به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ازدواج آسان شاید بارها و بارها کاروان ماشین عروس های یکدست و عروس های چادرسفید که از دانشگاه ها راهی مشهد مقدس برای برگزاری مراسم عروسی شان هستند را دیده باشید. زوج هایی که در محیط درسی و کلاس و فعالیت دانشجویی با روحیات و خلقیات یکدیگر آشنا شده و همان محیط را هم برای شروع زندگی خود انتخاب کرده اند.
بر اساس آمار نهاد رهبری دانشگاه ها، از سال 1384 تا 1395 حدود 4درصد ازدواج های دانشجویی به جدایی ختم شده است و 96 درصد آنها از خانواده های پایداری برخوردار بودند. در این شکل از
زوجین علاوه بر شناخت لازم جهت انتخاب یکدیگر، سادگی و راحتی که برای شروع زندگی شان انتخاب می کنند، عاملی مهم برای داشتن یک زندگی پایدار، پرنشاط با اهداف آینده ساز است.
نیلوفر ضیابخش کارشناس پرستاری از دانشگاه شهید بهشتی و عماد رفیعی کارشناسی ارشد شیمی از دانشگاه تبریز که در سال 1393 ازدواج کردند، آنها برکت زندگی مشترکشان را به خاطر سخت نگرفتن به خانواده ها و خودشان در روند ازدواج و ساده گرفتن آن می دانند. آنها معتقدند اگر بارهاو بارها به عقب برگردند همین مسیری را خواهند رفت که سپری کرده اند.
برای اولین بار کی و کجا با هم آشنا شدید؟
آشنایی ما به دوران دانشجویی و فعالیتهای که در دانشگاه انجام میدادیم، بر میگردد. اولین بار همسرم را در یکی از همین جلسات دیدم. یک سال مستقیماً و یک سال غیرمستقیم باهم همکاری داشتیم. بعد از اتمام دوره همکاریمان از طریق خانم یکی از دوستانشان که با بنده دوست بودند موضوع ازدواج را عنوان و خانواده ها در جریان قرار گرفتند.
مراسم خواستگاری شما چگونه بود؟
خانواده من ساکن رشت و خانواده همسرم ساکن شهر اراک بودند به علت این دوری راه به صورت فشرده دو الی سه جلسه خواستگاری خانوادگی برگزار شد و سپس از سمت خانوادهها به ما یک زمان یک ماهه داده شد تا به صورت تلفنی یا حضوری بیشتر باهم صحبت کنیم و با ملاکهای یکدیگر آشنا شویم. یکی از مزیت های فعالیتهای دانشجویی این است که به علت همکاری تا حدودی شخصیت اجتماعی فرد و حتی اعتقادات دینی، برخوردهای سیاسی و... شناخت تا حدی زیادی بدست می آید. یک ماه برای شناخت زمان کوتاهی است اما بواسطه شناخت شخصیت اجتماعی ایشان فقط بخش شخصیت خانوادگی و مسائل جزئی که در فضای دانشگاه غیرقابل رصد بود را نیاز داشتم بشناسم.
معیارهای و ملاکهایی که برای همسر آینده در ذهنتان ترسیم کرده بودید چه بود؟
برای همسرم، زن فعال و توانا در مدیریت کردن و پای بند به مباحث دینی و اخلاقی بسیار مهم بود. زندگی دانشجویی از این جهت برایشان مهم بود که یک زندگی بر اساس اهداف، آرمان، اعتقادات و فضای ذهنی مشترک با همسرشان داشته باشند. هر دو بر روی یک ملاک اتفاق نظر داشتیم؛ میخواستیم زندگیمان ساده و بدون تجمل باشد. عقیده هر دوی ما این بود که زندگی شیرین و آرمانی است که دو نفر با سختی برای جمع شدن آن زحمت کشیده باشند. ملاک من برای همسر آینده گرچه تقوا و اخلاق مهم است اما اخلاق مهمتر بود.
یکی از جلساتی که ممکن است خانوادهها را بیش از هر مراسم دیگری وارد بحث باهم کند، جلسه تعیین مهریه است. این مراسم را چگونه مدیریت کردید؟
من در خانواده تک دختر بودم. همسرم 3 برادر دیگر داشت که دو تن از آنها قبلاً ازدواج کرده بودند؛ طبیعتا حساسیت نسبت به ایشان کمتر بود. جزئیات و مراسمها برای خانواده من مهمتر بود. از طرف دیگر خانواده من انتظار داشتند همانند مهریه عروسمان که 110 سکه بود مهریه من هم همان میزان تعیین شود. به هر حال خدا لطفی که در این مراسمها به ما داشت این بود که خانوادهها همراهیمان میکردند؛ درارتباط با مهریه، جهیزیه، خرید و هر چیزی نظر و پیشنهادشان را میدادند و به گونهای نبود که بخواهند با نظر ما مخالفت کنند. مراسمهای روند تعیین مهریه و جهیزیه و خرید را سعی کردیم من و همسرم مدیریت کنیم.
بر اساس فرهنگ ما در رشت بعد از مراسمهای خواستگاری یک مراسم به نام صورت بندی برگزار می شود که خانواده پسر و دختر با تعدادی از بزرگان فامیل برای تعیین مهریه، خرید و جهیزیه دور هم جمع میشوند. حتی هئیت امنای مسجد و روحانی و بزرگان هم حضور دارند و عروس در این مجلس که مردان تصمیم گیرنده هستند نباید حاضر شود. اما من چون میدانستم همه اعضا و بزرگان کمتر از 110 سکه را نمیپذیرند با اجازه بزرگترها در مجلس مردان رفتم. وقتی تعداد مهریه را اعلام کردند و نظر پدرم را پرسیدند، ایشان گفتند: "نظر دخترم بر 14 سکه است"، اما برای آنها باور کردنی نبود. من از بزرگترها اجازه گرفتم و به آنها گفتم "مهریه هدیه است و باید از جانب پسر این میزان هدیه مشخص شود. بر اساس چه الگویی عقیده دارید 14 سکه خوب نیست؟ چرا من یا شما باید تعیین کننده سکه باشیم؟ اگر استدلال قانونی و فرهنگی قویتر از این استدلال آوردید، من 110 سکه را میپذیرم". در انتها چون با همسرم هم عقیده بودیم از ایشان پرسیدند. همسرم هم به علت تقدس عدد 14 و مهریه کم این میزان را پیشنهاد دادند و البته همان جا هم گفتند "پسری که ازدواج میکند وظیفه دارد خانه و وسایل خانه را در حدتوان برای همسرش فراهم کند و او را به خانه خودش ببرد و اعتقاد ندارند که به خانواده دختر در این باب زحمتی بدهند."
در بحث مهریه پسر باید پیشنهاددهنده و دختر باید پذیرنده باشد. البته همسرم و خود بنده در ارتباط با جهیزیه هم این عقیده را داریم که خانواده دختر از نظر دینی وظیفهای برای خرید جهیزیه ندارند و این سنت و فرهنگ ماست که باید در حد توان نه بر اساس چشم و هم چشمی جهیزیهای بدهند. همانطور که برای خرید جهیزیه حضرت زهرا (س) پیامبر (ص) زره ای را فروختند و چند بخش کردند و با یک بخش وسیله خریدند، این الگوی دینی ما است و آنچه ما فرهنگ اش را در ایران داریم، نیست.
مراسمهای عقد و عروسیتان را چگونه برگزار کردید؟
ما اعتقادی به مراسم عقد و عروسی نداشتیم اما بالاخره چون خانواده ها انتظار و توقع داشتند، خانواده ما در شهر خودمان یک عقد به ساده ترین شکل برگزار کردند. برای شام، فقط از اقوام نزدیک در خانه پذیرایی کردیم.
دوست نداشتیم مراسم عقدمان در تالار باشد. با متولیان یک امامزاده که خواهر تنی امام رضا (ع) در شهر رشت است، صحبت کردم تامراسم عقدمان را که نزدیک ایام عید غدیر و قربان بود در امامزاده برگزار کنیم. متولیان امامزاده خیلی استقبال کردند و بدون اینکه به ما بگویند با صداو سیمای رشت هماهنگ کرده که ما در فلان تاریخ مراسم ازدواج آسان داریم. شب در خانه که به مهمانان شام میدادیم تلویزیون روشن بود و مراسم ما را پخش می کرد، نشستیم و با فامیل مراسم را دیدیم.
مهرماه عقد کردیم و در فروردین میخواستیم با یک سفر زیارتی زندگیمان را شروع کنیم که این بار خانواده همسرم گفتند اقوام توقع دارند و چون برای دو پسر دیگرشان هم مراسم گرفتند برای ما هم میخواهند عروسی بگیرند. همسرم پیشنهاد داد اگر مهم نیست حتماً در تالار باشد، جشن عروسی را در خانه خودشان برگزار کنیم که من پذیرفتم؛ نه از لباس و ماشین عروس و نه از تالار خبری نبود بلکه بیشتر شبیه یک مهمانی برای اعلام رسمی ازدواجمان بود.
بعد از عروسی کجا زندگی کردید؟
در اسفندماه یکخانه قدیمی در تهران اجاره کردیم. صاحبخانه چون شرایط همسرم و اینکه تازه ازدواج کرده بودیم را دید خیلی با ما راه آمد بهگونهای که تا دو سال اولی که آنجا ساکن بودیم به اجاره اولیه هیچ مبلغی اضافه نکرد و سال سوم فقط 50 هزار تومان باوجود تورمهایی که ایجاد شد به مبلغ اجارهبها اضافه کرد. دوست نداشتند ما ازآنجا برویم. در تمام مراسمهای هیئت و مهمانی که در خانهمان میگرفتیم کمکحال ما بودند.
برای دختران امروزی خرید جهیزیه و مراسم رونمایی از آنها به یک مراسم جذاب و رضایت بخش که خستگی از تن پدر و مادرشان که زحمت خرید آنها را کشیده اند، تبدیل شده است؟ شما جهیزیه تان را چگونه خریدید؟
در خرید جهیزیه چون هم اعتقاد من و هم همسرم این بود که خانوادهها نباید بهزحمت بیفتند، برای اینکه خانواده من بخصوص مادرم فشار روانی ندادن جهیزیه برایش کم شود، در حد خرید چند دست رختخواب و قاشق و چنگال و ملزومات ابتدایی زندگی به آنها اجازه خرید دادم. کل هزینه این خریدها هم اجازه ندادم از یک و نیم میلیون بیشتر شود.
من و همسرم برای خرید جهیزیه رویهم 5 میلیون پسانداز داشتیم. سه کالای اساسی- یخچال، گاز و لباسشویی- به همراه فرش و چند وسیله کوچک آشپزخانه که برای یک زندگی حداقلی دونفره کافی بود را خریدیم. از سرویس چوب و چینی و .... خبری نبود. تازه بعد از یک سال از زندگی مشترک تنها سرویس چوبمان یعنی جاکفشی خریدیم، سرویس چینی و جاروبرقی و .. را دو سال بعد از زندگیمان خریدیم. با نبود هیچکدام از این وسایل هم هیچ خلأ در زندگی نداشتیم.
پیشنهاد من به عروس خانمها این است که اگر در جهیزیه همهچیز را کامل میبرید یکسری از وسایل را بگذارید باهم بخرید، لذت خرید کردن باهم برای زندگی بسیار زیاد است. اینکه شما در زندگی برنامهریزی اقتصادی میکنید، پول جمع میکنید، فلان ماه برای فلان وسیله پسانداز میکنید، و در انتها هر دو درگیر جزئیات و مدل و رنگ برای خرید میشوید شما را به هم نزدیکتر میکند. از طرفی چون حاصل دسترنج و پسانداز خودتان است بسیار برایتان لذتبخش میشود. لذت اضافه شدن یک وسیله به خانهتان برایتان شیرینتر از زمانی است که خانه را یکی داده و جهیزیه و وسایل داخلش را پدر یکی دیگر کامل کرده است. به نظرمن زندگی کردن در چنین خانهای هنر خاصی نمیخواهد؛ امکانات را به هر دونفری بدهند ممکن است بتوانند زندگی کنند.
حرف و حدیث خانواده همسر که به دخترشان جهیزیه نداده اند را چگونه مدیریت کردید؟
شاید خیلی از دخترها احساس کند وقتی جهیزیهای نیاوردهاند اگر خانواده همسرشان به خانه آنها بیایند حتماً می گویند به دخترشان جهاز ندادهاند یا هر چیز دیگری، وقتی خانواده همسرم خانه ما میآمدند همسرم با آنها صحبت میکرد که ما این زندگی را بیشتر میپسندیم و وقتی خانواده من به خانهمان میآمدند من برای آنها توضیح میدادم. به همین علت اصلاً بر سر این مسائل دچار مشکل یا مسئله نه در خانواده و نه در بین اقوام نشدیم.
همه زوج ها در هر شرایطی بر سر موضوعاتی که در طول زندگی مشترک به وجود میآید، اختلافنظر و سلیقههایی دارند که اگر آن را درست مدیریت نکنند به مشاجرات زناشویی تبدیل میشود؛ مدیریت اختلافنظر و سلیقهها در زندگیتان بر عهده چه کسی است؟
ما از ابتدا باهم شرط کردیم مسائل و مشکلات زندگی را بین خودمان دو نفر حل کنیم و به خانواده انتقال ندهیم. هر مسئلهای به وجود آمد تا جایی که امکان دارد خودمان و اگر نشد بنا به توصیه قرآن به حَکم مراجعه کنیم. الحمدلله اختلافسلیقههایمان تاکنون در داخل خانه حلشده و حتی نیازی به حکمیت هم نداشته است. مواقعی که عصبی بودهایم اجازه دادیم زمان بگذرد و بعد باهم به گفتگو پرداختهایم، استدلالهایمان را مطرح کردیم. بارها و بارها من گفتم اشتباه کردم و عذرخواهی میکنم و بارها و بارها هم عذرخواهی کرده است. مسائل و قضایا به این صورت بیشتر حلشده و به خانوادهها هم کشیده نشده است.
لحظه خاصی در زندگی تان داشتید که احساس کنید خارج از اداره و مدیریت شما بوده است؟
بعد از ازدواج ما با مراجعه به دفتر مرجع یک تاریخ را برای سال خمسی زندگی مشترکمان در نظرگرفتیم. در ماههای اول زندگی بهواسطه اینکه اجازه ندادیم خانوادهها کمک کنند،حتی قادر به خرید گوشت و میوه و .. در ابتدای زندگی نبودیم ولی با این وجود وقتی به زمان روز خمسیمان نزدیک شدیم تصمیم گرفتیم خمس را پرداخت کنیم.
وقتی اوایل زندگی توانایی خرید میوه و گوشت نداشتید، برای چه باید خمس می دادید؟
بهصورت اقساطی یک ماشینی را ثبتنام کرده بودیم بهاینعلت که هرکدام یک شهر بودیم و رفتوآمد خیلی سخت بود، داشتن ماشین از هر وسیله دیگری در زندگی مان واجبتر بود. از ماهها پیش در حال پرداخت اقساط ماشین بودیم. یک روز قبل از تاریخ سال خمسی مان ماشین را به ما تحویل دادند ولی هنوز از آن استفاده نکرده بودیم، ولی با مراجعه به دفتر مرجع چون پساندازی نداشتیم، اما به ماشین خمس تعلق میگرفت. مبلغ خمس ما در آن سال حدود 800 هزارتومان شد. کل پسانداز ما برای آن ماه 300 و خوردهای بود. همان مبلغ 300 را به دفتر مرجع بردیم و شرایط اقتصادی را به آنها توضیح دادیم. آنها با توجه به شرایط اقتصادیمان 500 هزارتومان به ما قرض دادند تا همه خمس را یکجا پرداخت کنیم و ما مقروض به خود آنها شویم تا در چند ماه آینده آن را پرداخت کنیم.
وقتی بعد از پرداخت به بیمارستان رفتم چون هفته پرستار بود یک اتفاق بی سابقه پیش آمد و به همه پرستاران بیمارستان مبلغ 500 هزارتومان کارت هدیه دادند. خیلی خوشحال شدم که پول قرض گرفته را میتوانیم پس بدهیم.
پس با این هدیه دیگر قرضی بابت خمس نداشتید
نه تنها قرضی نداشتیم بلکه، فردای آن روز مبلغ 1میلیون تومان بهحساب من واریزشده بود. چون وسط ماه بود قطعاً حقوقم نبود، از خانوادهها هم پیگیر شدیم اما آنها هم پول نریخته بودند. با ماشینمان به بانک مراجعه کردیم و گفتند از یک شرکتی برای شما این مبلغ واریزشده با هزار دردسر شماره شرکت را از بانک گرفتیم. وقتی تماس گرفتم گفتند نه درست است شما برنده قرعهکشی تراکنش از دستگاههای خودپرداز شدهاید و دقیقاً همان روز که ما باید خمس میدادیم این قرعهکشی انجامشده بود و فردا برای من مبلغ را واریز کردند. واقعاً متعجب شده بودیم.
به علت بد پارک کردن ماشین، جرثقیل ماشین مان را برد و هزینه حدوداً 150 هزارتومان جریمه شدیم تا آن را دوباره پس بگیریم. در کمال ناباوری همان مبلغی که برای خمس داده بودیم کامل برای ما برگشت. همه این برکت به خاطر آن بود که در عین نداری تصمیم گرفتیم اولین خمس زندگی مان را پراخت کنیم.
خدا حواسش به زندگی مان بوده و هست و این لطفی است که همیشه از پیدا کردن خانه تا مراسم ها و خرید کالا و هر چیز دیگری به ما داشته است و فکر می کنم این هم بخاطر همان سخت نگرفتن به خود و خانواده هایمان برای ازدواج مان بود.
منبع:تبیان
انمتهای پیام/
دوستانِ مجردِ پسر ، فقط و فقط و فقط خودتان حواستان را جمع کنید چون کسی به فکرتان نیست و زندانش را هم شخص خودتان می روید نه پدرتان و نه مادرتان و نه برادرتان اگر هم باور ندارید قبل عقد رسمی خواهشاً عاجزانه درخواست می کنم سَری به دادگاه های خانواده محل سکونت شهر خود بزنید. به امید روزی که مایه پند دیگران نشوید.
سلام علیکم برادران گرامی با توجه به اینکه در زمان عقد نکاح در سند ازدواج عنوان «عندالاستطاعه» به جای عنوان عندالمطالبه درج و نوشته شده باشد ، در صورتی می تواند زوجه مهریه را مطالبه نماید که ملائت و توانایی پرداخت زوج را در دادگاه خانواده با دلیل ، مدرک و سند معتبر به اثبات برساند که البته باید این اسناد ارائه شده توسط زوجه الزاماً غیر از مستثنیات دِین باشد لذا اگر بتواند ثابت نماید زوج محکوم به پرداخت مهریه می گردد و باید الزاماً بپردازد ولی، ولی، ولی اگر زوجه نتواند استطاعت و توانایی مالی زوج را به اثبات برساند (به عنوان مثال زوجی که هیچ سندی به نامش نیست و پولی هم در بانک جهت توقیف ندارد و کارمند هم نباشد که بتواند زوجه یک چهارم آن را به نفع خودش مسدود نماید) در اینحال مطالبه مهریه معلق و منتفی می ماند و زوجه هیچ گونه اقدامی جهت درخواست مهریه و اعمال فشار به زوج را نخواهد داشت البته این فرایند تا زمان عدمِ استطاعت زوج به قوت خود باقی است مگر آنکه شرایط مالی جدیدی برای زوج پیش بیاید و زوج مستطیع و مُتمکن شود و الا اگر تا پایان عمرِزوج هم زوج مستطیع نشود امکان مطالبه مهریه برای زوجه به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی وجود ندارد. ضمناً در مورد مهریه های «عندالاستطاعه» به شرط عدم استطاعت و فقدان توانایی مالی زوج ، زوجه : 1- حق حبس ندارد (موضوع ماده ۱۰۸۵ قانون مدنی ملغی می شود) 2- زوج زندان نمی شود(زوجه حق جلب زوج را نخواهد داشت) 3- مهریه تقسیط نمی شود 4- زوج ممنوع الخروج نمی شود و خلاصه هر اهرم فشاری را که زوجه می توانست به واسطه مهریه های سنگین و نامعقول به زوج وارد آورد و پایه های زندگی مشترک را متزلزل و بلکه تخریب نماید از کار انداخت و بلااثر نمود و موجب تحکیم خانواده ها گردید. «والسّلامُ عَليكُم و رَحمة اللهِ و بَركاتُه»