به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، جورج هربرت بوش، چهل و یکمین رئیسجمهور آمریکا بامداد روز شنبه در 94 سالگی درگذشت. وی حدفاصل سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳ و به عبارتی از زمستان سال 67 تا سال 71 رئیسجمهور آمریکا بود.جورج هربرت بوش، چهل و یکمین رئیسجمهور آمریکا بامداد روز شنبه در 94 سالگی درگذشت. وی حدفاصل سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳ و به عبارتی از زمستان سال 67 تا سال 71 رئیسجمهور آمریکا بود.
او قبل از دوران ریاستجمهوری و در زمان حضور رونالد ریگان در کاخ سفید، یعنی در سالهای 59 شمسی تا 67 و پایان دوران ریگان، معاون رئیسجمهور آمریکا بود و بسیاری از امور مهم در این کشور را پیگیری میکرد. یکی از وقایعی که او مستقیما در آنها نقش داشت، برقراری تعامل با ایران در موارد مختلف بود. ناگفته نماند که او پیش از حضور در دولت ریگان سابقه حضور در سفارت این کشور در چین و همچنین ریاست سازمان CIA را نیز در کارنامه دارد. یکی از مهمترین مسائلی که میتوان درباره فعالیت این سالهای جورج بوش نام برد، اخباری است که «گری سیک»، مشاور امنیت ملی «جیمی کارتر» منتشر کرده است. او در مقالهای مدعی میشود که در زمان تسخیر لانه جاسوسی و حضور 444 روز آمریکاییها در ایران، «ویلیام کیسی»، رئیس وقت سیا CIA همراه با جورج بوش پدر طی دیدارهایی که با مهدی کروبی در پاریس داشتهاند از او خواستهاند گروگانهای آمریکایی تا پیش از پایان دوره ریاستجمهوری کارتر آزاد نشوند تا با آزادی آنها در زمان ریاستجمهوری ریگان، امتیاز آزادشدن داراییهای ایران در آمریکا به دولت ایران اعطا شود؛ اتفاقی که اگر هم صحت داشته باشد، هرگز محقق نشد و با وجود آزادی گروگانها در روزهای ابتدایی ریاستجمهوری ریگان اموال و داراییهای ایران آزاد نشدند.جورج بوش پدر در زمان حضور در جایگاه معاونت ریاستجمهوری آمریکا درگیر ماجرای آزادی گروگانهای آمریکایی ربودهشده در لبنان میشود و به انحای مختلف از ایران تقاضا میکند با وساطت، این مشکل آمریکا در خاورمیانه را حل کند. او البته در جریان این پرونده حضور دارد، بهطوری که اتفاقات نهایی آن در دوران ریاستجمهوری خودش رقم میخورد.
در دوران ریگان ماجرای مک فارلین یا ایران-کنترا واقع میشود و جورج بوش یکی از افرادی است که در جریان قرار دارد، اما به علل سیاسی تلاش میکند بگوید در گفتوگو با ایران حضور نداشته است. او نهایتا در سال 1993 مجبور میشود این ماجرا را تایید کند و رسوایی حمایت از شورشیان نیکاراگوئه را به جان بخرد. در جریان همین ماجرا یعنی در سال 1986 با واسطهگری ایران برخی از گروگانهای آمریکایی در لبنان آزاد میشوند و این تجربه موفق برای آمریکا و البته شکستخورده برای ایران باعث میشود آمریکا در سالهای بعد نیز دوباره سراغ ایران بیاید.
بیشتر بخوانید:جرج بوش پدر؛ از جنگ خلیجفارس تا سقوط کمونیسم
بحران گروگانهای آمریکایی در لبنان
جنگهای داخلی لبنان و حضور نیروهای خارجی از جمله تفنگداران ایالات متحده و برخی کشورهای دیگر در این کشور در دهه 70 و 80 میلادی به اوج خود میرسد و همین فضا لبنان را آبستن وقایع بزرگ و کوچکی میکند. گروههای مخالف حضور آمریکا و دیگر نیروهای خارجی در لبنان چند عملیات مهم را در این ایام پایهگذاری میکنند و با بمبگذاری در مقر تفنگداران آمریکایی همچنین انفجار سفارت این کشور تلفاتی را به آنها وارد میسازند. علاوهبر این، از سال ۱۹۸۲ چند تبعه آمریکایی از جمله یک یا چند تن از ماموران سیا در لبنان توسط گروههای چریکی در این کشور ربوده میشوند و آمریکا را برای قریب به یک دهه به چالشی عمیق فرومیبرند. آمریکاییها در این سالها نهتنها خود نمیتوانند این افراد را در لبنان پیدا کنند، بلکه کمکهای لبنان و اسرائیل به آنها هم نتیجهای در پی نداشته و آمریکاییها مجبور میشوند دست به دامان ایران شوند. این فرآیند البته تمام دوران ریاستجمهوری ریگان را درگیر خود میکند و نهایتا در زمان ریاستجمهوری جورج بوش به نقطه پایانی میرسد. تلاشهای ریگان و بوش در دهه 1980 میلادی برای حلوفصل این ماجرا به نتیجه نمیرسد و لذا جورج بوش پدر در آغاز دوران ریاستجمهوری راه خود را به سوی ایران کج میکند و از دولت وقت ایران میخواهد با وساطت در این ماجرا زمینهساز آزادی گروگانهای این کشور شود. جورج بوش طی یکی از سخنرانیهای خود در آغاز دوران کاری خود در کاخ سفید میگوید: «در حال حاضر برخی از آمریکاییها در سرزمینهای خارجی اسیر شدهاند... اگر مساعدتی در اینجا بشود، برای دورانی طولانی در خاطر خواهد ماند. حسننیت، حسننیت میآورد و میتواند چرخی را به حرکت دربیاورد که تا مدتها به همین شکل حرکت کند.»
این سخنرانی آغازی بر درخواست کمک آمریکا از ایران است و بعدها با دخیل کردن دبیرکل سازمان ملل این فرآیند رسمیت بیشتری مییابد و از این طریق از ایران خواسته میشود در قبال آزادی گروگانهای آمریکایی به داراییهای مسدودشده خود در آمریکا دست یابد.
دبیرکل سازمان ملل شخصا به ماجرا ورود میکند
بدین منظور آمریکاییها خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل سازمان ملل و مشاور وی یعنی جیانی پیکو را درگیر ماجرا میکنند و از آنها میخواهند با مقامات ایران وارد رایزنی شوند. پیکو به نمایندگی از آمریکا و سازمان ملل با محمدجواد ظریف، وابسته دولت ایران در سازمان ملل ملاقات کرده و ضمن طرح موضوع، درخواست سفر به تهران برای انجام مذاکرات محرمانهای را مطرح میکند. چندی بعد با موافقت ایران این سفر انجام میشود و مشاور دبیرکل سازمان ملل با واسطه محمدجواد ظریف به دیدار هاشمیرفسنجانی میآید. این دیدار آنقدر مهم و محرمانه بود که حتی شخص محمدجواد ظریف وظیفه ترجمه گفتوگوها را به عهده میگیرد تا جزئیات گفتوگوها به بیرون از جلسه درز نکند.
در این دیدار پیکو درخواست آمریکاییها را برای آزادی گروگانهای خود مطرح میکند و هاشمیرفسنجانی نیز با شروطی این درخواست را میپذیرد. هاشمی در این دیدار به وی میگوید: «ما اولا نمیدانیم این گروگانها در لبنان هستند یا خیر؟ اما اگر آمریکاییها حسننیتشان را نشان دهند و مطمئن شویم جدی هستند و اگر کاری از دست ما ساخته باشد، هم بهخاطر لبنان و هم مسائل انسانی این کار را خواهیم کرد؛ به این شرط که آمریکا در مساله جنگ ایران و عراق در تعیین متجاوز و خسارتها، بیطرفانه عمل کند و از سیاستهای خصمانهاش در قبال ایران دست بردارد.» پس از این دیدار رایزنی میان مقامات ایران و نمایندگان سازمان ملل ادامه مییابد، اما به سرعت به نتیجه نمیرسد. چندی بعد اما آمریکا خود را درگیر جنگ در خلیجفارس میکند و با لشکرکشی به این منطقه صدام را از کویت بیرون میراند و باعث میشود برخی در داخل احساس کنند این حضور آمریکا در منطقه میتواند منافع ایران را تحت تاثیر قرار داده و تهدیدی برای کشور باشد، از اینرو داوطلبانه در مسیر به نتیجه رسید که مذاکرات قبلی تلاش مجددی را آغاز میکنند.
محمدجواد ظریف در همان ایام درخصوص این موضوع اشاره میکند: «حضور نیروهای بیگانه بهخصوص آمریکا در منطقه اساسا هدفی فراتر از آزادسازی کویت دارد.» چندی بعد با فشار آمریکاییها، خاویر پرز دکوئیار هم به تهران سفر میکند و مجددا از هاشمیرفسنجانی میخواهد که مسیری را برای آزادی گروگانها در لبنان بیابد. هاشمی این دیدار را اینگونه روایت میکند: «دبیرکل سازمان ملل و همراهان آمدند؛ برای اینکه موفق شویم، آمریکا باید حسننیت داشته باشد. آمریکا وعدههایی به ما میدهد، اما حسننیت آمریکا برای ما ثابت نیست، چون در طول این 10 سال خیلی با ما بدرفتاری داشته و خصمانه عمل کرده است.» بعدها البته در اخبار آمد که دکوئیار درباره این دیدار به بیبیسی گفته که رئیسجمهور ایران در این دیدار از تجربه تلخ مک فارلین نام برده است و گفته آمریکاییها از ایران پول سلاحهای وعده دادهشده را دریافت کردهاند، اما سلاحی به ایران نفروختهاند.
هاشمی از سپاه کمک میخواهد
رئیسجمهور وقت ایران که امیدوار است بتواند برخی مشکلات میان ایران و آمریکا را حل کند، از برخی نیروهای نظامی ایران که گفته میشد یکی از آنها محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه است، درخواست میکند که تحقیقات خود را آغاز کنند و ضمن رایزنی با گروههای مقاومت در لبنان از آنها بخواهند که به این غائله خاتمه دهند. چندی بعد تلاشها آغاز میشود و در مدت زمان نهچندان طولانی ایرانیها موفق میشوند گروههای لبنانی را به این مساله راضی کنند و قریب به سه ماه بعد فرآیند آزادسازی گروگانها آغاز میشود و به تدریج همه این افراد آزاد میشوند.
ایران مساعد کرد، نوبت به آمریکا رسید
پس از آزادی گروگانها حالا این دولت هاشمیرفسنجانی است که انتظار تحقق وعدههای جورج بوش را میکشد؛ وعدههایی که اجرای آنها با تاخیر روبهرو شده و هاشمیرفسنجانی به واقع هنوز نتوانسته میوه کمک به آمریکاییها را بچیند. هاشمی و نمایندگی ایران در سازمان ملل این بار مسیر پیامرسانی را برقرار میکنند و با توجه به خلفوعده آمریکاییها سراغ جیانی پیکو، مشاور دبیرکل سازمان ملل میروند و از او میخواهند آمریکاییها را برای عمل به وعدههای خود ترغیب کند.
پیکو در اینباره میگوید: «از طرف دولت ایران به صورت مدوام با من تماس میگرفتند و میگفتند منتظر اقدامات آمریکاییها هستند.»
زمان اما به سرعت میگذرد و خبری از عمل به وعدههای آمریکا نمیشود و پیگیریهای هاشمی و ظریف تنها به این پاسخ ختم میشود که ایران حسننیت خود را ثابت نکرده است. آمریکاییها در این زمان چالشهای پیشآمده در اروپا از جمله فتوای امام خمینی(ره) در مورد سلمان رشدی را بهانه میکنند و با اتهام اینکه ایران اقدامات تروریستی را در دستور کار خود قرار داده، از اجرای وعدههای خود طفره میروند.
ریچارد هاس، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در آن زمان درخواست ایران را اینگونه پاسخ میدهد: «ما گفتیم نشان دادن حسننیت باعث حسننیت متقابل میشود، اما نگفتیم اگر ایرانیان گروگانها را آزاد کنند، بدون توجه به باقی قضایا، به این اقدام پاسخ مطلوب و مساعد میدهیم.»
هاشمیرفسنجانی اما اواخر سال 1378 طی گفتوگویی که در کتاب «حقیقت و مصلحتها» منتشر شد، اظهارنظر مهمی را درخصوص این وقایع بیان میکند و میگوید: «در مورد گروگانهای آمریکایی در لبنان، تورگوت اوزال از ترکیه، خاویر پرز دکوئیار دبیرکل سازمان ملل متحد و نخستوزیر ژاپن با ما صحبت کردند که شما از نفوذ خودتان در لبنان استفاده کنید و مشکل گروگانهای آمریکا را حل کنید. وعده هم دادند که اگر این کار انجام شود، آمریکا اقدامات بزرگی به نفع ایران خواهد کرد. ما خیلی زحمت کشیدیم تا توانستیم گروگانگیرها را قانع و این مساله را حل کنیم. این کار آسانی نبود، پیداکردن گروگانگیرها و یافتن راهی برای مذاکره با آنان طولانی و سخت بود، حزبالله لبنان در این راه به ما کمک کرد، ولی به محض اینکه قضیه تمام شد، آمریکا به جای اینکه به آن وعدههایی که داده بود عمل کند، طلبکار هم شد.»
منبع:فرهیختگان
انتهای پیام/