به گزارشگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛عروسکها دوست داشتنیاند، فرقی ندارد کودک باشی یا زن سی ساله، وقتی چشمت به یک عروسکِ دلبر میافتد ذوق زده میشوی، انگار عروسک حرفهایت را میشنود، انگار سنگ صبور توست، شخصیت دارد، هویت دارد و میتواند رفیقی باشد برای لحظههای سخت. حالا فکر کن یک عروسک داشته باشی که شبیه عروسکهای دیگر نباشد، شبیه مدلهای خارجی و باربیهای کمرباریک.
فکر کن عروسک شبیه مادربزرگت باشد، همان که همیشه برگه زردآلو ونخودچی کشمش توی جیبت میریخت، فکر کن شبیه یک مادر مهربان باشد، با همهی خصوصیتهای که فقط و فقط برای مادرهاست. حرف از عروسکهایست که هرکدام برای خود قصهای دارند دور و دراز، خالقشان عروسکها را نشانم میدهد و میگوید: «این ننه زائر است. بقچه اش را نمیبینی زده زیر بغل! دارد میرود زیارت، این یکی همان است که قِدیم نِدیما میگفتن کوکب خانوم زن باسِلیقهایست. این همون کوکب خانوم خودمونه، آبجی بنده خدا صد سال تو کتاب فارسی کار میکرد دیگه برکنارش کردن...
تمامِ اینها را الهامِ سوادکوه تعریف میکند، یک بانوی متولد ۷۰ که با دستانِ هنرمندش اقتصاد مقاومتی را معنا کرده و همهی تلاشش را به کار بسته تا با خلاقیت و تلاش عروسکهای باربی را از خانهها بیرون کند، او میخواهد زنهای اصیل و واقعی با قصههای هزار رنگشان مهمانِ خانههایمان باشند.
بیشتر بخوانید:عروسک هایی که زنده به نظر می رسند + تصاویر
یک پدربزرگ ایرانگرد، یک نوه هنرمند
عشق به سنت، روستا و اصالت ریشه در جان خانم سواد کوهی دارد او میگوید پدربزرگش ایرانگرد بوده و نام خانوادگیشان هم ارمغان همین گردشهایی همیشگی پدربزرگ است. «جد بنده ایرانگرد بودند و وقتی به شهرستان سوادکوه میرسن از اونجا خوششون میآد و فامیلیه ما میشه سوادکوه» او در دانشگاه سوره، نقاشی خوانده است.
اما آشنا شدن با هنر و ماندن در این وادی برایش آسان نبوده، الهام در همان دوران نوجوانی به عنوان دانشآموزی باهوش و درسخوان شناخته میشد پس همهی خانواده خصوصا پدر و مادر اصرار داشتند دخترکشان ریاضی یا تجربی بخواند و یک خانم مهندس یا دکتر موفق شود. ولی الهام نقشهای دیگری برای زندگیاش میریزد.
او از همان دوران هنرستان وقتی رشته گرافیک را انتخاب میکند سعی دارد بیکار نماند و هرآنچه میتواند یاد بگیرد. همین میشود که از روزهای نوجوانی شروع میکند به کار کردن، به فروختن و عرضه کارهای دستساز خودش. «توی دوران هنرستان تونستیم توی فرهنگسرای متروی بهشتی با دختر داییم غرفه بگیریم و کار کنیم. چاپ روی پارچه وکارهای هنری دیگه انجام میدادیم.
بعد از اوندر دوره دانشجویی تابلو میکشیدم و یه سری وسایل تزیینی و کاربردی درست میکردم و به فروشگاهها میفروختم. بعد هم که آموزش و فروش انواع گلدوزی و شماره دوزی رو داشتم.» همهی اینها نشان میدهد الهام آدم یکجا نشستن نیست.
مهارت داشتم، پارتی نداشتم
بعد از گرفتن مدرک کارشناسی تلاش او برای پیدا کردن کار شروع میشود، اما هرچه بیشتر تلاش میکند کمتر نتیجه میگیرد، یا قبولش نمیکنند یا محیط کار مناسب با فرهنگ و اخلاق او نیست، یا محل کار خیلی دور است یا با رشتهاش مرتبط نیست، از همه مهمتر الهام پارتی ندارد. او میگوید: «از دوران دانشجویی و بعد از گرفتن مدرکم دنبال کار بودم. معلمی رو خیلی دوست داشتم که متاسفانه پارتی میخواست. حتی من به چندتا از مدرسهها پیشنهاد کار رایگان دادم، ولی چون عروس مدیر مدرسه، معلم هنرشده بود امکان برکناریش نبود» همه چیز دست به دست هم میدهد تا الهام خانم شغلی پیدا نکند و خانهنشین شود. اما این پایان ماجرا نیست.
اولین عروسک با زیرپوش همسر
با روی کارآمدن شبکهای اجتماعی الهام میان کانالهای رنگارنگ تلگرامی به دنبالِ هدفش میگردد، او میخواهد هرطور شده هنری به هنرهایش اضافه کند، انگار یاد گرفتن هنر و دیدن کارهای دستی انگیزهاش را برای زیستن بیشتر میکند و از آنجایی که دنبال هرچه باشی آن را میابی الهام به طور اتفاقی با یک گروه عروسک سازی در فضای مجازی آشنا میشود، گروهی که رایگان صفر تا صد عروسک دوختن را آموزش میدهند. «دلم میخواست مفید باشم و مستقل و لااقل از هنرم بهره ببرم. عروسک سازی رو از یه گروه تو تلگرام یادگرفتم. به صورت رایگان.
اولین عروسک رو با زیرپوش همسرم ساختم بعد از آشنایی با گروه فکر میکند بد نیست عروسک سازی را هم بلد باشد، کم کم ذوق دوختن عروسک به سراغش میآید، پارچه مناسب در خانه ندارد پس با اولین پارچهای که به نظرش مناسب است شروع میکند به کار، سرآخر زیرپوش همسرش عروسکی میشود دوست داشتنی و نمکی، عکسش را برای همسرش میفرستد و منتظر بازخورد میماند. «اولین عروسکی که خودم طراحی کردم و ساختم شبیه همه مامانم شد. همه عاشقش شدن»
پیرزنهای واقعی تبدیل به عروسک میشوند
عروسکش مورد پسند همه است، اما الهام میخواهد کاری کند کارستان، میخواهد عروسکهایش تفاوتی ویژه با دیگر عروسکها داشته باشند تا هرکسهرجای ایران آنها را میبیند بگوید: «کار الهام سواد کوهیه» همین میشود که شخصیتهای واقعی ذهنش را روی عروسکها پیاده میکند، او سعی دارد جای باربیهای هفت قلم آرایش کرده عروسکهایی بسازد سنتی که رنگ و بوی فرهنگ، سنت و روستا دارند.
«از چهره و تیپ پیرزنهایی که تو روستای محل تولد مادربزرگم هستن الهام گرفتم، روستای ازناوله توی شهرستان فریدن اصفهانه. سادگی پیرزنها و بانمکیشون و زندگیهای جالبشون برام خیلی جذابیت داشت» الهام دست به خلق میزند، با کوک زدن روی لپهای گلی عروسکهایش چین و چروک میاندازد روی صورتشان، دماغهایشان را بزرگ درست میکند همانطور که قبلا بود، قبل از آمدن عملهای زیبایی.
بعد به سراغ مهای حنا بسته و بافته شدهشان میرود و چادرهایی که به کمر میبستند. حالا هر کس که عروسکهایش را میبیند ناخودآگاه لبخند میزند، مهمتر از این همه اتفاق نظر دارند که چیزی که ساخته شده در عین سادگی، خیلی واقعی و نزدیک به زندگی است. این همان چیزی است که الهام به دنبالش است.
از ننه استرس تا ننهای که مادر شهید است
اما این برای الهام کافی نیست. او میخواهد علاوه بر چهره منحصر به فرد عروسکهایش هویت داشته باشند، همین میشود که برایشان قصه میسازد. نگاهشان میکند و بداهه برایشان یک سرنوشت عجیب و غریب با ویژگیهایی آشنا تعریف میکند. «بعضی از قصهها واقعی هستن، توی پیرزن و پیرمرد دور و برم دیدم، خصوصا همون پیرزنهای بامزه ازناوله، بعضیهاش هم یک دفعه به ذهنم میرسه، یه ننه دارم به اسم ننه گلی، شهرتش ننه گلدونه، سند و سالش ۷۰ سال، ننه گلدون عاشق گل چیدنه، از وقتی پسر بزرگش شهید و شد و داغشو گذاشت به دل ننه، میره تو صحرا گل میچینه به مادرای تنها گل میده، کار هرروزشه یا یه ننه دیگه دارم به اسم ننه استرس، دلش برای بچه هاش که رفتن شهر تنگ شده، نامه که نمینویسن، تو ازناوله هم فقط همین یک باجه تلفن هست، ننه استرس داخل باجه تلفن مینشینه، تا حاجی ملاطفت بیاد، دوریالی بیاره و شماره بچهها رو بگیره و بعد از اینکه کلی خودش صحبت کرد.
تازه گوشی رو به ننه استرس بده تا اونم صحبت کنه. ننه استرس از این کار حاجی ملاطفت خیلی عصبانی میشه، ولی چارهای نداره نه سواد شماره گرفتن داره و نه قدش أنقدر بلنده که به گوشی تلفن برسهالبته برای گفتن این قصهها خیلی مطالعه میکنم و این کمکم میکنه
میخواستم فرهنگ و سنت زنده بماند
کم کم کار شکل جدی به خود میگیرد، الهام، مادر، مادربزرگ و مادرشوهرش مشغول کار میشوند. عروسک میدوزند با هزار امید. کار قسمتهای سادهتر با خانواده است و کار صورتها حتما باید به دست الهام انجام شود. استقبال خوب است، هرکس عروسکها را میبیند میخواهد. حتی بعضی میان عروسکهای الهام به دنبال مادر و مادربزرگ خود هستند.
الهام شروع میکند به معرفی و فروختن عروسکهایش، در فرهنگسرای قیطریه و پارکینگ پروانه میز میگیرد و بعد هم اینترنتی عروسکهایش را به فروش میگذارد. او میگوید: «کار دوختن این عروسکها ظریف، سخت و وقتگیره، ولی وقتی یه عروسک تموم میشه کلی لذت میبرم و بهش میخندم. یکی از دغدغههای اصلی من این بود که فرهنگ و سنت خودمون رو ترویج بدم و بچهها بهجای داشتن باربی با قیافهای رویایی، با واقعیتها روبرو بشن و یاد مادربزرگها و پدربزرگها و قصه هاشون زنده بمونه.»
تلاش، خلاقیت و تبلیغ مساوی با موفقیت
کار خانم سوادکوهی رو به پیشرفت است، مشتریهای خودش را دارد و هرروز بیشتر از قبل شناخته میشود. او در کنار عروسکها گلدوزی هم انجام میدهد، تا چند وقت پیش قصد داشت کارگاهی دست و پا کند و ساختن عروسکها را گسترش دهد، اما وضع اقتصادی باعث شده فعلا دست نگه دارد. او میگوید: «قصد داشتم کارگاه بزنم و اسپانسر هم داشتم، اما اونقدر قدرت خرید مردم پایین اومده که هنوز اقدامی نکردم. در حال حاضر خودم و مادرم اینکارو انجام میدیم» الهام یک الگوی موفق برای همهی خانمهای ایرانیست.
او هم مانند خیلیها نتوانسته شغلی مناسب و رسمی مرتبط با علایق و رشتهاش پیدا کند، اما با تلاش و پشتکار و خلاقیت خود توانسته توی خانه کاری دست و پا کند که هم آرامش میکند و هم منبع درآمد است. «خانمها باید دنبال علاقه هاشون برن و براش وقت بذارن. لازم نیست کلاسهای گرون قیمت برن. همینکه توی اینترنت جست و جو کنند کلی آموزش رایگان پیدا میکنند. فقط باید خلاق و صبور باشند.
فک نکند اگه امروز به یه هنری رسیدن فردا منبع درآمدشون میشه. نه. سختی زیاد هست و موفقیت مستلزم صبر و حوصلهست. من تا همین چند وقت پیش هفتهای ۲۰۰ تا عروسک میدوختم. شبها تا صبح بیداربودم تا به نتیجه برسم. من به همهی اونهایی که دنبال یک شغل هستند میگم: اگر عزم اینو دارین که به جایی برسین باید تلاش کنید، خلاق باشید و برای هنرتون تبلیغ کنید»
او آرزو دارد فرزندانش مانند او و جدش در پی احیای فرهنگ و هنر ایرانی باشند. آخر عروسکهای دستدوز مادرشان سفیر فرهنگ اصیل و دوستداشتنی ایران عزیز است.
منبع:فارس
انتهای پیام/
این عروسک ها خیلی زیبا هستند