به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از شیراز؛ حوادث سرشار از خاطراتی تلخ و شیرین است که بیشتر به نظر ما تلخ است تا شیرین، تکنسین و ناجیان فوریتهای پزشکی اورژانس افرادی هستند که روزانه با هزاران حادثه سر و کار دارند و چه بسا تلخی این حادثهها بیشتر از شیرینی آنها باشد، تلخ همچون مرگ یک انسان، شیرین همچون نجات جان مادر و نوزاد.
اورژانس یکی از مهمترین و اصلیترین واحدهای امدادرسانی در هر کشوری به حساب میآید.
اورژانس ۱۱۵ نقش به سزایی در امداد رسانی به بیماران و مجروحان حوادث ایفا میکنند و میتوان گفت، در مواجه با حوادث، نخستین شمارهای که برای امداد رسانی به ذهن شهروندان خطور میکند ۱۱۵ است، در واقع تماس با این شماره بزرگترین دلگرمی برای افرادی است که دچار بیماری و یا حادثه شده اند.
امدادگران اورژانس جزو دلیرترین مردانی هستند که با شجاعت و با شنیدن زنگ خطر سوار بر مرکب نجات میشوند و پا در راه خطر میگذارند.
تکنسینهای اورژانس تمام طول شبانهروز، ایام تعطیل، نوروز و ... باید در محل خدمت، آماده خدمترسانی در حوادث احتمالی باشند این در حالی است که تمام این ایام همه مردم با آرامش خاطر در کنار خانواده از شادیهای زندگی و تعطیلات لذت میبرند.
از این رو به مناسبت ۲۶ شهریور ماه روز ملی اورژانس، به سراغ مدیر حوادث و فوریتهای پزشکی فارس رفته و گپ و گفتی با او داشتیم.
دکتر محمد جواد مرادیان، متولد سال ۱۳۵۵ ساکن شیراز هستم.
دارای مدرک دکترای دوره عالی بهداشت عمومی (MPH) هستم و در سال ۹۶ با کسب رتبه یک موفق به اخذ درجه دکترای تخصصی سلامت در بلایا و فوریتها از دانشگاه علوم پزشکی تهران شدم.
بعد از اتمام سربازی جویای کار بودم و در سال ۱۳۸۲ به عنوان پزشک آمبولانس مشغول به فعالیت شدم و بتدریج مسئولیتهای مختلف اورژانس را عهده دار شدم و در نهایت از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ به عنوان رئیس اورژانس استان انتخاب و در تمام مدت این هشت سال که در دوره اول اورژانس کار کردم، با توجه به مسئولیت خطیری که داشتم و رخ دادن حوادثها در منطقه با شرکت در انواع کلاسهای مدیریت بحران و غیره، تصمیم گرفتم تحصیلات خود را در زمینه تخصصی خودم ادامه دهم.
حدود ۱۵ مقاله و ۷ کتاب از من به چاپ رسیده است که مهمترین آن کتاب برنامه ملی پاسخ نظام سلامت در بلایا و فوریتها است.
باید گفت که ماهیت اورژانس از مشاغل سخت هست، شب و روز مفهومی ندارد و کسی که در این شغل مشغول فعالیت هست به نوعی با لحظات تلخ از جمله مرگهای ناگهانی، تصادف، نزاع روبه رو است.
اورژانس گره خورده با امدادگرانی است که به دنبال همه اضطراب ها، سعی دارند آرامش، امنیت و ایمنی را به بیمار و اطرافیانشان منتقل کنند و همه چیز را عادی نشان دهند.
امدادگرانی که گرما و سرما را نمیشناسند و بار تمامی کمبودها را به دوش میکشند و با امکانات محدود، از جان مایه میگذارند تا نبض حیات مجدد بتپد و هیچگاه کیفیت را فدای کمیت نمیکنند، بنابراین کار اورژانس لحظهای است و یک اختلال در یک لحظه ممکن است منجر به تهدید سلامت یک شهروند و یا یک مددخواه شود.
باید گفت علی رغم تمامی کمبودها و در کنار این همه سختی، تماسهای ۲۴ ساعته و شبانه روزی و اضطرابها تکنسینهای اورژانس سریعترین خدمات را در کوتاهترین زمان به بیماران ارائه میدهند و گاهی این هیجان و استرسها مثبت است.
تنها دلخوشی من و همکارانم، نفس و ضربان بیمار احیا شده، گریه نوزاد تازه به دنیا آمده و دعای خیر مصدومان است که مشوق اصلی برای ادامه راهمان است.
برای مثال وقتی گزارش می شود که انسانهایی نجات پیدا کردند و یا دردمندانی دردشان تسکین پیدا کرده و افراد مضطربی به آرامش رسیده اند این احساس علی رغم این همه سختی، لذت را به همراه دارد.
رئیس اورژانس فارس در پاسخ به این سوال که تلخترین حادثه دوره کاری اش چیست، تاملی کرد و گفت: روزها و صحنههای تلخ بسیاری را تجربه کرده ام که نمیدانم کدام را تعریف کنم، اما سختترین عملیات انجام شده مربوط به سال ۱۳۸۲ زلزلهای در زرین دشت اتفاق افتاد که چند شبانه روز به مردم زلزله زده و مصدومان خدمات رسانی کردیم و دیدن درد، رنج و اضطراب مردم بسیار برایم سخت و دردناک بود.
همچنین در ماموریتی دیگر در بلوار عدالت شیراز اعزام شدیم که چند نفر مشغول حفر یک چاه بصورت غیرقانونی در مغازهای بودند و متاسفانه، چون اطلاع نداشتند که مغازه کناری هم، چاه زده و تونلهای فرعی دارد و ناگهانی این دو چاه بهم متصل و تمام چاه فاضلاب تخلیه و یکی از این افراد فوت و دیگری را که در حال احتزار بود با کمک تیمهای آتش نشانی نجات و عملیات احیآء را انجام دادیم و لحظه تکان دهندهای برایم بود.
خیر. اما سال ۱۳۸۴ بود که مشغول اجرای یک مانور بزرگ بودیم که یکی از تکنسینهای اورژانس حین ماموریت با من تماس گرفتند که بالای سر مادرت هستم و او مشکل درد قفسه سینه دارد و لحظه ی بسیار سختی برایم بود که تصمیم بگیرم که کار اورژانس را رها یا بر بالین مادر بروم، در صورتی که خود اورژانسی بودم و نتوانستم کاری برای مادرم انجام دهم.
نیروی کار، زیرا بزرگترین سرمایه هر سازمان نیروی کار است نه تجهیزات؛ و یکی از کارهایی که یک مدیر می تواند برای پرسنل و تکنسین انجام دهد، ایجاد انگیزه است و ریاست نباید هیچگاه جایگاه رهبری را داشته باشد.
اورژانس یک نهاد دولتی با نیروهای کاملا حرفهای و آموزش دیده است و خدمات پیشرفته پزشکی فقط در آمبولانسهای اورژانس به صورت رایگان قابل ارائه هست.
اما هلال احمر یک نهاد مردمی، با نیروهای داوطلب و غیر حرفهای که آموزشهای مقدماتی و پایه را به صورت داوطلبانه به افراد ارائه می دهند و البته در شرایط بحران تکلیفی بعهده این سازمان است که خدمات امداد و نجات و اسکان اضطراری را انجام میدهند.
برای مدیریت کار ۲ مدل برنامه مجزاء باید همزمان انجام شود:
۱_ در بحث پیشگیری: اگر بتوانیم سرمایه گذاری فعلی استان را بعنوان یک تصمیم گیری استراتژیک حمل و نقل ریلی رو به گونهای توسعه و گسترش دهیم که هم زمان کمتری و هم آرامش بهتری را داشته باشیم.
۲_ در بحث پاسخ: توسعه پایگاهها و اورژانس هوایی، به روز رسانی ناوگانهای اورژانس و توسعه اورژانس هوایی میتواند کمک کند تا مردم با آرامش بیشتری در زمینه سلامت زندگی کنند.
متاسفانه خیر!
با توجه با سختیکار بالا، این میزان حقوق برای یک تکنسین بسیار ناچیز است.
با توجه به حساسیت کار اورژانس، وقتی یک امدادگر در شرایط استرس زا قرار میگیرد، نتیجه کار می تواند منجر به صدمات جبران ناپذیر سلامت یک فرد شود و مسلما این احتمال وجود دارد که آن فرد کار خود را به درستی انجام ندهد.
سخت کوشی، مهارت و ایثار و مانند یک فرشته بر بالین بیمار میرود.
ماموریتهایی بوده که من را به این باور برساند که غیر از این جهان هستی قابل دیدن و لمس کردن یک چیز فرا طبیعی وجود دارد.
اگر بخواهم بصورت فرمول کلی بگویم خانواده و در کنار اعضای خانواده بودن بزرگترین کمک برای رفع تنش هست و تفریح ورزشی بستگی به علاقمندی افراد دارد.
به عنوان رئیس اورژانس دعا می کنم که شرایط مناسب و بهتری برای پرسنل اورزانس به وجود بیاید و مهمترین آرزو و دغدغه من همین هست.
برانکارد: مسیر زندگی
لحظه: اضطراب و استرس
اورژانس ۱۱۵: فرشته حیات
کمکهای اولیه: اولین گام
گفتگو از مریم رضایی
انتهای پیام/ر