به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،مارک لیلا، استاد علوم انسانی دانشگاه کلمبیا و محقق مهمان در بنیاد Russell Sage است؛ وی اخیرا كتاب خود را با عنوان «كشتی شكست خورده ذهن: واکنش سیاسی و ارتجاع گرايان» روانه بازار كرده است. وی در مقالهای با عنوان «The End of Identity Liberalism»ليبراليسم را با بحران هويت دست به گريبان میداند.
از نظر وی اگرچه آمريكا در نگاه اول كشوری پنداشته ميشود كه تركيبها و تنوعات قومی، فرهنگی و مذهبی زيادی را در خود جای داده است و شايد اين توان جذب و ادغام تفاوتها، تحسينبرانگيز و يا شايد در جهان منحصر به فرد باشد. اما واقعيت اين است كه ليبراليسم به عنوان ايدئولوژی شكلدهنده و حمايتكننده از اين آزادی، اكنون با چالشهای زيادی رو به روست و يا حتی میتوان گفت از اهداف خود به شدت دور شده است. در ادامه به معضلات ليبراليسم در دنيای مدرن خواهيم پرداخت.
آمريكاییها چگونه توانستهاند بر اختلافات چيره شده و هويتی يكدست بسازند؟
مارک لیلا در ابتدا به ذكر اين نكته میپردازد كه همگان از ديدن تنوع و تركيب گروههای قومی و مذهبی مختلف در آمريكا شگفت زده میشوند. اين تنوع برای كسانی چشمگيرتر است؛ كه خود دچار اختلافات قومی و مذهبی در كشورشان هستند. آنها متعجباند كه آمريكاییها چگونه توانستهاند بر اين اختلافات چيره شده و هویتی يكدست بسازند. هرچند كه اين تنوع و تركيب كامل نيست، اما میتوان گفت بهتر از هر کشور اروپایی یا آسیایی امروز است. این داستان موفقیت فوقالعادهای است.
لیبرالیسم آمریكا گرفتار ترس اخلاقی پیرامون هویت نژادی، جنسی و جنسیتی است
در ادامه لیلا اين سوال را مطرح میكند كه این تنوع چگونه سیاستهای ما را شکل میدهد؟ پاسخ يكسان یک نسل از لیبرالها در حال حاضر این است که ما باید از تفاوتهایمان آگاه باشيم و آنها را "جشن بگیریم". هرچند كه اين موضوع اصل عالی آموزههای اخلاقی است - اما فاجعه بار است كه به عنوان پایهای برای سیاستهای دموکراتیک در عصر ایدئولوژی قرار بگيرد. در سالهای اخیر، لیبرالیسم آمریكا به نوعی ترس اخلاقی در مورد هویت نژادی، جنسی و جنسیت گرفتار شده كه عملا پیام ليبراليسم را تحريف كرده و مانع آن شده كه ليبراليسم بتواند به عنوان نيرویی متحد كننده، حكومت را تضعیف كند.
لیبرالیسم هویتی رو به افول است
یکی از درسهای فراوان مبارزات انتخاباتی اخیر ریاست جمهوری اين است كه لیبرالیسم هويتی رو به افول است. نامزدهای انتخاباتی در عين آن كه از دموكراسی و آزادی بيان براي تمامی گروهها و نحلهها صحبت میكردند؛ تنها به برخی گروهها و حمايت آنها گرايش داشتند، همچون سفيدپوستان، زنان، طبقات كارگر و... این اشتباهی استراتژیک است. ليبراليسم برای طرفداری از همهی تنوعات و اقليتها و گروهها يقه چاک میكند. در صورتی كه تنها برخی گروهها را ذكر كند و خود را حامی آنها جلوه دهد؛ بقيه گروهها احساس انزوا و محروميت خواهند كرد.
در نتيجهی سياستهای ليبرالی با تاييد بر تفاوتها و نه اشتراكات، نسلی جديد در مدارس شكل گرفته كه كاملا از اتفاقات بيرون از گروه خود بیخبر هستند. در اين سيستم به كودكان از ابتدايیترين سالهای زندگی آموخته میشود كه در مورد هويت شخصی خود و مرزهای متفاوت هويتیشان با سايرين سخن بگويند. حتی پيش از آن كه واقعا چنين تفاوتهایی را درک كنند. اين تفاوتهای هویتی دانش آموزان را در مورد مسائل دائمی بشريت هم چون جنگ، طبقه، اقتصاد بیتفاوت كرده است. به نحوی كه نمیتوانند در مورد اين مسائل حرفی بزنند.
بیشتر بخوانید:اقدام عجیب ترامپ علیه علم هواشناسی!
ليبراليسم دائما به تفاوتهای هویتی دامن میزند
دانشجويان از بدو ورود به دانشگاه سعی در ورود به يكي از گروها و صنفهای دانشجویی دارند و سعی میكند با اتخاذ ديدگاه آن گروه، هويت خود را بهتر تعريف كنند. در اين معنا دائما مسئله تفاوت را برجسته میكنند. در واقع ليبراليسم دائما به تفاوتهای هویتی دامن میزند و آنها را برای گروههای اجتماعی پررنگ میكند. فارغ از آنكه جامعه عناصر يكپارچه كننده و وحدتبخش هويتی نيز دارد.
لنز هويت ليبرالی، گزارشهای خبری آمريكا را در سالهای اخير تغيير داده
لیلا اخيرا در جريان فرصت مطالعاتیاش آزمايش جالبی انجام میدهد. به مدت يك سال فقط روزنامههای اروپایی با هدف؛ ديدن جهان از زوايه يك خواننده اروپایی و نه آمريكایی را ميخواند. وقتی به آمريكا برمیگردد؛ متوجه میشود چه طور لنز هويت ليبرالی، گزارشهای خبری آمريكا را در سالهای اخير تغيير داده است.
رسانههای ليبرال با ادعای توجه به اقليتها، مردم را از امور مهم غافل میکنند
رسانههای آمريكایی تغيير بسياری كردهاند و تنها از زوايای خاصی به قضايا مینگرند. آنها اقليتها را برای ما پر رنگ میكنند و عملا ما را از ساير موضوعات منحرف میكنند. برای مثال رسانههای آمريكا مسئله دو جنسیتیها را پررنگ میكنند و نه تنها به امور داخلی با محوريت اين مسائل مینگرند بلكه برای تحليل اوضاع ساير كشورها نيز چنين امور را در مركز توجه قرار میدهند. برای مثال رسانههای آمريكایی به بررسی مشكلات و سرنوشت دو جنسیتیها در مصر میپردازند و اين موضوع را برای ما برجسته میكنند. اما هيچ اطلاعاتی در مورد جريانات مذهبی و سياسی قدرتمند مصری كه آينده اين كشور را تعيين میكند؛ در اختيار ما نمیگذارند. در واقع رسانههای ليبرال آمريكايی با ادعای توجه به اقليتها، ما را از توجه به امورات مهم ديگر غافل میكنند.
در واقع میتوان گفت ليبرالها فاقد معلمانیاند كه شهروندانی متعهد و آگاه از سيستم حكومتی و نیروها و رویدادهای اصلی تاریخ خود بسازند. ليبراليسم را نبايد فقط در زمينه حقوق خلاصه كرد بلكه شهروندان نيز در قبال سايرين وظيفه دارند. همچون رأی دادن و.... مطبوعات لیبرال بايد به بخش هایی همچون دين که نادیده گرفته شدهاند نيز بپردازند و در مورد نیروهای اصلی شکلگیری سیاستهای جهانی، به خصوص بعد تاریخی نيز به مردم آموزش دهند.
آمريكای كنونی از پایههای واقعی لیبرالیسم مدرن هم چون آزادی بیان و آزادی عبادت تهی شده است
میتوان گفت آمريكای كنونی از پایههای واقعی لیبرالیسم مدرن هم چون آزادی بیان، آزادی عبادت، آزادی اراده و آزادی از ترس که روزولت برای «همه افراد در جهان» میخواست؛ تهی شده است.
ارزشهای "فرضی" ليبرالی به سادگی برای نیازهای زندگی انسانی کافی نیستند
راس دورات در مقاله «The Crisis for Liberalism» انتقادات ديگری نيز به ليبراليسم هويتی وارد میكند. از نظر او ليبراليسم هويتی يا سياست هويتی: ائتلاف اقليتهای گوناگون، سیاهپوست و آسیایی و اسپانیایی و زن و یهودی و مسلمان و ... همراه با یک مبارزه مشترک علیه هژمونی آمریکایی مسیحی سفیدپوست است. وی معتقد است جوامع لیبرال همیشه به یک زیربنای غیرليبرال یا پيشالیبرال برای پاسخگویی به نیازهای انسانی متنوع - معنا، تعلق، ابعاد طولی زندگی انسان و امید به زندگی در برابر مرگ وابسته هستند؛ نيازهايی كه نه جان استوارت میل و نه کارل مارکس به آن توجه زیادی نکردهاند.
در تاریخ آمریکا، این زيربنا شکلهای مختلفی یافت؛ تعهد به زندگی خانوادگی، قدرت مذهبی(معمولا پروتستان)، وطنپرستی، احترام به پرچم و فرهنگ انگلوساکسونی که از مهاجرین انتظار میرفت جذب آن شوند. هر کدام از این زيربناهای ليبرالی در مقابل برخي عيوب و نقصانهای نحلههای غيرليبرالی آشكار میشوند؛ هم چون عدم تحمل مذاهب، نژادپرستی و وطنپرستی افراطی، سركوب قدرت خصوصی و داخلی است. اما درعين حال همچنین زمینه مشترک اخلاقی، فرهنگی و متافیزیکی را فراهم کردند که اصلاح طلبان سیاسی، ائتلافهای لغو بردهداری، مبلغان مسيحی، نمایندگان جدید، و مدافعان حقوق مدنی، با تکیه بر آنها وعدههای لیبرالی خود را ارائه دادند.
ارزشهای "فرضی" ليبرالي برای نیازهای زندگی انسانی کافی نیستند
متاسفانه ارزشهای "فرضی" ليبرالي به سادگی برای نیازهای زندگی انسانی کافی نیستند. مردم تمایل به همبستگی با يكديگر دارند که جهان شهرگرایی آنها را راضی نمیکند، علايق معنوی و مجردی که بازتوزیع ثروت و قدرت نمی تواند تأمين كننده آن باشد، تمایلات به امور مقدسی که سکولاریسم نمی تواند پاسخ گوی آنها باشد.
وقتی مذهب، خانواده و وطنپرستی فروکش کند، چه میشود؟
بنابراین در جایی که مذهب ضعيف و نحيف، خانواده تضعیف شود و وطنپرستی فروكش كند، ساير اشکال هويتی به طور ناخواسته ادعای رسميت میکنند. تصادفی نیست که سیاستهای هویتی در محيطهای روشنفكری دانشگاهی قدرتمند هستند؛ هم چنین تصادفی نیست که اخباری از تظاهرات دانشگاهی و فعالیتهاي سیاسی به گوش مي رسد که اغلب به دنبال احیای مذهبی و تجديد باورهايی از نوع مذهب هستند. دانشجويان معاصر اغلب در آرزوی آرمان شهری هستندکه لیبرالیسم پس از 60 سال به دنبال ساختن آن بود؛ آنها به دنبال حس تعلق، زمینهای برای اخلاق شخصی و افق بالاتری از عدالت هستند.
لیبرالیسم امروز، با دو معضل ناسيوناليسم و تناقضات درونی خود مواجه است
لیبرالیسم امروز، با دو معضل ناسيوناليسم و تناقضات درونی خود مواجه است و در عين حال بسیاری از نیازهای انسانی را نادیده میگیرند. در نتيجه بايد گفت دیدگاه عمیقتری نسبت به لیبرالیسم مورد نیاز است. تا زمانی كه ليبراليسم نتواند مشكلات خود را حل كند با ظهور افرادی هم چون ترامپ مواجه خواهيم بود.
منبع:تبیان
انتهای پیام/