به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ نسبت سینمای ایران با مراسم اسکار که به عقیده بسیاری، از بین جشنها و جشنوارههای سینمایی سراسر دنیا بیشترین بازتاب را در میان مخاطبان و علاقهمندان سینما دارد، هیچوقت به درستی و وضوح مشخص نشد. بعد از انقلاب سینمای ایران یکیدو بار در این مراسم شرکت کرده بود که اساسا هیچکدام چشمگیر نبودند و محل هیچ بحثی قرار نگرفتند. اما پس از پیروزی انقلاب هم در حدود یک دهه هیچانگیزهای برای حضور فیلمهای ایرانی در مراسم جشن آکادمی وجود نداشت.
وقتی دهه ۶۰ به پایان رسید و تصمیم بر آن شد که سینمای ایران در این مراسم شرکت کند، متولیان ارسال آثار به اسکار همان کسانی شدند که سالها این روند را متوقف نگه داشته بودند. اولین فیلمی که در این دوره از ایران به اسکار رفت، «زیر درختان زیتون» اثر مرحوم عباس کیارستمی بود و پس از آن به ترتیب «بادکنک سفید» از جعفر پناهی و «گبه» از محسن مخملباف نماینده ایران در این مراسم شدند.
کیارستمی جزء امضاکنندگان نامهای بود که در دهه ۶۰ به امام خمینی(ره)، نامه نوشته و خواسته بودند جلوی اکران فیلمهای خارجی در سینمای ایران گرفته شود و جعفر پناهی، بهعنوان شاگرد کیارستمی، مثل او مخالف سرسخت سینمای هالیوود و بهطور کل سینمای مردمپسند و بدنه بود.
اما حتی از حضور این دو نفر در مراسم اسکار هم عجیبتر، محسن مخملباف به نظر میرسید که از اندیشههایش در دهه ۶۰ گردش کرده بود و حالا «گبه» را بهعنوان آخرین اثرش در پیشخوان داشت. او با ماجرای غمانگیزی که بارها به مناسبتهای مختلف از آن یاد شده، باعث شد تا در آن سال «بچههای آسمان» مجید مجیدی به جشن آکادمی نرود.
این در حالی بود که رئیس کمپانی پخشکننده فیلم مجیدی، با نامهای مکتوب به مسئولان سینمای ایران تضمین داده بود که اگر «بچههای آسمان» همان سال در مراسم شرکت کند، حتما اسکار را برنده میشود. به هرحال سمبه مخملباف پرزورتر بود و به این بهانه که چرا رئیس یک کمپانی صهیونیستی باید برای ما تعیینتکلیف کند، «گبه» را برای دستخالی برگشتن به اسکار فرستاد و فیلم مجیدی سال بعد رقیب یک اثر ایتالیایی درباره هولوکاست شد و طبیعتا ناکام ماند.
اگر به فهرست تمام فیلمهایی که سینمای ایران به اسکار فرستاده دقت کنیم، اصولا آثار ارسال شده سنخیت چندانی با فضای سینمای آمریکا ندارند. عباس کیارستمی، جعفر پناهی، محسن مخملباف، پرویز شهبازی، رضا میرکریمی، رسول صدرعاملی و نرگس آبیار فیلمسازانی بودند که آثارشان به اسکار فرستاده شد، در حالی که این افراد همه به سینمای روشنفکری تعلق داشتند و نهایت موفقیتی را که میشد از آنها توقع داشت به دست بیاورند، متعلق به فستیوالهای هنری بود، نه مراسمی مثل اسکار. به این فهرست باید مجید مجیدی را هم اضافه کرد که تنها به دلیل نامزد شدن «بچههای آسمان» در اسکار سال ۹۸، بارها آثار دیگرش هم به این مراسم ارسال شدند و دستخالی برگشتند.
«بدرود بغداد» که اولین و تاکنون تنها فیلم مهدی نادری هست هم بهرغم اینکه به زبان انگلیسی ساخته شده بود، به رقابت فیلمهای غیرانگلیسیزبان اسکار رفت و به اختتامیه هم دعوت نشد.
در این میان فقط اصغر فرهادی بود که وقتی «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» را ساخت، مزاحمی مثل مخملباف سر راه او قرار نداشت و رفت تا با «درباره الی» به اعضای آکادمی معرفی شود و با فیلم «جدایی نادر از سیمین» تندیس بهترین کارگردانی را از این مراسم به خانه بیاورد.
سینمای ایران بعدها فیلم «گذشته» را هم از همین کارگردان به اسکار فرستاد، فیلمی که فقط یک بازیگر اصلی و یک نقش خیلی کوتاه فرعی در آن ایرانی بودند و تمام لوکیشنهای دیگر او در فرانسه جلوی دوربین رفته بود. فیلم «گذشته» هم از اسکار ناکام برگشت و اتفاقا در آن سال سینمای فرانسه بود که تندیس بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان را برنده شد. رئیسجمهور فرانسه در نطقی تلویزیونی که برای تبریک این اتفاق به مردم کشورش انجام داد، «گذشته» را طوری مورد اشاره قرار داد که به نظر میرسد اگر آن فیلم هم نامزد یا برنده جایزه میشد، افتخارش متعلق به فرانسه بود.
به هر حال اصغر فرهادی در پروژه بعدیاش سراغ بازنویسی یک نمایشنامه خارجی در فضای تهران امروز رفت و «فروشنده» را ساخت. این فیلم در حالی به اسکار فرستاده شد که بدنه سینمای آمریکا دچار چالشی بزرگ با دونالد ترامپ، رئیسجمهور جدید این کشور شده بود و آنها برای اعلام مخالفت با قانون مهاجرتی ترامپ، بهعنوان یکی از نمادهای سیاستهای جدید دولتی، به فیلم فرهادی جایزه دادند.
این جایزه کاملا سیاسی بود و همه به آن معترف بودند؛ روی همین حساب دو اسکاری شدن ایران، به دل خیلیها نچسبید و بعد از آن هم نسبت سینمای ایران با جشن آکادمی به همان روند پیشین برگشت.
آزمون انتخاب برای معرفی نماینده ایران در اسکار
اینکه آیا ما هر سال فیلم مناسبی برای ارسال به جشن آکادمی داریم یا نه، میتواند محل بحث مستقل و مفصلی باشد؛ اما اولین نکتهای که در چنین زمینهای جلب توجه میکند اینکه اساسا از بین همان تولیدات سالانه سینمای ایران هم هیچوقت در انتخاب آثار ارسالی به این مراسم درست و اصولی نبوده است.
فیلمی که به این مراسم ارسال میشود باید حداکثر تا نیمهمهرماه امسال یک هفته اکران عمومی داشته باشد و بسیاری از آثاری که میتوان آنها را گزینه حضور در این مراسم دانست، اکرانشان را به پایان رساندهاند و بسیاری دیگر ممکن است تا آن زمان اکران شوند.
اگر نگاهی به آثاری انداخته شود که احتمالا میتوانند گزینههای حضور ایران در این مراسم باشند و بررسیهایی صورت بگیرد که نشان بدهند کدام فیلمها شانس بیشتری برای نامزد شدن یا جایزه گرفتن در اسکار را دارند، بعدها که خروجی هیات انتخاب ارسال فیلم ایرانی به اسکار مشخص شد، میشود در این مورد هم قضاوت روشنتری داشت که آیا این انتخابها متناسب با فضای چنین رویدادی هستند یا مصلحتها و مناسبتهایی که به سینمای خودمان مربوط میشوند، در این تصمیمگیری موثر بودهاند.
آخرین مهلت ارسال و معرفی فیلمها از سوی کشورهای مختلف برای رقابت در شاخه بهترین فیلم خارجی اسکار ۲۰۱۹، روز اول اکتبر ۲۰۱۹ (۹ مهرماه) اعلام شده است. همچنین براساس قوانین آکادمی اسکار تمامی فیلمهای واجد شرایط برای رقابت در این شاخه باید بین ۹ مهر ۱۳۹۶ تا ۸ مهر ۹۷ حداقل به مدت هفت روز در سینماهای کشور مبدا اکران شده باشند. آنچه در ادامه میخوانید، گزینههای احتمالی معرفی نماینده ایران به اسکار هستند. البته دو فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» و «بمب؛ یک عاشقانه» تا امروز اکران نشدند و تنها یک ماه برای گرفتن حواله اکران و نمایش در سینماهای ایران فرصت دارند.
به وقت شام
حاتمیکیا فیلمسازی است که سبک فنی کارها و قصهگوییاش نسبت به اکثر فیلمسازان ایرانی، شباهت بیشتری به سینمای آمریکا دارد اما او با اینکه خیلی علاقه داشت آخرین اثرش مخاطب جهانی داشته باشد، تا به حال هیچوقت اهل حضور در فستیوالهای خارجی نبوده است. شاید «به وقت شام» طلسم حضور حاتمیکیا را در مراسمهای جهانی بشکند؛ ولی بعید است که رویکرد سیاسی فیلم به مذاق اهالی آکادمی خوش بیاید.
مغزهای کوچک زنگزده
هومن سیدی در بین سینماگران ایرانی به تکنیک بالا مشهور است اما چنین موردی بیشتر از آنکه نشاندهنده قوت تکنیکی این فیلمساز باشد، نشان میدهد که سینمای ایران، بهخصوص در میان نسل جدید فیلمسازانش، دچار ضعفهای جدی تکنیکی است. فیلم هومن سیدی شاید از لحاظ فرم و تکنیک برای اهالی سینمای ایران اثر جالبی باشد اما ارسال آن به مراسم آکادمی مثل فرستادن زیره به کرمان است!
بدون تاریخ بدون امضا
دومین فیلم وحید جلیلی اگرچه در نسبت با اثر اولش آنقدرها شاهکار به حساب نمیآمد اما اثر ضعیفی هم از آب
در نیامده بود؛ ولی نکتهای که درباره ارسال این اثر به اسکار جلب توجه میکند، غیر از تصویری که از ایران نشان داده و اساسا ممکن است مانع ارسالش به چنین مراسمی بشود، تلخی بیش از حد آن است. آمریکاییها معمولا به پایان خوش یا قهرمانانه عادت دارند.
بمب؛ یک عاشقانه
تمایل به فیلم ساختن در حال و هوای دهه60، چند سالی است که بین ایرانیها خیلی بالا گرفته و بمب هم متاثر از چنین فضایی جلوی دوربین رفته است. به عبارتی تم عاشقانه فیلم و ارتباط آن با جنگ به قدری در جلب توجه از مخاطبان ایرانی موثر نبوده که نوستالژی بازی آن با دهه60 موثر بوده است. ولی باید توجه داشت که اعضای آکادمی اسکار با دهه 60 ایران نوستالژی ندارند.
خوک
سینمای آمریکا به هیچوجه مثل سینمای ایران اهل خودزنی نیست. اینکه یک فیلم آمریکایی زیرساختهای سینمایی این کشور را زیر سوال ببرد، معمولا توسط لسآنجلسیها مورد استقبال قرار نگرفته؛ «خوک» مانی حقیقی این کار را با سینمای ایران میکند. البته ممکن است آمریکاییها از دیدن این چیزها در سینمای یک کشور دیگر به اندازه کشور خودشان عصبانی نشوند، اما ابزورد بودن فیلم حقیقی احتمالا به کام چنین مخاطبانی خوش نخواهد آمد.
فراری
فیلم علیرضا داودنژاد ممکن است در جشنوارههایی مثل شیکاگو یا مونترال مورد توجه بخشی از مخاطبان آمریکای شمالی قرار بگیرد اما در حدی نیست که بتواند در اسکار هم توجهات را به خودش جلب کند.
احتمال اینکه فیلم داودنژاد جزء فهرست اولیه نامزدهای ایران برای ارسال به اسکار قرار بگیرد خیلی بالاست، ولی در آن صورت خود کارگردان هم میداند که چنین اتفاقی برای تکریم فیلم او بوده و نماینده نهایی ایران برای ارسال به جشن آکادمی، هر فیلمی باشد، «فراری» نخواهد بود.
دارکوب
«دارکوب» تلخ است اما سیاهنمایی نمیکند. این فیلم برای دیده شدن در مجامع بینالمللی اثر نامناسبی نیست و ترسی از این بابت وجود ندارد که چهره ایران را عقبافتاده و آشفته نشان بدهد؛ اما موضوع آن و نوع پرداخت فیلم به چنین موضوعی، آنچنان نیست که باعث شود اعضای آکادمی اسکار آن را منتخب خودشان قرار بدهند. به هر حال از ساختار فیلم مشخص است که بهروز شعیبی هنگام ساخت آن حتی نیمنگاهی به جشنها و جشنوارههای آن سوی آب نداشته است.
لاتاری
کارگردانی این فیلم شباهت خاصی به آثار آمریکایی ندارد اما داستان آن بهشدت شبیه فیلمهای آمریکایی است. قهرمانهای فردگرا که فراتر از قانون عمل میکنند و دست به کار قتل و... میشوند، در سینمای آمریکا به وفور قابل احصا شدن هستند و «لاتاری» هم داستانی از همین جنس دارد. اما نکتهای در این فیلم هست که مطلقا مانع حضور آن در جشن آکادمی میشود؛ امکان دارد خیلیها اکران این فیلم در آمریکا را اعلام خصم با کشورهای منطقه تلقی کنند.
آن سوی ابرها
مجید مجیدی یک فیلمساز جشنوارهای است اما یک بار تا نامزدی جشن اسکار هم پیش رفت و ظاهرا قرار نیست کسی این سابقه را فراموش کند. او هنوز هم هروقت که فیلمی ساخته باشد، اصلیترین گزینه سینمای ایران برای حضور در جشن آکادمی قرار میگیرد و امسال هم «آن سوی ابرها» ممکن است چنین موقعیتی ایجاد کند. البته فیلم مجیدی میتواند نماینده هندوستان در جشن آکادمی هم باشد که این بستگی به طرف هندی قضیه دارد و اینکه آیا هندوستان امسال فیلم مهمتری برای ارسال به اسکار دارد یا خیر.
شعلهور
«شعلهور» یک فیلم آرام و عمیق است که ویژگیهای مثبت بسیاری دارد اما کارگردان آن تا به حال چندان اهل حضور در جشنوارههای خارجی نبوده است. داستان یک مرد که در میانسالی فکر میکند در زندگی به جای خاصی نرسیده است و دچار یکسری بحرانهای روحی در این زمینه شده، در سینمای آمریکا هم بیسابقه نیست اما به درستی نمیشود تشخیص داد که این شباهت به آثار آمریکایی میتواند در مراسم اسکار به نفع «شعلهور» باشد یا به ضرر آن.
تنگه ابوقریب
«تنگه ابوقریب» شاید بهترین شانس ایران برای حضور در جشن آکادمی سال ۲۰۱۹ اسکار باشد. البته اینکه اعضای آکادمی چنین فیلمی را جزء نامزدها قرار بدهند یا نه، مسالهای نیست که به راحتی قابل پیشبینی باشد اما میتوان مطمئن بود که از بین فیلمهای ایرانی امسال، اثری که هم بتواند نظر شورای ارسال فیلم ایرانی به اسکار را تامین کند و هم برای آمریکاییها بدیع و چشمگیر باشد، همین فیلم است. اگر چنین اتفاقی رخ بدهد، این اولین حضور سینمای دفاع مقدس در مراسم اسکار و بهطور کل اولین حضور جدی یکی از آثار این ژانر در مجامع هنری بینالمللی است.
منبع: روزنامه فرهیختگان
انتهای پیام/
در هر صورت...به وقت شام علیرغم خیلی از آثار سینمایی ایرانی که تو کشورهای دیگه جایی ندارن تونسته در چندین کشور اکران بگیره... و با استقبال رو به رو بشه...
در نهایتم اسکار مگه چی هست!
چون اسکار سیاسیه و به فیلم های تلخ خیلی جواب مثبت نشون میده...