به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، تحریم قطر و محاصره این کشور با مسدودسازی تمامی راههای زمینی، دریایی و هوایی که همزمان با قطع روابط دپیلماتیک عربستان سعودی، امارات، بحرین و مصر در 5 ژوئن 2017 (15 خرداد 96) رخ داد، باعث شد دوحه در میانه هراس از حمله نظامی و فروپاشی اقتصادی، هیچمتحدی نزدیکتر از ترکیه برای خود پیدا نکند؛ اتحادی که البته از منظر جغرافیایی تنها با حمایت ایران میتوانست اثربخش باشد.
بیشتربخوانید :آیا ولیعهد سعودی از طوفان گریخته است؟
ایران با بازگذاشتن مسیر هوایی و دریایی خود به روی قطر، مانع شکلگیری یک بحران اقتصادی و انسانی و درنهایت سقوط قریبالوقوع این کشور شد. در کنار ایران، ترکیه که از سال 2014 و بر اساس یک توافقنامه نظامی، یک پایگاه نظامی در خاک قطر احداث کرده بود، تعداد نظامیان خود را در این پایگاه افزایش داد تا از هرگونه حمله نظامی عربستان و امارات به قطر جلوگیری کند. ترکیه حتی کشتیهای خود را برای محافظت از قطر به منطقه اعزام کرد و نقشی موثر در تامین مواد غذایی برای حمایت از قطر داشت. ترکیه و قطر در سالهای اخیر توانستند با تمرکز بر تفکرات اخوانی خود، منافع مشترکی را در منطقه برای خود تعریف و شناسایی کنند. آنکارا و دوحه به دنبال تسلط بر غرب آسیا و شمال آفریقا بودند. در قالب همین پروژه آنان از حامیان اصلی محمد مرسی، رئیسجمهور مخلوع و اخوانی مصر بودند. در پرونده سوریه نیز حمایت از گروههای تروریستی مسلح و اخوانیها از جمله اقدامات هماهنگ این دو شریک بود. قطر پس از مهار بحران تحمیلی محور سعودی- اماراتی، در مقام انتقام از این دو کشور برآمد. دوحه با شناسایی پاشنه آشیل سعودیها در یمن، رسانه قدرتمند خود یعنی «الجزیره» را به جنگ تبلیغاتی سعودیها فرستاد و بهطور بیسابقهای علیه سعودیها عملیات رسانهای میکرد. اشتباه بزرگ محمد بنسلمان در قتل جمال خاشقجی، بهترین پاس گل به دوحه بود تا این کشور کوچک ولی ثروتمند، اصلیترین حامی اردوغان و رسانههای ترکیه در این پرونده باشد.
انتقام دوحه از ریاض
اما قطر تنها به تلافی فکر نمیکند. این غول گازی که بدون کمک آمریکا توانسته در مقابل فشارها ایستادگی کند، حالا اعتمادبهنفس پیدا کرده است و میخواهد بر اساس وزن امروزیاش در معادلات جهانی اثرگذار باشد. اکنون و پس از جنگ تبلیغاتی با ریاض در مساله جنگ یمن و قتل خاشقجی، وقت آن رسیده که دستهای ریاض از منطقه و قاره آفریقا قطع شود. آلثانیها هوشیار به تحولات منطقه نگاه میکنند و در بزنگاهها درست در جایی که سعودیها خطا میکنند، وارد میدان شده و صحنه را دگرگون میکنند. سودان تازهترین نمونه این مدعاست.
یارکشی در آفریقا
پس از روی کار آمدن ملک سلمان در عربستان، عمر البشیر، رئیسجمهور سودان ارتباط خود را با سعودیها تقویت کرد و به درخواست آنان با ایران و محور مقاومت قطع ارتباط کرد. این کشور در جنگ یمن بخشی از ارتشش را به یمن اعزام کرد. سودان فکر میکرد با این اقدام میتواند راهی برای حل مشکلات اقتصادی و بینالمللی خود بیابد ولی حجم کمکهای عربستان و امارات ناچیزتر از آن بود که به اقتصاد بیمار و کوچک سودان را احیا کند. وزیر دارایی سودان، پیشنویس بودجه سودان برای سال آینده را 8/162 میلیارد پوند سودان یعنی سه میلیارد و 420 میلیون دلار عنوان کرده است. این در حالی است که بودجه نظامی عربستان در سال آینده 56 میلیارد دلار است. بخشی از دلایل ناچیز بودن میزان کمکهای سعودی به سودان به خرج بالای جنگ یمن بازمیگردد که برخی کارشناسان هزینه این جنگ را سالی 80 میلیارد دلار برآورد میکنند.
سودان از چند ماه پیش به ائتلاف سعودی اعلام کرد که به دلیل بینتیجه بودن جنگ یمن دیگر حاضر به ادامه مشارکت در ائتلاف متجاوز به این کشور نیست. یکشنبه هفته قبل اما رئیسجمهور سودان دست به اقدامی زد که حسابی خشم ریاض را به دنبال داشت. عمر البشیر یکشنبه 16 دسامبر (25 آذر) در اقدامی غیرمنتظره به دمشق رفت و با بشار اسد رئیسجمهور سوریه دیدار و گفتوگو کرد. کمتر از سه روز بعد در چهارشنبه 19 دسامبر، سودان به دلیل افزایش قیمت و کمبود نان دچار اعتراضات بیسابقهای شده است که در جریان آن تاکنون بیش از 22 نفر کشته شدهاند. برخی رهبران اعتراضات مردم را به درخواست برای برکناری عمر البشیر دعوت کردهاند. سودان که در هفتههای گذشته حتی بیم آن میرفت دست به برقراری روابط با رژیم صهیونیستی بزند، برای تحریک عواطف ضدصهیونیستی مردم اعلام کرد سرویس جاسوسی اسرائیل (موساد) در این اعتراضات نقش دارد. اما درست در چنین وضعیتی یکباره «شیخ تمیم بن حمد آلثانی»، امیر قطر وارد میدان میشود و از رئیسجمهور سودان حمایت میکند تا نشانی از جدایی سودان از محور سعودی را به جهان مخابره کند. او در تماس تلفنی با عمر البشیر وعده داده «برای کمک به عبور سودان از این وضع نامطلوب هر آنچه را لازم است در اختیار این کشور قرار دهد.»
از سویی دیگر، ضلع دیگر جریان اخوان یعنی ترکیه وزیر امور خارجه خود را جمعه گذشته به پایتخت لیبی فرستاد تا با نفوذ فزاینده امارات و مصر دو کشور متحد عربستان در این کشور مقابله کند. ترکیه که از دیرباز و از زمان عثمانی منافعی در لیبی داشته است حالا بخشی از این کشور جنگزده را در آغوش امارات و مصر میبیند. پیش از آغاز درگیریها در لیبی و قیام علیه معمر قذافی دیکتاتور این کشور، صدها هزار کارگر ترکی در لیبی مشغول به فعالیت در حوزههای نفتی و ساختمانی بودند. در همین راستا و برای تجدید روابط اقتصادی مابین دو کشور مولود چاووشاوغلو روز جمعه به طرابلس سفر کرد تا با مقامات این کشور درباره از سرگیری فعالیت شرکتهای ترکیهای در لیبی و ارائه توضیحات درباره کشف سلاحهای قاچاق از مبدا ترکیه به سمت این کشور مذاکره کند. اختلافات دو محور قطری- ترکی و سعودی- اماراتی در حدی است که هر موضعگیری عربستان و امارات به واکنش خلاف جهت ترکیه و قطر ختم میشود. در جریان تحولات اخیر در روابط رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی عربستان، امارات و بحرین، قطر برخلاف انتظارها و علیرغم روابط قوی با آمریکا و حتی رژیم صهیونیستی، از برخی کشورهای عربی که به دنبال عادیسازی رابطه با رژیم صهیونیستی هستند، انتقاد کرده و این اقدام را عبور از «خط قرمز» شروط طرح صلح اعراب با این رژیم دانسته است.
تضاد منافع در یمن
قطر برای به زانو درآوردن عربستان زمین خوبی را انتخاب کرد. دوحه به جای درگیری مستقیم با ریاض بهراحتی توانست با حمایتهای جزئی از انصارالله، ناکامی محمد بنسلمان را در یمن تشدید کرد. «فرهیختگان» در 22 مرداد همین سال در گزارشی با عنوان «قطر در یمن چه میکند؟» به این موضوع پرداخت و نوشت که قطر یکی از 10 کشور موثر در تشکیل ائتلاف عربی به رهبری عربستان، میانه خرداد سال 96 و پس از گذشت 26 ماه از جنگ، از ائتلاف خارج شد. اینکه قطر ظرفیت الجزیره یکی از رسانههای تاثیرگذار منطقهای را در اختیار انصارالله قرار داده، سازمانهای خیریه در صنعا به راه انداخته و برخلاف سایر کشورهای عضو ائتلاف از گفتوگوهای سیاسی بدون پیششرط سخن گفته، نشانههای روشنی از تغییر رویکرد دوحه در برابر انصارالله است. اما این را که چرا قطر راه خود را از ائتلاف جدا کرده و به سمت انصارالله متمایل شده باید تنها در یک گزاره خلاصه کرد و آن هم نگرانی از نفوذ و قدرت یافتن امارات و عربستان در یمن است. قطر بهخوبی میداند تسلط امارات بر جزایر جنوبی یمن و بنادر پراهمیت آن، آینده دوحه و سیاستهای منطقهایاش را با چالشی جدی مواجه خواهد کرد. بر همین اساس حالا که در ائتلاف حضور ندارد تلاش میکند به هر نحو ممکن مانع از موفقیت ائتلاف سعودی شود.
ریشه اختلاف قطر با یکجانبهگرایی سعودیها بهویژه در موضوع ایران، به ماهها قبل از بحران ژوئن 2017 بازمیگردد. دوحه بهخوبی میدانست که تهران یکی از اصلیترین کلیدهای راهبردی منطقه است و بر همین اساس به دنبال احیای رابطه با تهران بود، اما این نگاه خط قرمز سعودیها بود و بر همین اساس انتشار متن اظهارات امیر این کشور درباره ایران آتش اختلافات را شعلهور کرد و منجر به تحریم قطر شد. همزمان با تحریمهای عربستان و همپیمانانش علیه قطر، تهران و آنکارا همچون دو فرشته نجات به کمک خاندان آلثانی در دوحه رفتند. یکسال بعد که ترکیه در پی بحران اقتصادی و دیپلماتیک با آمریکا قرار گرفت و یکسوم ارزش پول ملیاش را از دست داد، قطر به کمک دولت اخوانی اردوغان آمد. این کشور که پیش از این 20 میلیارد دلار در ترکیه سرمایهگذاری کرده بود، اعلام کرد حاضر به سرمایهگذاری 15 میلیارد دیگر بهویژه در بخش مالی و بانکی ترکیه است.
برخی کارشناسان معتقدند همانقدر که قطریها در رابطه با آنکارا راحت و بدون ترس عمل میکنند، در مواجهه با ایران نگرانی و هراس دارند. آنان به دنبال رابطه مستحکم و راهبردی با ایران هستند، ولی ترجیحشان این است که این رابطه حداقل در شرایط فعلی به صورت عیان و لخت در معرض دید همگان نباشد. بر همین اساس «خالد بن حمد العطیه» وزیر دفاع این کشور در 28 اکتبر (6 آبان 97) در سخنانی در کنفرانسی با موضوع بحران میان قطر و عربستان در دانشگاه قطر میگوید: «قطر این گزینه را انتخاب کرد که به دو محور عربستان و ایران در منطقه نپیوندد»، ولی کمتر از دو هفته بعد «محمد بن عبدالرحمن آلثانی» وزیر خارجه و معاون نخستوزیر قطر در سفر به عراق به مقامات عراقی پیشنهاد تشکیل یک ائتلاف پنججانبه با حضور این دو کشور، ایران، سوریه و ترکیه را میدهد. به گفته برخی منابع خبری وزیر امور خارجه قطر در این سفر به مقامات عراقی پیشنهاد کرده است که ائتلافی پنججانبه تشکیل شود تا این کشورها بتوانند منافع مشترک سیاسی و اقتصادی خود را بهتر پیگیری کنند.
منبع: روزنامه فرهیختگان
انتهای پیام/