به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛حماسه دفاع مقدس روز به روز بالندهتر شد و جوانان ما چونان کوهی استوار در برابر تهاجم دشمن ایستادند. مقدسترین و با ارزشترین استقامت، دفاع از عقیده است و بدون شک دوران هشت ساله جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از افتخارات بزرگ و بینظیر ایران اسلامی است. شهادت زندگانی جاودانه یافتن است؛ اوج و عروج تعالی است.
شهادت تکامل ایمان و نهایت خلوص قلبهاست. شهادت مردن تحمیلی نیست بلکه انتخاب آزادانه و آگاهانه و خلوت عاشق و معشوق است.
شما میتوانید در ادامه شرح کوتاه زندگی شهید رجب بهادری یکی از شهدای دوران دفاع مقدس را بخوانید:
شهید رجب بهادری در اولین روز آذر ماه سال ۱۳۴۳ در روستای آقابیگلو از توابع نقده به دنیا آمد و در دامان پر مهر و معطر از شمیم دل انگیز دیانت و معتبر از نکهت جان فزای حب امامت خانواده اش با نیوشیدن «أن الدین عند ا... السلام» و با شنیدن آوای ملکوتی «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک» در گهواره حیات نشو و نما کرد.
با ورودش به ۷ سالگی تحصیلات ابتدایی را در همان روستا آغاز و به سبب هوش بالا و قدرت حافظه و استعدادهای علمی که، چون چشمه فوران میکرد با موفقیت و سرافرازی به پایان برد. دوره راهنمایی را نیز در زادگاهش با درخشش چشمگیر سپری کرد. وی در آن موقع علاوه بر تحصیل دانش، به تناسب شرایط سنی و وسع جسمی برای تأمین حوائج معیشتی و گذران زندگی در امور دامی و زراعی مددکار خانواده اش بود.
شهید بزرگوار برای تحصیل در دوره متوسطه، راهی شهرستان نقده شد و پس از اتمام موفقیت آمیز سال اول دوره مذکور، وارد دومین سال آن مقطع گردید که از این مرحله زندگی ایشان رنگ و جلوه دیگر به خود گرفت و وارد عرصه کار و صحنه تلاش در کشاورزی و ارتزاق از کد یمین و عرق جبین شد.
شهید از آنجایی که حافظه قوی، قدرت تشخیص و دریافت بالایی داشت و در شناخت و تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی از استعداد خوبی برخوردار بود و خود را در برابر سرنوشت انقلاب و اسلام مکلف میدید و تعلیمات کربلایی که در گهواره آموخته بود او را به دیار عاشقان کشید.
شهیدبرای اولین بار در پائیز سال ۱۳۶۱ عازم جبهههای جنوب، آن سرزمین ایثار و شهادت شد و توفیق شرکت در عملیات والفجر مقدماتی را یافت و پس از پایان سه ماهه اعزام به آغوش خانواده اش بازگشت و در اولین دیدار با برادرش گفت: «من دوباره برمی گردم، چون مهدی باکری فرموده است برگردم.» لکن قبل از فراهم امدن زمینه اعزام مجددش و عمل به فرمایش شهید مهدی باکری از طرف حوزه نظام وظیفه برای دریافت دفترچه آماده به خدمت و گذرانیدن دوره سربازی فراخوانده شد که به حکم «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه» وظیفه را با علاقه و اشتیاق به جان خرید و دوره مشمولیتش را در پادگان لشکرک ارتش در تهران آغاز کرد. هنوز مدت زمانی نگذشته بود که به خاطر نشان لیاقت و شجاعت در انجام وظایف محوله، از طرف گروههای ضدانقلاب مورد سوءقصد قرار گرفت و به لطف خداوند آسیبی در این سوءقصد ندید، ولی به خاطر عوارض آن مدتی مریض شد.
پس از گذشت چند ماه به تشخیص پزشکان به لحاظ بینایی از ادامه خدمت سربازی معاف شد و پس از مراجعت همکاری خود را در برنامههای فرهنگی سپاه و حزب ا... محمدیار در مداحی به طور افتخاری آغاز کرد و بیش از دو سال انجاممراسم ماه محرم، رمضان ایام ا...، بزرگداشت شهدا بدون دریافت وجهی با جلوه و جذابیت خاصی به عهده گرفت.
برای دومین بار در پاییز سال ۱۳۶۵ پس از اتمام کارهای کشاورزی و فارغ نشدن از خستگیهای کار در دشت و صحرا با سپاهیان صد هزار نفری حضرت محمد (ص) به جبهههای جنوب عازم گشت و در عملیاتهای مختلف شرکت نمود و پس از پایان مدت اعزام با دیگر یاران به زادگاهش رفت، اما صفا و معنویت جبهه، مجاهدات نفسانی و مکاشفات روحانی و عرفانی میادین نبرد، باعث شد برای سومین بار در پاییز سال ۱۳۶۶ با سپاهیان صد هزار نفری امام (عجل ا... تعالی) با سرود:
بود آیا که در میکدهها بگشایند
گره از کار فرو بسته ما بگشایند
با عشق «إن اکرم الموت القتل» و «إن الجهاد باب من ابواب الجنه» به جبهه حق علیه باطل و نور علیه ظلمت شتافت و به دنیازدگان ندا در داد که «قل لن ینفعکم الفرار إن فررتم من الموت او القتل و اذا لاتمتعون الا قلیلا»
شهید بهادری در روز اعزام به یکی از دوستانش گفته بود که من برنمی گردم دیگر از این دنیا دلخسته ام و باز همرزمانش تعریف میکردند که شهید بهادری قبل از عملیات رنگش با بقیه روزها خیلی فرق داشت و چنان سیمای روحانی داشت که قابل وصف نبود.
سرانجام در شب ۲۹ دی ماه سال ۱۳۶۶ در مرحله دوم عملیات بیت المقدس ۲ در منطقه غرب بالای کوههای سرد پر از یخ «الاغلو» در حالی که یکی از دستههای رزمی را معاونت میکرد به درجه رفیع شهادت نائل آمد؛ و به قول فرمانده گردانش که فرموده بود: «بهادری را شجاعت و شهامتش شهید کرد.»
فرازی از وصیت نامه شهید رجب بهادری
بسم ا... الرحمن الرحیم
خدایا، پاک پروردگارا، به نام تو و به یاد تو و براى تو آغاز میکنم که آفریدگار انس و جن هستى و جز در مقابل تو به کسى یا چیزى سجده نمى کنم که تو شایسته سجده هستى و توانایى کمک به بندگانت را دارى. «إیاک نعبد و إیاک نستعین» و از تو میخواهم که مرا به صراط مستقیم هدایت کنى. خدایا دستم مى ایستد و زبانم بند مى آید که چگونه تو را بخوانم و آنچه در زبانم جارى شده بنگارم. بنده اى هستم سراپا گناه و غرق در معصیت. خدایا عقلم مغلوب گشته و هواى نفس غالب و بنده دست و پا بسته در گناه و آواره از این همه زشتى و ناشایستى. کیست به من رو میدهد جز تو اى خداوند کریم. الهى اطاعت قلیلم و عصیان و نافرمانى کثیرم کر و کورم کرده است و در این دنیاى بزرگ ذلیل و ناتوان گشته ام و از خود دیگر نیرویى ندارم و تو تنها پناهگاه من هستى.
پروردگارا، بار گناه سنگینى مى کند. بیچاره و سرگردان گشته ام و دلم میخواست یکپارچه فریاد بودم و همه گناهکاران را متوجه خود میکردم تا همه عاقبت جدایى از خدایش را مى دید که چقدر بدبخت است آن که از خدایش جدا گشته است. فریاد مى زنم، اما کسى فریادم را نمى شنود، چون که فریاد نمى زنم. بهتر بگویم نافرمانى زبانم را لال و چشمان را کور کرده است. خدایا چاره این همه بدبختى و روسیاهى دست توست که در همه حال محتاج توییم. خدایا به بهترین صفاتت و به شکوه جلالت و به نور انبیائت و به عصمت اولیایت و به خون مطهر و پاک شهیدانت، توبه پیش از مرگ و آمرزش پس از مرگ را عطا فرما.
الهى وجودم میلرزد.
«واغفر زلتى فإنک قضیت على عبادک بعبادتک و امرتهم بدعائک و ضمنت لهم الاجابه فإلیک یارب نصبت وجهى و الیک یارب مددت یدى فبعزتک استجب لى دعائى یا سریع الرضا اغفرلمن لایملک الا الدعا یا ارحم الراحمین»
یا محمد (ص)، اى رسول خدا (ص) که درود خداوند بر شما و خاندانت باد که براى نجات انسانها مبعوث شدید که شهادت میدهم تو رسول و فرستاده خدا هستى. اى بهترین بنده خدا که شدت عمل با کفار و مهر و محبت با دوستان را به انسانها آموختید. به زهرایت سوگند که در آن دنیا شفاعتمان نمایید. یا على (ع)، اى بهترین رزمنده در میدان کارزار، اى بهترین عابد در محراب، ناله هاى جانسوزت را در اطراف کوفه میشنویم و امروز رزمندگان اسلام مثل شما در دل سنگر و در شبهاى تاریک العفو العفو مى زنند و اشک مى ریزند. اى ولى خدا یاریمان فرمائید. اى فاطمه زهرا (ع)، اى بزرگ بانوى جهان بشریت که اسم پاکت رمز پیروزى لشگر ماست و به آبرویت سوگند، ما را در پیش امت اسلامى شرمنده نساز و دعایمان فرما تا به پیروزى نهایى ای، ولی خدا یاریمان فرمائید.ای فاطمه زهرا (ع)،ای بزرگ بانوی جهان بشریت که اسم پاکت رمز پیروزی لشکر ماست. به آبرویت سوگند ما را در پیش امت اسلام شرمنده مساز و دعایمان فرما تا به پیروزی نهائی برسیم.ای ابا محمد اى مجتبى (ع) شهادت میدهم که تو ولى خدا و وصى پیامبر هستید که به جگر پاره پاره شده ات قسم در نزد خدا شفاعتمان نما. یا اباعبدا... (ع) شهادت میدهم که تو، ولی خدا و وصى پیامبر (ص) و نه فرزند پاک شما معصوم و امام هستند. یا ثار ا...، یا ابا عبدا... (ع). حال که عاشقانت به فرمان فرزندت خمینى کبیر کمر همت بسته اند تا رفع فتنه به نبرد مقدس خود ادامه دهند، به یارى عاشقانت بشتاب.
حسین جان، لبیک لبیک به ندای «هل من ناصر ینصرنى» ات. لبیک به نداى مظلومیت تو در دشت پربلا کربلای معلی و لبیک به فریاد «هیهات من الذله». حسین جان قسم یاد کردیم که ظلم و ستم را نپذیرم و عهد نموده ایم که به نداى تاریخ ۶۱ هجرى شما جواب مثبت دهیم و به عرصه پیکار حق علیه باطل بشتابیم و به صفوف مجاهدان طریق ا... ملحق شویم. اما فرزند شما امام خمینى در هدایت این کاروان بزرگ به یاری تو محتاج است به مادرت سوگند یاریش کن.
یا امام زمان (عج) یا صاحب عصر و زمان، نایب بر حق شما خمینى بت شکن بر زمینه سازى ظهور شما انقلاب نموده ولى دشمنان اسلام و بشریت براى خاموش نمودن این شعله مقدس جنگ را بر ما تحمیل کردند تا مانع شعله سوزنده انقلاب شوند. به اشک چشمانت سوگند، رزمندگان اسلام را فرماندهى نمائید تا به زودى به پیروزى نهایى برسیم و زمینه را برای انقلاب جهانی شما آماده سازیم تا با انقلاب جهانیت محرومان را از زیر یوغ استکبار نجات دهید و با استقرار حکومت عدل اسلامی مستضعفان را به آرزوی دیرینه شان برسانید.
اما شما امت مسلمان ایران، خداوند نعمت بزرگ بر شما عنایت فرموده است. نعمت، چون امام امت و انقلاب اسلامی. مواظب باشید و تلاش کنید تا نعمت داده شده پس گرفته نشود. پشتیبان واقعی ولایت فقیه باشید و از فرامین امام اطاعت کنید که جنگ را در رأس همه امور قرار داده اند. من شما را وصیت میکنم به ادامه جنگ تا پیروزى نهایى. مبادا شیطنتها در قلوب شما امت نفوذ کند.
انتهای پیام/