آمریکایی‌ها ادعا کرده بودند از 4نوامبر تحریم‌های نفتی را بازمی‌گردانند و به هیچ کسی معافیت نمی‌دهند، ولی شرایط به طریقی جلو رفت که آمریکایی‌ها به این جمع‌بندی رسیدند که تحقق ادعاهایشان امکان‌پذیر نیست.

چرا نباید نگران فروش نفت باشیم؟به گزارشگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، تحریم‌های آمریکا علیه ایران تمام و کمال بازگشته و شرایط اقتصادی و سیاسی جدیدی را برای ایران رقم زده است. در این بین اروپایی‌ها که قرار بود منافع ایران را تضمین کنند و نگذارند که خروج آمریکا به سود‌های برجام برای ایران لطمه وارد کند، تقریبا هیچ‌ اقدامی نکرده‌اند و با گفتار درمانی تلاش کرده‌اند هم کنار ایران بمانند و هم در عمل کاری نکنند که مشمول تحریم‌های آمریکا شوند. در این مساله مهمی که برای جامعه ایرانی و اقشار مختلف مانند نخبگان می‌توان مهم باشد این است که با توضیحات دقیق از اقدامات ایالات متحده آمریکا اطلاع داشته باشند و همین‌طور از ظرفیت‌های داخلی برای شکستن این اقدامات که حداقل سود آن نیز ممانعت از رسوب برداشت‌های افراطی و تفریطی از اقدامات آمریکا و همچنین توانمندی‌های ایران در کف جامعه است.

در این میان با گفتگو‌هایی تلاش کرده ایم این دو موضع را به‌ خوبی مورد بررسی قرار دهیم. سید حمید حسینی کارشناس باسابقه عرصه نفت و سخنگوی اتحادیه صادرکنندگان نفت و انرژی، نصرت‌الله تاجیک کارشناس سیاست خارجی و دیپلمات سابق و همچنین ساسان شاه‌ویسی اقتصاددان و استاد دانشگاه پاسخگوی سوالات بوده‌اند که مشروح آن‌ها در ادامه از نظر می‌گذرد.


بیشتر بخوانید:چه آینده‌ای در انتظار بازار نفت ایران است؟


سیدحمید حسینی، سخنگوی اتحادیه صادرکنندگان نفت و گاز و پتروشیمی:

چرا آمریکا نمی‌تواند فروش نفت ایران را به صفر برساند

تحلیلی درباره تحریم‌های ۱۳ آبان و شرایط تحریمی ایران به‌ ویژه تحریم نفت و وضعیت فروش نفت بفرمایید.

آمریکایی‌ها ادعا کرده بودند از چهار نوامبر تحریم‌های نفتی را بازمی‌گردانند و به هیچ کسی معافیت نمی‌دهند، ضمن اینکه صادرات نفت ایران را به صفر می‌رسانند و قیمت نفت را هم افزایش نخواهند داد، ولی شرایط به طریقی جلو رفت که آمریکایی‌ها به این جمع‌بندی رسیدند که تحقق ادعاهایشان امکان‌پذیر نیست.

اولا بحث عرضه و تقاضای نفت و نیاز بازار مشخص است و جبران کسری صادرات نفت ایران توسط بقیه کشور‌ها قابل تامین نیست و خروج ایران از این بازار می‌تواند باعث افزایش شدید قیمت‌ها شود؛ چنانکه ما شاهد بودیم قیمت‌ها تا کانال ۹۰-۸۰ دلار هم بالا رفت.

ثانیا تحلیلی که می‌شد و درست هم از کار درآمد این بود که بالاخره خرید نفت ایران برای بسیاری کشور‌ها اقتصادی است و با توجه به پایبندی ایران به برجام و نبودن تحریم‌های شورای امنیت، این کشور‌ها یا تحریم آمریکا را رعایت نمی‌کنند یا آمریکا مجبور می‌شود معافیت‌هایی را برای این کشور‌ها درنظر بگیرد، لذا شاهد بودیم آمریکا که تا آخر مقاومت می‌کرد و معافیتی درنظر نمی‌گرفت، مجبور شد به همه خریداران بزرگ نفت ایران معافیت بدهد تا آن‌ها را به سیستمی وارد کند که طی آن ظرف ۶ ماه تا یک سال صادرات نفت ایران را کاهش دهند. البته این کشور‌ها اعلام نکردند در چارچوب این مجوز‌های آمریکا، از ایران خرید نفت دارند یا خارج از آن به کار خود ادامه خواهند داد و این هم نشان‌دهنده این است که شاید هیچ‌کدام از آن‌ها صرفا به خاطر معافیت آمریکا، با ایران همکاری خود را ادامه نداده باشند.

سومین موردی که می‌تواند تاثیرگذار باشد مخاطرات ژئوپلیتیکی است. اتفاقاتی که در منطقه گاهی رخ می‌دهد و می‌تواند بر میزان فشار آمریکا روی ایران اثرگذار باشد. بالاخره جریان خاشقجی و مسائل ترکیه و عربستان باعث شد توجهات به سمت آن موضوع برود و بخشی از فشار‌هایی که قرار بود روی ایران وارد شود، به عربستان و آمریکا منتقل شد، لذا آمریکایی‌ها نتوانستند فضاسازی لازم را جهت ترساندن بقیه کشور‌ها برای نخریدن نفت ایران ایجاد کنند.

چهارم اینکه ایران این فرض را داشت که شاید هیچ‌کدام از سه مورد بالا به نتیجه مطلوب نرسد و بازار جهانی هم اجازه دهد نفت ایران را خارج کنند و کشور‌های خریدار نفت ایران هم نتوانند مجوز بگیرند و هم اینکه هیچ اتفاقی در منطقه به نفع ایران رخ ندهد؛ لذا ایران دست به کار شد و اقدامات پیشدستانه انجام داد: از جمله اینکه نفت خام را در برخی مقصد‌های صادراتی انبار کرد و بورس نفت را راه‌اندازی کرد و نشان داد به‌رغم بسیاری از بدبین‌ها که می‌گفتند، چون نفت تحریم است پس خریدار آن هم تحریم می‌شود و فرقی نمی‌کند طرفین معامله خصوصی باشند یا دولتی، ایران نفت خود را در بورس فروخت و مشخص شد این حرف کارشناسی نیست و شرکت‌هایی در دنیا هستند که آمادگی این را دارند که با وجود تحریم‌ها درصورت ایجاد بازار رقابتی و جذاب، خریدار نفت ایران باشند.

اینجا باعث شد آمریکا فعلا به اهداف خود دست نیابد و شروع به اقدام در سایر مسیر‌ها کرد، مثلا راهی که ایران نتواند پول نفت خام خود را برگرداند، یعنی سوئیفت را برای ایران تحریم کرد. در این زمینه و در بیان مورد پنجم باید گفت که قطعا بانک مرکزی با سوئیفت خیلی کار ندارد و بانک‌های دیگر ما با این سامانه کار می‌کنند. در این زمینه چند مدل تحریم وجود دارد؛ برخی بانک‌های قدیمی و بزرگ هستند که هم خودشان تحریمند و هم اگر کسی با این‌ها کار کند، تحریم می‌شود؛ لذا دسترسی آن بانک‌ها قطع شده و اگر دسترسی هم داشته باشند، محدود شده است. البته کسی در دنیا با آن بانک‌ها کار نمی‌کند. دوم؛ برخی بانک‌ها را فقط آمریکایی‌ها حق ندارند با آن‌ها کار کنند، مثل بانک خاورمیانه، بانک توسعه، بانک حکمت ایرانیان و چند بانک دیگر، بنابراین این‌ها به سوئیفت دسترسی دارند. از طرفی یک‌سری بانک‌ها همانند EIH که در اروپا هستند هم مجازند برای مواد غذایی و دارو اقدام کنند و با ایران مبادله داشته باشند که خود این هم می‌تواند قدم بزرگی باشد که مشکلی برای خرید مواد غذایی و دارو نداشته باشیم.

خب اگر بخواهید جمع‌بندی کنید، چه می‌گویید؟

باید بگویم که درمجموع آمریکا نتوانست از طریق فشار‌های شدید و قلدرمآبی کاری کند، درنتیجه مجبور شد انعطاف نشان دهد و تلاش کند همکاری سایر کشور‌ها را جلب کند. امروز، اما بیشترین فشار آمریکا به اتحادیه اروپاست تا سیستم مالی وعده‌داده شده خود را با ایران راه‌اندازی نکند. امیدواریم که اتحادیه اروپا روی حرفی که زده و قولی که داده بماند و آن سیستم را راه‌اندازی کند.

ضمنا باید این نکته را هم بیان کنم که باوجودی که سوئیفت قطع می‌شود، سوئیفت‌های روسی و سیستم‌های جایگزین فعال می‌شوند که می‌توانیم با استفاده از آن‌ها مشکلات خود را حل کنیم یا فعالیت ارز دیجیتالی که به تازگی شروع شده، می‌تواند به حل مشکلات نقل‌وانتقال ما کمک کند.

از این‌رو به نظر می‌رسد ما می‌توانیم از مسیر‌های توضیح داده شده، مشکلات خود را حل کنیم و در کوتاه‌مدت حداقل هم بخشی از صادرات ما باز‌گردد، هم شرایط کشور عادی‌تر شود و هم قیمت ارز قابل کنترل شود. خلاصه اینکه به نظر می‌رسد اوج تحریم‌ها در ماه گذشته بود و بعد از ۱۳ آبان کاهش فشار تحریم‌ها را هم بر صادرات و هم بر بازار ارز شاهد باشیم که در این صورت در بازار داخلی ثبات خواهیم داشت.

تحلیلی بر این مبنا وجود دارد که آمریکا اول برای تحریم نفت ایران تلاش ویژه‌ای کرد، ولی وقتی دید قیمت نفت افزایش داشت برای کاهش قیمت نفت معافیت‌های گفته‌شده را ایجاد کرد و حالا تلاش می‌کند با مازاد تولیدی که در بازار از سوی عربستان و... می‌ریزد، کاهش نفت ایران را جبران کند و همچنین قیمت را کاهش دهد و ۶ ماه هم فرصت دارد تا موانع «قیمت نفت» و «کسری نفت» را با ترفند‌های مختلف جبران کند. چنین تحلیلی را قبول دارید؟

قطعا اگر انتخابات آمریکا را مد نظر قرار دهیم، می‌توانیم این تحلیل را درست بدانیم، اما حالا انتخابات آمریکا تمام شده. در این مدت بیشترین نگرانی آمریکا بحث اعطای معافیت‌ها بود که چه اثری بر سیاست‌های آمریکا دارد. خب سوال اینجاست که آیا معافیت‌های آمریکا می‌توانست به جای بازه ۶ ماهه، ۵۰-۴۰ روزه باشد و با ابزار‌های دیگری کاهش قیمت را انجام دهد؟ پاسخ منفی است. این اتفاق ششمین مورد است. کشور‌ها اصرار داشتند چنین اتفاقی نیفتد؛ چراکه کمترین واکنش، مربوط به قیمت‌های نفتکش‌ها در دنیا بود که به‌شدت افزایش می‌یافت، لذا همکاران آمریکا به‌شدت با این سیاست مقابله کردند، یعنی سرسختی نشان دادند. از ژاپنی‌های محافظه‌کار تا کره‌جنوبی و... این چنین رفتار کردند، بنابراین نمی‌توان گفت: فرصت ۶ ماهه صرفا برای کنترل بازار بوده! چون به نظرم این اتفاق بیشتر جنبه انتخاباتی داشته و تمام شده است.

خب قیمت‌ها کاهش جدی هم داشته‌اند

بله. این معافیت‌هایی که صادرشده باعث کاهش شدید قیمت‌ها شده است. اما الان کشور‌های اوپک دور هم جمع شده‌اند و بحث کاهش تولید را مطرح می‌کنند. ببینید ممکن است آمریکا بخواهد قیمت‌ها کاهش یابد، ولی از سویی، این کشور‌های صادرکننده نفت همانند روسیه و عربستان هستند که اگر قیمت‌ها از ۷۰ دلار کاهش یابد به‌شدت دچار مشکل خواهند شد. این را می‌توان به عنوان مورد هفتم مد نظر قرار داد. امروز پارادوکسی اتفاق افتاده است. آمریکا از یک‌سو فشار می‌آورد قیمت‌ها کاهش یابد و از سوی دیگر کشور‌های نفتی به این فکر هستند که تولید نفت را کاهش دهند و اجازه ندهند قیمت نفت بیش از این کاهش یابد. از این‌رو به نظر نمی‌رسد آمریکا طرح مشخصی نسبت به مقابله با ایران داشته باشد. از روی عصبانیت کاری می‌کنند و به همین دلیل نمی‌توانند نتیجه بگیرند. بنده معتقدم آمریکا نتوانسته استراتژی منسجمی را مقابل ایران اتخاذ کند و با این حرکات هم بعید می‌دانم موفق شود. حتی ممکن است برخی ابزار‌ها همانند سوئیفت، مبادلات دلار، خریدوفروش نفت و... را با این کار خود زیر سوال ببرد و در بلندمدت آمریکا بازنده این حرکت انفرادی در بازار جهانی باشد. بعید می‌دانم آمریکا هیچ زمانی بتواند صادرات نفت خام ایران را به صفر برساند.

آمریکا با فشار بر عربستان و کشور‌های دیگر و حتی با همکاری روسیه ممکن است بتواند کمبود نفت ایران را جبران کند؟

ببینید این کشور‌ها همکاری نمی‌کنند. روسیه و عربستان چرا باید با آمریکا همکاری کنند؟ شاید ظاهرا در این مدت همراهی کردند، ولی در عمل این مساله را نمی‌بینیم. اگر عملا همکاری کرده بودند، ترامپ مجبور نبود معافیت دهد. اگر این کشور‌ها همراهی کرده بودند و توانسته بودند کسری نفت ایران را جبران کنند، حتما آمریکا معافیت را نمی‌داد. توان همه این کشور‌ها روی هم یک میلیون بشکه هم نمی‌شود، لذا آمریکا مجبور شد تن به معافیت دهد.

هشتم هر چند به همین نسبت که گاهی برخی کشور‌ها اندکی تولید خود را افزایش می‌دهند، ونزوئلا، لیبی، نیجریه و... کشور‌های مشکل‌داری هستند که توان تولید زیادی ندارند و خودشان کسری به بازار وارد می‌کنند. این مسائل هم وجود دارد و نمی‌توان گفت: تولید افزایش می‌یابد. ممکن است در آمریکا تولید افزایش داشته باشد، ولی در جای دیگر کاهش را شاهد هستیم.

این تحلیل را قبول دارید که ممکن است آمریکایی‌ها بعد از ۶ ماه معافیت‌ها را قطع کنند و تمدید نکنند؟

بله، می‌توان این را پیش‌بینی کرد. البته بستگی به شرایط بازار و قیمت‌ها و وضعیت ما در دیپلماسی و ارتباطات دارد. این که بگوییم هند، چین و ترکیه می‌پذیرند، قدری جای تامل دارد. این کشور‌ها یا به حدی فشار می‌آورند که مجوز و معافیت بگیرند یا همانند دفعه قبل، شرکت‌های جانبی خریداری می‌کنند و من بعید می‌دانم آمریکا هیچ زمانی بتواند صادرات نفت خام ایران را به صفر برساند و می‌دانند این می‌تواند عواقب بدی در منطقه داشته باشد. این‌طور نیست که ایران هم بنشیند و تماشا کند و آن‌ها هر تصمیمی که می‌خواهند در منطقه بگیرند. این مورد نهم است. قطعا اگر روزی قرار باشد ما نفت صادر نکنیم، حتما همسایگان ما هم نمی‌توانند به راحتی این کار را انجام دهند.

یک راه این است. راهکار‌های دیگر ایران برای اینکه فروش نفت به صفر نرسد، چیست؟

بورس نفت یک راهکار بوده است. همچنین توانسته‌ایم از چنین مسیر‌هایی به پالایشگاه‌های کوچک آفریقا و آمریکای لاتین و... راه پیدا کنیم. از طرفی تعیین قیمت جذاب برای نفت خام از سوی ایران می‌تواند بسیاری از کشور‌ها را وسوسه کند و بازار‌ها را به‌هم بریزد، چراکه رقبای ما که هفت، ۱۰-۷ میلیون بشکه می‌فروشند، در چنین شرایطی خیلی ضرر می‌کنند. اگر ما قیمت‌های تهاجمی را ارائه دهیم، امکان اینکه آن‌ها بتوانند با این قیمت‌ها رقابت کنند، بسیار پایین می‌آید. علاوه‌بر این، ما هم می‌توانیم از ابزار قدرت خود در منطقه استفاده کنیم و هم این تهاتری که با کشور‌ها انجام می‌دهیم، یک معامله برد-برد باشد که البته کشور‌هایی مثل عراق و عربستان امکان این کار را ندارند؛ چون بازاری به این اندازه ندارند. علاوه‌بر این صادرات نفت آن‌ها به اندازه‌ای بالاست که نمی‌توانند این میزان کالا را خریداری کنند. ما به اندازه‌ای که به چین، هند و ترکیه صادرات انجام می‌دهیم، به‌راحتی می‌توانیم با دریافت کالا مشکلات خود را حل کرده و مواد اولیه کشور را تامین و به اقتصاد این کشور‌ها هم کمک کنیم. این مسأله دهم است.

این‌ها جذابیت‌هایی است که به آمریکا اجازه نمی‌دهد تا کشور‌ها را مجبور کند از منافع خود بگذرند و با آمریکا همکاری کنند.

گاهی شاید احتیاج باشد همه پول‌های نفت خود را یا بخش زیادی از آن را برگردانیم. در این شرایط به مشکلی برنمی‌خوریم؟

این معنی ندارد. ما در داخل مصرف آنچنانی دلار نداریم. در داخل تنها روزی چند میلیون دلار نیاز داریم که برای مسافر و... است که از کنار صادرات غیرنفتی می‌توانیم آن را تامین کنیم و نیاز گسترده‌ای به ورود ارز به کشور نیست.

برای بالا بردن تنوع خرید کشور چطور؟ در آن شرایط هم نیاز به ارز نداریم؟

اروپا هم معافیت گرفته و ما می‌توانیم نیاز‌های دارویی و مواد غذایی را از آنجا تامین کنیم، از هند هم می‌توانیم محصولات کشاورزی و کالا‌های مورد نیاز را و از چین هم مواد اولیه و کالا‌های صنعتی را خریداری می‌کنیم. ما ارز را برای این موارد مصرف می‌کنیم و به ارز نیاز دیگری نداریم. از طرفی ما واردات زیادی از آمریکا و اروپا نداریم. بیشتر صادرات اروپا کالا‌های سرمایه‌ای است و ما الان در شرایطی نیستیم که بخواهیم سرمایه‌گذاری کرده و تکنولوژی را وارد کنیم و دانشی خریداری کنیم، الان می‌خواهیم کشور را اداره کنیم تا دچار بحران نشود. طرح‌های توسعه‌ای در این شرایط خیلی معنا ندارد؛ لذا نیازی برای اینکه پول به داخل کشور برگردد وجود ندارد و این پول می‌تواند در خارج از کشور باشد و کالا‌هایی از چین، هند و جنوب شرق آسیا و کره خریداری شود.

ساسان شاه‌ویسی، اقتصاددان:

مانع سقوط قیمت نفت شویم

ساسان شاه‌ویسی، اقتصاددان، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی است و تجربه قابل توجهی در رصد تحریم‌های مالی و ارزیابی آن‌ها دارد. وی در گفتگو با «فرهیختگان» تحریم‌های اخیر آمریکا را بررسی کرده است که مشروح آن در ادامه از نظر می‌گذرد.

مساله تحریم‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید و هدف‌گذاری اصلی آن‌ها را چه می‌دانید؟

از ابتدای مردادماه گذشته یعنی در دور اول تحریم‌ها آمریکا رویکرد ساده‌ای را در پیش گرفت به این معنا که تلاش کرد منابع درجا و منابع نقدی موجود ایران را دچار از دست‌رفتگی ارزش کند. منابع نقدی، دلار، اسکناس و دیگر منابع نقدی ایران در این مرحله هدف قرار گرفتند تا ارزش آن‌ها کاهش یابد. این اقدام تحت یک بستر خاص صورت گرفت، به این صورت که ابزار اصلی برای عملیاتی‌شدن این ماجرا رسانه‌ها بودند و آمریکا تلاش کرد با راه‌اندازی عملیات روانی و جنگ روانی و ایجاد التهاب در فضای اجتماعی ایران چالش کاهش ارزش پول ملی را به راه بیندازد. ایجاد آشوب ارزی با راه‌اندازی یک هیجان و نیاز کاذب اجتماعی از اصلی‌ترین محور‌هایی بود که در این ایام در پیش گرفته شد. حتی در این زمان نقشه‌ای هم برای کلیت قوه فکری دولت ایران ریخته شد تا ما به این نقطه برسیم که نسبت به کشور‌های اروپایی یا دیگر منابعی که ما روی آن‌ها ممکن بود حساب کنیم، اطمینان حاصل کرده و از تلاش برای حفظ ارزش پول ملی و دسترسی به منابع نقدشونده خود در داخل و خارج از کشور صرف‌نظر کنیم. در دور دوم تحریم‌ها یعنی از چهار نوامبر یا ۱۳ آبان طرح‌ریزی ایالات متحده بر این اساس قرار گرفت که منابع تامین‌کننده این وجوه محدود یا مسدود شوند. آمریکایی‌ها به این دور از تحریم‌ها توصیف تحریم هوشمند را القا و اعلام کردند که به صورت نقطه‌زنی اجازه درآمدزایی را به ایران نخواهند داد. اولین گام برای رسیدن به این هدف هم تحریم نفتی، گازی، فولاد و دیگر مواد خام و دومین گام تحریم، روش‌های بازگردان پول به ایران بود. در این مسیر آمریکایی‌ها حساب ویژه‌ای روی مبادلات بانکی، ذخایر پولی و حتی معامله با ریال ایران باز کردند و در مسیر محدودکردن و جلوگیری از دسترسی ایران به آن‌ها قدم گذاشتند.

برای مثال آمریکا تلاش کرد که مسیر‌های مختلف تعامل و مراوده مالی ایران با خارج از کشور را قطع کند، از این‌رو تکنیک‌های ایران را نیز می‌خواست خنثی کند و حتی نگذارد ایران وارد معاهدات پولی دوجانبه با کشور‌های مختلف بشود. از این فرآیند برمی‌آید که بنای آمریکا بر هدف قراردادن همه تکنیک‌های تامین مالی، تجارت خارجی و بازگرداندن پول به ایران است که در اینجا می‌طلبد که تکنیک‌های مراوده مالی ایران با خارج هر روز متنوع‌تر و البته مستحکم‌تر بشود.

به نظر می‌رسد آمریکا در این مسیر اقدامات ترکیبی را برای ضربه‌زدن به اقتصاد ایران در پیش گرفته است. از یک‌سو سوئیفت مورد هدف قرار می‌گیرد و از سوی دیگر برای استانداردسازی مراودات مالی، پذیرش سازوکار‌هایی مانند FATF به ایران تحمیل می‌شود؛ بنابراین باید گفت: آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند با این مجموعه اقدامات، اولا مدیریت هدفمند و مبتنی‌بر برنامه و طرح از پیش تعیین‌شده را از ایران بگیرد و دوما درآمد‌های ملی ما را به چالش بکشد. آمریکا می‌داند اگر صادرات نفت ایران محدود شود، متاسفانه درآمد اقتصاد تک‌محصولی ایران محدود می‌شود و اگر این اتفاق رخ دهد، قطعا مسیر تامین منابع برای واردات ایران محدود خواهد شد، لذا فرآیند واردات کشور مختل خواهد شد. مستحضر هستید که قریب به ۶۰ درصد واردات ایران تحت عنوان واردات موثر نامیده می‌شوند؛ یعنی مواد اولیه‌ای هستند که وارد کشور شده و بر تولید ملی، تولید موادی با ارزش افزوده یا صادرات موثر هستند بنابراین به چالش کشیده شده و واردات به خوبی می‌تواند در مسیر رشد اقتصادی کشور موثر باشد، رشد اقتصادی را کاهش دهد، گردش مالی را با اختلال مواجه کند، نرخ بیکاری را افزایش دهد، حتی درآمد خانوار را هدف قرار دهد و به عبارتی مساله رفاه مردم را تحت‌الشعاع قرار دهد، لذا بین مردم و جامعه با دولت به دلیل همین مشکلات اقتصادی فاصله ایجاد کند.

معافیت‌های اخیر آمریکا این فرآیند را با اختلال مواجه نمی‌کند؟

در دوره اول تحریم‌ها، آمریکا هر کجا که توانسته تلاش کرده با فشار، واردات نفت از ایران را محدود کند. به برخی که مقاومت می‌کردند گفته اگر واردات‌تان را از ایران نصف کنید به شما امتیاز‌های دیگری می‌دهم و.... در این زمینه، اما این را باید متذکر شد که این دوره از تحریم‌ها با دوره اول متفاوت است. در دوره اول تحریم‌ها، آمریکا تصور نمی‌کرد که نتواند در کوتاه‌مدت کشور‌های مختلف را با خود همراه کند. در آن دوره امید آمریکا بر این بود که بتواند با راضی‌کردن متخلفان اوپک مثل عربستان و عراق یا همکاری اوپک‌پلاس‌ها یا به روش‌های دیگر، کسری نفت حاصل از تحریم نفتی ایران را جبران کند. نظر من حتی این است که آمریکا در تابستان گذشته هم پیش‌بینی نمی‌کرد که ارائه معافیت‌ها نتواند شوک حاصل از خروج ایران از بازار را جبران کند و قیمت‌ها تا انعقاد قرارداد‌های جدید ثابت نماند، به میدان زد و متوجه شد که فاصله تحریم تا انعقاد قرارداد‌های جدید زیاد است، لذا شوک حاصل از خروج ایران قیمت‌ها را بالا می‌برد. آمریکا پیش‌بینی نکرده بود که پالایشگاه‌های کشور‌های مختلف که سال‌ها با جنس و کیفیت نفت ایران کار کرده‌اند به‌سادگی نمی‌توانند ورودی نفت خود را تغییر دهند، لذا به هر طریقی برای ادامه کار خود به همکاری با ایران ادامه خواهند داد. از طرفی این پالایشگاه‌ها با قرارداد‌ها و نحوه پرداخت‌های اختصاصی ایران هم کار می‌کردند و به‌سادگی نمی‌شد قرارداد‌های بلندمدت آن‌ها با ایران را نادیده گرفت. همین فقدان تخمین آمریکا باعث افزایش جدی قیمت در بازار شد، حتی در آمریکا قیمت هر گالن بنزین افزایش قابل توجهی داشت و قریب به ۷۰ پالایشگاه اروپایی را هم با مخاطره و تعطیلی روبه‌رو کرد. حالا به نظر می‌رسد تحریم‌ها از ۱۳ آبان با اقدامات ترکیبی دیگری هم همراه شده است. به این صورت که هم معافیت صادر می‌کنند و هم تلاش می‌کنند بازگشت درآمد‌ها مختل شود. سازمان امنیت انرژی در گزارشی که مربوط به سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ است، اعلام کرده بود که ایران به میزان یک میلیون بشکه از دست رفتگی صادرات نفتی دارد، اما تفاوت نرخ ۷۴ دلار تا ۱۱۴ دلار جبران مافات می‌کرد، به این صورت که حداکثر نرخ از دست‌رفتگی ما در این دوره به صورت میانگین ۹ میلیارد دلار بود. اما در این دوره از تحریم‌ها بر اساس اسناد بالادستی منتشرشده، آمریکایی‌ها حتی از ذخایر نفتی خود گذشتند و آن‌ها را وارد بازار کردند تا از افزایش نرخ که می‌تواند کسری بودجه ایران ناشی از تحریم را جبران کند، جلوگیری کنند. پس تحریم ایران به‌سادگی امکان‌پذیر نیست، لذا آمریکا مجبور است مجموعه‌ای از اقدامات را همزمان اجرایی کند. هم معافیت بدهد، هم ذخایر خود را وارد کند، هم با لابی تلاش کند که کشور‌های مختلف تولید خود را افزایش دهند، هم مثلا خیلی به ایجاد SPV به معنای یک کانال درآمدزای کنترل‌شده با ایران رضایت دهد و چندین و چند اقدام دیگر....

در مورد همین SPV ممکن است توضیح دهید

آمریکا آنچنان مشکلی با این مساله ندارد که ایران به صورت بسیار محدود نفت بفروشد، در مقابل مثلا تهاتر کرده و کالا وارد کند یا حتی پولش را در یک حساب مشخص ذخیره کند. البته به این شرط که کل این فرآیند یعنی خرید و فروش و انتقال پول و افراد و مجموعه‌های فروشنده و خریدار مشخص و قابل رصد و رهگیری باشند و ایران نیز نتواند درآمد حاصل از فروش نفت خود را در هر زمینه‌ای که دلخواه خودش است هزینه کند، بلکه معتقد است سازوکار باید به‌گونه‌ای باشد که ایران تنها بتوان کالا‌های خاصی را بخرد و در حوزه‌های خاصی هم مصرف کند.

اگر به بحث اصلی بپردازیم، معافیت‌های تحریمی چقدر مفید است و به اصطلاح چقدر باید از وجود آن‌ها خشنود باشیم؟

به نظر من نباید خیلی خوشحال باشیم که هشت کشور از تحریم‌ها معافیت یافته‌اند و این اتفاق را به‌عنوان شکست صددرصدری آمریکا در نظر بگیریم. مهم در این میان این است که ما به این مساله فکر کنیم که اگر ما نفتی را هم به این هشت کشور می‌فروشیم بازگشت درآمد‌های ما چقدر است، اگر پول برمی‌گردد با چه شرایطی، اگر پول را دریافت می‌کنیم چگونه می‌توانیم آن را خرج کنیم. آیا دریافت این پول الزاما به معنای خرج کردن آن با قواعد خاصی است؛ مثلا اگر اروپا به ما پول نفت را پرداخت می‌کند مجبور خواهیم بود که فقط آن را خرج خرید کالا یا غذا و دارو کنیم؟ مثلا اگر خواستیم خودرو وارد کنیم بازهم این پول آزاد می‌شود؟ یا اگر خواستیم به صورت نقدی آن را وارد کشور کنیم باز هم پول در اختیار ما قرار می‌گیرد؟ آیا کانال مسدود‌سازی اروپا صادقانه کار خواهد کرد؟ آیا اروپا حاضر به تضمین قرارداد‌های با ایران است؟

به نظر من در مورد بازگشت پول در بخشی از مسیر اختلال وجود دارد، حداقل در قبال اروپایی‌ها. ما نفت به این کشور‌ها صادر می‌کنیم، اما شرایط بازگشت پول آن مشخص نیست و ممکن است تا پایان مهلت ۶ ماهه هم مشخص نشود و ما نتوانیم به‌طور دلخواه از آن استفاده کنیم. بیش از ۶۰ درصد صادرات نفتی ما امروز به کشور‌های آسیایی ۱۸ مجموعه‌ای است که ما با آن‌ها فعالیت می‌کنیم؛ از چین و هند گرفته تا مثلا سریلانکا که خرید بسیار محدودی از ایران دارد. این کشور‌ها امروز صرفا با پول ملی خود با ما تبادل مالی دارند و در داخل هنوز سیاست مشخصی در قابل این مدل دریافت پول نداریم؛ لذا باید بگویم اگر معافیت صرفا معافیتی باشد که ما نفت را بفروشیم، ولی خیال‌مان از بازگشت پول آن راحت نباشد، قاعدتا برای ما آنچنان مناسب نخواهد بود. اما کجا می‌توانیم خوشحال باشیم. آنجا که ما بتوانیم از شرایط کنونی چه با سرمایه‌گذاری در داخل کشور چه در خارج استفاده کنیم و کالا‌های مختلفی تولید و آن‌ها را صادر کنیم یعنی از ظرفیت کاهش یک میلیون بشکه نفت استفاده و آن را چه در داخل و چه در خارج تبدیل به کالا‌های پایین دست کنیم و با ارزش افزوده نسبت به نفت خام بفروشیم و درآمد حاصل از آن را که بیشتر هم هست استفاده کنیم؛ این یعنی عمل به اقتصاد مقاومتی در سخت‌ترین شرایط اقتصادی.

آمریکا دو هدف پیدا کردن جایگزین برای نفت ایران و همزمان کاهش قیمت نفت را در پایان ۶ ماه می‌تواند عملیاتی کند؟

منحنی رشد قیمتی نفت از ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵ نشان می‌دهد که نفت در این بازه از نرخ بیش از ۱۰۰ دلار در هر بشکه به کمتر از ۳۰ دلار رسید به چه دلیل؟ به این دلیل که تعریف جایگزین‌های ایران برای صادرات نفت باعث افزایش تولید و ایجاد مازاد تولید در بازار نفت شد و این واقعه باعث شکسته شدن قیمت‌ها در بازار‌ها شد. حتی عربستان هم در این شرایط با کسری بودجه مواجه شد و از طرفی تحت فشار آمریکا و البته تمایلات شخصی نمی‌خواست قیمت نفت را بالا ببرد، لذا برای جبران کسری بودجه خود مجبور می‌شد که بیشتر نفت صادر کند تا با توجه به قیمت پایین نفت بتواند مشکلات اقتصادی خود را حل کند. این اتفاق حتی به قیمت این بود که کیفیت نفت عربستان در آن دوره به دلیل تولید بالا کاهش جدی پیدا کرد و حتی زیرساخت‌های صنعت نفت این کشور هم دچار فرسودگی شدند. در این شرایط البته فرصتی هم برای کشور‌های وارد‌کننده نفت که در سال‌های پیش یعنی سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ با مشکلات مختلفی ناشی از افزایش قیمت نفت روبه‌رو بوده‌اند، ایجاد شد تا اقتصاد خود را با نفت ارزان‌قیمت سروسامان دهند و به نوعی بازسازی کنند؛ بنابراین نباید اجازه دهیم که این فرآیند دوباره تکرار شود و قیمت نفت بشکند.

خب ایده شما هم برای جلوگیری از صادرات صفر و هم شکسته شدن قیمت‌ها چیست؟

حداقل اینکه مجموعه‌ای از اقدامات را پیش رو قرار دهیم. صرف‌نظر از اینکه اگر قرار است نفت خود را بفروشیم چه با معافیت و چه با دور زدن تحریم‌ها کاری کنیم که آمریکا متوجه نشود چقدر نفت و به کجا می‌فروشیم یا اینکه از امروز ذخایر نفتی خود را در نقاط مختلف فراسرزمینی ایجاد و در طول زمان آن‌ها را آزاد کنیم و چندین راهکار دیگر، باید به فکر ایجاد بستر‌های متفاوت و متنوعی برای بازگشت درآمد حاصل از فروش نفت به کشور باشیم. آقای جهانگیری گفته‌اند که بیشتری ذخایر ارزی نسبت به سال‌های گذشته را داریم، سوال اینجاست که آیا این منابع قابلیت وارد شدن به کشور را دارد؟ چراکه صرفا اگر این پول‌ها به حساب بانک مرکزی منتقل شود و در مقابل آن‌ها ما در داخل ریال چاپ کنیم صرفا پایه پولی را بالا برده‌ایم و سودی در این کار نیست؛ لذا سیاستگذاری‌های پولی و ارزی از یک طرف و سیاست برای ایجاد تنوع در فروش نفت و همچنین فراهم کردن سازوکار‌های بازگشت پول بسیار مهم و ضروری است.

نصرت‌الله تاجیک، استاد سابق دانشگاه دورهام انگلیس:

مقابله با جنگ روانی اولین گام مبارزه با تحریم‌ها ست

نصرت‌الله تاجیک، دیپلمات و کارشناس مسائل بین‌المللی است، سابقه تدریس در دانشگاه‌های انگلستان را دارد و در عرصه دیپلماتیک هم حضور در سفارت ایران در اردن را تجربه کرده، او سال‌هاست در عرصه سیاست خارجی فعالیت می‌کند و حالا در گفتگو با «فرهیختگان» مساله تحریم‌ها و آینده آن را بررسی کرده است. مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید.

با توجه به اینکه اروپایی‌ها در عمل به وعده‌های خود کوتاهی کرده و آن را به تاخیر انداخته‌اند و همچنین ایران را معطل گذاشته‌اند، یک سوال اساسی مطرح می‌شود و آن اینکه امروز تکلیف ایران با کشور‌های اروپایی چیست؟

از آنجا که اروپایی‌ها حلقه اول نه‌تن‌ها امنیتی بلکه حوزه تمدنی خاورمیانه و غرب آسیا هستند و به دلیل سوابق ارتباطات سیاسی-اجتماعی با این منطقه و به‌ویژه با ایران به نقش و قدرت نرم و سخت کشورمان در منطقه قائلند، لذا علاقه‌مندند سازه و ساختار برجام پابرجا بماند. البته اینکه فکر کنیم اروپا امکان ایستادگی مطلق مقابل آمریکا را دارد خیلی واقع‌بینانه نیست. سلطه دلار اجازه نمی‌دهد اروپا بخواهد چنین نقشی را بازی کند، از سوی دیگر این مساله را هم داریم که اروپا با آمریکا و با ترامپ مشکل دارد؛ بنابراین من نسبت به موضع و اقدامات اروپا و ظرفیت‌ها و چالش‌هایی که دارد فکر می‌کنم اروپایی‌ها امروز بازی پلیس خوب و پلیس بد با ایران ندارند یا به‌نوعی جنگ زرگری نداشته و با آمریکا معامله تقسیم کار نکرده‌اند. ممکن است اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها به دلیل مواضع‌شان وارد یک تقسیم کار طبیعی شده باشند، اما نه به صورت زدوبند بلکه با توجه به مقولاتی که برشمردم مخصوصا مشکلاتی که با ترامپ درخصوص تعرفه‌ها، مسائل ناتو و حالا مساله تشکیل ارتش اروپایی دارند نه‌تن‌ها از همکاری تمام‌عیار با آمریکا در زمینه همراهی برای اعمال تحریم‌ها مانند دور گذشته و قبل از برجام فاصله گرفته‌اند، بلکه به دنبال سازوکار‌هایی هستند که اگر اجرا شود تا حدی زهر تحریم‌های آمریکا بر اقتصاد ایران را خواهد گرفت. مهم عملیاتی کردن این اراده است و اینکه اروپا مطمئن شود هزینه‌ای که در این مسیر صرف می‌کند به‌نوعی سرمایه‌گذاری است برای استقلال بیشترش از آمریکا؛ بنابراین به نظرم اروپا علاقه‌مند است مشکل تاثیر تحریم‌های آمریکایی بر اقتصاد ایران حل شود تا تبعات امنیتی برای منطقه آن‌ها نداشته باشد و از طرفی ایران هم بتواند قسمتی از اقتصاد خود را با ظرفیتی که در اروپاست ادامه دهد تا دلیلی برای خروجش از برجام نباشد. برای تحقق این نیات چندی پیش پیشنهاد دادم اتاق تهاتر پایاپای یا اتاق تهاتر به یورو (Euro Clearing House) بین ما و اروپا تنظیم شود تا کانالی باشد برای آغاز تبادلات مالی. چنین سازوکاری را اخیرا اروپایی‌ها SPV) Special Program Vehicle) نامیده‌اند و لذا معتقدم با راه‌اندازی این سازوکار اروپا می‌تواند همکاری خود را به‌خوبی آغاز کند. اما خب ما باید ذهن‌مان را به‌گونه‌ای تنظیم کنیم که محدودیت‌های اروپا در آن گنجانده شده باشد. باید بدانیم اروپا قدرت مطلقی برای مقابله ندارد، ولی اراده نسبی دارد، چه بسا این فضا را شرایط خوبی می‌بیند که مشکلات خود را با ترامپ تسویه کند و از این مقوله یک فرصت برای خود بسازد.

در این میان البته باید بدانیم که همکاری با اروپا به الزاماتی نیز نیاز دارد؛ یکی از الزامات استانداردسازی مناسبات، تعاملات و روابط مالی ما است.

متاسفانه در دوران تحریم و به دلیل برخی سوءمدیریت‌های داخلی نتوانستیم سیستم مالی و بانکی کشور را به استاندارد‌های جهانی نزدیک کنیم. این امر باعث می‌شود حتی اگر فردا اروپا گارانتی و ضمانت و تایید صددرصدی به ما بدهد که ما می‌خواهیم با سیستم بانکی شما کار کنیم به دلیل این عدم رشد و توسعه سیستم بانکی دو سیستم با هم هماهنگ نباشند و فعالیت‌ها آغاز نشود یا به‌کندی پیش برود. البته سیستم‌ها فقط سیستم‌های کامپیوتر و سخت‌افزاری نیستند. مهم‌ترین قسمت سیستم‌های نرم‌افزاری آموزش است و اینکه ما از مسیر این استانداردسازی بتوانیم خود را همپای موسسات مالی و بانکی اروپا ترسیم کنیم. استانداردسازی‌هایی مانند CFT و FATF در حقیقت جنبه جهانی این تعاملات است و نیاز به قوانین، دستور‌العمل‌ها و چک‌لیست‌های داخلی نیز داریم. البته ما از کنار تهیه، تصویب، اعمال، گردن نهادن به تمامی الزامات و اجرای کامل این استاندارد‌های داخلی و خارجی نمی‌توانیم هیچ فخری بفروشیم، چراکه این‌ها وسیله و ابزار کار ما در دنیای کنونی است. سخن را خلاصه می‌کنم باید با اروپا کار کنیم و امیدوار و خوشبین باشیم، زیرا اگر با اروپا به هر نوعی بخواهیم به هم بزنیم، آنان را پشت سر ترامپ فرستاده‌ایم، لذا بدترین استراتژی را اتخاذ می‌کنیم، در حالی که بهترین استراتژی به عقیده من ایزوله و تنها نگه داشتن ترامپ است.

برخی نگران طولانی شدن بیش از حد اجرای وعده‌های اروپا هستند و معتقدند ممکن است روزی فرا رسد که اجرای آن‌ها دردی را از ایران دوا نکند. راهکار شما برای تشویق اروپا یا اجبار آن‌ها به اجرای تعهدات خود چیست؟

من توضیحی خدمت شما عرض کنم. تحریم‌ها دو تاثیر دارد؛ اول کوتاه‌مدت و دوم بلندمدت. کوتاه‌مدت ناشی از عوامل روانی است یعنی جنگ روانی و درازمدت ناشی از عوامل اقتصادی. تحریم‌هایی که الان اعمال شده از نظر اجرایی تا بخواهد تاثیرگذار باشد چند ماهی طول می‌کشد، ولی آنچه الان تاثیر می‌گذارد جنگ روانی است که ترامپ از قبل شروع کرده و الان انتظار دارد نتیجه دهد. ما نباید در دام جنگ روانی ترامپ بیفتیم. اینکه مملکت خود را بتوانیم مدیریت کنیم و جنگ روانی را پاسخ دهیم تا تاثیر کوتاه‌مدت تحریم‌ها از بین برود بسیار خوب است، ولی اینکه بگوییم تحریم‌ها اثر نداشته حرف خوبی نیست. تحریم‌ها در درازمدت اثر خود را خواهد گذاشت. ما هم باید از قبل تمهیداتی بیندیشیم و هم اکنون باید با مدیریت داخلی قوی و یک سیاست خارجی فعال تاثیرات تحریم‌ها را نه‌تن‌ها بر زندگی مردم، بلکه روند توسعه کشور کم و کمتر کنیم؛ بنابراین باید استراتژی خود را دو قسمت کنیم؛ یک قسمت مبارزه با جنگ روانی برای کوتاه‌مدت و یک قسمت برای درازمدت در جهت حذف تاثیرات اقتصادی تحریم‌ها.

در این راستا، معتقدم اعلام اینکه اروپا در کنار ایران خواهد بود توانسته قدری تاثیرات کوتاه‌مدت تحریم یعنی مساله روانی را کم اثر کند. یعنی اگر اروپا در کنار ما نبود چه بسا این تاثیرات تحریمی اثر بیشتری داشت، ولی آن قسمتی که ما در بلندمدت نیاز به اروپا داریم شامل چند نکته است؛ اول اینکه باید استاندارد‌های خود را به سطح جهانی برسانیم تا بتوانیم در قالب این استاندارد‌ها هیچ گزکی دست کسی ندهیم. دوم باید با تعریف پروژه‌های مشترک با کشور‌هایی که می‌توانند به ما کمک کنند منافع مشترک ایجاد کنیم، مانند پروژه مشترک چابهار با هندی‌ها. این فرآیند می‌تواند با اروپایی‌ها هم تکرار شود.

برخی معتقدند بعد از ۶ ماه که مهلت‌های آمریکا به هشت کشور به پایان برسد پیش‌بینی آمریکا این است که شرایط برای ایران دشوار می‌شود. ارزیابی شما چیست؟

من قبول دارم این دوره از تحریم‌ها هوشمند است و اصطلاحا گفتم آمریکایی‌ها نقطه‌زنی را شروع کرده‌اند، مانند تک‌تیرانداز‌هایی که نقطه‌زنی می‌کنند. یعنی در حقیقت این نوع تحریم‌ها شاهرگ حیاتی ما را مورد حمله قرار می‌دهند، لذا ممکن است شرایط سختی داشته باشیم، ولی این را نمی‌پذیرم که با توجه به اهداف، رویکرد و سیاست‌ها و اقدامات ترامپ دست‌مان را مقابل آمریکایی‌ها بالا ببریم. مشکل ایران و آمریکا بی‌اعتمادی مفرط است و اینکه آمریکایی‌ها به نقش و منافع ایران در منطقه قائل نیستند و اهداف سیاسی ما را امنیتی می‌کنند! ما باید این دوره را با همکاری هم‌پیمانان‌مان در برجام و جهان و از جمله همسایگان پشت سر بگذاریم، ولی تلاش‌مان هم این باشد که با توجه به مشکلات و ناهنجاری‌های داخلی بیشترین منابع‌مان اعم از مادی و معنوی را صرف حل این مشکلات کنیم. نکته دیگر اینکه دست ایران هم خیلی بسته نیست. ما از زمان پیروزی انقلاب در ارتباط با آمریکا این مشکلات را داشتیم و دائم در تحریم بودیم، ولی همیشه سعی کردیم این تحریم‌ها را دور بزنیم و پشت سر بگذاریم. هرچند ممکن است که این دور زدن‌ها سلامت اقتصادی ما را به خطر بیندازد. اما خب این راه، انتخاب ما نیست، بلکه اجباری است که آمریکایی‌ها برای ما فراهم کرده‌اند.

متاسفانه تحریم نه برای ایران که برای هر کشوری سختی‌هایی دارد و فساد ایجاد می‌کند. این دور زدن‌ها هزینه‌های کشور را بالا می‌برد و روند فسادآمیز ایجاد می‌کند. در حقیقت تحریم به‌نوعی توسعه فساد در جهان است و آمریکایی‌ها از این جهت مسئولند، ولی آنچه به ما مربوط می‌شود این است که ایران دست بسته نیست و راه‌های مختلف پیدا و سعی می‌کند اقدامات مختلفی انجام دهد که بتواند منافع مردم خود را تامین کند؛ بنابراین قبول دارم در صورت عدم تمدید معافیت‌ها شرایط سختی برای ما به وجود خواهد آمد، اما این را هم نمی‌پذیرم که آمریکایی‌ها بتوانند صادرات نفت ما را صفر کنند، مثلا به دلیل اینکه برخی پالایشگاه‌های طرف قرارداد ما فرآیند کاری خود را با ترکیب نفت ما تنظیم کرده‌اند، علاوه‌بر این برخی از این شرایطی که ما ارائه می‌دهیم جای دیگر پیدا نمی‌شود.

توصیه شما به مسئولان دولت دوازدهم چیست؟

اخیرا شنیده‌ام که وزیر امور خارجه با وزیر خارجه فرانسه تلفنی صحبت داشته است. سیاست خارجی نشسته در شرایط امروز خوب نیست. پیشنهاد من این است که کار‌های دیپلماتیک خود را قوی کنیم و حضور بیشتری در صحنه اروپا داشته باشیم. از نظر دیپلماتیک تعامل بیشتری داشته باشیم و از فرصت‌ها استفاده کنیم. همین که ایتالیا و یونان از تحریم نفتی معاف شده‌اند به عقیده من فرصت مناسبی است و باید تلاش کنیم این اتفاق گسترش بیشتری یابد و به کشور‌های دیگری که مصرف‌کننده نفت ما هستند، برسد. علاوه‌بر همه این‌ها پیشنهاد دیگر من کار در زمینه گاز است. ما با اروپا باید از قبل یک سرمایه‌گذاری مشترک در کار گاز انجام دهیم. به عقیده من حتی اگر یکی از این پروژه‌ها هم بگیرد شرایط بهتری در آینده خواهیم داشت. باید در همین شرایط به دنبال خط لوله گاز‌رسانی به عراق، اردن، سوریه و لبنان و از آنجا به مدیترانه و اروپا باشیم.

یعنی باید ایده‌های جدیدتر ارائه و پیشنهاد و عملیاتی شود؟

بله، ما الان برای گذراندن جریان تحریم نیاز به یک شورای عالی مبارزه با تحریم داریم. من معتقدم شورای حاکمیتی یعنی در سطح بالا باید تعدادی از نمایندگان قوای کشور به اضافه حاکمیت و بخش‌های مردمی وجود داشته باشند که هم ایده‌های جدید را اجرایی کنند و هم راه‌های مبارزه با تحریم را کشف، بازیابی و اجرایی کنند. متاسفانه اندیشکده‌ها و موسسات تحقیقاتی ما مخصوصا در بخش خصوصی بسیار ضعیف است باید فکرسازی را از بدنه دولت بیرون ببریم و وارد دانشگاه‌ها کنیم. متاسفانه همان‌طور که ارتباط صنعت و دانشگاه ما قطع است و دانشگاه با صنعت ارتباط ندارد و مشکلات صنعت را در دانشگاه‌ها حل‌وفصل نمی‌کنیم، در قسمت فکرسازی و کار‌های مطالعاتی یا در بخش علوم سیاسی و اجتماعی هم این ضعف را داریم که برای آینده کشور سم مهلک است.

با توجه به تحریم‌های آمریکا متصور هستید مجموعه خصوصی اروپایی بیایند و این همکاری را به صورت گسترده شکل دهند؟

من دو نکته را بیان کنم؛ اول اینکه ما اشتباه کرده‌ایم اجازه نداده‌ایم یا خوشبینانه‌تر بگویم شرایطی فراهم نیاورده‌ایم که بخش خصوصی‌مان خوب رشد کند. یعنی الان بخش خصوصی جان‌داری در کشور به آن مفهوم نداریم، چه در قسمت اجرایی و چه در قسمت تجارت و چه در قسمت ساخت‌وساز و... متاسفانه بخش خصوصی‌مان در مجموع نحیف است. اگر توانسته بودیم بخش خصوصی جان‌داری داشته باشیم الان بسیاری از این آسیب‌پذیری‌ها کم شده بود، چون تحریم بخش خصوصی سخت است. دوم اینکه معتقدم کار ما با بخش خصوصی متوسط خارجی به سرمنزل مقصود خواهد رسید. ما به دلایلی که در این بحث نمی‌گنجد اراده یا حداقل توانایی کار با شرکت‌های بسیار بزرگ را نداریم. علاوه‌بر اینکه توانایی جذب و حل مشکلات حضور شرکت‌های بزرگ خارجی را نداریم، به دلیل اینکه بخش خصوصی خود را هم نحیف نگه داشته‌ایم، توان کار با بخش خصوصی سطح بالای خارجی را هم نداریم. همچنین به دلیل پوسیدگی، فساد و بروکراسی اداری در کشور، متاسفانه بخش خصوصی خارجی هم آمادگی و امکان نقش‌آفرینی سطح بالا در کشور ما را ندارد. همکاری با شرکت‌های خارجی علاوه‌بر مشکلات بالا نیاز به فرهنگ و فراهم کردن تمهیدات لازم دارد. اگر ترامپ از برجام خارج نمی‌شد و این شرایط فراهم می‌شد که شرکت‌های بزرگ خارجی کم‌کم در اقتصاد ما برای آوردن فناوری و سرمایه مشارکت کنند شاید شروع تمرین جدیدی برای این کار بود تا به تدریج مشکلات‌مان در این زمینه مرتفع شود. کلا فرهنگ ایرانی ضدخارجی که نیست بلکه هم میهمان‌نواز است و هم بسیار تیزهوش و یادگیرنده. مخصوصا با این نیروی جوان آموزش‌دیده و آماده کار این یک فرصت تاریخی بود که اتفاقا مسئولان کشور به‌خوبی درک کرده بودند که تن به برجام دادند تا این ظرفیت بی‌استفاده نماند. با همه این احوال به دلیل تحمیل شرایط از سوی ترامپ بر ما، لذا با بخش خصوصی متوسط هم کار خود را می‌توانیم به سرمنزل برسانیم. اگر بتوانیم سازوکاری در همان شورای عالی تعریف کنیم و اینکه آماده شویم بخش خصوصی خود را به نوعی در ارتباط با بخش خصوصی متوسط کشور‌های خارجی قرار دهیم، هم اقتصاد ما اندک اندک شکوفا می‌شود و هم می‌توانیم از دانش و فناوری و سرمایه بخش خصوصی متوسط خارج استفاده کنیم. اتفاقا بخش خصوصی متوسط یا میانه خارجی به دلیل ارتباطات با بازار سرمایه اروپا و فناوری و دانشی که می‌توانند از شرکت‌های دست اول بگیرند و بیاورند کارایی لازم را برای ما خواهند داشت.

برخی کارشناسان می‌گویند مثلا کره بازار خوبی در ایران در موبایل و لوازم خانگی دارد. در خبر‌ها آمد که این کشور واردات نفت از ایران را به صفر رسانده. آیا می‌توانیم روی نیاز‌های آن‌ها به بازار داخلی دست بگذاریم؟ مثلا با اقدامات متقابل آن‌ها را محدود کنیم و جایگزین‌هایی از کشور‌های دیگر قرار دهیم؟

باید بگویم که ما متاسفانه روش بدی برای تامین منافع کشور خود در پیش گرفته‌ایم. بی‌در و پیکری در تجارت ایران با دنیا وجود دارد، لذا ما نمی‌توانیم به‌خوبی از اهرم‌های خود استفاده کنیم، لذا این فرآیند باید در کشور ساماندهی شود. فراموش نکنید که اصل عمل متقابل هم در دیپلماسی وجود دارد و هم در تجارت. اگر از ابتدا به این میزان در‌های کشور را روی کالایی خاص باز نمی‌کردیم و با حساب و کتاب پول خود را خرج می‌کردیم به عقیده من شاید امروز می‌توانستیم اصل عمل متقابل را اجرایی کنیم، ولی الان اجرایی کردن این مساله دیر شده است، ولی باز هم هر زمانی ماهی را از آب بگیریم تازه است. ایران باید بتواند در قبال آنچه می‌خرد به طرف معامله خود بفروشد. متاسفانه ما در حالی به دنبال کالا‌های کره‌ای رفته‌ایم که می‌دانیم تولیدات آن‌ها کالا‌های انحصاری نیست. کالا‌های جایگزین بسیار دارد، لذا باید به دنبال یافتن جایگزین‌ها هم باشیم. این نیاز به محور قرار گرفتن سیاست خارجی در کلیه تعاملات و مراودات کشور با طرف‌های خارجی دارد. متاسفانه وزارت امور خارجه از منظر سیاستگذاری و نظارت بر روند تجارت و تعاملات خارجی غایب است و هر سازمان و هر ارگانی هر کاری که می‌خواهد می‌کند! این‌گونه اداره جزیره‌ای سیاست خارجی نه ممکن و نه به نفع مملکت است! امیدوارم مسئولان کمی به تبعات کنونی اداره سیاست خارجی کشور بر تامین منافع و مصالح ملی توجه کنند.

منبع: روزنامه فرهیختگان

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.