به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، وقتی در فضای ابتذال مضاعف این روزهای موسیقی پاپ و سلطه تاجران و بسازبفروشها بر مجریان تهیهکنندگی موسیقی و برگزاری کنسرتها، خبر تولید این آثار منتشر شد، بسیاری دلگرم شدند؛ اما خیلی زود و پس از انتشار این قطعهها معلوم شد که با چه نوع اعتراضی مواجهیم؛ اعتراضی از جنس غرولندهای توییتری و متلکهای اینستاگرامی. فریادهایی که هرچند بلند بودند، اما هیچ ظالمی و بدتر از آن هیچ ظلمی را نشانه نمیگرفتند.
تنها خاصیت این آثار دستوپا کردن چهرهای متفاوت برای خوانندگان و ایجاد بازاری تازه در فضای یک نواختشده موسیقی امروز بود. در این گزارش تلاش کردهایم با مرور سنت موسیقیهای اعتراضی در سراسر جهان به این سوال پاسخ دهیم که سرمایهداری چطور موسیقی اعتراضی را مصادره کرده است؟
بیشتر بخوانید : مهدی یراحی: در رفاقت ادعا دارم / "جنابخان" بر سر دوراهی عشق به "احلام" یا "شهرت"! + فیلم
موسیقی اعتراضی گونهای مشخص و دارای سنتی طولانی در تاریخ موسیقی است. قطعههای اعتراضی یا توسط سمپاتهای یک جنبش اجتماعی تولید شده یا در بستر بحرانهای اجتماعی و در واکنش به آنها شکل گرفته است. آوازهای سربازان، کارگران یا شهرنشینان همواره یکی از مردمیترین شیوههای اعتراض جمعی بـوده اسـت. لازم نبود کسی خواندن و نوشتن بداند. ماشین چاپ، روزنامه یا ایستگاه رادیویی داشته باشد. لازم نبود کسی سازی بنوازد یا چیزی جز حسی بیدار و آرمانی ارزنده داشته باشد. «The Culty Wren»؛ آوازی که سالها پیش ظاهراً در وقـت شکار پرنده خوانده میشد، درواقع یک فانتزی درباره شاهکشی است که در انگلستان قرون وسطی ساخته شده بود و هنوز هم محبوبیت دارد.
به همین ترتیب، تاریخ بعضی از تصنیفهای چهلگانه درباره رابینهـود بـه حدود قرن چهاردهم میلادی برمیگردد. از همه سدهها، کموبیش، آوازهای بسیاری باقی مانده که از زندگی در ناآرامیها، انقلابها و جنبشهایی از این دست برای دگرگون کردن جامعه نشأت گرفته است. این آوازها غالباً نـاشی از نـارضایتی اجتماعی و براساس آوازهای قدیمیتر سـاخته شـدهاند. بـعضی از آوازها تقلیدی خندهآورند و بعضی کلامی کاملاً نو بر آهنگهای قدیمی.
استاد آوازهای کارگران صنعتی دنیا، جوهیل، آوازهای بسیاری براساس آهنگهای مـردمی روز خـلق کـرد. «in the sweet by and by» سرودی مذهبی بود که در اوایل سده هجدهم بسیار معروف شده، «The preacher and the salve» با فریاد به دنیا اعلام کرد که «وقتی مردی، در آسمان (شیرینی) پای تعارف مـیکنی.»
ترانههای عامیانهای که فدریکو گارسیا لورکا، شـاعر اسپانیایی، در اوایل دهه۱۹۳۰ گردآوری کرد به آوازهای قوای جمهوریخواه در جنگ داخلی اسپانیا، در سالهای۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ بدل شد. این آوازهـا در مـیان داوطـلبان که در دستههای نظامی بینالمللی به نفع جناح جمهوریخواه میجنگیدند، دنیا را گـرفته بـود؛ چنانکه اکنون، از برلین تا شیکاگو، آوازهایی، چون «Si me quieres escribir» جزئی از رپرتوار ضد فاشیستی به شمار میروند. انقلاب فـرانسه سـرود «مـارسییز» را به دنیا عرضه کرد که در ۱۷۹۲ بـرای ارتـش انـقلابی ساخته شده بود. تقریباً صدسال بعد، دو سوسیالیست فرانسوی ترانه «انترناسیوناله»ای ساختند که به سرود جـهانی جـنبشهای سـوسیالیستی و بعدها کمونیستی بدل شد.
قرن بیستم یکی از ناآرامترین قرنها بوده است. انـقلابهای سـیاسی و اجتماعی در این قرن زمین و زمان را دگرگون کرد و سربازان سرودخوان، به جبهههای جـنگ شـتافتند. «توماس ماپفومو» در جنگهای استقلالطلبانه آوازهای مقاومت «چـیمورنگا» را پدیـد آورد. «ولادیـمیر ویسوتسکی» در تصنیفهای غمناکش، به شیوهای طعنهآمیز، بـه بـیان واژگونسازیهای ضداستالینی همت گماشت. «ولف بیرمان»، خلف «برشت» در آلمان شرقی، به دلیل حملاتش بـه رژیـم سوسیالیستی، به آن طرف دیوار؛ آلمـان غـربی، تبعید شـد.
آمـریکای لاتـین جنبش «نووا کانیون» را پدید آورد. «ویولتا پاررا» و «ویـکتور خـارا» در شیلی، «کارلوس پوئبلو» و «سیلویر رودریگوئز» در کوبا، «علی پریمر» در ونزوئلا، «چیکو بوارک» در بـرزیل، «دانـیل ویلی تیی» در اروگوئه و بسیاری دیگر بـه دگرگونی اجتماع اندیشیدند و بـا صـراحت، زبان حال حرکتهای جمعی شـدند؛ آوازهایی که جامعه و موسیقی آمریکای لاتین را دگرگون کردند.
اما در دوران جدید و بهطور مشخص در سالهای پس از سرکوب اعتراضهای «می ۱۹۶۸» موسیقی اعتراضی وضع تازهای پیدا کرد. «ژاک دنیس» پژوهشگر موسیقی فرانسوی درباره این فرآیند مصادره مینویسد: «اعتراض امروز بیش از همیشه و سریعاً مـورد سوءاستفاده در جهت آمال «مثبت» قرار میگیرد: از استفاده سوداگرانه از خشم و اعتراض مردم، مـثلاً بـا فروش عکس چهگوارا، تـا اسـتفاده ابـزاری از معضل فقر از طـریق تـوضیحات سطحی... تا جایی کـه حـتی در عراق، تصویر تانکی را مزین به نام «بابمارلی» مشاهده کردیم.
این عکس جنبه نـمادین دارد و دوران مـا را خلاصه میکند. افراد «مصلح و خیّر» چـند صـباحی است کـه از ایـن گـونه دکانها باز کردهاند و جـیبهای خود را پر میکنند. در صدر این افراد میتوان از باب گلدوف، سازماندهنده رئوف جشن و سرور این آقایان خـوشفـکر نام برد. او در تابستان۲۰۰۵، «کنسرت جهانی» عـلیه وام تـحمیلی بـر آفـریقا، برگزار کرد، البـته فـراموش کرده بود که طرف اصلی، هنرمندان آفریقایی را دعوت کند! کمی دورتر، گروه «یوتو»، که مـوزیکش بـاعث بـروز احساسات و حتی مبارزهطلبی نزد برخیها میشود، مـیتوان مـشاهده کـرد.
امـروز حـتی امـکان دارد، برای صدای زنگ تلفن همراه، موزیک اعتراضی خرید. بازار پردرآمدی است. مثلاً فکرش را بکنید، چه غوغایی میشود: ۳۰ ثانیه موزیک ما باز میگردیم، سرود ساخته «پتسیگر»، بـا شعری که از مبارزه اعتصابیون شرکت موبایل «ساژم» الهام گرفته شده باشد! این ابتکار حتی میتواند «جوهیل»، سندیکالیست آنارشیست پرنفوذ دوران همنسلهای بابدیلن را از زیر خاک در آورد... سبک هیپهاپ که زمـانی پیـشقراول جنبش اعتراضی بود نیز سر به راه گشته است. کالاهایی که با دقت «بازاریابی» شدهاند، سعی در جذب مصرفکننده دارند و در این بازار مکاره، اعتراض و مبارزه، بیش از آن که مـبتنیبـر ایمان و اعتقاد باشد، سبک و شیوه متمایزی به حساب میآید. مبارزین واقعی گمنام میمانند.»
اینگونه است که موسسه فرهنگی هنری «جام سبز» که تهیهکننده قطعه اخیر یراحی است همچنان که قطعهای با عنوان «نگو دیگه دیره» را از یکی از خوانندگان کشور تهیه میکند، از موسیقی اعتراضی آقای یراحی نیز حمایت میکند؛ قطعهای که در آن از مشکل آب آشامیدنی خوزستان شکایت میشود، اما اصلاً کاری با طرحهایی مانند طرح انتقال آب کارون ندارد. به سیاستهای منطقه آزاد اروند کاری ندارد. به سیاستهای بازار آزاد و سازندگی که در دوران پس از جنگ در آن دیار اجرا شد و نرخ بیکاری را تا این حد افزایش داد توجهی نمیشود. تنها در ژستی اعتراضی با متلک گفتن به دفاع ملی خوزستانیها در برابر دشمنان، آن را غلبه بیعقلی خطاب میکند. این یعنی اعتراضی از طرف جبهه سرمایهداری بهنفع سیاستهای بازارآزادی با حمایت سرمایهگذاران بساز و بفروش.
مهدی یراحی که خود فرزند جنوب است و محدودیتهای این خاک عزیز را از نزدیک لمس کرده، بهتر از هر کسی میداند که آنچه امروز از خوزستان، از اهواز و آبادان و دزفول باقی مانده است، حاصل همان دوران طولانی مقاومت است.
اگر هنوز زندگی در این خطه جریان دارد و آدمها نفس میکشند، اگر خرمشهر و اروند، محمره و شطالعرب نشدند بهخاطر ایستادن بر سر اصولی عقلانی بوده است؛ اصولی که میگوید دربرابر دشمنی که به خانه حمله میکند باید دفاع کرد. اصولی که میگوید وطن هتل نیست که اگر خدماتش ضعیف شد آن را ترک کنیم. اصولی که زندگی را در مقاومت میبیند نه در ترک مبارزه و خوشخیالی. موسیقی اعتراضی اصیل، مقاومت در برابر حمله دشمن را به نازیسم و نژادپرستی هیتلری پیوند نمیدهد.
منبع: روزنامه صبح نو
انتهای پیام/
خائن تر از خائن تری میرسد
بجای اعتراض به کسانی که با بی توجهی به خوزستان به مدافعان خوزستان و خونهایی که در خوزستان ریخته شد تا این دیار آباد و آزاد بمونه،داره به فداییان خوزستان به نام خوزستان توهین میکنه.
جنگ بده،ولی جنگیدن برای شرف و دین و وطن و آزادی و ناموس،بهترین کاره.
#انسانم_آرزوست