به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از بوشهر، آنهایی که گذرشان به بیمارستان سلمان فارسی تامین اجتماعی بوشهر افتاده، حتما فروشگاهی را در محوطه آن دیدهاند که در آن لباسهای بیمارستانی به فروش میرسد، جایی که از مشتریانش میخواهد با خرید از آنجا، از گروه خاصی از افراد جامعه حمایت کنند.
وقتی وارد محوطه بیمارستان شدم به سراغ این فروشگاه رفتم، بر روی شیشه آن پوستری دیدم با عکس یک ویلچر، که روی آن نوشته شده بود با خرید خود از ما حمایت کنید.
کنجکاو شدم؛ در را را باز کردم و از خانم توانخواهی که آنجا نشسته بود پرسیدم لباسهای بیمارستانی را از کجا تهیه میکنید؟ او گفت: این لباسها در مرکزی دوخته میشوند که چند توانخواه در آنجا کار میکنند.
نشانی مرکز را گرفتم و به سمت آنجا راه افتادم. ۱۵ دقیقه در راه بودم که به آن مرکز رسیدم. در باز بود، اجازه گرفتم و وارد شدم.
اینجا یک مرکز تولیدی و حمایتی است و ۲۲ دختر جوان و نوجوان معلول جسمی حرکتی و کم توان یا ناتوان ذهنی که بالای ۱۴ سال دارند در آن مشغول دوخت و دوزند.
شاید نخستین نکتهای که بتوانم در توصیف این مرکز بگویم این باشد که روح زندگی در آنجا جاری بود؛ روح تلاش و امید.
چرخ آرام آرام و غرغرکنان کار میکرد، سوزن در پارچه فرو میرفت. دختری با آرامش قیچی را از جیبش در میآورد و آرام گوشه نخ یک شلوار را میگرفت و به دست دختر دیگری که در کنارش نشسته بود میداد، تا او آنها را تا و پس از آن بسته بندی کند.
کمی جلوتر رفتم در کنار سارا که مانتویی گل گلی به تن داشت نشستم، پرسیدم چند وقت است اینجا کار میکند و او جواب داد: ۱۱ سال است در این مرکز کار میکند؛ لباس میدوزد و کش میگذارد.
نوری آرام از پنجره به درون اتاق میتابید و خودش را به روی دستان مرضیه میرساند. دختری جوان و خجالتی که سه سال است در کنار دیگر دختران مرکز کار میکند و به قول خودش خیلی چیزها را بلد است.
این مرکز سال ۸۵ فعالیت خودش را با آموزش توانخواهان شروع کرد و از سال ۸۸ با تغییر کاربری توانست به مرکزی تولیدی حمایتی تبدیل شود؛ مرکزی برای دختران بالای ۱۴ سال که میتوانند با توجه به تواناییشان در آن کار کنند.
خانم تاج الدینی مسئول این مرکز در گفتگو با خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از بوشهر، گفت: این جا همه مشغول به کاری هستند؛ آنهایی که توانمندتر هستند، پس از آموزش، خیاطی میکنند و افراد دیگر نیز با توجه به میزان تواناییشان کارهایی مانند تا کردن، بستهبندی، چاپ نشان مرکز بر روی لباسها و ... را انجام میدهند.
وقتی داشتم با خانم تاج الدینی صحبت میکردم متوجه نگاههای معصومه یکی از این دختران توانمند توانخواه شدم. حس کردم دوست دارد صبحت کند و از کارهایی که او و دوستانش انجام میدهند بگوید. به سمتش رفتم و او با حوصله و مهربانی خاصی که در چشمان و صدایش مشخص بود، گفت: ما اینجا لباسهای بیمارستانی تولید میکنیم مثل لباسهای عمل، شلوار، ساکهای تبلیغاتی، ملحفه، حوله و ... میدوزیم و آنها را بسته بندی میکنیم و به بیمارستان تحویل میدهیم.
خانم تاج الدینی که در حال نظارت بر روی کار دختران است، گفت: آنها علاوه بر اینکه فعالیتهای روزانه خود را انجام میدهند در کنار هم غذا میخورند، با همدیگر سرود میخوانند و در جشنهایی که به مناسبتهای مختلف برگزار میشود شرکت میکنند.
مدیر این مرکز تولیدی حمایتی درلابهلای حرف هایش به کمبود نیروی انسانی در کارگاهش اشاره کرد و افزود: خیلی از خانوادهها ممکن است اطلاع نداشته باشند که چنین مرکزی در بوشهر وجود دارد که میتوانند فرزندان توانخواه خود را به آنجا بیاورند تا آنها نیز در حد خود شغلی داشته باشند.
او معتقد است ۵۰ نفر میتوانند در کارگاهش کار کنند در حالی که اکنون ۲۲ نفر آنجا مشغول به کار هستند.
خانم تاج الدینی گفت: توانخواهان اینجا آموزش میبینند و سپس به کسانی که میتوانند کار کنند اعتماد میکنیم و کار را به دستشان میسپاریم؛ البته مربیان در تمام مراحل کار حضور دارند و بر کار بچهها نظارت میکنند.
او افزود: بچهها از ساعت ۸ صبح تا ۱۳ کار میکنند و مطابق با کاری که انجام میدهند حقوق میگیرند.
از سارا پرسیدم با پولهایش چه کار میکند؟ فقط خندید و نگاهم کرد.
از مربیانی که با این دختران کار میکردند صبحت کردم. آنها گفتند از اینکه میتوانند در کنار این بچهها باشند خیلی خوشحالند و حضور خدا را در کنار این بچهها بیشتر احساس میکنند.
یکی از مربیان گفت: وقتی میبینم این دختران با چه علاقهای کار میکنند انگیزه میگیرم و خوشحالم که میتوانم به آنها کمک کنم و معتقدم که دختران این مرکز همگی توانمند هستند.
پس از گفتگو با کسانی که در این مرکز هر کدام گوشهای از کار را گرفتهاند، به تماشای کار کردنشان نشستم؛ این بار آنها را جور دیگر دیدم.
خاطره خواجگانی
انتهای پیام/ک