به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شانزدهم خرداد ۹۶ بود که پروندهای از کلانتری ۲۴ میرزاکوچک خان مشهد به پلیس آگاهی رسید. محتویات این پرونده جنایی نشان از آن داشت که مرد ۳۶ سالهای از زمستان سال ۹۵ به طرز مرموزی ناپدید شده و هیچ اثری از «حمید-ف» نیست.
این پرونده با صدور دستوری از سوی سرهنگ غلامی ثانی رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در اختیار کارآگاهان دایره «مفقودی ها» قرار گرفت تا بررسیهای تخصصی در این باره صورت گیرد. در همین اثنا پیرمردی که از گم شدن مرموز پسرش بسیار نگران بود، در تشریح چگونگی گم شدن او به کارآگاهان گفت: مدتی قبل پسرم با زنی رستوران دار معروف به «خاتون» که هشت سال نیز از او بزرگتر است، آشنا شد و ازدواج کرد و بعد از آن اختلافات شدیدی در خانواده ما شکل گرفت، چرا که پسرم همسر مهربان و خوبی داشت و با فرزند کوچکشان در آسایش و آرامش زندگی میکردند، اما از ماهها قبل که با وجود مخالفتهای من و مادرش تجدید فراش کرد و خاتون را به عقد خودش درآورد، اختلافات بین همسرانش به اوج رسید. خاتون دوست داشت «حمید» همیشه نزد او باشد، اما پسرم نمیتوانست همسر باوفایش را رها کند و مدام به منزل خاتون برود. با وجود آن که عروسم در سختی و تنگناهای زندگی روزگار میگذراند بالاخره قرار شد «حمید» مدتی در کنار همسر اول و مدتی هم نزد خاتون باشد، به همین خاطر ما دیگر توجهی به رفت و آمدهای فرزندمان نداشتیم تا این که او حتی عید نوروز هم نزد همسر اولش نیامد تا حداقل پسر کوچکش را ببیند در صورتی که «حمید» هر جا میرفت ما را در جریان میگذاشت و بدون اطلاع ما جایی نمیرفت. مدتی است که هیچ خبری از او نداریم، وقتی به ناچار موضوع را از همسر دومش سوال کردیم او نیز گفت که چند ماه است اطلاعی از «حمید» ندارد و در این مدت تصور میکرده که «حمید» نزد همسر اولش مانده است، در حالی که «خاتون» اخلاق عجیبی داشت و زمانی که قرار بود به طور مثال «حمید» دو شب نزد خاتون باشد، اگر یک شب نمیرفت او سر و صدا به راه میانداخت و آبروریزی میکرد که چرا همسرش تاخیر کرده است!
اما حالا چند ماه است که میگوید اطلاعی از شوهرش ندارد! مادر حمید نیز در پاسخ به سوالات کارآگاهان گفت: یک بار پسرم (حمید) برای دو یا سه روز نزد همسر اولش ماند و به منزل «خاتون» نرفت. ناگهان دیدیم که خاتون دم در حیاط ما یک چادر مسافرتی برپا کرد و فریاد زد که همین جا زندگی میکنم تا پسرتان بیاید؟! و چنان آبروریزی به راه انداخت که مجبور شدیم او را به داخل حیاط ببریم و سپس با حمید تماس گرفتیم تا این ماجرا خاتمه یافت!
در ادامه تحقیقات، کارآگاهان سوالاتی را نیز درباره اختلافات دیگر خانوادگی از همسران «حمید» پرسیدند و در نهایت این پرونده را برای کسب دستورات قضایی به مجتمع قضایی شهیدبهشتی مشهد ارسال کردند و پس از کسب مجوزهای قضایی، به تحقیقات خود برای یافتن سرنخی از ماجرای گم شدن مرموز مرد ۳۶ ساله ادامه دادند.
با توجه به اهمیت و حساسیت ماجرا گروهی از کارآگاهان «دایره مفقودی ها» به سرپرستی سرهنگ رضوی، تحقیقات غیرمحسوسی را درباره سوابق زن معروف به «خاتون» آغاز کردند. این بررسیها نشان داد «ش» (معروف به خاتون) یک رستوران در مرکز شهر دارد و از تمکن مالی بالایی برخوردار است و ملک و املاک در خور توجهی را به نام خود ثبت کرده است. ادامه تحقیقات و پیگیری سرنخهایی از زندگی اجتماعی این زن رستوران دار حکایت از آن داشت که او دو سابقه کیفری دارد و در یکی از پروندهها به اتهام قتل پدر یکی از همسران سابقش تحت تعقیب قرار گرفته است. با افشای این ماجرا پرونده رنگ و بوی جنایی گرفت.
وقتی کارآگاهان به احتمال وقوع جنایت رسیدند، موضوع را با قاضی سیدجواد حسینی (معاون دادستان مشهد) مطرح کردند و بدین ترتیب این پرونده به شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب (شعبه ویژه قتل عمد) ارسال شد و توسط قاضی علی اکبر احمدی نژاد مورد بررسیهای دقیق و موشکافانه قرار گرفت.
مقام قضایی پس از مطالعه اوراق مربوط به گم شدن مرموز «حمید» (آخرین شوهر خاتون) دستور داد این پرونده از زوایای مختلف مورد کنکاش قرار گیرد و به سوابق خاتون نیز در تجزیه و تحلیلهای تخصصی توجه ویژهای شود. این گونه بود که پرونده خاتون به دایره قتل عمد اداره جنایی پلیس آگاهی انتقال یافت و گروه دیگری از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ مهدی سلطانیان، تحقیقات تخصصی خود را ادامه دادند. سرگرد نجفی (افسر پرونده) درحالی که ماموریت بررسی سوابق اجتماعی خاتون را به عهده گرفته بود، به سرنخهایی از یک پرونده جنایی رسید که ردی از «خاتون» در آن نمایان بود.
بنابراین گزارش، ادامه بررسیها که دیگر زیرنظر مستقیم قاضی احمدی نژاد انجام میشد، به سرنخها و اسناد محکمه پسندی رسید که نشان میداد: ردپای «خاتون» در ماجرای ناپدیدشدن مرموز پدر پیر یکی از همسران سابق وی وجود دارد. تحقیقات بیانگر آن بود که سال ۱۳۸۴ زمانی که «خاتون» با همسر اولش دچار اختلافات شدید شده و در کشاکش طلاق بودند با مردی به نام «م» که شغلی دولتی داشت، در رستوران خودش آشنا شد. این آشنایی در حالی به ازدواج آنها انجامید که دیگر خاتون از همسر اولش جدا شده بود و با اموالی که داشت آرزوی یک زندگی رویایی را در ذهن میپروراند! اما «م» خیلی زود به اشتباه خود پی برد و فهمید که در ازدواج مجدد دچار اشتباه بزرگی شده است، به همین خاطر تلاش کرد تا خاتون را طلاق بدهد! اما او که رویاهایش را بیتعبیر میدید خود را آماده هرگونه مقابله با «م» کرد. آتش اختلافات آنها به حدی شعله ور شد که روزی خاتون به مکان ساختمانهای مرکزی محل کار همسرش رفت و قصد داشت حادثه خودسوزی را در میان هیاهو و جنجال رقم بزند که بلافاصله همکاران «م» وارد عمل شدند و او را به داخل یکی از ساختمانها هدایت کردند و بدین ترتیب به این غائله که میرفت جنایتی وحشتناک را رقم بزند خاتمه دادند.
بعد از آن بود که «م» از ترس و وحشت خواب نداشت و تصور این که روزی ماجرای هولناکی رخ دهد، تنش را میلرزاند. به همین دلیل او شبانه دست زن و بچه اش را گرفت و به مکان نامعلومی رفت تا هیچ گاه دست «خاتون» به او نرسد. این مرد از قبل نامه نگاریهای اداری را نیز برای انتقالش به یک شهر دوردست انجام داده بود و روزی به طور ناگهانی ناپدید شد. اما در این میان «خاتون» دست بردار نبود.
این زن ۴۶ ساله در اسنادی که با هوشیاری قاضی احمدی نژاد و ریزبینیهای تحقیقاتی کارآگاهان به دست آمد، «م» را تهدید کرده بود که نباید او و فرزندانش را رها میکرد! چرا که «خاتون» در ازدواج اول خود با مردی پای سفره عقد نشست که همسرش را طلاق داده و نوزاد شیرخوارهای داشت و بعد از آن هم سه فرزند دیگر از همسرش را سرپرستی میکرد.
ادامه تحقیقات حکایت از آن داشت پدر «م» که پیرمردی بازنشسته بود به طور ناخواسته درگیر ماجرای ازدواج نافرجام پسرش شد، چرا که «خاتون» محل رفت و آمد او را میدانست و سوار بر خودرو کنار پیرمرد قرار میگرفت و از او میخواست تا سوار خودرواش شود.
او میگفت: بعد از رفتن «م» قصد دارد با او درد دل کند، اما پیرمرد سوار خودروی خاتون نمیشد! پیرمرد وقتی به منزل میرسید این ماجراها را برای اعضای خانواده اش بازگو میکرد و گاهی میگفت: «ش» (خاتون) سوار برخودرو بوق میزند و میخواهد به هر طریقی مرا به منزل برساند، اما من نمیتوانم سوار خودروی او شوم! در همین گیرودار، در یکی از روزهای زمستان سال ۱۳۸۴ پیرمرد برای رفتن به مغازه تعمیرکاری پسر دیگرش از چهارراه سیلو به سوی چهارراه گاز مشهد به راه افتاد،اما هیچ گاه به مقصد نرسید و این گونه با شکایت خانواده پیرمرد ردپای خاتون در این پرونده که باز هم در فاصله نه چندان دور از رستورانش گم شده است، در حالی دیده میشود که سرنخها و اسناد مهمی از ماجرای ناپدید شدن مرموز این پیرمرد به دست آمد.
تحقیقات گستردهتر از پروندههای جنایی که ردپایی از خاتون در آنها وجود دارد نشان داد که در سال ۹۲ شبی خاتون پس از مشاجره با فرزندانش، مضطرب و لرزان به اداره آگاهی میرود و با معرفی خود به عنوان قاتل پیرمرد میگوید: من چند سال قبل پیرمردی را کشته و در جایی دفن کرده ام و اکنون به خاطر عذاب وجدان خودم را تسلیم قانون کردم! کارآگاهان او را در آن شب در بازداشتگاه نگه داشتند و صبح روز بعد برای تصمیم گیری قضایی به دادسرا فرستادند،اما خاتون حرف هایش را انکار کرد و گفت: به خاطر عصبانیتی که از فرزندانم داشتم چنین سخنان دروغی را بر زبان راندم! اگرچه با دستور قضایی خاتون مدتی را در زندان به سر برد. اما باز هم به خاطر این که اسناد و مدارک محکمه پسندی در آن زمان پیدا نشد، وی با صدور قرار وثیقه از سوی قاضی وقت رسیدگی کننده به پرونده آزاد و سپس تبرئه شد …
با جمع آوری اطلاعات و مدارک مستند و تجزیه و تحلیلهای تخصصی کارآگاهان در کنار قاضی ویژه قتل عمد، حدود دو ماه قبل قاضی احمدی نژاد دستور بازداشت خاتون را صادر کرد و بدین ترتیب با دستگیری وی پروندههای جنایی وارد مرحله جدیدی شد. همه اسناد و مدارک در حالی از قتل پیرمرد و آخرین همسر خاتون حکایت دارد که وی مدعی است از این ماجراهای وحشتناک خبری ندارد، این در حالی است که سرنخی از بررسیهای کارآگاهان به سوی رستوران این زن کشیده شده است، چرا که یکی از دوستان وی نیز که با دستور قاضی ویژه قتل عمد و پس از بازجوییهای مقدماتی بازداشت شد، در اظهارات خود بیان کرد: «خاتون به ما گفت: او را (حمید) میکشم و تکه تکه بدنش را در چرخ گوشت میاندازم!»
در اثنای تحقیقات گسترده کارآگاهان که با نظارت مستقیم و راهنماییهای قاضی احمدی نژاد صورت گرفت «ف» (یکی از متهمان پرونده و دوست خاتون) درباره ماجرای اقدام به قتل حمید گفت: من و همسرم با «خاتون» رفت و آمد داشتیم تا این که وقتی شبی به اتفاق خواهر و شوهر خواهرم به منزل او رفته بودیم متوجه شدیم خاتون داخل نوشیدنی ویژهای که برای حمید درست کرده بود، مقداری قرص یا سم ریخت.
او میگفت: میخواهم این نوشیدنی سمی را به حمید بخورانم بعد هم تکه تکه اش میکنم و داخل چرخ گوشت میاندازم! آن زمان او را به آرامش دعوت کردیم و عاقبت چنین کاری را برایش گفتیم بعد هم نوشیدنی را در سینک ظرف شویی ریختم و او را از این کار هولناک منصرف کردم. با این حال مدتی بعد خاتون پیام داد که کارش را فرد دیگری تمام میکند!
این زن افزود: چند وقت بعد از این ماجرا، دوباره خاتون را دیدم و از اوسوال کردم که با شوهرت آشتی کردی؟ او گفت: کارش را تمام کردم و از دستش راحت شدم! دیگر غصهای ندارم! آن روزها این حرفهای او را جدی نگرفتم و باورم نمیشد تا این که فهمیدم شوهرش از چند ماه قبل گم شده است.
سند دیگری از ماجرای وحشتناک این پروندهها نیز حاکی از آن است که «خاتون» گم شدن مرموزانه همسرش را به یک حادثه تصادف ربط داده است که دلیل محکمه پسندی برای اتهامات وی به شمار میرود.
تحقیقات بیشتر درباره این پروندهها به سوی یکی دیگر از همسران سابق خاتون کشیده شد. بررسی این پرونده نیز نشان میداد که سال ۸۷ یکی از همسران سابق خاتون درحالی که به شمال کشور رفته بود به طرز مشکوکی از کوه سقوط کرده و جان باخته است.
این ماجرا نیز در حالی مورد کنکاشهای پلیس قرار دارد که بعد از طلاق خاتون از وی رخ داده است، اما باز هم کارآگاهان نمیتوانند به راحتی از کنار این حادثه بگذرند!
«ج» سومین همسر سابق خاتون نیز که به دادسرا احضار شده بود ادعا کرد او قصد کشتن مرا داشت که جانم را برداشتم و فرار کردم، اما او چند روز در شهرهای شمالی کشور به دنبال من میگشت و من تا امروز مخفیانه زندگی میکنم! خاتون و یکی از دوستانش با صدور دستورات ویژهای از سوی قاضی علی اکبر احمدی نژاد دربازداشت به سر میبرند تا تحقیقات این پروندهها تکمیل شود.
در عین حال با توجه به ادعای خاتون مبنی بر زنده بودن این افراد، کارآگاهان اداره جنایی از شهروندان خواستند چنان چه درباره «حمید. ف» و «م» پیرمردی که تصویر آنان درج شده است، اطلاعات بیشتری دارند به شعبه ۲۰۸ بازپرسی در خیابان کوهسنگی یا اداره جنایی پلیس آگاهی در منطقه رضاشهر مشهد مراجعه کنند.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/
هی ازدواج. هی قتل .
خون افراد سر گردونش کرده ..اعدامش وکنید
جالب
اون ک برداشت. و فرار کرده از ترس جانش.
اعدامش کنید