به گزارشگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛به نظر میرسد که بسیاری از ثروتمندان جهان معتقدند که نوعی «رویداد آخرالزمانی» در راه است و بر این اساس، آنها خود را برای آن آماده کرده اند. شاید قبلا در این باره خوانده باشید مثل مقاله «غوص عمیق» چاپ شده در نیویورکر در ژانویه ۲۰۱۷-، اما میلیونرهایی که خود را برای آخرالزمان آماده میکنند به لطف مقاله جدید و پرخواننده داگلاس راشکوف استاد دانشگاه و فرضیه پرداز رسانه ای، بار دیگر به میان خبرها بازگشته اند.
راشکوف در این مقاله چشم اندازی از این واقعیت به دست میدهد که چگونه برخی از نخبگان کسب و کارها در حال آماده کردن خود برای یک آخرالزمان هستند؛ واقعیتی که او بعد از دریافت دعوتی از طرف عدهای از ۱ درصدیها برای سخن گفتن درجمع آنها، به طور دست اول به آن پی برده است.
بیشتر بخوانید:نشانههایی که خبر از آخر الزمان میدهند
راشکوف میگوید این نشست که قرار بود بحث و گفتگویی جامع درباره «آینده فناوری» باشد، سریعا به جلسهای مشورتی درباره یک آخرالزمان در شرف وقوع تبدیل شد.
راشکوف مینویسد:
«آنها آرام آرام، اما خیلی سرراست، سرفصلهای واقعی نگرانی هایشان را ابراز کردند. کدام منطقه از بحران آب و هوایی پیش رو کمتر از همه متاثر خواهد شد: نیوزیلند یا آلاسکا؟ آیا گوگل واقعا درحال احداث خانهای برای «ری کورزویل» است تا مغزش را در آنجا قرار دهد و آیا ضمیر آگاه او نیز در طول این انتقال به حیات خود ادامه خواهد داد یا خواهد مرد و بار دیگر به عنوان یک موجود کاملا جدید باززاده خواهد شد؟ و سرانجام مدیرعامل یک خانه دلالی با توضیح اینکه در شرف اتمام سیستم پناهگاه زیرزمینی خود است پرسید: «چگونه میتوانم بعد از وقوع این اتفاق، اقتدارم را بر نیروهای امنیتی ام حفظ کنم؟»
«رویداد»، حسن تعبیری بود که آنها برای اشاره به فروپاشی زیست محیطی، ناآرامیهای اجتماعی، انفجار اتمی، ویروسهای غیرقابل توقف یا هک آقای روبات که همه چیز را زیر و زبر خواهد کرد، از آنها استفاده میکردند.
همین یک سئوال بقیه وقت ما را به خود اختصاص داد. آنها میدانستند که برای حفاظت از خودشان در برابر تودههای خشمگین به نگهبانان مسلح احتیاج دارند، ولی در هنگامهای که پول بی ارزش میشود، دستمزد نگهبانان را با چه بپردازند که ارزشی داشته باشد؟ چه چیزی مانع از این خواهد شد که نگهبانان رهبری برای خود انتخاب نکنند.
میلیونرها معتقد بودند که باید از ترکیب ویژهای از قفلهای مختلف برای حفاظت از انبارهای مواد غذایی خود استفاده کنند که فقط خودشان از جایشان خبر داشته باشند. یا مجبور کردن نگهبانان به نصب قلادههای حفاظتی به شکلی که در صورت تخلف از مسئولیتهای خود، جانشان به مخاطره بیفتد. یا شاید ساختن روباتهایی که به جای نگهبان و کارگر انجام وظیفه کنند؛ اگر این فناوری تا آن زمان به قدرکافی پیشرفت پیدا کند.
ثروتهای بسیار زیادی در این جهان وجود دارد و این ثروت به شدت غیرعادلانه توزیع شده است. بر اساس گزارش ژانویه آکسفام ریپورت ۸۲ درصد ثروت تولید شده در سال ۲۰۱۷ به دست ۱ درصد از جمعیت جهانی رسیده است. درحالی که گربه چاقهای روی زمین خیال دارند همچنان به همان کارهای رایجی ادامه دهند که مخصوص جماعت پولدار است، این موضوع نیز به طرز خاصی عجیب است که بسیاری از این ۱ درصدی ها، بخش عمدهای از زمان و پولشان را صرف فکر کردن به آخرالزمان میکنند.
آیا بهتر نیست این پول و وقت را در پروژهها یا شرکتهای جدید سرمایه گذاری کنند؟ آیا چیز خاصی درارتباط با روانشناسی این پولداران نازک نارنجی وجود دارد که آنها را وامی دارد اینگونه رفتار کنند؟
ناگفته نماند که ترس از آخرالزمان خاص نخبگان مالی جهان نیست. این مسئله با سر و صدای زیاد درعناوین خبری مطرح میشود. در فیلمها یا داستانهای علمی تخیلی تماشا میکنیم و میخوانیم. به نظر میرسد که این اواخر نگرانی از آخرالزمان ذهن همه را به خود مشغول کرده و برخی از روانشناسان برای توضیح دلیل این اتفاق فرضیههای خود را دارند.
کلی راتلج پژوهشگری که درباره نگرانیهای موجودیتی مطالعه میکند و به طور خاص مطالعاتی را درباره عوامل به وجود آورنده باورهای آخرالزمانی انجام داده، به ما میگوید که این ترسهای آخرالزمانی میتوانند از چندین متغیر مختلف انگیزه گرفته باشند: یکی از بزرگترین این متغیرها فناوری است.
او توضیح میدهد: «البته برخی تهدیدات بسیار واقعی برای نگرانی وجود دارد، اما جهان دیجیتال که ما را همواره به یکدیگر مرتبط نگه میدارد، میتواند به این نگرانی دامن بزند، زیرا موجی مداوم و پرهرج و مرج از اطلاعات غالبا منفی و به خصوص متمرکز بر ترس را با خود به همراه دارد.»
بعلاوه تحقیق او حاکی از آن است که این قبیل نگرانیها و اضطرابها را میتوان به نگرانیهای موجودیتی و جستجوی معنایی برای زندگی نیز ربط داد.
او میگوید: «هرچند که ما تمایل داریم به آخرالزمان به عنوان چیزی منفی فکر کنیم، خلاف انتظار است، اما این ایده ممکن است برای عدهای جذاب باشد. در جهانی که به زندگی به چشم امری نامطمئن و معمولا ناعادلانه نگاه میشود، جهانی که در آن مردم برای یافتن حسی از معنامندی فردی تقلا میکنند، ایده یک پایان آخرالزمانی گرچه ترسناک است، اما میتواند احساس معنامندی را نیز در آنها به وجود آورد.»
راتلج با اشاره به اینکه این باورها میتوانند نتیجه رویاهای مردم از «دنیایی بهتر» باشد میافزاید: «وقتی که ما به باورهای آخرالزمانی مذهبی خاصی فکر میکنیم این امر مشهود میشود، اما حتی درمیان افراد سکولارتر یا کسانی که به روایت آخرالزمانی مذهبی خاصی باور ندارند، ایدههای آخرالزمانی میتواند وسوسه انگیز باشد.»
او میگوید: «برخی به این دلیل جذب این باورها میشوند که آنها را به محک آزمون خواهد گذاشت و میتوانند هدف واقعی خود را بیابند. شاید حتی در آن دنیای جدید درکسوت قهرمان یا افرادی با اهمیت ظهور یابند. برخی نیز ممکن است امکان یک زندگی سادهتر را تصور کنند، چیزی که میتواند تقریبا شکلی از نوستالژی باشد.»
ناتالی تئودور که در شیکاگو روان درمانگر است، میگوید بالا گرفتن موج مربوط به یک آخرالزمان احتمالا نتیجه احساس نگرانی از وضعیت سیاسی فعلی کشورباشد.
او میگوید: «ما درزندگی روزمره خود احساس آرامش، امنیت یا ایمنی نمیکنیم و هنگامی که این اتفاق میافتد، ذهن ما گرایش به این پیدا میکند که دنبال بدترین سناریوهای ممکن برای مثال آخرالزمان بگردد. به این دلیل که ما به طور کامل در محیط زیستمان احساس امنیت کامل نمیکنیم، سناریوهای آخرالزمانی را تصور میکنیم که در آنها هیچ کنترلی بر محیط اطرافمان نداریم و جهان پیرامونمان در حال از هم فروپاشی است.»
مایک سیلز که یک مشاور زندگی و حرفهای در تگزاس است، میگوید که از زمان انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ او شاهد افزایش تعداد مراجعه کنندگانی بوده که از به پایان رسیدن زمان ترس یا نگرانی داشته اند.
او چنین توضیح میدهد که: «در جایی که مردم در موقعیتی بسیار آسیب پذیر- نه آخرالزمانی- قرار دارند، نمیدانند که چه انتظاری باید از دولت فعلی شان داشته باشند. کسانی هستند که نگرانند اجرای سیاستهای دولت بتواند به جنگی اتمی و همچنین خاتمه یافتن حاکمیت دمکراتیک ما منجر شود و من مراجعه کنندگان زیادی داشته ام که از این مسئله هراس داشته اند.»
سیلز میافزاید که به طور خاص مراجعه کنندگان او از میان اقلیتها نگرانی بیشتری در این باره دارند. او توضیح میدهد: «نگرانی بسیار زیادی نسبت به از دست رفتن حقوق فردی و تغییر در ساختار اجتماعی وجود دارد.»
به این ترتیب سیلز توضیح میدهد که چرا معتقد است این مسئله با فقدان فراوانی درجهان ربط دارد. او میگوید: «فرضیهای که من دارم فرضیهای مبتنی بر کمیابی است. جوری است که انگار مردم احساس میکنند از همه چیز به اندازه کافی برای همگی ما وجود ندارد، گویی مقدار کافی از همه چیز برای گذراندن زندگی وجود ندارد.»
سیلز میگوید که او مراجعه کنندگان ثروتمندی هم داشته، اما به نظر میرسیده که دلایل نگرانی آنها چیز دیگری بوده. او میگوید: «خیلی از کسانی که من میبینم ثروتمند و محافظه کار هستند و خیلی ازآنها معتقدند که ما با این رئیس جمهور، دقیقا در چنین مسیری قرارداریم و اینکه لیبرالها این مسئله را درک نمیکنند. استنباط من از دلیل نگرانی این دسته از مراجعه کنندگانم، ترس آنها از حرکت به سمت چپ افراطی است.»
منبع:فارس
انتهای پیام/