به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ تفکر درباره سرنوشت بشر یکی از دغدغههای همیشگی انسانها بوده است. این تفکر در دوران مختلف تاریخی صورتهای گوناگونی داشته است اما در دوران معاصر و در اندیشه متفکران مدرن و پستمدرن نیز بهطور مستقیم و غیر مستقیم از مفاهیم هم، بسته با سرنوشت انسان و تاریخ سخن گفته شده است. در گفتوگو با سید مجید امامی، پژوهشگر مسائل تمدنی و عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق (ع) نسبت اندیشههای آخرالزمانی تجدد و پساتجدد را با اندیشه موعودگرای شیعه مورد بحث قرار دادیم.
اگر ایدههایی را که در ساحت اندیشه اجتماعی و سیاسی مطرح میشود، بازتابدهنده تحولات فکری و اجتماعی یک جامعه و تاریخ بدانیم، یکی از مضامین و ایدههای پرتکرار قرن اخیر، بحث از «پایان» است. این ایدهها چگونه و در چه شرایطی در این تاریخ پربسامد شده است؟
در دهههای پایانی قرن بیستم، پایانگرایی از سوی هر دو طیف خوشبین و بدبین به مدرنیته، رواج یافت. این گرایش معنادار، خود را در انواع نظریات و آثار علمی و ادبی و سیاسی بـه ظـهور میرساند. پایان ایدئولوژی (دانیل بل)، پایان جامعه (رورتی)، پایان دولت ملت (کاستلز)، پایان دموکراسی، پایان تاریخ (فوکویاما)، پایان سیاست (گنو) ، پایان تمدن (اشپنگلر)، پایان و بحران فرهنگ (هوسرل) ، مرگ مؤلف (گادامر)، مرگ سوژه (فوکو، بارت…) و مهمتر از همه بحران معنویت (نـصر) بـرخی از کلیدواژههای پایانگرایی غرب است که گهگاهی در فضای آکادمیک و روشنفکری منتشر میشود. این مضامین در شرایطی پرتکرار شده است که شاهد افول و نفی سلطه و اطلاق الگوهای مـدرن زنـدگی اجـتماعی هستیم. افـق اقـتصاد آزاد و نـئولیبرال در آرای طـرفداران اقتصاد هترودوکس و نیز نئو مارکسیست، بسته و تاریک نشان داده شده است. همین حالت برای افق حوزه عمومی (هابرماس)، افق دولت- ملت؛ (دولتهای ملی ظاهرترین جلوه تجدد بودند و امروز صراحتاً از پایان آنـها سخن میرود)، افق دموکراسی (بهعنوان امکان توافق جمعی بر خیر عمومی)، افق عقلانیت، افق حقوق بشر، صلح، آزادی، افق عدالت (اقتصادی، جنسی، زیستمحیطی و…) برشمرده شده است.
بیشتر بخوانید: نشانههایی که خبر از آخر الزمان میدهند
پایانگرایی چه نسبتی با مفهوم «جهانیشدن» و «جهانیسازی» دارد؟ چون یکی از مفاهیمی که امروز در تئوریها از آن سخن گفته میشود، جهانیشدن است که در دو معنای مثبت و منفی هم به کار میرود.
فارغ از دستهبندی خوشبینانه و بدبینانه، میتوان این پدیده را بهنوعی تغییر مسیر بحث پرسش از سرنوشت جهان مدرن و پایان تاریخ دانست. مسأله سرشت و ساخت موعود جهان و جهانوطنی را میتوان کمال و شاید سرانجام جهانیشدن دانست. فلاسفهای مانند ژان ژاک روسو، مارکس، رواقیون و آرمانگرایان با طرح جهان شهر از دید خود، چـنین ایدهـای را مطرح نـمودهاند. ادیان الهی یهودیت، مسیحیت و اسلام هرکدام با دعوت جهانی جهت تبعیت از دین خود و جامعه آرمانی موعود در فرجام حیات دنـیا نیز بهنوعی این ایده را مطرح کردهاند. ایدئولوژیهایی، مانند مارکسیسم، سـوسیالیسم و حتی لیبـرالیسم آرمانشهر هرکدام یک حکومت واحد جهانی است. سیاستمدارانی، مـانند ویلی بـرانت یا نهرو یا ویلسون نیز به دولت جهانی اشاره نمودهاند.
شما این جهانیشدن را در عصر تجدد یک پروژه میدانید یا یک پروسه طبیعی؟
جهانیشدن هم «پروسه» است و هم «پروژه»؛ اما پروژه اگر با قدرت اجرا میشود قدرتش را از پروسه مـیگیرد. شـاید تعبیر مناسبتر این باشد کـه بـگوییم جهانیشدن یک طـرح اسـت؛ اما نه طرح سیاسی و اقتصادی کـه سیاستمداران و اقتصاددانان آن را درانداخته باشند. این طرح، طرح پایان تاریخ تجدد است. در این طرح و زمـینه اسـت که یکی استقرار دائم لیبرالیسم را میبیند و دیگـری از برخورد و جنگ میگوید. مظاهر مهم زمان تجدد سیستم عقلی در مدیریت و اقتصاد و سیاست و تکنولوژی و عـلم اسـت. اگر جهانیشدن انتشار صـورتهایی از این مـظاهر در سـراسر جهان باشد، این امـر از چـند قرن پیش آغاز شده و تـاکنون مـراحلی را پیموده است. حتی میتوان گفت صفت تجدد، جهانیشدن است؛ اما وقتی میگویند مـرحله اخـیر تاریخ تجدد، جهانیشدن است، جـهانی شـدن باید چـیزی بـیش از انـتقال و رشد تکنولوژی و مصرف اشـیای تکنیکی باشد.
حال چه تقریری میتوان از دو مفهوم «پایان» و «جهانیشدن» بر اساس تفکر شیعی ارائه داد و تلقی شیعه چه تفاوتی با تلقیهای مدرن و پستمدرن از این دو مفهوم دارد؟
ادبـیات آخرالزمانی شیعه، ظرفیت تبیین چگونگیها و چراییهای روزگـار سـخت انـتظار و غـیبت ظـاهری حـجت و اضطرار عام جهانی را دارد. همینجاست که تفاوتهای اصلی این ادبیات و راهبرد متفاوت آن نسبت به معارف عصری و زمینی مشخص میگردد. در روایات آخرالزمانی شیعه، از زوایای گوناگون به احوال و مـسائل این دوره در سطوح فردی، اجتماعی و حتی تمدنی پرداخته شده است. شفافیت و صراحت در بیان میزان مسخ و انحراف در این دوره بهروشنی در روایات دیده میشود.
اما نکته بسیار اساسی که موردنظر این گفتار است، وجود محورهایی امیدبخش و «امکانی» در عین اضطرار و «امتناع» مندرج در این تعابیر است. در مورد منجی در نگاه شیعه، ایجابیترین رویکرد به آخرالزمان را ارائه میشود؛ نه آنکه فـرج، فقط سیاهترین نقطه پایان روزگار باشد، بلکه روشنترین ایستگاه آغـاز عـصر هـم هست.تعابیری چون«و اَطلع بـه الحـق بعد الافول و اجل به الظلمة»، یا «املأ به الارض عدلا و قسطا» و یا تأکید بـر اسـم حـی خدای متعال و مشتقاتش در ابتدای دعای عهد که به اراده او حق بر ظلمت چیره خواهد شد، طلوع و شـروع دولت حق به عصر ظهور نسبت داده شده است که البته این شروع، پایان دولت باطل است؛ اینها همه نشاندهنده همین نگاه است.
تعبیر رسـای دیگر در این زمینه در دعای عـهد آمـده است: «و احی به عبادک واعمراللهم به بلادک». در این عبارت هم حیات فردی (فرهنگ) و هم حیات ساختاری (تـمدن) در پرتو ظهور موعود مورد توجه قرار گرفته است.جالبتوجه این است که بهرغم اینکه در وضعیت آخرالزمانی اصل امربهمعروف و نهی از منکر را مسکوت میگذارند، پیامبر اعظم در حدیثی دیگر میفرمایند: «در پایان این امت، قومی خواهند بود که مانند مسلمانان صدر اسلام اجر خواهند داشـت.
آنـها امربهمعروف و نهی از منکر میکنند و با اهل فتنه میجنگند». درواقع بین آن سلب و امتناع با این ایجاب و امکان، تعارضی نیست و در اوج سیاهی، حق و حقخواهی زندهتر از هـمیشه تـاریخ اسـت. ما به این حقیقت آخرالزمانی، در مقابل ادبیات جهانیشدن پایانگرا؛ جهانیشدن آغاز گفتهایم؛ یعنی به میزانی که افق «حـق» گـشوده مـیشود، افق باطل، بسته گشته و به محاق میرود. در قـرآن هـم، آمدن حق، بر سقوط باطل مقدم است.
با چه دالهایی میتوان به جهان شمولی موعود شیعه در برابر مفهوم جهانیشدن پی برد؟
اساساً از شرایط لازم ظهور، بافت جهانی شده عالم است که قرآن پیشقدم طرح آن بوده اسـت و حـکمت آن را هـم اتمامحجت پایانی میداند: «ظهر الفساد فی آلبر و البحر بما کسبت أیدی النـاس لیذیقـهم بـعض الذی عملوا لعلهم یرجعون» (روم/41). آنچه در علائم حتمی و غیر حتمی ظهور متیقن است، بسط جهانی و سـراسری و البـته افـول مظاهر و پایههای جریان باطل و شیطان در جهان است. اگر «اشراط الساعة» را در نظر آوریم و فرضیه نوعی یا نـمادین بـودن شخصیتها و جریانهایی چون خروج سفیانی یا خسف بیداء را در نظر گیریم، آنگاه پرتـو جـهانی این وقـایع را بنگریم، ربط مبسوطی بین جهانیشدن باطل که با افول همراه است با نـشانههای ظهور کشـف خواهد شد.
راهبرد جهانشمولی یا جهانیشدن حق، نه پایان گـرا، بـلکه آغـازگرایانه و سراسر امید است. این مطلب بهجز تعمیق درک ما از مهدویت، در ورای نظریههای جهانیشدن، نـوع نـگاه مـا را به عینیت و مدعای جهانیشدن و راهبردهای نظام اسلامی در قبال آن شفاف میسازد. بـیشک دامـن زدن به بحران جهانی که اغلب در نظریههای فرهنگی جهانیشدن رسوخ یافته است، بدون ارجاع به طلوعی که جـهان در انـتظار آن است، نخواهد توانست الگویی شیعی از جهانیشدن و سرنوشت باوری را نشان دهد.
منبع: صبح نو
انتهای پیام/