به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اگر سریال «خانه پوشالی» یا همان House of Cards را دقیق دنبال کرده باشید، احتمالاً تا حدودی با سازوکارهای ارکان قانونگذاری و قدرت در ایالات متحده آمریکا آشنا شدهاید. این سریال به واقع یک کلاس آموزشی است که برای علاقهمندان به فهم روابط سیاسی در ساختار قدرت آمریکا، از کاخ سفید گرفته تا کنگره و سنا و دیوان عالی و... میتواند مفید واقع شود. به طور مثال در برخی فصلها و اپیزودهای همین سریال شاهد هستیم که چطور نمایندگان کنگره و کمیتههای سنا تصمیمات اخذ شده در کاخ سفید را رصد کرده و برای جلوگیری از به ثمر رسیدن فرمانهایی که آن را به ضرر کشور یا حتی در نگاهی منفعتطلبانه به زیان خود میدانند قد علم کرده و رئیسجمهوری مقتدرترین کشور دنیا را به چالش میکشند.
در ایالات متحده، سنا و کنگره در صورت داشتن رأی کافی میتوانند رئیسجمهوری که دوز خودکامگیاش بالاتر از حد نرمال است را بر سر جای خود بنشانند. رسوایی «واترگیت» و استعفای ریچارد نیکسون از ترس استیضاح کنگره دمدستی مثال برای این ادعاست. واترگیت البته تنها افتضاح تاریخ سیاسی آمریکا نیست و اگر اتفاقات اواخر قرن بیستم را ملاک بگیریم رسواییهای دیگری که به عذرخواهی برخی رؤسایجمهوری آمریکا منجر شد را نیز میتوان در همان سنخ طبقهبندی کرد. اما با تکیه زدن دونالد ترامپ بر مسند ریاستجمهوری آمریکا به نظر میرسد برخی مفاهیم معنی خود را از دست دادهاند. در چنین فضایی است که دیگر روی رابطه مشکوک ستاد انتخاباتی ترامپ با روسها، در طی انتخابات ریاستجمهوریسال ٢٠١٦ که دست کمی از ماجرای واترگیت ندارد آنقدرها فوکوس نمیشود و به غیراز افراد کله خرابی چون برنی سندرز، کسی در سنا پیگیر روابط مالی و اقتصادی پیچیده بستگان رئیسجمهوری با خاندان آل سعود نیست.
ماجرای ایران- کنترا (در ایران معروف به ماجرای مک فارلین) در زمان ریاستجمهوری رونالد ریگان و افشای رابطه جنسی بیل کلینتون با مونیکا لوینسکی کارآموز جوان کاخ سفید، بزرگترین جنجالهایی بودند که در سالهای آخر قرن بیستم عرصه سیاست در ایالات متحده را دچار تلاطم کرد. ماجرای ایران- کنترا در دهه ٨٠ میلادی که خاورمیانه یکی از آشفتهترین دوران خود را تجربه میکرد اتفاق افتاد و دولت ریگان به دلیل تبعات ناشی از هزینه کردن پول به دست آمده از معامله اسلحه با ایران برای تجهیز شورشیان کنترا در کشور نیکاراگوئه، تحت شدیدترین فشارها از سوی کنگره و سنا قرار گرفت.
ماجرای رابطه بیل کلینتون و مونیکا لوینسکی که در آمریکا به «مونیکا گیت» معروف شد هم آنقدر مشهور است که نیاز به توضیح اضافی ندارد. کلینتون که ابتدا منکر هرگونه رابطهای شده بود در ادامه مجبور شد مقابل دوربینهای تلویزیونی از مردم آمریکا عذرخواهی کند و اگر حمایت همهجانبه همسرش هیلاری از او نبود شاید کار به استیضاح و استعفا نیز کشیده میشد. اما امروز آمریکا عصری جدید را تجربه میکند. دورانی که رئیسجمهوریاش به دلیل منافع شخصی آشکار که در معاملات اقتصادی با خاندان سعودی دارد به راحتی چشمان خود را بر قتل وحشیانه یک روزنامهنگار بسته و با تعریفی انتزاعی «همه جهان» را مقصر مرگ جمال خاشقجی معرفی میکند.
منبع: رونامه شهروند
انتهای پیام/