به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شهید عراقی متولد سال 1309 در تهران است؛ مردی که از دوران دبیرستان مبارزه خود با رژیم شاهنشاهی را آغاز کرده و تا زمان شهادت به مبارزه و جهاد در راه خدا ادامه میدهد. وی در صف اول چند نسل از مبارزان علیه حکومت ظالمانه پهلوی قرار داشته و در سال 56 از زندان آزاد میشود. هنگامی که حدود ده روز از اقامت حضرت امام (ره) در نوفل لوشاتو میگذشته و از آنجا که هم با امام رابطه بسیار نزدیکی داشته و هم دارای توان اجرایی بسیار بالایی بوده است به پیشنهاد شهید بهشتی به نوفل لوشاتو میرود تا به امورات تدارکاتی و حفاظت از امام در آنجا رسیدگی کند.
محمد هاشمی که در پاریس حضو داشته است خاطره جالبی از اولین دیدار شهید عراقی و امام خمینی نقل میکند: «بین حاج مهدی عراقی و امام رابطه عاطفی عجیبی بود که حقیقتا در این دیدار همه را تحت تأثیر قرار داد. حاج مهدی دیرتر از امام به پاریس آمد و همراه ایشان نبود و ظاهرا زندان بود. وقتی آمد، خدمت امام رفت و دستش را در دست امام گذاشت و سرش را روی زانوی امام، امام دستش را گرفتند و با دست دیگر که تسبیح داشتند؛ سر حاج مهدی را نوازش میکردند. گفتند: پهلوان، پیر شدهای. چهار پنج دقیقه همین طور سر حاج مهدی روی زانوی امام بود. برای من واقعا صحنة عجیبی بود.»
شهید عراقی یک جمله مشهور نیز در پاریس دارد که در پاسخ به رجزخوانیهای بختیار علیه امام در مصاحبه با روزنامه اطلاعات بیان شده است: «ما تا حالا 4 نخست وزیر را ترور کردهایم که خیلی بزرگتر از بختیار بودند. کار سختی نیست بختیار را هم ترور کنیم.»
شهید عراقی پس از انقلاب اسلامی ابتدا مسئولیت تدارکات و حفاظت از امام خمینی(ره) در مدرسه علوی را بر عهده داشت. بعد به دستور امام مسئولیت زندان قصر و همچنین عضویت در شورای مرکزی بنیاد مستضعفان را بر عهده گرفت. هنگامی که جریانهای چپ سعی در سوء استفاده از روزنامه کیهان داشتند امام ایشان را به روزنامه کیهان میفرستند تا کارهای آنجا را سر و سامان دهد. شهید عراقی سرانجام در 4 شهریور ماه 1358 به ضرب گلوله اعضای گروهک تروریستی فرقان به همراه پسرش حسام در مسیر رفتن به روزنامه به شهادت رسیدند.
شهید حاج مهدی عراقی به سبب توانمندیهای ویژه خود از معدود افراد نزدیک به امام خمینی (ره) بهشمار میرفت بهگونهای که امام شخصاً در تشییع جنازه وی شرکت نمود. امام خمینی (ره) پس از شهادت این بزرگ مرد انقلاب درباره وی میگویند: «من ایشان را حدود 20 سال است که میشناسم. مهدی عراقی یک نفر نبود، او به تنهایی 20 نفر بود. حاج مهدی عراقی برای من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. شهادت ایشان برای من بسیار سنگین بود، اما آنچه مطلب را آسان میکند آنست که در راه خدا بود. شهادت او بر همه مسلمین مبارک باشد. او میبایست شهید میشد. برای او مردن در رختخواب کوچک بود...»
شهید حاج مهدی عراقی از سنین جوانی و در نیمه دهه 1320 به یاران نواب صفوی پیوست و با هوشیاری و ورزیدگی فکری که به سبب مبارزات بدست آورده بود توانست در نسلهای مختلف مبارزان علیه رژیم ستمشاهی اثرات ویژهای بر جای گذارد.
در این مجال برآنیم که به مناسبت سالروز شهادت ایشان مروری بر خاطرات و نظرات این شهید بزرگوار داشته باشیم. قدرت تحلیل و حافظه کم نظیر ایشان «ناگفتهها» را به اثری کم نظیر در تشریح مبارزات اسلامگرایان ایرانی بدل نموده است. «ناگفتهها» خاطرات شفاهی حاج مهدی عراقی است که برای دانشجویان انجمن اسلامی پاریس در آبان ماه و آذر ماه 1357 در نوفل لوشاتو بیان کرده است. خاطراتی از مبارزات جمعیتهای اسلامی از شهریور 1320 که اولین جرقههای دوره جدید مبارزه آغاز میشود تا حرکت فدائیان اسلام، آیت الله کاشانی، نهضت امام خمینی(ره)، قیام 15خرداد، هیئتهای موتلفه اسلامی و مسائل زندان.
آغاز حرکت نواب صفوی
نواب صفوی در مدرسه صنعتی آلمان تحصیل میکرد و از همان زمان میل زیادی به حرکتهای انقلابی داشته بهطوری که بچهها را جمع میکرده و برای آنها صحبت میکرده است. نواب پس از گرفتن دیپلم به آبادان میرود و در شرکت نفت مشغول به کار میگردد. وی در دوران دبیرستان در مسجد محلشان زیر نظر روحانی مسجد، آشنایی با دروس اسلامی پیدا کرده بود. اما در آبادان پس از ساماندهی یک اعتراض علیه برخی مدیران شرکت نفت به عراق میگریزد و به نجف میرود. در آنجا حدود دو سال تحصیل میکند و پس از آنکه متوجه میشود فردی همچون کسروی در ایران فعالیت میکند برای مواجهه با او به ایران بازمیگردد. نواب در تهران ابتدا برای مدتی نوجوانان و جوانانی را به دور خود جمع میکند و آنها را آموزش میدهد و سپس به دیدار کسروی میرود و از او درخواست مناظره مینماید.
پس از یکی دو جلسه مناظره، نواب به این نتیجه میرسد که باید وی را اعدام کرد. لذا میرود از خوزستان یک اسلحهای را میخرد و روزی در منطقهای خلوت، خود نواب به سمت او شلیک میکند که اسلحه گیر میکند و موفق نمیشود لذا با ته تفنگ به سرش میزند ولی فرصت کم بوده و موفق نمیشود کاری را از پیش ببرد. بعد از آن در مرحلهای دیگر برادران امامی که از یاران نواب صفوی بودند کسروی و منشیاش را در دادگستری تهران مورد حمله قرار میدهند و وی را به قتل میرسانند.
شکلگیری فدائیان و جبهه ملی
تشکیلات فدائیان اسلام پس از این قوام بیشتری مییابد و فعالیتهای سیاسی خود را آغاز میکنند. فعالیت بر علیه سیاستهای استعماری را در دستور کار خود قرار میدهند. برگزاری میتینگهای سیاسی، انتشار اعلامیهها، چاپ روزنامه از جمله فعالیتهای سیاسی فدائیان اسلام بوده است. نواب به همراه آیتالله کاشانی در کنار مصدق، مظفر بقایی و دیگران قرار گرفته و جبهه ملی را راه میاندازند. نحوه شکلگیری جبهه ملی هم اینست که روزی مصدق از فدائیان و به ویژه امامی-ضارب کسروی- میخواهد به خانه او بروند. زمانی که که فدائیان و عدهای از سمپاتهایشان به آنجا میرسند- حدود 700 نفر- مصدق جلو راه میافتد و امامی را در کنار خود راه میاندازد. راهپیمایی سکوت از منزل مصدق به سمت کاخ شاه شکل میگیرد و پس از چند ساعت تجمع در مقابل کاخ، بالاخره شاه با تشکیل جبهه ملی موافقت مینماید.
از ابتدای امر، نواب صفوی چندان با مصدق و بقایی و تزهای آنان موافق نبود اما کاشانی اعتقاد داشت که روحانیت باید با واسطه چنین افرادی در سیاست حرکت کند.
تز افرادی نظیر مصدق، بقایی، نریمان، فاطمی، حائریزاده و ... این بود که در سیاست ایران و بینالملل نیز باید به یکی از قدرتهای خارجی تکیه کرد و آنها به نیروی سوم آن زمان یعنی ایالات متحده نظر داشتند. یکی از دلایل اساسی که جبهه ملی در مقابل رزمآرا کوتاه نمیآید و تا حمایت از قتل وی نیز مخالفت با وی را ادامه میدهد اینست که رزمآرا توانسته بود حمایت همه قدرتهای خارجی به ویژه آمریکاییها را برای تشکیل دولت خود جلب کند. مصدق و یارانش با ترور رزمآرا میخواستند به آمریکاییها بفهمانند که در ایران فقط با آنها باید کار کنند و نه هیچ کس دیگر.
مبارزه مدنی با رزمآرا
در اولین روز نخست وزیری رزمآرا تظاهرات و اعتراضی نیز از جانب فدائیان و جبهه ملی در داخل و اطراف مجلس سازماندهی شد. به هنگام نطق هژیر برای دفاع از کابینه خود در مجلس، در میان تماشاچیان مجلس تظاهرات شدیدی علیه او برپا بود اما با این حال وی توانست رأی کابینه خود را از مجلس بگیرد.
روز چهارم نخستوزیری هژیر چندین هزار روحانی و بازاری در حالی که قرآن بر سر داشتند، به رهبری نواب صفوی در میدان بهارستان علیه هژیر تظاهرات کردند و خواستار عزل او شدند. در این روز چند نفر از معترضین در درگیری با پلیس زخمی شدند.
فدائیان اسلام پای صندوقهای رأی
یکی از اقدامات فدائیان اسلام نظارت بر انتخابات و مجلس شورای ملی بود که دولتیها و دربار نتوانند نامزدهای جبهه ملی راحذف کنند. لذا در طول زمان رأیگیری علاوه بر نظارت بر نحوه رأیگیری، اقدام به سازماندهی رأیدهندهها کرده و تلاش میکردند افراد را به نفع خود پای صندوق رأی بیاورند. این زمانی بود که هژیر وزیر دربار بود و با دخالت در همه امور مملکت راه پیشبرد منافع ملی را سد کرده بود به ویژه آنکه دخالت جدی در تقلب در انتخابات مجلس شانزدهم داشت. لذا تصمیم بر حذف فیزیکی هژیر با یک رأی ملت شد.
دولت فدائیان اسلام-دولت مصدق
رابطه جبهه ملی و فدائیان با فراز و نشیبهایی در مجموع خوب بود تا زمانیکه شاه به این نتیجه میرسد که خود اینها را به حکومت بگمارد. بهواسطه فردی در وزارت کشور که آشنایی با نواب داشته به وی پیغام میدهند که شما فردی را برای تشکیل دولت معرفی کن. هدف آنها این بوده است که نواب را در شرایطی قرار دهند که نه بتواند کار کند و نه بعد از آن بتواند حرفی را بزند. اما نواب برای تشکیل دولت با سید محمود نریمان صحبت کرد. وقتی نریمان این مسئله را به دیگر اعضای جبهه ملی گفت آنها برآشفتند و خود به حسین علا پیام دادند که اگر قرار است کسی مسئول تشکیل دولت شود بهتر است خود تو باشی که اینگونه نیز شد و نریمان نیز به خاطر نزدیکی با نواب مورد عتاب قرار گرفت.
خیانت جبهه ملی به فدائیان اسلام
ناگفته نماند که پیش از ترور رزمآرا مرحوم نواب در شب 15 بهمن 1329 یعنی حدود یک ماه پیش از قتل رزمآرا اعضای جبهه ملی شامل فاطمی، بقایی، نریمان، عبدالقدیر آزاد، حائریزاده، کریم سنجابی، شایگان و مکی را در خانه احمد آقایی گرد میآورد و نسبت به سیاستهایی که قرار است بعداً در پیش بگیرند با آنها صحبت میکند. نواب در این جلسه آشکارا مواضع خود را باب حکومت اسلامی بیان میدارد. مرحوم نواب از جمله کسانی است که مقابله با استبداد را بستر ضروری مبارزه با استعمار میدانسته است لذا در مرحله اول به دنبال مقابله با رژیم شاهنشاهی بوده است. این در حالی است که مرحوم کاشانی اعتقاد به اولویت مبارزه با استعمار داشته و میگفت باید در سنگر استبداد پناه بگیریم و با استعمار مبارزه کنیم و بعد از رفع استعمار سراغ ازاله استبداد برویم.
نفوذ، لو رفتن تشکیلات و اعدامها
به گفته حاج مهدی عراقی، مظفر ذوالقدر از یاران قدیمی و شاگردان نواب نبود و دو سه ماه آخر با شور و شعف خاصی خود را به سید رسانده بود. آمد آنجا در خانه سید و چند وقت آنجا متحصن بود و حضورش از همه بیشتر و پر رنگتر بود در آن ایام. خود را بسیار علاقهمند به شهادت و عملیات نشان میداد و حتی اصرار برای ترور حسین علا را خود او آغاز کرده بود. او عامل نفوذی تیمور بختیار در فدائیان بود که وقتی با فشار اجازه ترور علا را میگیرد باز هم با تفنگ فدائیان به علا شلیک نمیکند بلکه با تفنگی دیگری شلیک میکند که آن تفنگ خراب بوده و منشأ تفنگ هم برای فدائیان مشخص نبود. در زندان هم تنها فردی که حاضر میشود به سید فحش دهد همین شخص ذوالقدر است و بقیه همه از مرام و ایدئولوژی خود دفاع کردهاند.
به گفته حاج مهدی عراقی یکی از مشکلات فدائیان اسلام نداشتن سازمان و تعلیمات سازمانی بود. امر دیگری که از ضعفهای فدائیان اسلام بهشمار میرفت این بود که یک دانشجو بین آنان نبود و فاصله مذهبیون و قشر روشنفکر در بین آنها زیاد بود. عراقی یکی از دلایل رشد حرکت انقلاب را گسترش افکار مذهبی و انقلابی در بین قشر روشنفکر و اتحاد دو قشر مذهبی و روشنفکر میداند.
آغاز نهضت امام خمینی (رحمة الله علیه)
امام خمینی (ره) بر سر مسئله انجمنهای ایالتی و ولایتی و همچنین انقلاب سفید 17 تن از علما را جمع میکنند و از آنها علیه این اقدامات امضا میگیرند اما بعد از اندک مدتی چند نفر میآیند امضاهایشان را پس میگیرند و کم کم هر چه جلوتر میرویم اسامی کمتری در اعلامیهها دیده میشود. نقش آیتالله شریعتمداری در کنار کشیدن علما قابل توجه است.
نقش شهید عراقی در 15 خرداد
هیئتهای موتلفه از اجتماع سه هیئت که هر کدام تشکیلات خاص خود را داشتهاند شکل گرفت که از قضا با هم رقابت هم داشتند. حاج صادق امانی، حاج هاشم امانی و خود شهید عراقی از موسسان این اتحاد بودند.
بخشی از جریان 15 خرداد از سوی جریان نزیک به امام و همین هیئتهای موتلفه شکل میگیرد که مثلاً تا ظهر و محدود به حدود دانشگاه بوده است اما رژیم با نفوذ دادن عناصر خود در میان اقشار مردم توانست تجمعات را مدیریت کرده و بسوی کاخ شاه و دیگر مناطق بکشانند. بدین وسیله رژیم موفق شد با گسترش اعتراضات یک شبه انقلاب علیه خود ایجاد کرده و با سرکوب شدید آن ظرف ترس و سرخوردگی را تا مدتها میان مخالفین نهادینه کند.
ترور حسنعلی منصور در پاسخ به دستگیری و تبعید امام خمینی (ره) بود که چهار نفر مأمور انجام آن بودند. محمد بخارایی نفر اصلی ترور و افراد دیگری نظیر نیکنژاد و اندرزگو نیز در صحنه حضور داشتند که فقط سید علی اندرزگو موفق به فرار کامل میگردد. به دلیل ضعف یکی از دستگیرشدگان بخشی از شبکه موتلفه لو میرود که صادق امانی، هاشم امانی و مهدی عراقی از این جمله هستند. مهدی عراقی پس از این دستگیری تا سال 1356 در زندان میماند و البته در آنجا نیز به مبارزات خود ادامه میدهد.
منبع: فارس پلاس
انتهای پیام/