به اعتقاد من، کنکور تمام معیار و ملاک سنجش افراد نیست، کسی که ضریب هوشی بسیار بالایی دارد اگر مقایسه بکنید با کسی که ضریب خلاقیت بالایی دارد، این ۲ را بگذارید کنار هم اگر یک سوال از هر کدام بکنید، آنکه ضریب هوشی بالایی دارد به سئوال شما یک جواب میدهد، اما آنکه ضریب خلاقیت بالایی دارد سوال شما را چند جواب میدهد و اگر ضریب هوشی و ضریب خلاقیت هر دو باهم باشند نوآوری و خلاقیت فرد به اوج میرسد. پس سازمان سنجش در کنکوری که برگزار میشود نمیتواند تنها ملاک سنجش افراد باشد.
نکته دوم اینکه خداوند به انسانها ۱۰ استعداد داده، آیا آزمون میتواند این ۱۰ استعداد را ارزیابی و سنجش کند؟ سوم اینکه ببینید در کنکور بسیاری از افرادی که در رشتهای پذیرش میشوند، آن رشته را دوست ندارند و به باور من کسی که رشتهاش را دوست نداشته باشد، احتمال موفقیت تحصیلیاش خیلی بالا نیست درواقع این فرد فقط میخواهد قبول شود و بالا بیاید.
اگر فرد بهتناسب علاقه و استعدادش بتواند رشته تحصیلیاش را انتخاب کند، خروجی دانشگاههای ما بهمراتب متفاوتتر خواهد بود.
در حال حاضر یکی از موفقترین آموزش و پرورش دنیا را کشور فنلاند دارد، چون واقعاً آموزششان بهتناسب استعداد دانش آموزان است. یعنی میخواهم بگویم که ما بایستی بهنوعی با افزایش دانشمان و نگاهی که به آینده و افقهای دور داریم در کارمان نوآوری داشته باشیم این نوآوری شامل همهی قسمتها است.
وقتی پذیرفتم که راهاندازی پردیس کیش را انجام بدهم، هدفم این بود که الگویی نه تنها برای ایران بلکه برای دنیا به لحاظ علمی و معرفتی ارائه بدهم هرچند که این پروسه زمانبر است و برخی ضوابط و مقررات دستوپا گیری وجود دارد که بالاخره مانع میشود که شما بتوانید با آن توان و سرعتی که میخواهید، کار را پیش ببرید.
اولین کاری که کردم تدوین دستورالعمل برای انتخاب دانشجو بود و واقعیت این است که سالبهسال میزان کیفیت بچهها بالاتر رفته و هر جا رفتم روی کیفیت و هم در رابطه با کادر سازی و هم در رابطه با فرهنگ به معنای عامی که وجود دارد، تأکید داشتم؛ لذا دنبال دانشگاهی شاداب و بانشاط و واقعاً متکی به یک ارزشها، اخلاق مدار، امیدوار که به دانشجویان اعتمادبهنفس میدهد، بودم تا اگر این دانشجویان نتوانستهاند پیش از این، استعدادهایشان را پیدا کنند، اینجا برایشان محقق شود حال سالبهسال این کیفیت بالاتر رفت منتها موانع و مشکلاتی هم وجود داشت.
نکته دیگر اینکه رشتههای دانشگاهی را چه در دانشگاه شاهد و چه سایر دانشگاهها کپی نمیکردم؛ برای بنده اهمیت داشته که زمینه اشتغال وجود داشته باشد، رشتهای را ایجاد نمیکردم مگر اینکه اطمینان داشتم بههرحال فارغالتحصیل این رشته را جامعه نیاز دارد یعنی بهنوعی میشود گفت که نگاه و عمل پویا در انتخاب رشتهها، وجود داشت؛ بنابراین دانشگاههای ما باید به دنبال رشتههای جدید بهتناسب نیاز جامعه و ضرورتها داشته باشند.
اگر نگاه سنتی تغییر نکند فردا برای ۵ میلیون دانشجویی که الان در حال تحصیل هستند، نمیتوانیم شغل ایجاد کنیم بنابراین در اشتغال هم ما باید نوآوری داشته باشیم.
در دانشگاه پیام نور هم همین رویکرد را دنبال کردیم اما آنجا کیفیت را فدای توسعهی کمیکردیم که وزیر محترم تمام تلاشش را میکند لین رویکرد را در مسیری که رسالت و مسئولیتش بود، تغییر دهد.
در دانشگاه پیام نور پذیرش در آزمون سادهتر بود، چون افراد بهتناسب علاقهشان رشته خود را انتخاب میکردند بنابراین امکان موفقیت بیشتری دارند.
فکر میکنم که الان با توجه به رشد جمعیت و ظرفیت دانشگاهها که اکنون بسیار بیشتر از قبل شده، مسیر به سمت و سویی است که افراد با توجه به علاقهشان وارد شوند اما سیاستگذاران و برنامه ریزان هم باید در این زمینه کمکهای مؤثری داشته باشند و زیرساختها را به لحاظ حقوقی و ضوابط و آییننامهها آماده کنند، شما یقین داشته باشید کسی که به رشتهای علاقه دارد و میرود وارد آن رشته میشود موفقیتش بیشتر است، نوآوریاش بالاتر است.
ببینید ما الان سرمایههای یک شرکت را بیشتر سرمایه فیزیکی محسوب میکنیم، ولی ۷۰ یا ۸۰ درصد سرمایه شرکتهای بزرگ سرمایه فکری است، سرمایه فکری چیست، نیروی انسانی است، خلاقیت است، نوآوری است، سیاستهاست، برنامههاست، اختراعات است، اینها جزء سرمایههای فکری است که جهان به سمت سرمایههای فکری میرود و الان هم کارآفرینی کشورهای مختلف کاملاً وابسته به داراییهای فکری است.
این طرحی را که شما در این دانشگاهها اجرا کردید، برای سنجش و پذیرش دانشجو مخصوصا در کیش از چه معیارهایی استفاده کردید برای اینکه بدانید دانشجویی مناسب این رشته است یا خیر؟
بیشترین تمرکزمان روی مصاحبه بود، شما در بعضی از رشتهها همچون رشته های هنری و حتی رشتههای مدیریتی اصلاً نمیتوانید براساس کنکور انتخاب صحیح انجام دهید، یک تیمی نشستند و در یک ساعت، نیم ساعت، یک ربعی که وقت بود در ابعاد مختلف سنجش میکردند که این فرد واقعاً علاقه دارد، توان دارد.
گاهی آزمون برگزار میکردیم، گاهی هم آزمون برگزار نمیکردیم، ولی بیشتر مصاحبه بود، ببینید الان افرادی که خارج از کشور میروند آنجا آزمون نیست، آنجا فعالیتهای علمیشان و سایر فعالیتشان را میفرستند و استاد و گروه بررسی میکند که اگر تشخیص داد او برای آن رشته و موضوعی که در ذهن استاد است در مقطع ارشد و دکتری البته مناسب و توانمند هست انتخاب میکنند و موفق هم میشود.
فکر میکنم مساله کنکور در ایران به مرحلهای رسیده است که نیازمند کار کارشناسی چند دستگاه مختلف است؛ آموزشوپرورش و آموزش عالی باید در این زمینه همفکری کنند، هماهنگی کنند، مشترک سیاستگذاری کنند، برنامهریزی کنند و فضا را باز کنند، ببینید بعضیها هستند که بیشتر افراد عملی هستند، اینها باید بروند رشتههای مهارتی که ما در دانشگاه علمی کاربردی و دانشکده فنی و حرفهای را داریم و کشور ما به این مهارتها نیاز دارد.
بهنوعی باید رویکردمان توجه به تقاضای اجتماعی باشد؛ تقاضای اجتماعی یعنی مردم علاقهمندند، اولاً بعد از چند سال باید یک تجدیدنظر راجع به آن بکنیم، ببینیم که در این مدت چقدر اجرائی شد چقدر اجرائی نشده، چرا اجرایی نشده، آیا اشکال در برنامهریزی است یا اشکال در اجرا است.
پس از تجدیدنظر اساسی این سند بهعنوان، مادر بنیاد ملی علم ایران واقعاً در تدوین برنامهی راهبردی اصل و اساس قرار گیرد، چون بالاخره این کارهایی که انجام شده باید در کنار هم قرار بگیرند و باهم جمع شوند تا اهداف بالادستی محقق بشود و احکامش عملیاتی و اجرائی شود.
آقای دکتر گردش مالی عظیمی در کنکور وجود دارد، این مؤسسات آموزشی کنکور واقعاً هزینههای بالایی دارند، حتی برخی از آنها مدارسی دارند که به شیوه خاص خودشان تستزنی را دنبال می کنند و حتی این را گسترش دادند به مراحل ابتدایی به بهانه مدرسه تیزهوشان و بچه در دوره ابتدایی درگیر تست زدن و شیوههای تستزنی و اینهاست، و الان با توجه به اینکه ظرفیت دانشگاهها زیاد شده، تبلیغ میکنند مردم را مشتاق کنند به همان ۱۸ درصدی که کنکور برایش برگزار میشود، یا بیشتر میروند سمت کنکور کارشناسی ارشد، ما چهکار کنیم که با این فرهنگ مقابله کنیم؟
ببینید اگر بخواهیم کار ریشهای انجام بدهیم، کاری که ما در بنیاد ملی علم ایران شروع کردیم تحت عنوان مردمی کردن و اجتماعی کردن دانش، سطح دانش و آگاهی جامعه باید بالا برود و ما حقیقتش یک بررسی تطبیقی کردیم که در دنیا چگونه عمل میشود و به این مقوله توجه ویژهای در دنیا میشود، چون وقتی سطح دانش مردم و آگاهی مردم بالا برود ظرفیتهایی که دارند بهتر استفاده میکنند.
ببینید اگر پدر و مادر سطح دانششان نسبت به استعداد خدادادی فرزندشان بالا برود یا به عبارت بهتر پدر و مادرها بدانند چگونه میتوانند استعداد فرزندشان را بشناسند، یا اینکه اقتصاد خانواده چیست، مدیریت خانواده چیست، سرمایه انسانی چیست، سرمایه اجتماعی چیست؛ اگر اینها را یاد بگیرند انتخاب بهتری میکنند و تحت تأثیر بخشهایی که فعالیت اقتصادی بیشتر مدنظرشان است کار را دنبال کنند، نه اینکه رشته پزشکی بخوانند، حتماً رشتهی مهندسی بخوانند.
انجمن اولیا و مربیان مدرسهای بودم و یکی از اولیایی که متخصص بود، اظهار کرد: به رشته هنر علاقه داشتم، ولی پدر و مادرم مرا وادار کردند که پزشکی بخوانم بنابراین هیچگاه احساس رضایت ندارم.
ببینید یکی این است که سطح دانش جامعه بالا رود، دوم اینکه واقعاً کارشناسها بنشینند و بررسی بکنند ببینند که واقعاً این کار تجاریای که راه افتاده چقدر به نفع کشور است و چقدر به نفع کشور نیست و صداوسیما بهعنوان رسانه ملی و شما بهعنوان شورای عالی انقلاب فرهنگی این را تجزیه و تحلیل کنید.
حاضرم در بنیاد ملی علم ایران پروژه سفارش بدهم و کل هزینهاش را هم خودم پرداخت کنم تا برای شورای عالی انقلاب فرهنگی کاری انجام شود و بگویم که چقدر در حال و آِنده به نفع کشور است و چقدر به نفع کشور نیست.