به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اصفهان،در اين وادي که وارد میشوی ، آرامش عجیبی حکمفرماست، سکوت را به معنای واقعی آن لمس میکنی، سوز سرمای زمستان آنقدر زیاد نیست که نتوانی به راحتی در اینجا قدم بزنی. با دیدن تابلوهایی که سرتاسر محیط تعبیه شدهاند، هربار شوک بزرگی به انسان وارد میشود، باید آرام آرام قدم بزنی تا مفهوم کلمات را در ذهن خود تجزیه و تحلیل کنی« هستی در آنجایی است که مردمان نیستی میانگارند»، «امتحان نزدیک است....زنگ تفریح بس است »، زنگ تفریح؟ امتحان؟ کلماتی که بارمعنایی عمیقی دارد و تو را مجبور میکند که بیاندیشی.
اینجا آرامستان باغ رضوان اصفهان است، شاید برای برخی تعجبآور باشد؛ قدم زدن در آرامستان باغ رضوان! اما میگویند رفتن به قبرستان انسان را متعادل میکند، در مواقعی که خیلی خوشحال یا خیلی ناراحت هستید به قبرستان بروید تا بدانید هیچکدام ماندنی نیستند و همه رفتنی هستیم. امروز آمدهام، تا این حس را تجربه کنم. در این محیط حس متفاوتی داری ، ترس نیست ، غم نیست ، شادی هم نیست ، هیجانی هم اتفاق نمیافتد ، اما حسی که انسان دارد ، تلفیقی از این احساسات است.
به سمت سالن تطهیر میروم، جایی که متوفیان را در آن غسل و کفن میکنند، نماز میت میخوانند و از آنجا به سمت قبور راهی میشوند. اینجا شاید سختترین و از نظر برخی وحشتناکترین قسمت آرامستان است ، قبل از ورود به سالن، خودروهای پارک شده در پاركينگ توجهم را به خود جلب میکند. از همه مدل وجود دارد ارزان، گران ، معمولي و لاكچري. اینجا محلی برای تجمع همهی انسانها کنار یکدیگر است، فقیر و غني نمی شناسد ، تحصیلکرده و بی سواد هم تفاوتی ندارد ، همه آمدهاند ، پیر ، جوان ، شهری و روستایی همه یک رنگ شدهاند و برای یک هدف آمدهاند، بدرقه عزیز خود به دیار باقی. اینجا علاوه بر تفاوتهای انسانها با یکدیگر، یک خصلت بین همه آنها مشترک است، همه عزادارند، عزیزی را از دست داده اند و آمدهاند تا با آنها وداع کنند.
روی تابلو ورودی سالن، بزرگ نوشته شده است« راه و رسم سفر بیاموز، سفری در راه است»، سفر، راه و رسم سفر؛ چه زمانی قرار است برویم؟ به کجا می رویم؟ چرا فراموش کرده ایم!
وارد سالن می شوم، هیاهویی برپاست، آدم ها گرفته و درهم اند، چشمان قرمز برخی حکایت از گریههای طولانی دارد، برخی مضطرباند، برخی دیگر گوشهای آرام گرفتهاند و به چیزی میاندیشند.
متوفیان قشرهای مختلفی هستند، کودک، نوجوان، جوان، پیر، زن و مرد که به دلایل مختلفی چون مرگ طبيعي، تصادف، سکته، سرطان و موارد دیگر از دنیا رفتهاند، مرگِ ناگهانی برخی از آنها، بازماندگان را شوکه کرده است و نمیتوانند نبود آنها را تحمل کنند. زنها بیشتر بیقراری میکنند و مردان در لاک خود فرو رفتهاند و با فرو دادن بغض، محارم خود را دلداری میدهند، برخی از آنها هم غرور را کنار گذاشتهاند و بلند بلند میگریند.
پشیمانی و حسرت در چهره اکثر آدمها موج میزند، از رفتن عزیز خود ناراحتاند، غبطه میخورند که چرا بیشتر به او سر نزدهاند. اما در این میان در چهره برخی رضایت کامل وجود دارد، برای متوفی در زمان حیات، سنگ تمام گذاشتهاند و دیگر عذاب وجدانی ندارند.
اگر در این لحظات به سراغ تکتک آنها بروی، بدون شک جملاتی که میگویند، به پوچی دنیا اشاره دارد« دنیا بی وفاست»، «این همه دوندگی برای چیست؟»، «دنیا بیارزش است»، اینها را اگر به زبان هم نیاورند در دل بارها و بارها با خود تکرار میکنند.
متوفیان را پس از تغسیل و تکفین به سالن اقامه نماز میت میبرند، بعد از نماز میت، یکی از افراد فریاد میزند، او چگونه آدمی بود! وابستگان شهادت دهند كه او چگونه انسانی بوده است؟ و سه بار تکرار میکند و مردم در جواب به خوبی او شهادت میدهند. نکند در هنگام مرگِ من، کسی از من ناراضی باشد، نکند آن موقع کسی بگوید خدایش نیامرزد، وقتی دستم از دنیا کوتاه است با نارضایتیهای مردم چه کنم؟
به نظرم اینجا تنها نقطهای است که ما آدمها برای لحظاتی به خودمان رجوع میکنیم، رفتار و اعمالمان را مرور میکنیم و برای دقایقی به مرگ میاندیشیم. باور میکنیم که دنیا جای ماندن نیست، یادمان میآید که مرگ تنها برای همسایه نیست. این جا به هیچوجه نمیتوان مرگ را به نقطه ای در پس ذهن ارجاع داد، نمیتوان از آن فرار کرد، چرا که در برابر دیدگان ما یکی یکی مردگان را با تابوتها میبرند و سپس درون قبر میگذارند، پس نمیتوان مرگ را دور فرض کرد، اینجا باور میکنیم که مرگ در چند قدمی همه ما قرار دارد .آيا به آن انديشيده ايم؟
ما انسانها در اینجا بدون شک با خود عهد و پیمان میبندیم«بیراهه نمیروم»، «انسان خوبی میشوم»، «نماز اول وقت ميخوانم»، يعني مي شود اين تصميمات ماندگار شود ؟ نکند در خواسته هاي دنيوي غرق شویم و خدا را فراموش كنيم؟ جاي عجيبي است تلنگر مي زند لحظه به لحظه اش! درست مثل تابلونوشته هاي مسير بازگشت از آرامستان« اکنون که فرصت هست، مهربانتر باشیم، خوش عهدتر باشيم» « توشه ات را بردار بس دراز است مسير».
دوباره مي آيم، به اين سرزمين مملو از آموختني و عبرت، تا يادم نرود زندگي چقدر به مرگ نزديك است، براستي ما چرا باورمان نيست كه بايد برويم و به خود مي خندد.....آنكه از سير و سفر مي خواند...اما كوله بارش خالي است، پس راه و رسم پرواز بياموز سفري در راه است ...
براي آشنايي بيشتر درباره تأثير زيارت اهل قبور براي آماده شدن ما انسان ها براي سفر اخروی، به سراغ حجت الاسلام مهدی گرجی رفته ايم تا بدانيم رفتن به قبرستان در زندگی ما چه آثاری میتواند در بر داشته باشد.
عضو شورای سازمان آرامستانهای شهرداری اصفهان گفت: توصیه به زیارت اهل قبور یا به تعبیری زیارت اموات در قیرستانها سه جنبه اسلامی دارد. جنبه اول درخواست رحمت و مغفرت برای اموات است، یعنی وقتی ما به زیارت آنها میرویم، برای آنها طلب بخشش میکنیم و روحشان را با خواندن قرآن، دعا و ذکر شاد میکنیم. در روایات هم آمده است که فرزندان و بستگان مرحوم برای او طلب مغفرت کنند.
حجتالاسلام مهدی گرجی در گفتگو با خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اصفهان،با اشاره به عبرتگیری مردم به عنوان دومین اثر حضور در قبرستان افزود: ما انسانها با حضور در قبرستان به این فکر فرو میرویم که روزی هم خودمان در اینجا دفن خواهیم شد و تلنگری است که خود را آماده سفر کنیم و بدانیم مرگ پایان راه نیست، بلکه شروع یک زندگی جدید است.
به اعتقاد وی سومین فایده حضور در قبرستان، تجلیل از شخصیتهای نامآور جامعه است. حضور ما در قبرستان موجب زنده نگه داشتن یاد علما، فقها، عرفا، اندیشمندان و هنرمندان است.
عضو شورای سازمان آرامستانهای شهرداری اصفهان بیان کرد: همچنین در روایات، توسل به روح گذشتگان هم ذکر شده است که هرگاه با مشکلی مواجه شدید و والدین شما در قید حیات نیستند، بر سر مزار آنها، فاتحهای بخوانید و از آنها استمداد کنید تا شما را کمک کنند.
حجتالاسلام گرجی با بیان اینکه یاد مرگ به معنای گوشهای نشستن و غصه خوردن نیست ، افزود : یاد مرگ و موضوع انتقال از این حیات به حیات دیگر به این معناست که زندگی ما با مردن تمام نمیشود. زیارت اهل قبور به ما یادآور می شود که اموات وارد یک زندگی جدید شدهاند، پس ما هم باید خودمان را برای حیات جدید آماده کنیم.
انتهای پیام/م