به گزارش گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامه آمریکایی واشنگتنپست نوشت: سران برخی کشورها، از جمله دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، با لفاظیها و سخنان تحریککننده خود درباره برخی گروهها، «میل شدید به گروهبندی و حذف عناصر مختلف جامعه» را احیا کردهاند که این امر عواقب جدی به همراه خواهد داشت.
در این گزارش آمده است: این نکته که در قرن گذشته چه تعداد دیکتاتوری وجود داشت و چقدر متفاوت از یکدیگر بودند، قابل توجه است. «رژیمهای آدمکش»، در هر نوع جامعهای قد علم کردند. با وجود این، یک چیز در همه این رژیمها مشترک بود. این ویژگی مشترک وسواس فکری بود.
نویسنده این مطلب با اعلام اینکه لفاظیها مقامات غربی در خصوص مسائل جهانی افزایش یافته است، نوشت: به طور قطع هم اکنون این رویکرد دوباره جان گرفته است. دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، یا همتایان اروپاییاش را با لنین یا هیتلر مقایسه نمیکنم، حتی چنین مقایسهای، موجب مهم به نظر رسیدن آنها میشود، که استحقاقش را ندارند. اما (باید گفت) که سران این کشورها «میل شدید به گروهبندی و حذف عناصر مختلف جامعه» را احیا کردهاند، و این امر عواقب جدی به همراه خواهد داشت.
این نکته شایان توجه است که ترامپ اغلب، پناهجویان را با مهاجران غیرقانونی و اعضای باند ام اس-۱۳ (باند تبهکار بینالمللی که اصلیت بیشتر اعضای آن، به آمریکای مرکزی باز میگردد) یکی میداند. این امر تصادفی نیست؛ او یک گروه ( مهاجران) را هدف قرار داده و ویژگیهایی را به آنها نسبت داده است - آنها خشونتطلب، متجاوز جنسی، و عضو باند هستند- که ویژگیِ بیشتر آنها نیست. وی سپس با اظهارات و توصیفهای خود، تصویری غیرانسانی از آنها ترسیم میکند.
فقط ترامپ نیست (که چنین رویکردی دارد). ماتئو سالوینی، وزیر کشور جدید ایتالیا، نیز به تازگی از «پاکسازی گسترده کل بخش های» ایتالیا سخن گفت. وی درباره کولیها صحبت میکرد، اما او هم به شیوهای مبهم سخن میگفت. او «کولی ها» را با «خارجی ها»، و بعد با «کودکانی که یاد گرفتهاند دزدی کنند» یکی کرد. شاهکار ویکتور اوربان، نخست وزیر مجارستان، حتی بزرگتر است او (مردم را) تحریک به بیم از یک گروه هدف -مهاجران خارجی- کرده است که اصلاً در این کشور وجود ندارند.
نویسنده واشنگتنپست نوشت: فکر نمیکنم هیچ یک از سران این کشورها در حال حاضر قصد کشتار دسته جمعی داشته باشند. در این مقطع زمانی، هدف، چیز دیگری است: تعریف و طبقهبندی گروهی که از وجود آن، میتوان برای ایجاد بیم و وحشت استفاده کرد. میتوان از رسانههای اجتماعی برای بیشتر جلوه دادن تعداد واقعی این دشمنان استفاده کرد؛ حتی زمانی که چنین گروههایی اصلاً وجود ندارند، میتوان از (معطوف کردن توجه مردم به) «محلههای خطرناکی که کسی جرات رفتن به آنها را ندارد»، و «افزایش جرم و جنایت»، برای جلب آراء استفاده کرد. استفاده از این تاکتیکها، عواقبی خواهد داشت.
پلیس مرزی آمریکا که کودکان را از والدینشان در مرز با مکزیک جدا کرد، به خاطر (اظهارات قبلی ترامپ و تصویر غیر انسانی که وی از مهاجران غیر قانونی ترسیم کرده بود) از نظر ذهنی آمادگی این کار را پیدا کرده بود. حدود یک سوم آمریکاییها نیز از نظر ذهنی برای پذیرفتن این امر (اینکه کودکان در مرز از والدینشان جدا شوند) آماده شده بودند. این تاکتیکها آثار شدیدتری هم داشت.
در انتهای این مطلب آمده است: در درازمدت، باید تاوان دیگری پرداخت. در نهایت، اگر بیشتر مردم، قصه بافیهای سران تقریباً دیکتاتور خود را باور کنند، بحث درباره مسائل واقعی مهاجرت، یا گفتگو درباره مهاجران واقعی غیرممکن خواهد بود. اگر آنها فکر کنند که با یک مشت متجاوز جنسی رو به رو هستند، نمیتوانند صحبت از روادید کار یا قوانین پناهندگی کنند. اگر برداشت مردم از آوارگان، ساکنان محلههای خطرناک باشد، دیگر اروپا نمیتواند راه حلی برای بحران آوارگان واقعی، از جمله آنهایی که واقعاً آواره جنگی هستند، پیدا کند.
انتهای پیام/