سروده جدید حسن لطفی در رسای حضرت علی(ع) بمناسبت عید غدیر را در اینجا بخوانید.

سروده جدید حسن لطفی درباره عید غدیربه گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛حسن لطفی شاعر اهل بیت(ع) و شاعر آیینی همزمان با فرا رسیدن عید غدیر خم شعری در رسای امیرالمومنین علی(ع) سروده است .

متن کامل این شعر به شرح زیر است:

هو میکشیم نام علی را بیاورند
دیوانه های دام علی را بیاورند

میخانه زیر ورو شود از نعره های مان
یک دور اگر که جام علی را بیاورند

بینِ مزار هم کفن خویش می‌دریم
یک بار اگر سلامِ علی را بیاورند

شیطان نکردسجده به آدم علی ندید
کافی است تا امام علی رابیاورند

مانه که جبریل گره‌هاش وا شود
گر خاکی از غلامِ علی را بیاورند

حق می دهید سجدکنیمش اگر دمی
یک جلوه از تمامِ علی را بیاورند

ما را خمارِ باده نوشتند با علی
ما را حلال زاده نوشتند با علی

 

گیرم خدا دوباره دو دنیا بیاورد
اما محال باشد علی را بیاورد

او اول است از همه باید پیمبرش
این دست را بگیرد و بالا بیاورد

عزم جهاد می‌کند و وقت رفتنش
یک کاسه آب حضرتِ زهرا بیاورد

یک دَم بس است از دو دَمِ ذوالفقارِ او
تا حالِ صد سپاه کمی جا بیاورد

اُفتاده از نَفَس ملک‌الموت می‌رسد
تا ذوالفقار محضرِ مولا بیاورد

وقتِ نبردِ اوست و جبریل آمده
تا دستمالِ زردِ علی را بیاورد

یکدم سرِ سپاهِ عرب میزند علی
ای نازِ ضربِ شصست عجب میزند علی

 

مست است هرکه نعره‌ی او شورِ یا علیست
مَرد است هرکه قبله‌ی او مرتضی علیست

حجش قبول هرکه به ایوان طلا رسید
بختش بلند هرکه گره خورده با علیست

معراج رفته بود ببیند خدا کجاست
معراج دید و گفت ببین تا کجا علیست

گفت از علی مع الحق و از حق مع العلی
من مانده‌ام علیست خدا یا خدا علیست

ظهر غدیر نقشِ عقیقِ رسول شد
مولا علیست تا‌که خدا هست تا علیست

ما شاهرگ به پای علی میزنیم شُکر
شرحِ تمام غیرت ما خونِ ما علیست

شُکرِ خدا که حُرمت میخانه داشتیم
عمریست با علی سر دیوانه داشتیم

 

بر طاق آسمانِ نجف نام فاطمه است
بالای آستانِ نجف نام فاطمه است

حتی اذانِ صحنِ علی چیزِ دیگری است
سر تا سرِ اذانِ نجف نامِ فاطمه است

این شهر مِلکِ حضرتِ زهراست مهر اوست
هرجا رَوی میانِ نجف نامِ فاطمه است

فهمیده‌ام که روزی این شهر دست کیست
دیدم به هر دُکانِ نجف نامِ فاطمه است

جانِ مدینه جانِ جهان نامِ مرتضی است
ای جانِ من که جانِ نجف نامِ فاطمه است

ما را علی به فاطمه‌اش هدیه داده است
بر برگه‌ی امانِ نجف نام فاطمه است

سوگند بر علی که شرف دستِ فاطمه است
انگشتریِ دُرِّ نجف دستِ فاطمه است

طی می کنیم پشت تو راه نجات را
حل می کنیم آخرسرمشکلات را

مادست بروصی شما داده ایم تا
درفتنه نیز گم نکنیم این صراط را

دشمن که هیچ امر اگر امراین ولی است
برهم زنیم گردش این کاینات را

زهرا نوشت پای علی کم نیاورید
خرجِ علی کنیدحیات وممات را

قبل محرم است به مشهد مرابرید
درصحن انقلاب بیابم برات را

من را به اربعین برسانید مرده ام
تا درنجف دوباره بگیرم حیات را

باید که حاجت از در این استان گرفت
"آری به اتفاق جهان می توان گرفت"

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار