به گزارش خبرنگار حوزه رفاه و تعاون گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ طبق قرار قبلی و آدرسی که در ذهنم مرور میکنم به مقصد مورد نظر میرسم. طبقه زیرین یک ساختمان چند طبقه جایی است برای شنیدن تلخ و شیرینهای زندگی یک زن و مادری موفق و مقاوم که ترس برایش معنایی نداشته است و حالا از زندگی اش لذت میبرد.
گلبهار رحمان نیا 46 ساله متولد رودبار استان گیلان داستان زندگی پر فراز و نشیب زندگی خود را اینگونه آغاز میکند و میگوید: سال 1368 و زمانی که 15 ساله بودم ازدواج کردم و به تهران آمدم. بعد از پنج ماه و در حالی که باردار بودم متوجه شدم شوهرم اعتیاد دارد.
وی ادامه میدهد: بعد از تولد پسرم و شیرینی حضورش در زندگی ام، با تمام بداخلاقیها و نداریهای شوهرم کنار آمدم و تمام تلاشم را کردم تا بتوانم شوهرم را از دام اعتیاد نجات بدهم، اما تلاشهایم راه به جای نبرد که بعد از 9 سال و در حالی که پزشکان گفته بودند دیگر باردار نمیشوم، خداوند یک دختر هم به ما هدیه داد.
این مادر فداکار اضافه می کند: بعد از هفت ماه از تولد دخترم و در حالی که از شوهرم ناامید شده بودم، برای اولین بار به زیارت حرم امام رضا (ع) رفتم و از امام رئوف خواستم تا علاوه بر توانایی نگهداری از بچههایم، بتوانم کاری را پیدا کنم و امورات زندگی خود و دو فرزندم را بگذرانم.
خانم رحمان نیا با بیان اینکه سه روز بعد از برگشتن از حرم امام رضا(ع) موفق به پیدا کردن کار شده است، میگوید: از طریق آگهی یکی از روزنامهها با خدمات منزل و پرستاری از بچه، کارم را شروع کردم که 9 سال در دوشیفت از 8 صبح تا 11 شب پرستار یک بچه و یک سالمند در خانههای شمال شهر بودم و از 11 شب تا یک بامداد به کارهای منزل و بچههایم میرسیدم و اینگونه چرخ زندگی خود و دو فرزندم را میچرخاندم.
بیشتر بخوانید: کارآفرینی با طعم شیرین تولید واشتغال/ خلق فرصت شغلی جدید در صنعت غذایی
این مادر فداکار اضافه میکند: هر روز که میگذشت شاهد بزرگ شدن دو فرزندم بودم و ادامه این کار ممکن بود باعث شود بچههایم را از دست بدهم. یکی از روزها که دخترم را به مدرسه برده بودم تا بعد ازآن سرکار بروم، با مادر یکی از همکلاسیهای دخترم آشنا شدم که کارش خیاطی بود و این آشنایی مسیر زندگی مرا عوض کرد.
وی به اشاره به اینکه بعد از دیدار با مادر همکلاسی دخترم تصمیم گرفتم از نزدیک کار او را ببینم، اضافه میکند: بعد از دیدن کارهای خیاطی آن مادر در حالی که از خیاطی چیزی نمیدانستم، با دستان خالی کار را با یک چرخ خیاطی و سپس با سه چرخ شروع کردم که طی یک ماه کار با چرخ را یاد گرفتم و کم کم شروع به خیاطی کردم.
خانم رحمان نیا میگوید: اولین سفارش کار خیاطی را از یک آقایی به نام آقای مقدم در بازار تهران گرفتیم که همان باعث پیشرفت کارمان شد و بعد از آن، به توصیه یکی از دوستانم برای دریافت وام اشتغال به کمیته امداد منطقه 13 مراجعه کردم اما موفق به دریافت آن نشدم؛ دست از تلاش برنداشتم و بعد از چهار سال برای بار دوم به کمیته امداد مراجعه کردم و با دریافت 10 میلیون تومان وام بانکی کارم را ادامه دادم.
این بانوی موفق با شور و هیجان خاصی ادامه میدهد: بعد از دو سال از دریافت وام اول دوباره به کمیته امداد منطقه 13 مراجعه کردم که با درخواستم برای 30 میلیون تومان وام اشتغال زایی موافقت شد.
خانم رحمان نیا با بیان اینکه بعد از دریافت آن وام، کارم را توسعه دادم و وسایل مورد نیاز را خریداری و با دادن آگهی در روزنامه اقدام به جذب نیرو کردم، می گوید: هم اکنون 16 زن و یک مرد از طریق کار در کارگاه خیاطی او امرار معاش میکنند.
وی تاکید میکند: هیچ وقت برای شروع دیر نیست و اگر با چشمان باز انتخاب کنیم، ترسی برای ادامه راه وجود ندارد.
این بانوی کار آفرین با اشاره به اینکه هر کار سختیهای خاص خود را دارد و در ابتدا با مشکلات زیادی روبه رو میشود، میگوید: تلاشها و ایستادگیها در برابر مشکلات نتیجه شیرینی دارد و باعث میشود از زندگی نهایت لذت را ببریم.
خانم رحمان نیا به گوشه ای از سختیها و مشکلات زندگی خود اشاره میکند و ادامه میدهد: یادم نمیرود زمانی برادرم، یک گونی برنج برایمان ارسال کرده بود که صاحب خانه آن را به جای اجاره از ما گرفت و برد؛ یا یک بار دیگر تلویزیون را به جای اجاره برداشت، اما شوهرم توانایی حمایت از ما را نداشت و بعد از 22 سال زندگی سخت و طاقت فرسا و علی رغم میل باطنیام در نهایت از او جدا شدم.
مادر فداکار گفتگوی ما، از پسر 29 سالهاش که در نمایشگاه اتومبیل کار میکند و دختر 19 ساله اش که در حال حاضر دانشجو است بسیار راضی و آنها را دو فرشته میخواند که گرد او میچرخند و آرزو دارد موفقیتهای آنها را شاهد باشد و هر دو را به سر و سامان برساند.
از خانم رحمان نیا درباره درآمدش میپرسم، میخندد و ادامه میدهد: کار اصلی کارگاه خیاطی ما دوختن مانتو و شلوار است؛ کارهای دیگر از جمله لباس مردانه، بچگانه، تاپ، تی شرت و در کل هر محصولی که مورد نیاز بازار باشد را تولید میکنیم. با وجود شرایط بد اقتصادی و گرانی مواد اولیه هر ماه به طور خالص و بدون در نظر گرفتن سفارشات جانبی 10 میلیون تومان درآمد دارم که این مبلغ بدون احتساب حقوق کارگران است.
این کار آفرین موفق تاکید میکند: حقوق کارگران را هفتگی و حتی روزانه حساب میکنم و اعتقاد و ایمان قلبیم این است اگر زمان بگذرد و حقوق آنها پرداخت نشود، مشکلاتی برایم پیش میآید و باعث سنگینی زندگیام میشود.
وی از مسئولان کمیته امداد تقاضا دارد که برای تولیدات و محصولات مددجویان بازاریابی و غرفههای بیشتری در متروی تهران اختصاص بدهند و حمایتشان را از زنان سرپرست خانوار بیشتر کنند.
برای خانم رحمان نیا که خود حامی یک دختر یتیم است و در کارهای خیر از جمله تهیه جهیزیه نوعروس، سیسمونی نوزاد و کمکهای موردی مشارکت دارد و همچینین برای همه زنان سرزمینمان که مردانه و با توکل بر خدا و توانایی های خود چرخ زندگیشان را میچرخانند آرزوی موفقیت و سربلندی روز افزون داریم.
انتهای پیام/