به گزارش گروه فیلم و صوت باشگاه خبرنگاران جوان؛ سید ناصر چهارده ساله است که به جبهه می رود و شانزده ساله است که در آخرین روزهای جنگ، در جزیره مجنون به اسارت عراقی ها درمی آید؛ در حالی که دیده بان است و در واحد اطلاعات فعالیت می کند. وقتی اسیر می شود یک پایش تقریباً قطع شده و به رگ و پوستی بند بوده است. با این حال تصمیم می گیرد در دوره بعد از اسارت باز هم دیده بان اتفاقات و حوادث باشد، اما این بار بدون دوربین و دکل. او دیده ها و شنیده هایش را، در کاغذهای کوچکی که از حاشیه روزنامه ها و کتاب های ارسالی سازمان مجاهدین خلق جمع آوری کرده است، با رمز می نویسد و در لوله عصایش جاسازی می کند.
حسینی پور در شهریور سال 1369، در بیمارستان 17 تموز، این یادداشت ها را در دفتر کوچک 20 برگی می نویسد و در میان بانداژ پای مجروحش به ایران می آورد. او به روایت اتفاقاتی که در جبهه و دوره اسارت گذرانده، پرداخته است، همچنین به شهادت همرزمانش، رفتار خشونت آمیز عراقی ها با اسرای ایرانی و حتی اسیران مجروح از جمله خود او (مثل شلیک دو گلوله به پاهای مجروحش)، عدم رسیدگی به مجروحیت شدید پایش تا جایی که پایش عفونت می کند و کرم ها روی همه بدنش به حرکت درمی آیند و نهایتاً عراقی ها پایش را قطع می کنند و جلوی پیشرفت عفونت گرفته می شود.
بیشتر بخوانید: صحبتهای بدون تعارف خانواده مسیح علی نژاد درباره دخترشان + فیلم
انتهای پیام/