به گزارش خبرنگار حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ این روزها تماشاخانه سرو حال و هوای متفاوت گرفته، داستان زندگی شهید حسین لشگری ( 1331 ضیا آباد قزوین- 1388 تهران)، سرلشکر خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی که پس از 18 سال تحمل رنج و سختی ناشی از صدمات و آسیبهای ناشی از اسارت به درجه عالی مقام شهادت نائل آمد. نمایشی به کارگردانی علی برجی، نویسندگی محسن عظیمی با بازی سپیده پهلوان زاده، علی عبادت طلب، جاوید حسنلو، ابوالفضل جمشیدی، احسان امیدی، بهزاد رحمتی، مسعود حاجی محمد رضا، سعید مراتی، سهیل قاسم خانی، سعید داوودی، مسعود غلامیان و با حضور امید زندگانی.
صحبتهای ابتدایی با کارگردان حکایت از بیمهری و کم لطفی بسیاری از دوستان نسبت به پاسداشت چنین آثاری داشت، هر چند کم لطفی و بیتوجهی موضوعی جدید در حوزه تئاتر و نمایش نیست اما این بار دیگر حکایت، چیز دیگری است؛ فرهنگ والا و بیمثال شهادت و ایثارگری موضوعی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت، شیرمردانی که روزگاری نه چندان دور در اجرای اساسیترین مفاهیم والای انسانی و الهی جان در طبق اخلاص نهادند و مردانه به دل دشمن زدند.
حدود یک سوم از عمر 57 ساله این شهید بزرگوار در اسارت گذشته است، تحصیلات ابتدایی در زادگاه، سپس قزوین، اخذ دیپلم( 1350)، خدمت سربازی در لشکر 77 خراسان، گروهبان سومی در رزمایش مشترک نیروی زمینی و هوایی، شرکت در آزمون دانشکده خلبانی و استخدام در نیروی هوایی، گذراندن مقدمات آموزشی پرواز برای تکمیل دوره خلبانی و اعزام به آمریکا ( 1354)، کسب درجه ستوان دومی و خلبان هواپیمای شکاری اف-5 بخشی از زندگی او بود.
سرلشگر لشگری سپس در پایگاه تبریز مشغول به کار شد و پس از مدتی به دزفول منتقل شد،
او در زمان جنگ تحمیلی، 12 ماموریت هوایی انجام داد که در یکی از آنها بدلیل اصابت موشک به هواپیمایش، مجبور به ترک هواپیما شد و در خاک دشمن به اسارت درآمد.
او در زمان اسارتش 3 ماه انفرادی و 8 سال اسارت پنهانی به دور از معرفی شدن به صلیب سرخ داشت و در نهایت پس از 18 سال اسارت در سال 1377 به ایران بازگشت.
شهید لشگری در سال 78 بدست رهبر به مقام سرلشگری نائل آمد.
در ادامه گفتگوی خبرنگار حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ را با علی برجی، کارگردان این اثر میخوانید:
استقبال از کار در حد پیش بینی بوده است؟
بد نبوده ولی هنوز اتفاقی که منتظرش هستیم رخ نداده است، بخشی از تبلیغات ما از طریق فضای مجازی بود و بخشی از این اتفاق هم به جدید التاسیس بودن سالن برمیگردد که هنوز برای شناخته شدنش نیاز به زمان داریم.
دلیل انتخاب چنین سوژههایی؛ شهدا و فرهنگ شهادت از طرف شما چیست؟
در 15 سال اخیر بالغ بر 10 نمایش در عرصه دفاع مقدس تولید کردم، دغدغهام بوده و با آن نا آشنا نیستم، موضوع بعدی در آثار تولیدی خودم و یا کارهایی که در این عرصه دیده بودم این است که کم تر کاری را می بینیم که مستقیما به اسرای دفاع مقدس در بخش تئاتر پرداخته باشد و صرفا قصه اش در مورد یک آزاده و اسارتش باشد.
وقتی متن را خواندم بسیار برایم جذابیت داشت زیرا این شهید بزرگوار به سید الاسرا معروف هستند، اولین اسیر ایرانی و آخرین اسیر ایرانی است که آزاد شده است، 18 سال انتظار همسر ایشان، درک معنی انتظار به مفهوم واقعی و استقامت و مقاومت این شهید در طی 18 سال شکنجه اسارت و فشارهای روحی روانی و اینکه چه عاملی این بزرگوار را این همه سال نگه داشته؛ همه دست به دست هم داد تا من مشتاق شوم که این متن را بروی صحنه بیاورم.
چقدر برای تمرینات وقت گذاشتید؟
متن نوشته آقای محسن عظیمی است و از روی خاطرات شهید بزرگوار نوشته شد و بخش تمرینی ما حدود سه ماه طول کشید.
خانواده شهید کار را دیدهاند؟
خیر، البته ما از نیروی هوانیروز درخواست کردیم که خانواده شهید این اثر را ببینند.
از کم کاریها بگویید؟
8 سال دفاع مقدس ما سرشار از سوژههای ناب و تاثیرگذار است، سوژههایی که در هیچ جای دنیا نمونههای آن را نداریم، بخشی از کم کاری به قلم بدستان ما باز می گردد، باید حمایتهای لازم از نویسندهها بشود تا تحقیق کنند و بنویسند، وقتی پایه از لحاظ نوشتاری و نگارش آثار قوی باشد، اثر فاخر و خوب مخاطب را هم به سالن می کشاند.
در این سالها در حوزه دفاع مقدس کتابهای زیادی چاپ شده است بنابراین نویسنده کم نداریم.
بله در عرصه دفاع مقدس کارهای زیادی داریم اما نگاه من در مورد نمایش نامه است، شاید بخشی از این موضوع به بخش حمایتی برمی گردد که به نظر میرسد کمرنگتر شده باشد.
متاسفانه، شاید شعار بوده تا عمل؛ درست است؟
من فضاها را کلی و جامع می بینم، شما ببینید در بخش خصوصی چقدر سرمایه گذاری شده، انجمن تئاتر دفاع مقدس درحد توان خود از ما حمایت میکند و ماهم سپاسگزار چنین کمکهایی هستیم، اما بخشی از این کار به مجموعه هایی دیگر بطور مثال نیروی هوایی ارتش برمیگردد، کار برای این ارگان هاست، اگر آنها به دیدن کار نیایند پس چه کسی کار را ببیند.
چندی پیش یکی از بازرسان سازمان عقیدتی سیاسی ارتش خیلی اتفاقی به دیدن نمایش ما آمد، خیلی منقلب شدند که چرا ما خبر نداریم و ... من دعوت نامه و درخواستمان را به ایشان دادم اما متاسفانه باز هم نتیجهای حاصل نشد، تبلیغاتی که ما میکنیم صرفا تبلیغات محدودی است که در حیطه هنرمندان است و الحمدالله بازخورد کار در بین هنرمندان خوب بوده است.
بطور خاص کدام ارگانها کم کاری داشته اند؟
باعث و بانی شروع اثر از طریق بنیاد روایت فتح و انجمن تئاتر و انقلاب دفاع مقدس است و همین جا از آنها تشکر میکنیم. اصلا هم بحث حمایت ریالی نیست، حمایت حضوری مد نظر من است، مثلا در پایگاه هوایی ستاری چقدر دانشجوی هوانیروز داریم که در واقع این شهید جژئی از این ارگان است، عقیدتی سیاسی ارتش میتواند حمایت حداقل روحی دلی و حضوری از کار ما داشته باشند.
این دوستان میتوانند از خیلی از همرزمان این شهید بزرگوار دعوت کنند تا به دیدن این کار بیایند، شاید برایتان جالب باشد که این خاطره را بشنوید،چند شب پیش یک خانمی که شاید خیلی هم در این فضاها نبود از کار ما دیدن کرد؛ کار ما انتهاش فضای حزن انگیزی هم دارد، این خانم میگفت من همیشه از کنار این خیابان رد میشدم امروز تازه فهمیدم این خیابانی که من از آن رد میشدم چه خیابانی است، چقدر استقامت داشته و چقدر سختی کشیده؛ این الگوسازی است اما متاسفانه ....
ما نامه نگاریهایمان را با بنیاد شهید، عقیدتی سیاسی ارتش و دانشگاه ستاری انجام دادهایم و امیدواریم دوستان با حضور خود در سالن، این دلگرمی را به ما بدهند که انشاءلله پرشور تر و با قدرت بیشتری در راه شهدا وکار برای این بزرگواران قدم بگذاریم.
از لحظات سخت و خاص کار برایمان بگویید؟
این کار برای خود من بسیار کار سختی بود، کارهای دیگر نیابتی است بخشی از جنگ و ... است ولی وقتی کاری با مستندات آن اجرا می شود؛ مثلا در بخشهایی از اجرای این کار اولین تماس تلفنی شهید بزرگوار با همسرش، تشییع جنازه ورود به کشور و ... تصاویرش را بصورت مستند نشان میدهیم تعهد عجیب و غریبی داریم به این دلیل که اگر روزی خانواده این شهید بزرگوار به دیدن کار بیایند بار روی دوش ما بسیار سنگین میشود، آیا توانستهایم رسالتی را که باید انجام بدهیم؟ آیا توانستیم قابی را که شایسته شهید بزرگوار است نشان بدهیم؟ اینجاست که کار شکل عجیب و غریب تری پیدا میکند.
بازخوردها چطور بوده است؟ مخاطبها بیشتر از چه قشری بودند؟
خداروشکر بازخوردها خوب و تاثیر گذار بوده است، ما مخاطب عام داشتیم و تمام قشرها به دیدن کار آمدند که من و گروه از این بابت خیلی راضی هستیم.
به برگشت مالی کار فکر میکنید؟ بار مالی نمایش چطور بوده است؟
نکتهای که وجود دارد این است که بچههای تئاتری بسیار قانع هستند و بچههایی هم که کار ارزشی انجام می دهند در حقیقت قانعتر هستند، بخشی از کار بچههای ما نیت است که مهم تر از بخش مالی آن است.
در تئاتر حمایت ها حمایت های قابل توجهی نیست، برای یک سمینار میلیاردها ریال خرج می شود، من همیشه میگویم سبد فرهنگی ما هر روز خالی تر می شود و امیدواریم در سالهای آینده حداقل در سبد چیزی بماند. در همه جای دنیا شهرداری ها از تئاتر حمایت می کنند. وقتی از تئاتر فرهنگ و هنر حمایت نشود قطعا چیزی وجود نخواهد داشت.
با وجود چنین موضوعات و کم و کاستیهایی آیا همچنان در همین حوزه باقی خواهید ماند؟
در واقع دغدغه ما همین است، اگر قرار بر خستگی بود که ما خیلی زودتر از این ها باید خسته می شدیم، در حقیقت بخشی از این موضوع عنایات خداوند است و به شما قول می دهیم که همچنان کار را ادامه دهیم.
انتهای پیام/