به گزارش حوزه احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران سیاسی و صاحبنظران، پیروزی انقلاب اسلامی باعث شکست قدرت آمریکا در صحنه سیاست بینالمللی شد. به طوری که زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی جیمی کارتر در خاطرات خود اعتراف میکند: «آبرو و حیثیت ملی ما به خاطر انقلاب اسلامی به خطر افتاد.» و دقیقا از این تاریخ (بهمن ۱۳۵۷) به بعد، شکستهای پی در پی سیاستها و توطئههای آمریکا در ایران آغاز شد.
در ادامه این گزارش، فهرستی از شکستهای آمریکا در ایران، از شکست کودتای هایزر تا شکست طرحهای تحریمی آمریکا را مورد بازخوانی قرار داده ایم.
همزمان با ظهور نشانههای سقوط سلطنت پهلوی، آمریکا کوشید با اعزام ژنرال هایزر به ایران و انجام کودتای نظامی، زمام امور را به دست بگیرد. در پی این تصمیم هایزر بیدرنگ با برنامههای کاملا سری در ۱۴ دی ۱۳۵۷ وارد تهران شد.
برژینسکی به صراحت میگوید طرح آمریکا از اعزام هایزر، انجام یک کودتای خونین به فاصله کوتاهی پس از خروج محمدرضا پهلوی از ایران بود. هایزر خود درباره مأموریتش مینویسد: «وظیفه اصلی من در این مأموریت، به کار بردن همه تلاشهایم جهت امکان دادن به دولت بختیار یا هر دولت غیر نظامی دیگری که با غرب سرسازگاری داشته باشد، بود»
ژنرال چهار ستاره آمریکایی روز سوم بهمن ۵۷ (بیست و سوم ژانویه ۱۹۷۹) در پاسخ به نامه ژنرال الکساندر هیگ نوشت: «روشی که من مشغول انجام آن هستم، در درجه اول اجرای کودتای نظامی تحت رهبری بختیار است» هایزر اذعان میکند: «تا آنجا که توانسته بودم... فرماندهان ارتش را ترغیب کرده بودم که طرحهای لازم را برای کودتا تهیه کنند».
طرح کودتای هایزر با ورود امام به کشور در ۱۲ بهمنماه، به صورت جدیتر در محافل سیاسی آمریکا پیگیری شد. متعاقب ورود امام به ایران، هایزر اعلام کرد: ارتش هم اکنون توان کودتا را دارد. [۴] بنابر اظهارات برژینسکی «سرانجام ... به بختیار چراغ سبز داده شد تا آنچه که پیشنهاد کرده بود به انجام رساند».[۵]
متعاقب صدور فرمان کودتا، دستور حکومت نظامی و قتل عام مردم هم صادر شد. با صدور این فرمان، رحیمی فرماندار نظامی و رئیس شهربانی، به پلیس تهران دستور داد که نیروهای پلیس و ارتش هر جنبدهای را که در روز یک شنبه ۲۲ بهمن در خیابانها مشاهده کردند به گلوله ببندند. سرلکشر منوچهر خسروداد (فرمانده هوا نیروز) نیز در روز ۲۱ بهمن ماموریت داشت روی تهران چترباز پیاده کند و در ستاد انقلاب و منزل امام، کسی را زنده باقی نگذارد.
با پخش خبر کودتای نظامی، امام خمینی با صدور اعلامیهای حکومت نظامی را نامشروع دانستند. به دنبال این اعلامیه امام، مردم یکباره به خیابانها ریختند و با سنگربندی خیابانها عبور نیروهای اعزامی ارتش را سد کردند. به فاصله کوتاهی مقر فرماندهان ارتش، نخستوزیری و ... به محاصره نیروهای انقلاب در آمد.
بنابر گزارش روزنامه کیهان؛ «دراین زمان سپهبد آذر برزین جانشین ربیعی و سرلشگر روحانی از درب جنوبی وارد پادگان شدند و افراد نیروی هوایی را دعوت به خلع سلاح و بازگشت به پادگانها نمودند اما مذاکرات دو ساعته طرفین به جایی نرسید لذا سپهبد برزین و سرلشگر روحانی آنجا را ترک نمودند». بنابراین طرح کودتا، با رشادت مردم و تدبیر امام شکسته شد. چندی بعد هایزر آمریکایی با مشاهده وضع موجود و ناامیدی از عدم اجرای نقشههای خود ایران را ترک کرد.
پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷، یکی دیگر از شکستهای بزرگ آمریکا در ایران محسوب میشود. با سقوط رژیم پهلوی، مهمترین جای پای آمریکا در منطقه از بین رفت. به اذعان رمزی کلارک (وزیر دادگستری اسبق آمریکا)، «برای ۲۵ سال، ایران نگهبان و حافظ منافع ما در یکی از مهمترین مناطق جهان یعنی خاورمیانه و خلیجفارس بود. ویلیام کولبی (رئیس سیا) بارها به من گفت که گزینش شاه و تحمیل او بر مردم ایران، یکی از پرافتخارترین دستاوردها برای سیاست خارجی آمریکا بوده است زیرا که شاه به مدت ۲۵ سال، خدمات خوبی به ما داد.»
محمدرضا پهلوی نیز اعتراف میکند که همواره در پی حفظ منافع آمریکا بوده است. او میگوید: «من در طول ۳۷ سال سلطنت خودم هر کاری که آمریکائیها گفتند انجام دادم و ثروت ایران را به کام شرکتهای آمریکائی ریختم؛ به دستور آنها تحریم نفتی اعراب را شکستم و به اسرائیل نفت مجانی دادم؛ در جنگ ویتنام هواپیماهای جنگی ایران را در اختیار فرماندهی نیروهای آمریکائی در ویتنام قرار دادم... خلاصه به هر سازی که آمریکائیها و انگلیسیها زدند، رقصیدم...»
اما در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ این مهره آمریکا سقوط کرد و طبیعی بود که همه رویاهای آمریکائیان بر باد برود. پیروزی انقلاب اسلامی یکی از مهمترین شکستهای آمریکا در ایران بود، به طوری که به اعتقاد برژینسکی "آبرو و حیثیت ملی آمریکا" به خاطر پیروزی انقلاب اسلامی به خطر افتاد. روزنامه آلمانی اشپیگل هم درباره شکست آمریکا در ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نوشت: «زمانی ایالاتمتحده میتوانست تصمیم بگیرد که چه کسی در ایران بر مسند قدرت بنشیند، اما امروز در ۱۹۸۰، آیتاللهی در تهران میتواند سرنوشت انتخابات ریاستجمهوری ایالاتمتحده را تعیین کند».
پس از شکست کودتای هایزر و با پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا سعی کرد اینبار با توسل به سفارت خود در تهران توطئههای خود علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی را تحقق بخشد. متعاقب این توطئهها بود که دانشجویان پیرو خط امام سفارت آمریکا در تهران را تسخیر و به عمر این لانه جاسوسی پایان دادند.
نخستین نتیجه تسخیر سفارت آمریکا در تهران، حقارت آمریکا در عرصه جهانی و شکست هیمنه آمریکا بود. به دنبال تسخیر لانه جاسوسی، هرتزبرگ، نویسندۀ متن سخنرانیهای مهم کارتر اذعان داشت: با نگرانی احساس میکنم در حال لغزیدن بر سراشیبی هستیم و حتی برخی چنین اظهارنظر میکنند که توی "بنبست" گیر افتادهایم. [۸] سایروس ونس نیز اشغال سفارت آمریکا در تهران را "آغاز یک داستان دردناک برای ملت آمریکا" میداند. [۹] هامیلتون جردن نیز اذعان میدارد که آمریکاییها بعد از تسخیر سفارتشان در ایران تحقیر شدند. [۱۰] پیر سالینجر روزنامهنگار و سناتور سابق آمریکایی نیز در خصوص تحقیر و ذلت آمریکا در جریان گروگانگیریها میگوید: «چگونه ممکن است که بزرگترین قدرت جهان ناگهان خود را زیر منت کشوری که دچار بینظمی انقلابی شده است، بیابد؟»
علاوه بر این، تسخیر لانه جاسوسی و کشف اسناد توطئههای آمریکا در سفارت این کشور باعث رسوایی بیش از پیش آمریکا در جهان شد و همگان از توطئههای آمریکا مطلع شدند. از این تاریخ به بعد، آمریکا کوشید طی عملیاتی محرمانه، گروگانهای خود را نجات دهد.
یکی از راههای آمریکا برای اعاده حیثیت از دست رفته خود، حمله نظامی به ایران بود. طرحی که در جلسه مشاوران کارتر مورد تصویب قرار گرفت و اجرای آن به برژینسکی، C.I.A و مسئول پنتاگون سپرده شد. برژینسکی در خاطرات خود میگوید: «طرح عملیات نجات از نخستین روزهای گروگانگیری تحت مطالعه من بود.» هامیلتون جردن نیز مینویسد: «این کار میتوانست موجب اتکا و پشتگرمی جامعه جهانی باشد که تردیدهایش نسبت به قدرت آمریکا هر دم رو به افزایش داشت.»
آمریکا از طریق پنتاگون و C.I.A تدارکات گستردهای را برای اجرای عملیات نظامی و آزادی گروگانها و سپس بمباران تهران و کوبیدن مراکز حساس و کلیدی کشور بویژه منزل امام، نخستوزیری٬ مجلس و... تدارک دیده بود. از این رو در ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹ آمریکاییها نیروهای خود را در طبس پیاده کردند اما ناگهان آنها با شکست مفتضحانهای روبهرو شدند. طوفان شن سبب شد که هواپیماها و هلیکوپترهای نظامی آمریکا در صحرای طبس به یکدیگر برخورد کنند و آمریکا شکستی دیگر را متحمل شد.
این شکست برای آمریکا چنان تلخ بود که برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر میگوید: «ماجرای مفتضح ایران (طبس) یکی از سه عامل مهم شکست کارتر بود و این ماجرا احساس ناامیدی ملی رابرانگیخت... نیاز نیست بگویم شکست عملیات نجات (حمله طبس) تلخترین شکست و دلشکستگی برای خود من در مدت خدمت در کاخ سفید بود.» به اذعان ریچارد نیکسون رئیسجمهور اسبق آمریکا نیز: ایالات متحده آمریکا با شکست در عملیات نجات گروگانهای آمریکائی اکنون بسیار بیوجهه و شدیدا خوار و خفیف شده است. ویلیام سولیوان٬ آخرین سفیر آمریکا در تهران نیز شکست آمریکا در صحرای طبس را آغاز دوران تحقیر ملی برای آمریکا میداند.
خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز هم به ابعاد دیگری از احساس حقارت آمریکا بعد از شکست طبس اشاره کرد و نوشت: «داغ شکستی که آمریکاییان در ایران خوردند، تا مدتها آنها را رها نخواهد کرد؛ به ویژه بدین دلیل که این شکست، ضربه دوبارهای به احساس آنهایی بود که شدیدا به فناوری معتقدند و به آن ایمان دارند. از کار افتادن سه بالگرد در میان بادهای شنی بیابان، ضربه بسیار سنگینی بود.»
وزیر دفاع آمریکا، رئیس سازمان C.I.A و مشاور امنیت آمریکا در خاطراتشان میگویند پس از شکست مفتضحانه آمریکا در طبس به آنها اجازه داده شد که طرحهایی را برای عملیات تلافیجویانه در نظر بگیرند. از این رو در جلسه مشاوران تصمیم بر کودتا گرفته شد. بنابراین ستادی در پاریس به رهبری شاپور بختیار به وجود آمد که هدایت کودتا نقاب (معروف به نوژه) را بر عهده گرفت.
آمریکا به کودتای نقاب امید زیادی بسته بود و آن را ضربه نهایی و قطعی بر پیکر نظام جمهوری اسلامی میپنداشت. به گزارش رادیو مسکو چند ماه قبل از کودتا، حداقل صد نفر از اعضای سازمان سیا وارد ایران شدند و به آموزش عناصر کودتاچی و آماده کردن آنها برای عملیات علیه نظام جمهوری اسلامی مشغول بودند.
ناصر رکنی یکی از عوامل کودتا در اعترافات خود میگوید: «اگر آمریکا در این کودتا نقشی به عهده نداشت اصلا نطفه کودتا تشکیل نمیشد.» به گفته او تامین هزینههای مادی کودتا چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم، نظیر چک ۱۰ میلیون دلاری عربستان سعودی توسط آمریکا صورت میگرفت.
اما طرح کودتای آمریکا نیز همچون طرحهای قبلی، نتیجهای جز شکست نداشت. اندکی قبل از وقوع کودتا در ۲۰ تیر ۱۳۵۹، خلبانی که یکی از عوامل اصلی کودتا بود، متحول شده و به سراغ آیتالله خامنهای میآید و اسرار کودتا را فاش میکند. آیتالله خامنهای این ماجرا را این گونه روایت میکنند: «شاید ملت ایران نداند آن کسانی که موجب شدند توطئه کودتایِ بسیار خطرناک پایگاه شهید نوژه خنثی شود، خودِ جوانان ارتشی بودند که آمدند به ما اطّلاع دادند. یک خلبان جوان در نیمه شب آمد و درِ خانه ما را زد و با اصرارِ زیاد ما را وادار کرد که حرفش را گوش کنیم. حرفش این بود که این کودتا در ظرف بیستوچهار ساعت آینده انجام میگیرد. بعد هم عناصر دنبال کننده این قضیه - نظامیان و ارتشیهای متدیّن آن پایگاه - بیشترین نقش را در خنثی کردن آن کودتا داشتند.» به این ترتیب نقشه آمریکا برای انجام کودتای نقاب در نطفه خفه شد و شکستی دیگر در فهرست شکستهای آمریکا به ثبت رسید.
پس از شکست کودتای نقاب، طرح حمله رژیم بعث عراق به ایران روی میز قرار گرفت. آمریکا به عنوان یکی از متحدان و حامیان اصلی صدام در طول ۸ سال جنگ تحمیلی علیه ایران، انواع کمکهای مادی و نظامی را از رژیم بعث به عمل آورد. به طوری که با نزدیک شدن به آغاز جنگ، رفت و آمدهای سیاسی بین سران دو کشور بالا گرفت.
برژینسکی پس از چند دیدار محرمانه با سران رژیم بعث اعلام کرد «هدف اصلی، سرنگونی حکومت کنونی ایران است.» متعاقب یکی از این دیدارها مشاور امنیت ملی رئیسجمهوری آمریکا در دیدار خود با صدام، نظر مثبت دولت آمریکا را برای ترغیب ارتش عراق در حمله به ایران، به اطلاع صدام حسین رساند.
آمریکا در طول هشت سال جنگ تحمیلی، انواع حمایتهای مالی و تسلیحاتی را از رژیم بعث به عمل آورد. ارسال تسلیحات به عراق، ارائه کمکهای اطلاعاتی به رژیم بعث، حمایت علنی از بعثیها، فشار بینالمللی مبنی بر تحریم ایران، استفاده ابزاری از سازمان ملل برای صدور قطعنامههای پی در پی علیه ایران، استفاده از رسانهها و شانتاژهای خبری در طول جنگ از دیگر اقدامات آمریکا در جنگ تحمیلی علیه ایران بود.
اما علیرغم حمایتها و پشتیانیهای آمریکا از رژیم بعث عراق در جنگ تحمیلی، پیروزیهای ایران در جبهههای جنگ روز به روز بیشتر میشد به طوری که با فتح فاو در زمستان ۱۳۶۴ طی عملیات والفجر ۸، سنای آمریکا در گزارش سالیانه ۱۹۸۷ بهترین راه را برای جلوگیری از شکست رژیم بعث عراق و حفظ حیثیت سیاسی آمریکا، پایان دادن به جنگ با ایران از طریق تلاش هماهنگ جامعه بینالمللی عنوان کرد. بدین ترتیب پیروزی ایران در جنگ تحمیلی، شکستی دیگر را در کارنامه آمریکا به ثبت رسانید.
از دیگر محورهای توطئههای آمریکا علیه ملت ایران، میتوان به تحریمهای تسلیحاتی اشاره کرد. آمریکا در سال ۱۳۶۲ و در حالی که ایران درگیر دفاع از مرزهای خود در برابر تجاوز بعثیان بود، با هدف کاستن از توان نظامی ایران عملیاتی را آغاز کرد که به عملیات انسداد معروف شد. این عملیات٬ برنامه دیپلماتیک آمریکا برای ممانعت از رسیدن تجهیزات نظامی به ایران بود که اجرای آن به عهده ریچارد مورفی، معاون وزیر خارجه آمریکا گذاشته شد.
به گفته شولتز، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا: «بایستی برای به زانو در آوردن ایران به نقطه بسیار حساس آن که فعالیتهای جنگ علیه عراق است فشار آورد. این کوشش میتواند غیر مستقیم و از طریق تحریم اقتصادی مثلا بایکوت صادرات نفت ایران و یا مستقیم از طریق تحریم تسلیحاتی علیه ایران باشد.»
اما برخلاف انتظار آمریکاییها، ایران توانست این توطئه آمریکا را هم خنثی کند به طوری که کشور در دوران جنگ تحمیلی در بسیاری از زمینهها به خودکفایی رسید و جوانان موفق شدند نیازهای جبههها را خود تولید کنند. علاوه بر این، از تیرماه ۱۳۶۳ با حمایتهای سوریه از ایران، مهر ابطال دیگری بر توطئههای آمریکا نواخته شد. در اوج جنگ تحمیلی دولتهای لیبی و ســوریه رسما از محسن رفیقدوست وزیر وقت سپاه دعوت میکنند تا به این کشورها سفر کند و با وجود تحریم تسلیحاتی ایران توسط آمریکا، دولت سوریه به ایران کمکهای قابل توجهی ارائه کرد.
با این تدابیر، ایران توانست توان دفاعی و موشکی خود را ارتقا بدهد به طوری که رزمندگان ایران توانستند در چند عملیات، نیروهای بعثی را عقب بزنند و در خاک عراق نیز پیشروی داشته باشند. این وقایع برای آمریکا گران تمام شد و پیروزیها و پیشرویهای ایران در دوران دفاع مقدس علیرغم تحریمهای تسلیحاتی آمریکا، ضربهای دیگر بر حیثیت سیاسی آمریکا بود که طرحهای تحریم آنان را شکست داد.
گروهک فرقان، یک گروهک تروریستی بود که با حمایت آمریکا از نخستین ماههای پیروزی انقلاب اسلامی اقدام به ترور سران نظام کرد. این گروهک با ترور شهید قرنی و شهید مطهری خسارتهایی را به کشور تحمیل کرد.
تورقی در اسناد سفارت آمریکا نشان میدهد که آمریکاییها از کشف هویت گروه فرقان واهمه داشتند. جاسوسان آمریکایی در گزارشهای خود دائما به این موضوع که پس از ترورهایی که توسط گروهک فرقان در ایران انجام میشود، سوءظنها نسبت به آمریکا بیشتر شده است اشاره میکردند. در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۸، تنها یک روز بعد از ترور شهید مطهری و معرفی فرقان به عنوان عامل این ترور، سفارت آمریکا از افزایش سوءظنها نسبت به آمریکا گزارش میدهد. استمپل، در این گزارش مینویسد: «به نظر میرسد که سوءظنها علیه آمریکا در حال افزایش باشد.» اندکی بعد، در ۷ خرداد، دادگاه انقلاب اسلامی تهران شواهدی مبنی بر ارتباط گروهک فرقان و ریچارد هلمز، رئیس پیشین سازمان سیا، ارائه داد.
اما با کشف باند تروریستی گروهک فرقان، همه نقشههای آمریکا رنگ باخت. در روز ۱۸ دی ۵۸ اکبر گودرزی، سردسته فرقان دستگیر و اندکی بعد محاکمه و اعدام شد. طولی نکشید که گروهک فرقان متلاشی شد و چیزی از آن باقی نماند.
سازمان منافقین هم یکی دیگر از گروهکهای تروریستی بود که مورد حمایت آمریکا قرار داشت. به اعتراف مسعود رجوی، کاخ سفید از ترورهایی که این سازمان مرتکب میشد مطلع بود. در عملیات موسوم به فروغ جاویدان هم حامی اصلی منافقین در حمله به ایران، آمریکا بود.
حدود یک ماه قبل از آغاز عملیات موسوم به فروغجاویدان از سوی منافقین، در روز دوشنبه ۶ تیرماه ۱۳۶۷ مصادف با ۲۷ ژوئن ۱۹۸۸، مروین دایملی، نماینده کنگره آمریکا، در تظاهراتی که سازمان به مناسبت آنچه «پیروزی غرورانگیز در مهران» میخواند، شرکت کرد و طی سخنانی گفت: «نباید دست از تلاش کشید، مطمئن باشید که با کمی صبر و تلاش بیشتر به زودی از مهران به تهران رژه خواهید رفت.»
هدف این عملیات تسخیر تهران بود اما در عملیات مرصاد، منافقین توسط رزمندگان اسلام ضربه سختی متحمل شده و به شدت شکست خوردند. با توجه به نقش آمریکا در تحریک منافقین در فروغ جاویدان، عملیات مرصاد ضربهای بر حیثیت آمریکا بود و ناکامی دیگری در کارنامه آمریکا ثبت شد.
بلافاصله بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم و با شروع اغتشاشات با اسم رمز "تقلب"، مقامات آمریکایی بار دیگر پروژه براندزی نظام را در دستور کار خود قرار دادند و اوباما رئیسجمهور وقت آمریکا اعلام کرد: «من درباره وقایع ایران نمیتوانم سکوت کنم.» آمریکا همچنین به سرویسدهی ویژه برای آشوبطلبان پرداخت. در این زمینه روزنامه نیویورک تایمز نوشت: «وزارت خارجه آمریکا در جهت حمایت از معترضان ایرانی با شبکه مشهور اینترنتی توئیتر تماس گرفته است».
با دامنهدار شدن التهابات بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، پایگاه اینترنتی کامن دریمز به انتشار گزارش پل کریگ رابرتز، سیاستمدار سابق آمریکایی پرداخت که به افشای نقش دولت آمریکا در طراحی آشوبهای پس از انتخابات در ایران پرداخته بود.
اما علیرغم تلاشهای همه جانبه دولت آمریکا برای براندازی نظام در سال ۸۸، تظاهرات میلیونی مردم علیه فتنهگران در دی ماه همان سال ضربه سختی بر حیثیت سیاسی آمریکا در عرصه بینالمللی وارد ساخت. مردم با فریاد "مرگ بر آمریکا" این شکست را در ذهن مقامات آمریکایی هک کردند.
یکی از مهمترین طرحهای دولت آمریکا برای به زانو در آوردن نظام جمهوری اسلامی ایران طی ۴۰ سال، اعمال طرحهای تحریم بوده است. آمریکا برای رهایی از احساس حقارت خود در مقابل جمهوری اسلامی، هربار با بهانههای مختلفی با همراه کردن کشورهای اروپایی علیه جمهوری اسلامی دست به اعمال تحریم میزند. اما آنچه عاید آمریکا شده شکست این تحریمها بوده است.
به طور مثال وقتی در زمان ریاستجمهوری اوباما آمریکا برای مقابله با برنامههای هستهای ایران به تحریم متوسل شد، بیست و چهار کارشناس اقتصاد آمریکایی طی نامهای به اوباما ضمن اشاره به شکست طرحهای تحریمی آمریکا اعتراف کردند که تحریمهای آمریکا علیه ایران نمیتواند برنامه هسـتهای ایـران را متوقـف کند. [۱۳] نشریه فارین پالیسی هم در بررسیهای خود به ناکارآمدی تحریمهای آمریکا علیه ایران اشاره میکند و میینویسد: «تحریمها با هدف به زانو درآوردن ایران و عقبنشینی آن کشور از برنامه هستهای خود است اما در این سیاست شکست خورده است.»
بلومبرگ به عنوان یک پایگاه معتبر آمریکایی در مقالهای به تاریخ ۱۶ فوریه ۲۰۱۳ آورده است: «دانشمندان و تحلیلگران مسائل امنیتی که مناقشه یک دههای را درباره برنامه هستهای ایران دنبال میکنند، میگویند تحریمهای بینالمللی با هدف مجازات ایران... سبب شده است جمهوری اسلامی در یافتن راه حلی برای ابداعات در زمینه فنآوری باشد. اعمال تحریمها سبب شده است هم اکنون ایران هم در موقعیت ساخت تجهیزات هستهای بهتر و هم صادرات آنها قرار بگیرد. عواقب جدی همه این تحریمها این است که شما سبب تولید بومی این اجزا شدهاید. این بدین معناست که کشور تولیدکننده چیزهای بیشتری درباره فنآوری تجهیزات هستهای خواهد آموخت.»
علاوه بر این، متعاقب تشدید تحریمهای آمریکا در سال ۱۳۹۷ هم اندیشکده شورای آتلانتیک در گزارشی تحلیلی با بیاثر دانستن این تحریمها اعلام کرد: «از سرگیری تحریمهای آمریکا علیه ایران کارایی نخواهد داشت و دولت آمریکا دیگر به مانند سال ۲۰۱۳ از حمایت جامعه بین الملل برخوردار نیست.»
بدین ترتیب تاریخ ثابت میکند که طرحها و توطئههای آمریکا علیه ملت ایران طی ۴۰ سال گذشته همواره شکست خورده و این توطئهها چیزی جز رسوایی و حقارت برای آمریکا در بر نداشته است.
انتهای پیام/