به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ گرچه امام فرزندشان مصطفی را «امید آینده اسلام» می دانستند، ولی شهادت وی را که موجب تسریع و تعمیق و مذهبی شدن کامل نهضت در حال رشد گردید از «الطاف خفیه الهی» شمردند...
بیشتربخوانید :پیادهروی سیدمصطفی خمینی در دهه ۴۰
مصطفی خمینی
آیتالله مصطفی خمینی، چنان عزتی داشت که هم در زمان حیاتش، با فعالیتهای علمی، مبارزات سیاسی و ارتباط گسترده با گروههای مختلف سیاسی، کارنامهای درخشان از خود باقی گذاشت و هم با مرگش زمینه را برای انقلابی عظیم در سال 57 آماده ساخت. حاج آقا مصطفی از نوادر دوران معاصر است که اگر از دنیا نمیرفت بی شک منشأ آثار زیادی در دنیای اسلام میشد.
قتل یا مرگ طبیعی؟
مرگ ناگهانی حاج آقا مصطفی خمینی در 1 آبان 56، برای همیشه مرموز باقی ماند و با ممانعت مرحوم امام از کالبد شکافی بدن ایشان، این واقعه ناگوار به صورت سوالی پاسخ نداده در تاریخ ثبت شد.
گرچه انتظار میرفت مرگ سید مصطفی ضربه بزرگی به امام که علاقه عجیبی به پسر ارشدش داشت وارد کند، اما این مرگ سرآغاز شعله ور شدن مجدد مبارزات علیه سلطنت پهلوی شد.
اما برخی بنابر شواهد و قرائن تاریخی، معتقدند فرزند ارشد امام نمیتواند به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشد. به طور مثال سید علی خمینی در سخنرانی قبل از نماز جمعه 28 مهر 96 گفت: «وقتی پیکر بیجان حاج آقا مصطفی را در نجف به بیمارستان منتقل میکنند پزشک حاضر در بیمارستان میگوید که به طور قطع ایشان مسموم شدهاند و آثار مسمومیت در بدن ایشان... اما امام با کالبدشکافی پیکر فرزندشان مخالفت میکنند و میفرمایند هر چه سریعتر پیکر ایشان را دفن کنید.»
و یا محمد حسن رجبی معتقد است حاج آقا مصطفی از شروع نهضت در سال 41 در کنار امام قرار داشت و دست راست ایشان محسوب میشد و خود یک چهره انقلابی بود که با روحانیون، روشنفکران و دانشجویان مسلمان و مبارز داخل و خارج کشور ارتباط داشت؛ از اینرو ساواک با به شهادت رساندن وی، کوشید یک مخالف جدی را از سر راه رژیم برداشته و امام را تنها بگذارد. ثانیاً ضربه روحی بزرگی بر امام وارد ساخته و ایشان را از ادامه مبارزه منصرف کند.
الطاف خفیه الهی در رحلت حاجآقا مصطفی
گرچه انتظار میرفت مرگ سید مصطفی ضربه بزرگی به امام که علاقه عجیبی به پسر ارشدش داشت وارد کند، اما این مرگ سرآغاز شعله ور شدن مجدد مبارزات علیه سلطنت پهلوی شد.
بعد از این اتفاق، امام دوباره مرکز توجهات قرار گرفت و از طرف گروههای سیاسی و مذهبی مختلف در داخل و خارج از کشور، پیامهای تسلیت به امام در نجف ارسال میشد.
یاد گرفتن زبان خارجی، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار میرفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزهای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه میگفتم.
8 آبان به مناسبت هفتمین روز درگذشت حاج آقا مصطفی، در بسیاری از شهرهای ایران مجلس ترحیم برگزار شد و در تهران نیز مجلس با شکوهی در مسجد ارگ برگزار شد که چندین هزار نفر از روحانیون و روشنفکران و کسبه بازار در آن شرکت داشتند.
همچنین در مسجد ارگ، مجلس چهلمی برگزار شد که سخنران جلسه، حسن روحانی برای اولین بار به طور عمومی از لقب امام استفاده کرد که پس از آن این واژه فراگیر شد.
امام پس از این مراسمات، در تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۵۶ در پیام تشکری فرمودند: «این تظاهرات عظیم در این فرصت، جواب قولی و عملی به یاوه سراییهای چندین ساله این عنصر نالایق (شاه) بود که تمام حیثیت و شرافت و استقلال و اقتصاد این ملت شریف را پایمال هوای خود و فامیل چپاولگر خود نمود...»
بنابر این رحلت پسر ارشد امام چرخهای انقلاب را دوباره به حرکت انداخت و به همین دلیل امام این اتفاق را لطف خدا میخواند. به تعبیر علی دوانی: «گرچه امام فرزندشان مصطفی را «امید آینده اسلام» میدانستند، ولی شهادت وی را که موجب تسریع و تعمیق و مذهبی شدن کامل نهضت در حال رشد گردید از «الطاف خفیه الهی» شمردند».
کسانی که آقا مصطفی را نجس میدانستند
در دورانی که امام خمینی مبارزات خود را آغاز کرد و فرزند گرامی ایشان آقا مصطفی نیز در کنار ایشان به تحصیل و مبارزه مشغول بود، حوزههای علمیه مسیر عجیبی از تحجر و عقب ماندگی از جامعه و سیاست روز را طی میکرد و مرتجاعانه در مقابل هر تغییری میایستاد؛ حتی خواندن فلسفهای که نیاز پاسخگویی به شبهات اعتقادی است را هم نهی میکردند و کسانی را که مشرب فلسفی داشتند یا تکفیر میکردند یا نجس میپنداشتند. امام خمینی و آقا مصطفی نیز به سبب تسلط و تعمق در فلسفه از این قاعده مستثنی نبودند.
امام خمینی در منشور روحانیت از آن روزگار این چنین یاد میکند: «...یاد گرفتن زبان خارجی، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار میرفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزهای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه میگفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه مییافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهای قرون وسطی میشد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزهها را حفظ نمود»
شوخ طبعی آقا مصطفی در یک قهوهخانه
از ویژگیهای اصلی شخصیت آقا مصطفی شوخ طبعی، مهربانی و متواضع بودن است، به طوری که هرکس اگر با او ارتباط داشت، هیچ دلخوری و رنجشی از او به یاد ندارد.
آقا مصطفی خمینی فقط به سبب فرزند خمینی کبیر بودن، مورد احترام خاص و عام نبود بلکه به واقع، علامه جامع در علوم عقلی و نقلی بود و حقیقتاً به تعبیر امام امید آینده اسلام بود.
صادق طباطبایی به عنوان یکی از کسانی که با سید مصطفی رابطه نزدیک داشته درباره ویژگیهای شخصیتی او میگوید: «بسیار شوخطبع، زنده دل، مهماننواز، آزاده و بینیاز از دنیا بود. حالت درویشی و این ادا و اطوارها را نداشت، ولی حقیقتاً بینیاز بود. از نظر مالی دست و بال خیلی بازی نداشت، ولی در همان حدی که داشت، بسیار مستغنی بود. زندگی بسیار شیرین، گرم و با نشاطی داشت. بسیار مهماننواز بود و همیشه دوست داشت به قول خودش سور بدهد. بسیار اهل شوخی بود.»
حجتالاسلام حاجعلیاصغر مروارید درباره یکی از شوخیهای آقا مصطفی میگوید که یادم هست تعریف میکرد در سفری بین راه قم و تهران از صاحب قهوهخانه پرسیده بود عرق داری؟ او سخت دچار شگفتی شده بود. پس از مدتی گفتوگو و تکرار و اصرار گفته بود: منظورم این است که اگر عرق داری، مواظب باش سرما نخوری!
مفسری نواندیش و علامه ای جامع
حاج آقا مصطفی خمینی فقط به سبب فرزند خمینی کبیر بودن، مورد احترام خاص و عام نبود بلکه به واقع، علامه جامع در علوم عقلی و نقلی بود و حقیقتاً به تعبیر امام امید آینده اسلام بود.
آقا مصطفی برجستهترین شاگرد درس پدرش بود و امام نیز به جایگاه والی او در فقاهت آگاه بود. آیت الله مؤمن درباره فعالیت فرزند امام در درس مسگوید: «حاجآقا مصطفی بسیار اشکال میکرد و ابداً به دلیل این که پدرش استاد مسلم و مرجع سرشناس و باعظمتی بود، دست از اشکال کردن برنمیداشت! انصافاً اشکالاتی هم که میگرفت، فوقالعاده دقیق و علمی بودند.»
تفسیر قرآن آقا مصطفی گرچه فقط مشتمل بر سوره حمد و آیاتی از سوره بقره است اما به اعتقاد برخی از پژوهشگران جایگاه ویژهای دارد و او از دیدگاه علوم گوناگون حکمی، عرفانی، فقهی و ادبیاتی به آیات پرداخته است.
منبع: تبیان
انتهای پیام/