به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، دوست عزیزی گفت خوشحالی ازین که خلع لباس شده است؟ گفتم حقا نه، امیدوارم این حکم برگردد؛ اما عمق ماجرا فراتر از حکم قضائی است.
بیشتربخوانید: سید حسن آقامیری کیست؟/ از چرندیات خواندن آیات قرآن درباره عذاب در جهنم تا تحریف ماجرای اسارت خاندان اهل بیت(ع)
حکم دادگاه آقای آقامیری را بهانه کردم. حجم بالای دلخوری انقلابی ها از آقای زائری هم نشانه است. ایندو بزرگوار نماد جریانی هستند که انشالله خیرخواه اند اما ضررهای قابل اعتنائی به جامعه می زنند. باید درباره این منابر شاذ، بیشتر نوشت.
هرچند بین آقای زائری و آقامیری تفاوت است، اما به این فهم هردو روحانی معزز، گرفتار یک جنس خطا هستند. یکی از رفقا نوشته بود که علت مخالفت با امثال زائری ها در زبان نقدشان است. نوشتم آدرس غلط ندهید. اگر کسی منکر نقد حکومت شود، خائن به انقلاب و مردم است؛ نقد کنیم، منصفانه و حتما شلاقانه. اما اشکال جای دیگری است.
سه انتقاد جدی به سبک رفتاری این دو بزرگوار وجود دارد. عمق رنج، بجهت این است که با دو طلبه مواجهیم؛ دونفر اهل دین که مع الاسف در حال تکثیرند.
آقای زائری اخیرا گفته است با اینهمه مشکل باز هم می گویند انقلاب اسلامی، 400 سال پیشرفت داشته است. این جمله یک نشانه است از یک خطای راهبردی در سبک انتقادی شان. این خطای راهبردی ناشی از گم کردن سطح تحلیل انقلاب است.
انقلاب اسلامی را باید در 5 سطح تحلیل کرد. انقلاب، نظام، دولت و جامعه و امت. نقدهای مربوط به کم کاری ها وفساد مسئولین و فقر و غیره اگر دقیق و منصفانه و عالمانه باشد، مربوط به بخش دولت است؛ اعم از اجرایی و قضائی و غیره. بی اعتنایی به این سطوح باعث می شود با بیان اشتباهات حکمرانی، مخاطب را نسبت به اصل نظام و انقلاب بدبین کنیم.
بله انقلاب اسلامی، با توجه به رشد معنویت و بسترسازی برای رشد کرامت ها، چند صدسال تاریخ انسانی را جابجا کرده است. هرچند امروز گرفتار اختلالات تودرتوی حکمرانی باشیم.
منبری که جای اصل و فرع را عوض کند، ولو اینکه حق بگوید دین تحریف شده به جامعه ارائه کرده است. منبری که بخشی از حقیقت دین را بگوید، دین مسخ شده ارائه کرده است. مبلغی که فقط ابعاد رحمانی دین را بگوید دین التقاطی به مخاطب تحویل داده است. آخوندی که معروف و منکر دین را بشناسد، اما بلندی صدایش در مواجهه با معروفات و منکرات را عادلانه تنظیم نکند، دین مقلب و مشوه را فریاد کرده است.
مبلغی که برای سروصدای سر ظهر بازی کودکان اخم کند، اما عربده کشی لات محله را محل نگذارد، دین مسخ شده روی منبر ارائه کرده است. مبلغی که فساد چهارتا مسوول بی کفایت را ببیند، اما از فساداکبر صاحبان کبر در عالم چشم بپوشد، دین التقاطی به مخاطب داده است. طلبه ای که کمک به پیرزن فقیر را تبلیغ کند اما جمله ای از نصرت ولی نگوید، اصل و فرع امور را در ذهن پامنبری بهم ریخته است. چه آنکه وقت جهاد از پای این منبر، بجای عزم میدان همه سرگرم نذرمهربانی و لقمه مهربانی ها خواهند شد.
آقای زائری اخیرا نوشته است کل مسئولین و کشور و همه و همه یک طرف باشند و مردم یک طرف، سمت مردمم. سوال ساده اینست که حق کجاست؟ ریشه بسیاری از اشکالات دیگر در همین جمله است. مثل موضوع حجاب که برای توجیه بی حجابی بین مردم مجبور شدند اصل الزام حجاب را منکر شوند.
علت اصلی این است که یارای چشم در چشم مخاطب کردن و حرف حق گفتن را ندارند، به هر دلیل؛ نمی گویم صرفا به جهت لایک و فالور است. این بزرگواران با کمال تاسف فرق تساهل را با مدارا اشتباه گرفتند. مدارا کردن، یعنی حق گفتن و اما زمانه را در نظر گرفتن. مدارا یعنی حق گفتن، ولی با مردم مدارا کردن. اما تساهل یعنی زمانه را دیدن و از حق گذشتن. یعنی به بهانه مردمداری، حق شکستن. از اولی مدارای با بدحجاب در می آید و از دومی انکار حجاب.
زمین و آسمان ها، میان ایندو تفاوت است.
منبع: فارس
انتهای پیام/