجه مردم به سینما فزونی گرفت و احیا شد. اتاقک هایی که برای نمایش فیلم ساخته شده بود، از گوشه و کنار سر درآورد و تقریبا یک شبه سینما شد تماشاخانه فقرا.»5
یا در جای دیگر ذکر شده است که ابتدا سینما در آمریکا برخلاف سینمای ایران، محیط تفریح طبقه پایین دست جامعه بوده و حتی اشراف از حضور در آن ابا داشتند و وقت خود را به رفتن به تئاترهای باشکوه میگذراندند. حتی در فرانسه گروهی برای ترغیب اشراف به تماشای سینما و تغییر حس بد بینیشان نسبت به سخیف خواندن سینما، نمایشنامه های مطرح کلاسیک دنیا را به فیلم تبدیل کردند و به تعبیر برخی آبرویی برای سینما کسب کردند.
اگر حتی بخواهیم آغاز به کار اولین سالن های سینما و نمایش را بررسی کنیم یا حتی آن را ملاکی برای شروع به کار سینما در ایران بدانیم، باید بگوییم که نه از تولید ملی خبری است و نه تناسب فرهنگی. آورده اند صحاف باشی در بازگشت خود از فرنگ در سال 1283 هجری شمسی پشت مغازه خود به اصطلاح اولین محل نمایش را برقرار کرد. «مشتریان او در این دوره از اعیان بوده اند و سالن بعدی خود در خیابان چراغ گاز را که دایر کرد، اکثر فیلم هایش از کمپانی پاته (کمپانی فرانسوی) بوده است.»6 موج اولیه احداث سالن های سینمایی در ایران که تعدادشان از انگشتان یک دست تجاوز نمیکرد نیز محصولات کمپانی های فرانسوی و آمریکایی را اکران می کردند؛ «آشکار بوده است که پرده این سینماها در اختیار فیلم های خارجی به خصوص آمریکایی قرار داشت.»7
قابل تامل است که سینما دارانی چون علی وکیلی یا اسحاق زنجانی به عنوان اولین حلقه های تاسیس سالن های نمایش، هر دو از مؤسسان کلوپ های روتاری (شاخه اقتصادی تشکیلات فراماسونری) بوده اند. نمایش بی پرده مناظر خلاف عرف جامعه آن روز موجب واکنش های نخبگان دینی و مردم نیز شد. به طور مثال رحیم زاده صفوی از قول شهید مدرس به احمدشاه قاجار در مورد رژیم رضا خان و ورود سینما و ادبیات می نویسد: «در رژیم نویی که نقشه آن را برای ایران بینوا طرح کرده اند، نوعی از تجدد تقدیم ما میشود که تمدن مغربی را با رسوا ترین قیافه تقدیم نسل های آینده خواهند نمود... سیلی از رمان ها و افسانه ها که جز حسین کرد فرنگی و رموز حمزه فرنگی چیزی نیست، به وسیله مطبوعات و پرده های سینما به این کشور جاری خواهد شد. به طوری که پایه افکار و اندیشه های نسل جوان، از دختر و پسر تدریجاً بر بنیاد همان افسانه های پوچ قرار خواهد گرفت و مدنیت مغرب و معیشت ملل مترقی را در رقص و آواز و دزدی های عجیب آرسن لوپن و بی عفتی ها خواهند شناخت. گویی که آن چیزها لازمه متمدن بودن است.»8
حتی «احسان یارشاطر» که یک بهایی وابسته به دربار بود در مصاحبهای میگوید: «اصولا اقتباس از تمدن غرب اول با چیزهای بی آزاری مثل قاشق و چنگال شروع میشود و بعد به کت و شلوار و حجاب میرسد.کشف حجاب به هر حال در ایران اتفاق می افتاد اما خیلی طول میکشید... وقتی شعرا در ذم حجاب شعر گفتند و فیلم های سینمایی هم تصویر زن بی حجاب و شکل حضورش در جامعه را مثبت نشان دادند، جامعه در برخی سطوح و تا اندازه هایی آمادگی پذیرفتن چنین فرمانی (کشف حجاب) را دارد.»9
درباره کمیت آثار ایرانی نیز باید گفت که تا قبل از موجی که به موج دوم سینما (سال 1327) مشهور است سینمای ما تا حدود یازده سال فیلم تولیدی ندارد و حضور فیلم های غربی به خصوص بعد از حضور متفقین رونق چشمگیری پیدا میکند: «بر اساس آمار و روزنامه های دهه بیست آمار فیلم های خارجی در سال 1316، 143 فیلم بوده و این رقم در سال بعد به 218 عدد رسید و در اواخر دهه 20 و اشغال ایران توسط متفقین هر سال حدود 354 فیلم خارجی در سینما های ایران به نمایش در می آمد.» 10
مقصود از نوشتن این مقاله بیان جزء به جزء تاریخ سینمای ایران نیست. فارغ از نقل قول ها، سینما پدیده ای است که میتوان آن را دید و نسبت به محتوا و کیفیت آن قضاوت کرد.
دوباره به پوستر برمیگردیم. بر روی پوستر نام جشنواره ذکر شده است «فجر»، که به منظور و بهانهی فجر انقلاب اسلامیست. کمی بالاتر نوشته شده است سی و ششمین، که مشخص است از اولین سال جشنواره بعد از وقوع انقلاب اسلامی تا به امروز است؛ و تصاویر و نوشته پوستر که گرامی داشت ۱۲۰ سالگی سینمای ایران را خبر میدهند.
سینمایی که در این جشنواره با نام فجر انقلاب قرار است نزدیک شدن به صدو بیستمین سالگردش را جشن بگیرد و بزرگ و گرامی داشته شود، هشتاد سال از انقلاب اسلامیِ 40 ساله کهنسالتر است! پس این سینما لزوما سینمای منحصر به انقلاب اسلامی نیست. گویی سینما یک هویت مستقل است که حال باید اسم فجر را بالای سر خود داشته باشد. همانطور که تا به امروز 4 پادشاه را از سر گذرانده و در حیات یک جمهوری اسلامی به سر میبرد.
مشکل درست و غلط بودن چند تاریخ و عدد نیست، مشکل اعتبار جستن از عدد برای فرهنگ یک کشور است. آیا در یک محصول رسانه ای باید محتواها و معانی، قابل افتخار و اعتبار جستن باشند یا گذشت ایام و سیر زمان؟ در دوره ای از این 80 سال، با تولیداتی از سینمای ایران مواجه هستیم که مشهور به فیلم فارسی است. آیا برای دوره فراوانی فیلم فارسی هم باید دست بزنیم؟
از واضحات فراگیر و مورد تایید کیفیت فیلم فارسی، همان وجه مشترک ابتذال، صحنه های مستهجن، میل به نمایش مکرر کاباره، با فیلم نامهای کلیشه ای و فاقد کیفیت هنری است. بخش اعظمی از این فیلم ها کپی از نمونه های خارجی ترکی و هندی بوده که آن هم به خاطر تهیهکنندگانی است که ابتدا وارد کنندگان همین فیلم ها بوده اند. البته دیگر مجال بیان سر رشته بسیاری از کمپانی ها آن دوران و نفوذ بهائیان و جاسوسانی چون برادران رشیدی نیست.
جالب است علی فردین، بازیگر و کارگردان پیش از انقلاب در گفت و گویی با عباس بهارلو در این باره میگوید: «فیلم هایی که آن سالها ساخته شده، شاید یک درصد کمی قصه هایش اصالت داشت. مثلا «بر فراز آسمان ها» که خودم ساختم، مقدارش از یک فیلم هندی و مقدار دیگرش از یک قصه آلمانی گرفته شده بود یا «سلطان قلبها» از یک فیلم ترکی گرفته شده بود...»11
یا ناصر ملک مطیعی، بازیگر نام آشنای دوران فیلم فارسی در اظهاراتی که شاید قابل حدس هم بود، گفته است: «حالا میفهمم که سینما یک کار زد و خوردی است. زد و خورد و رقص شکم و اینجور چیزها باید باشد تا فیلمی فروش کند. حالا کسی کارش میگیرد که هر کاری برای فیلم انجام دهد.»12
حال مجدد باید سؤال کرد اهالی سینما با چه هدفی به کمیت گرایی روی می آورند؟ دست زدن برای تیتر «در آستانه 120 سالگی سینمای ایران» تشویق تمام سالهای گذشته بر عمر این سینماست، برای تمام آنچه گفته شد و نشد.
پیام پوستر جشنواره بین المللی فیلم فجر همانی است که مجری قبل از شروع فیلم در یکی از شب های جشنواره در حالی که ساعت از نیمه شب گذشته بود زد: «خیلی ممنون که این ساعت شب به سینما میآیید»
بله! گویی فقط روشن ماندن چراغ این کالبد اهمیت دارد نه چیز دیگر، حال ارزش ها، ارزش های دوران شاهنشاهی باشد یا جمهوری اسلامی. سینما سینماست فراتر از ارزش ها و نام فجری که یدک میکشد!
داستان این پوستر داستان جشنواره ای است که اسمش را از فجر انقلابی که شروعش برای پایان دادن دو هزار اندی سال حکمرانی سلایق پادشاهان است وام گرفته و اعتبارش را از دربار شاه قاجار.
دوربین کادو پیچی که در یکی از پوسترهای امسال اهالی جشنواره از وجودش اعتبار کسب کرده اند، هدیه پادشاهی است که از جیب ملت خود با وام قرضی روسیه به سفر فرنگ رفته است تا امروز به وجودش افتخار کنیم.
پی نوشت ها:
1) آرتورنایت-تاریخ سینما-ص26
2) آرتورنایت-تاریخ سینما-ص28
3)تاریخ سینمای ایران-جمال امید-ص21
4)همان ص22
5)آرتورنایت-تاریخ سینما ص26
6) تاریخ سینمای ایران-جمال امید ص 23
7)حکایت سینماتوگراف-سعیدمستغاثی-ص34
8)محمد تهامی نژاد-سینما در تصور قدما-گزارش فیلم-شماره 27و 28پیاپی-تیرماه 1371
9)احسان یارشاطر در گفت و گو با ماندانا زندیان-شرکت کتاب- لس آنجلس-چاپ اولپفرورئین 1395-ص 35
10) حکایت سینماتوگراف-سعیدمستغاثی-ص34 / جمال امید-تاریخ سینما ایران
11)سینمای فردین به روایت محمد علی فردین-عباس بهارلو-نشر قطره-صفحه 139
12)در سینما دچار اشتباه شدم-ناصر ملک مطیعی در دیداری ساده و صمیمی-مجله فیلم –شماره یازدهم و دوازدهم
13) پرویز جاهد_انقلاب مشروطه و موقعیت متزلزل سینمای ایران_وب سایت بی بی سی فارسی_۱۴ مرداد ۱۳۹۱
14)سفرنامه مبارکه مظفر الدین شاه ص 144
یادداشت از محمدحسین تیرآور
انتهای پیام/