به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ حال و هوای ایران اسلامی روی نوا و نوحه و با زمزمه نام «حسین» اوج میگیرد، دور یا نزدیک فرقی ندارد، صدا خیلی خیلی زود گوش و دلت را همراه میکند، هیئتهای مذهبی از اول محرم خیمههای عزا را به پا کردهاند و شب و روز شهر را شور و شعور بخشیدهاند.
کوچهها را که قدم میزنی از شهر و روستا تا دورترین آبادی این دیار حرف و کلام یکی است، محرم حسابش با همه آئینها جداست، ایرانِ سیاهپوش در محرم حال و هوایش یکی است، غرب و شرق و شمال و جنوب ندارد، ترک و لر و کرد و بلوچ و ترکمن و عرب هم ندارد، اینجا همه لهجهها و زبانها و اقوام، حسین(ع) را صدا میزنند.
آیینهای سنتی عاشورایی روایت گر عاشقانهای حزنانگیز از مردمان ایران است، عاشقانهای که گاه سرتاپای اهالی این دیار را در خاک و «گِل» فروبرده تا هر عزاداری زمزمه کند: آب حیات من است خاک سر کوی تو.
روایت این عاشقانه از روزها قبل از محرم شروع میشود، از ایامی که همهچیز مهیای عرض ارادتی دیگر است. خیمهها در شهر پا میگیرد؛ دیوارها و خیابانها سیاهپوش میشوند و نوحههای محلی تا روستاهای دورافتاده ضجه میزنند. در این گزارش سراغ برخی از پیرغلامان حسینی(ع) در شمال ایران میرویم.
پیرغلامی افتخار و عشق است
سراغ پر سابقه ترین پیرغلامان مازندران را که میگیریم، در «سوادکوه» آدرس میدهند و خانوادهای که نسلاندرنسل، در دمودستگاه ارباب و سالار عشق، امام حسین (ع) نفس کشیدهاند و روزگار گذراندهاند.
پیرغلامی را «نشان» نمیدانند بلکه «مرام» میخوانند و سالهای سال در کسوت خادمان مسجد، تکیه و حسینیه و یا تعزیهخوان به زوار و عزاداران امام حسین (ع) خدمت کردهاند.روزی که به روستا رسیدیم، پیرغلامان روستای اتو در حال تعزیهگردانی بودند.
پیرغلامی را افتخار و عشق میدانند؛ از سقایی آب برای عزاداران گرفته تا برقراری نظم و امنیت مجالس عزاداری، مرتب کردن کفش در ایوان مسجد، جارو زدن، تعزیهخوانی و تعزیهگردانی... میگویند این راه عشق است و ارادت.
لباسی سرخ به تن دارد و نعرهکشان وارد میدان میشود و خشمگینانه پا بر زمین میکوبد و رجزخوانی را شروع میکند و از سپاه امام حسین(ع) هماورد میطلبد. در سوی دیگر میدان، لباس سبز و سفید به تن دارد، آرام اما باصلابت بهسوی میدان میآید و با صدایی خوشالحان، حزین میخواند. مردم گروه تعزیهخوان را دوره کردهاند و احساس خویش را گاه با اشک و گاه با خشم و لعن نشان میدهند.
مردم برخی روستاهای شهرستان سوادکوه، همچون روستای اَتو محرم خویش را با تعزیه پیرغلامان حسینی(ع) طی میکنند.
پیرغلامان اباعبدالله الحسین (ع) هر روز در یکی از روستاهای مجاور این روستا، یکی از مجالس تعزیه را بنا به درخواست میزبان اجرا میکنند و ظهر روز دهم که میشود، عاشورایی دیگر در قالب تعزیه رخ میدهد و مردم از روستاها و شهرهای مجاور به روستای اتو میآیند تا محرم را با تعزیه عزا بگیرند و چنان همهجا غلغله میشود که در میدان تعزیه جایی برای ایستادن نمیماند.
پیرغلامی و تعزیهگردانی در خانواده «سعدالله شهابی»، از حدود ۱۸۰ سال پیش، نسل به نسل از پدر به پسر رسیده و امروز او ششمین نسلی است که پیرغلامی «گروه اباعبدالله الحسین» روستای اتو را به عهده دارد. بیشتر شعرهای تعزیه آنها از میرزا ولیالله عبرت (متخلص به شهاب) و میرزا محمود فدایی است و حتی شجرهنامهای هم برای آن با دستخط خویش به سال ۱۲۷۰ هجری نوشتهاند.
شهابی ادامه میدهد: گروه اصلی ما ۱۵ نفر است و بقیه به اقتضای نوع مجلس به گروه اضافه میشوند و مجالسی با ۷۲ نقش نیز وجود دارد.
«گاه بنا بهتناسب زمان، طول یک تعزیه کم میشود»، شهابی در این رابطه میگوید: در مجلس تعزیه ۷۲ تن کبیر، تمام شهدای کربلا اجرای نقش دارند و ۹ ساعت به طول میانجامد. ازاینرو عموماً برای اجرای کار انتخاب نمیشود. اما گاهی تعزیههای معمول نیز ساعات طولانی دارند و یا زمان کم است و ما بهتناسب زمان، قسمتهای حساس، شیرین و دلشکن را میخوانیم و بقیه را حذف میکنیم.
وی میگوید: تعزیهها از پیش مشخص نیست و همان روز که در هر روستا اجرا میشود، میزبان نوع مجلس تعزیه را مشخص میکند و همین امر موجب میشود که پیشتمرینی وجود نداشته باشد و ازاینرو سعی میکنیم نقشها را به افرادی بدهم که آماده هستند و تجربه و سابقه بالایی دارند.
فرایِ ادامه پیشه اجدادی، پیر غلامان، تعزیهگردانی را به این عشق انجام میدهند که بتوانند بهتناسب سهم خویش، اهلبیت را به جوانان بشناسانند و در قامت هنر و تعزیهخوانی، جوانان را به این سمت بکشانند و در دل آنها محبت اهلبیت را بیشتر سازند.
«مصطفی زارعی»، ۳۱ سال سن دارد و از نوغلامان به شمار میرود. پدرش تعزیهخوان نبوده اما چنان عاشق تعزیه بود که اشعار بسیاری از تعزیهها را از بَر بود و این عشق تعزیهخوانی از کودکی در مصطفی نیز شکل گرفت و با نقش عبدالله ابن حسن در گروه تعزیه اتو، نوغلامی را آغاز کرد و آرزوی پدر را تحقق بخشید.
اکنون ۲۲ سال میشود که در نقش اولیا نوغلامی میکند و از اکنون به پسر خردسالش تعلیم میدهد تا او نیز روزی نهچندان دور به کسوت تعزیهخوانان درآید.
اجرای تعزیه بخشی از زندگی او شده و روزی نیست که ساعتی از آن به خواندن یا شنیدن تعزیه نگذرد و بیشتر نقش اولیا را از حفظ میخواند و هنگام اجرا کاغذ در دست نمیگیرد. گروههای مختلفی از استان و کشور برای تعزیهخوانی از او دعوت میکنند اما در ده روز اول محرم هرکجا که باشد خود را به روستای اتو میرساند تا در سرزمین مادری تعزیهخوانی کند و میگوید: این ده روز به اَتو میآیم و تعزیه اجرا میکنم تا در اجر عزاداری امام حسین در روستایم شریک باشم، چراکه تعزیه را از این گروه شروع کردم و جایگاه اصلی من از همین گروه است.
تعزیهخوان قوی را تعزیهخوانی میداند که از کودکی در تعزیه نقش طفل را خوانده و بچهخوانی کرده باشد و میگوید: والدینی که میدانند فرزند خوشصدا و با استعدادی دارند از همان کودکی آنها را وارد تعزیهخوانی کنند و این کار موکول به بعد از ۳۰ سالگی نشود چراکه باید خاک تعزیهخانه را خورد تا بتوان به تعزیهخوانی خوب رسید. در تعزیه اگر هر کسی همتراز با سن خود ایفای نقش کند اثرگذاری آن بیشتر است، بهویژه اگر نقش حضرت رقیه و عبدالله ابن حسن را کودکان نزدیک به همان سنین اجرا کنند در دل مردم بیشتر مینشیند.
«هر کسی طالب یادگیری تعزیه باشد، از آموزش دریغ ندارد»، این را میگوید و ادامه میدهد: هدفم از آموزش ماندگاری تعزیه است، هرچند که من و امثال من میرویم و تعزیه و مجلس امام حسین(ع) میماند و هرسال نیز بهتر از سال قبل برگزار میگردد.
شمرخوانی که در رثای مصائب اهلبیت اشک میریزد
شاید گمان بر این باشد که در تعزیه همه طالب ایفای نقش اولیا باشند، اما عشق به امام حسین(ع) و عزاداری او به شیوه تعزیهخوانی، موجب میشود که افراد، مخالفخوانی را هم با عشق انجام دهند. یکی دیگر از پیرغلامان، «عینالله باکویی» است و ۶۴ سال سن دارد. عاشق تعزیه و خدمت در راه امام حسین است؛ تمام مخالفخوانیها را حفظشده و میگوید: شمر در تعزیه حضرت عباس حدود یک ساعت مخالفخوانی دارد و من همه را از حفظ میخوانم چراکه عاشق این کار هستم و هنگام تعزیه گاهی خود اشک میریزم، چراکه عمق مطلب را درک میکنم و صحنه کربلا برایم تجسم مییابد و کار تعزیه هم همین است.
پدرش مربی قرآن بوده و مورداحترام اهالی همه روستاهای مجاور... خودش چهل سال سابقه تعزیهخوانی دارد و از همان ابتدا مخالفخوان بوده است و این مخالفخوانی باعث نشده که اعتماد مردم به او کم شود.
حرفهایش را ادامه میدهد: مخالفخوانی به قیافه و صدا است و من صدا و چهره موافق نداشتم و ازاینرو، اشقیا میخوانم.
دفتر شعری قدیمی دارد که شعرهای ۱۸۰ سال پیش میرزا محمود فدایی را با دستخط خویش در آن نوشته و دفتر براثر مرور زمان بسیار نازک شده است. با وجدی وصفناشدنی درباره اشعار تعزیهخوانی این گروه، بهویژه اشعار میرزا محمود صحبت میکند و آنها را بسیار وزین میداند.
وی ادامه میدهد: به علت سنگین بودن شعر، افراد تعزیهخوان باید با معلومات باشند تا بتوانند لحنها را رعایت کنند و متن را اشتباه نخوانند و به دلیل اینکه کار زنده است و جمعیت بسیاری آن را مشاهده میکنند، افراد برای اجرای تعزیه باید ظرفیت بالایی داشته باشند.
تعزیه خارج از حوزه دستگاههای رسمی و توسط مردم و بهصورت خودجوش شکلگرفته است و ازاینرو، یکی از پایگاههای اصلی ایجاد و تداوم تعزیهخوانیها روستاها است، همچون تعزیهخوانی روستاهای شهرستان سوادکوه که در دوران قاجار شکل گرفتهاند و تا به امروز نیز با همان پشتوانه مردمی و بدون چشمداشت مادی، نسل به نسل انتقال یافتند و بر گستره آن افزوده شده است.
تعزیهخوانی در روستاها با توجه به انعطافپذیری آن در موقعیتهای زمانی و مکانی و توجه به خواست مخاطب، همچون زندگی عامه و فرهنگ بومی، خود را با هر موقعیتی وفق میدهد و وجود خود را تداوم میبخشد.
تعزیه در ترکیبی از زبان رنگ، شعر، آواز و نمایش به بازسازی واقعه کربلا میپردازد و با ایجاد تقابل دوتایی خیر و شر، همچون تقابل رنگ سبز و سرخ، رفتار بزرگمنشانه و خوی ددمنشانه، چهره مهربان و صورت خشن، صوت دلنشین و نرم و صدای غران و اشعاری در رسای اولیا و در ضم اشقیا مظلومیت و حقانیت اولیا و ستم اشقیا را به نمایش میگذارد و در مخاطب این احساس را ایجاد میکند که با بررسی خصوصیات و خصایل جایگاه خود را بشناسد که اکنون در جبهه اولیا قرار دارد یا اشقیا.
منبع: مهر
انتهای پیام/