حمیدرضا قلیچ خانی وضعیت پژوهش و تحقیق در حوزه خوشنویسی را ارزیابی و بر دوری از تعصبات بی جا در هنر تاکید کرد.

به گزارش خبرنگار  حوزه تجسمی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، حمیدرضا قلیچ خانی متولد ۱۳۴۷ خوشنویس، پژوهشگر، فارغ التحصیل ادبیات نمایشی، کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی و فارغ التحصیل دکتری از دانشگاه دهلی است که تاکنون چندین کتاب و مقالات او به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.

در پژوهش های خوشنویسی با فقر مفرط روبرو هستیم / دوری از تعصب، لازمۀ پیشرفت در هنر است

انتشار کتاب‏های فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی، رسالاتی در خوشنویسی و هنر‌های وابسته، تصحیح انتقادی دیوان فروغی بسطامی، تصحیح انتقادی دیوان نرگسی ابهری، تصحیح انتقادی دیوان حسن سجزی دهلوی، اصطلاحات نسخه‏‌پردازی در دیوان بیدل دهلوی (دهلی نو)، آداب‏‌المشق از باباشاه اصفهانی (نسخۀ دانشگاه پنجاب لاهور)، درآمدی بر خوشنویسی ایرانی، زرافشان «فرهنگ ترکیبات و اصطلاحات خوشنویسی کتاب‏آرایی و نسخه‏‌پردازی در شعر فارسی»، کاتبان شاهنامه و ... و همچنین گردآوری کامل‏ترین آرشیو کتاب‏ها و مقالات تخصصی خوشنویسی (به زبان‏های فارسی، انگلیسی، عربی و اردو)، تصاویر کتیبه‏‌های ایران، هندوستان، افغانستان، ترکیه و شاهکار‌های نسخه‏‌های خطّی، مرقعات و قطعات خوشنویسان ایران، بخشی از تالیفات و گردآوری‌های این استاد هنرمند است.

وی تاکنون چندین سخنرانی و کارگاه آموزشی در دانشگاه‌های کمبریج، شیکاگو، هاروارد، کارولینای شمالی، جورج واشنگتن و پرتلند برگزار کرده و بیش از یک دهه است که به عضویت انجمن نسخه‏‌های خطّی اسلامی کمبریج (TIMA) درآمده است.

قلیچ خانی همچنین در سال ۹۷، طوبی زرین، نشان عالی و لوح یازدهمین جشنواره هنر‌های تجسمی را در بخش پژوهشگران هنر‌های تجسمی دریافت کرد، موفقیت اخیر او بهانه‌ای شد تا در عید نوروز برای ساعتی در آتلیه هنری اش مهمان شده و با این هنرمند فرهیخته به گفتگو بپردازیم که ماحصل این گفتمان به شرح ذیل است:

شما خوشنویسی را سال ۶۳ شروع کردید، دلیل علاقه مندیتان به هنر از دوران نوجوانی چه بود؟

دلیلش تا حدودی به کتاب‌های هنری در دوران راهنمایی و اینکه معلمان هنر آن زمان بیشتر خوشنویسی و نقاشی تدریس می‌کردند مربوط می‌شود. به یاد دارم معلمی داشتیم به نام آقای حمزه رحمانی که بعد‌ها شهید شدند، آقای حسین کاشیان هم که استاد نقاشی هستند، آقای سماوات، کریمی و دیگر معلم‌های هنری، ما را به درس هنر تشویق می‌کردند، من در آن سال‌ها یکبار از روی رسم الخطی که نوشته جواد شریفی بود مشق کردم و همچون ایشان امضای ملک الخطاطین را نوشتم، به نوعی آرزوی بچه گانه و کودکانه‌ای در وجودم بود تا اینکه با یکسری از کتاب‌های هنری که بخش خوشنویسی آن‌ها را استاد محمد احصایی تدوین کرده بود آشنا شدم، این رویداد‌ها پیش رفت تا اینکه در سال ۶۳ من با استاد «اویس وفسی» آشنا شده و دو سال نزد او نستعلیق را آموختم.

از همان ابتدا با مطالعه و تحقیق مانوس بودید؟

در آن سال‌ها شاید خیر؛ کوچکتر از آن بودم که با حوزه پژوهش ارتباط داشته باشم، سال ۶۶ کنکور علوم پزشکی دادم، پس از یک ترم تحصیل در دانشگاه انصراف دادم و اواخر جنگ بود که برای خدمت سربازی اعزام شدم. در اواخر خدمت، در ادبیات نمایشی و همزمان ادبیات فارسی پذیرفته شدم و گرایش به سوی پژوهش و تحقیق از آنجا آغاز شد، درواقع حوزه ادبیات سبب شد که نسبت به پژوهش حساس‌تر شده و با ضعف و کمبود‌های فوق العاده حوزه هنر آشناتر شوم.

به عنوان نویسنده کتاب های هنری و ادبی بفرمایید تا چه حد جای خالی کتب با کیفیت و تاثیرگذار در این حوزه ها احساس می شود؟

جای خالی آن‌ها که خیلی احساس می‌شود. با آنکه خوشنویسی همانند ادبیات پیشینه هزار ساله دارد، اما در قیاس با آن دارای ضعف‌ها و کاستی‌های بسیار در سطوح پژوهشی است. در رشته ادبیات، از سال ۱۳۱۳ که دانشگاه تهران تاسیس شده است، هزاران استاد تربیت شده اند، هزاران کتاب تالیف شده، حتی در باب یک هنرمند مانند «فردوسی» یا «خیام» هزاران کتاب و مقاله نوشته شده است، اما خوشنویسی که همزمان با ادبیات پدید آمده است، یکباره از نظر پژوهش فاصله‌ای فاحشی با ادبیات دارد.

در پژوهش های خوشنویسی با فقر مفرط روبرو هستیم / دوری از تعصب، لازمۀ پیشرفت در هنر است

یعنی معتقدید که وضعیت پژوهش و تحقیق در رشته خوشنویسی رضایت بخش نیست؟

چندان نه؛ برای مثال امروزه اگر یک جشنواره یا رویدادی را به مقاله و سخنرانی‌های هنری اختصاص دهیم، تعداد انگشت شماری مقاله، کتاب و... به دبیرخانه ارسال می‌شود، این نشان میدهد که از ۸۰ میلیون جمعیت، شاید ۸ تا ۱۰ نفر در حوزه­های تاریخی و نقد و تحلیل خوشنویسی، اهل نظر و دست به قلم باشند. در یک مقایسه سطحی خوشنویسی با ادبیات یا هنر‌های دیگر، به این نتیجه میرسیم که هم تعداد صاحب نظران حرفه‌ای در این حوزه کم است و هم این حوزه به مرور مخاطبانش را از دست می‌دهد. خوشنویسی که در دوره‌هایی بعد از شعر، اولین هنر مورد علاقه مردم بود اکنون شمار طرفدارانش بعد از سینما، تئاتر، نقاشی، موسیقی و... قرار می‌گیرد.

چه عواملی به این سیر نزولی دامن زده و شدت بخشیده است؟

خوشنویسی را باید پرنده‌ای بدانیم که یک بالش آموزش و تولید اثر و بال دیگر آن هم حوزه نظری و پژوهش است، امروزه با آموزش دادن هزاران خوشنویس و خلق حجم زیادی از آثار خوشنویسی، یک بال این پرنده بزرگ شده، اما بال دیگرش در حالتی رشد نیافته و ناقص مانده است، بنابراین پرندۀ زیبای ما نمی‌تواند پرواز شایسته و مورد نظر را داشته و به جهانیان عرضه و معرفی شود. متاسفانه منبع‌های خوشنویسی ایرانی به زبان‌های ترکی، عربی، انگلیسی و... ترجمه نشده و همچنین هنرمندان و حتی اساتید تراز اول هم معرفی نشده اند، در نتیجه در ارتباط و شناساندن این حوزه به دیگر تمدن‌ها در فقری مطلق به سر می‌بریم.

یعنی علاوه بر مقاله ها، هیچ یک از آثار و کتاب های شما هم ترجمه نشده است؟

چرا، کتاب «درآمدی بر خوشنویسی ایران» را یک مترجم روسی ترجمه کرده و در مسکو در حال چاپ است، فرهنگ اصطلاحات خوشنویسی را هم خانم ربکا استینگل به انگلیسی ترجمه کرده است و انتشارات بریل در لایدن هلند ناشر آن است، اما این حوزه نیازمند جریان است و تلاش‌های فردی کفایت نمی‌کند. هرسال ۱۰ یا ۲۰ رویداد هنری در زمینه هنر‌های اسلامی در کشور‌های مختلف برگزار می‌شود، در نتیجه باید در این حوزه حداقل ۲۰ استاد و کارشناس داشته باشیم که به زبان‌هایی غیر فارسی مسلط باشند و در این سمینار‌ها شرکت کنند، در کارشناسی آثار هنری ایرانی برای خرید در حراج ها، کتابخانه ها، موزه‌ها و... نظر بدهند، اما متاسفانه این افراد را نداریم و تربیت کردنشان هم آسان نیست چرا که مقهور و مسحور آفرینش اثر و زیبایی‌های یک هنر می‌شویم و از مباحث دیگر جا می‌مانیم.

به نظر شما چند درصد هنرمندان جوان آثار خود را براساس مطالعه و دانسته های تئوری خلق می کنند؟

دانسته‌های تئوری را باید به دو دسته تقسیم کرد، یک دسته چراغ راه و الزامات بخش عملی هستند مانند ابزار شناسی که خیلی هم مهم است، در هر دوره مانند دوره پهلوی که توجه کافی به مرکب، کاغذ و... نشده تولید آثار حرفه‌ای و موزه‌ای کم بوده است، اما بخش دوم در مباحث تئوری، مطالبی هستند که مستقیماً به بخش عملی مربوط نمی‌شوند و فقط بینش و نگاه ما را تحت تاثیر قرار داده و ژرف‌تر میکنند، به طور مثال اگر یک خوشنویس از علیرضا عباسی، ابن مقله یا میرعماد اطلاعات داشته باشد، شاید تاثیری در تولید اثرش نداشته باشد، اما لازمه یک هنرمند بزرگ و حرفه‌ای این است که از تاریخ هنری که انجام میدهد و حتی هنر‌های نزدیک به آن اطلاعات داشته باشد تا بتواند در کار خودش نسبت به دیگران چند قدم جلوتر باشد.

در پژوهش های خوشنویسی با فقر مفرط روبرو هستیم / دوری از تعصب، لازمۀ پیشرفت در هنر است

به نظر شما این دانسته ها در آثار هنرمندان امروزی دیده می شود؟

به نظرم در حوزه کسب اطلاعات تئوری برای اجرای کار، حساس‌تر و موفق‌تر بوده اند و این آموزش‌ها بیشتر در ورکشاپ‌ها و کارگاه‌های هنری اتفاق می‌افتد مانند مرکب سازی و قلم و کاغذ و رنگ آمیزی کاغذ و آهار مهره و ...، اما در حوزه‌ای که به عنوان یک هنرمند حرفه‌ای اطلاعات خالص و ناب را کسب کنند موفق نبوده و مرجعی هم که آن‌ها را به این سمت تشویق کند وجود نداشته است. در انجمن خوشنویسان ایران یا مراحل بررسی مدارک و مدارج هنری در وزارت فرهنگ و ارشاد، این اطلاعات از داوطلب درخواست نمی‌شود و مرجعی هم برای این مهم تشکیل نداده اند. وقتی حمایت استادان پیشکسوت معاصر موجب دست یابی هنرمندی به مدارج هنری می‌شود یا اینکه ارتباط یک هنرمند با یک مجموعه دار، گالری دار و... باعث دیده شدن آثارش می‌شود، نشان می‌دهد که آن شخص مسیر شفاف و درستی را برای کسب موفقیت طی نکرده است.

کتاب «درآمدی بر خوشنویسی ایرانی»  تا چه حد به شفاف سازی تاریخچه و مسائل این هنر کمک کرد و مورد استقبال قرار گرفت؟

این سوال را باید مخاطبان پاسخ دهند. یکی از انگیزه‌های من برای نگارش این کتاب این بود که «خوشنویسی ایرانی» برای نخستین بار عنوان یک کتاب باشد، از این موضوع که خوشنویسی یک هنر جهانی و اسلامی است کمی فاصله بگیریم و به عنوان یک هنر ملی آن را معرفی کنیم، در همین کتاب «ابن مقله» به عنوان «پدر خوشنویسی ایرانی» معرفی شده است، از طرفی، چون در دوره‌ای هستیم که همه تمدن‌ها سهم خواهی می‌کنند به نظرم ما هم باید سهم خودمان را از این هنر مشخص کنیم. هدف دیگرم این بود که اگر کسی بخواهد فقط با خواندن یک کتاب از تاریخ هزارساله این هنر آگاه شود، بتواند به این کتاب مراجعه کرده و اطلاعات مورد نیازش را بیابد. بنابر بازخورد‌هایی هم که تاکنون دریافت کرده ام این هدف تا حدودی محقق شده، اما ارزیابی اصلی را باید در نهایت از مخاطبان و ناشر جویا شد.

گفته بودید کتاب «خوشنویسی معاصر» مکمل این کتاب است و می خواهید آن را تالیف کنید، آیا انجام و چاپ شد؟

چون ناشر این کار «فرهنگ معاصر» بود قول دادم که یک کتاب با عنوان خوشنویسی معاصر هم برایشان تألیف کنم، اما علت تاخیر این است که انتشار این کتاب کار دشوار و پرخطری است، زیرا اگر بخواهیم در این کتاب، رتبۀ حقیقی استادان و همچنین نقد آثارشان را صریح بیان کنیم و با خوشنویسانی که در قید حیات هستند شفاف و علمی برخورد کنیم موجبات کینه و دشمنی فراهم می‌شود و اگر چنانچه بخواهیم به ستایش هنرمندان بپردازیم هم کاری منطقی و پژوهشی نکرده ایم، در نتیجه به دلیل دلایل احتیاط این کار به تاخیر افتاده و لازم است که چندسالی در بگذرد یا من پیرتر شوم و دیگران از نقدهایم کمتر ناراحت نشوند و یا مطالب را کاملا آماده کنم و کتاب زمانی که من در قید حیات نباشم، منتشر شود. حقیقتی تلخ است که تقدس از خوشنویسی به خوشنویسان سرایت کرده و هیچ هنرمندی تحمل نقد و بررسی بی طرفانه آثارش را ندارد.

در پژوهش های خوشنویسی با فقر مفرط روبرو هستیم / دوری از تعصب، لازمۀ پیشرفت در هنر است

در این پژوهش به خطوط ابداعی هم پرداخته اید؟

بله. از عمادالکتاب شروع کرده ام تا به پیدایش انجمن خوشنویسان و ماجرا‌های آن پرداخته ام و تا حراج‌های سال‌های اخیر رسیده ام. مدیران و بزرگان انجمن خوشنویسان که نهادی با حدود ۷۰ سال سابقه است، یک کتاب برای معرفی اش تهیه و تألیف نکرده اند که ساز و کار آن را شرح دهد. نهادی که به هزاران نفر مدارک معتبر می‌دهد باید اول خود و قوانین کار خود را تعریف کند.

یکی از فصول چالشی در این پژوهش خطوط ابداعی است، چالش‌ها در این حوزه زیاد است. به طور مثال یکی از چالش‌ها این است که اولین‌ها چه کسانی بوده اند؟ همانطور که می‌دانید در این مورد بین اساتید از جمله حمید عجمی، احمد آریامنش و... اختلاف نظراتی وجود دارد. من به ناچار طی صحبت با هرکدام، اطلاعات دقیق و بی واسطه را از آن‌ها دریافت کرده ام، یک بخش دیگر از این چالش‌ها هم اصالت این هنر است، برخی از اساتید این ابداعات را تأیید نمی‌کنند و به زعم آن‌ها این حوزه به هنر کلاسیک لطمه می‌زند. می‌دانیم که این خطوط برخلاف خطوط کهن مثل نستعلیق که حاصل یک زیباشناسی جمعی است، نتیجۀ ذوق شخصی یک هنرمند است و هنوز صیقل و پالایش اریخی را ندارد.

باتوجه به اینکه هنر خوشنویسی یکی از هنرهای اصیل و ملی ایران است، چطور شده که استقبال از آثار خوشنویسی بین خریداران کم شده و گالری ها تمایل به برگزاری نمایشگاه خوشنویسی کلاسیک ندارند؟

بحث فروش با مقوله هنر فرق دارد، در فروش عرضه، تقاضا و قیمت مهم است. به جهت ترافیکی که در دهه ۶۰ و ۷۰ بعد از انقلاب داشتیم، خوشنویسی مثل صدر اسلام به یک شکوفایی دوباره رسید. بخش منفی شکوفایی این است که تعداد هنرجویان زیاد و در نتیجه تولید آثار هنری بیشتر از تقاضای بازار شد، بنابر قاعده بازار هروقت عرضه بیشتر از تقاضا باشد میزان قیمت و مشتری‌ها کاهش می‌یابد، تا دهه ۶۰ تعداد خوشنویسان نسبت به جمعیت و خریداران متعادل بود، ولی الان این تعادل بهم خورده و بنظر در دو سه دهۀ بعد مجددا اصلاح می‌شود. همانطور که شاهد هستیم کلاس‌های خوشنویسی سیر نزولی پیدا کرده اند؛ بنابراین بازار فروش نابسامان به این دلیل نیست که آثار خوشنویسی کلاسیک بی عیار هستند، زیرا خیلی از هنرمندان مشهور هم در فروش آثارشان مشکل دارند.

برگزاری حراجی های تهران و ملی و خصوصاً حراج باران که ویژه خوشنویسی است، تا چه حد به چرخه اقتصادی این هنر کمک می کند؟

حراجی‌ها در همه جای دنیا بحثی مهم و جدی در بازار و اقتصاد هنر به شمار می‌روند، حراجی‌ها هم امتیاز‌هایی دارند و هم آسیب‌هایی وارد می‌کنند. به طور مثال اینکه قیمت اثر و نام یک هنرمند در حراج مطرح شده و بالا می‌رود از خدمات حراج هاست که در سال‌های اخیر در تهران نیز اتفاق افتاده است، اما از سوی دیگر آسیبی که حراج‌ها یا بهتر است بگوییم که حراج‌های تازه کار دارند این است که عده‌ای از هنرمندان از دایره آن‌ها حذف می‌شوند و افراد محدودی امکان همکاری با آنان را دارند.

در حراجی‌هایی مانند ساتبیز و کریستیز که بالای ۲۰۰ سال قدمت دارند، گروهی از کارشناسان و مشاوران مشغول هستند که استعداد‌های درخشان را هم کشف می‌کنند، اما در حراجی‌های داخلی وقتی گروه کارشناسی حراج‌ها یک گروه خبره ۱۲ نفره نیست و تنها یک یا دو نفر آثار را انتخاب و قیمت گذاری می‌کنند، اگر کسی براساس بدشانسی با آن دو کارشناس رابطه خوبی نداشته یا منتقد تخصص آن‌ها باشد، امکان حضور در آن رویداد را برای همیشه از دست می‌دهد، بنابراین این حراج‌ها می­توانند رویدادی بسیار مثبت در عرصۀ اقتصاد هنر باشند و از سویی مافیایی شکست ناپذیر بسازنند و اهداف فردی آنها، برای جامعه هنری جریان سازی کند.

برای جلوگیری از تعطیلی انتشارات و مجله های تخصصی تجسمی چه می توان کرد؟

متاسفانه در حوزه خوشنویسی کلا چیزی وجود ندارد که بخواهد تعطیل شود، به غیر از مجلۀ کلک دیرین که در شیراز منتشر میشود نشریۀ در خوری نداریم و برای راه اندازی این جریان دو دهه تلاش کرده ام که شوربختانه به نتیجه نرسیده است. مجلاتی مانند تندیس که سابقه پانزده ساله دارد به تعطیلی نزدیک شده است، برخی چیز‌ها جریان اجتماعی است و ما نمی‌توانیم جلوی آن را بگیریم و جامعه در حال حاضر به سمت نخریدن کتاب و مجله پیش میرود و حتی استادان و مدرسان هم کتاب نمی‌خرند.

در پژوهش های خوشنویسی با فقر مفرط روبرو هستیم / دوری از تعصب، لازمۀ پیشرفت در هنر است

راهکاری هم پیشنهاد می کنید؟

شاید یکی از راهکار‌ها این باشد که افراد علاقه‌مند مشترک نشریه شوند برای نمونه تمام دارندگان مدارک استادی و درجۀ یک هنری باید ملزم به آبونه شدن شوند. باید از نرفتن جامعه به سوی پی دی اف به جای کتاب حمایت شود، امروزه متاسفانه حتی همکاران هم در دانشگاه و ... پی دی اف کتاب را درخواست می‌کنند. تا زمانی که فروش کتاب نداشته باشیم، پژوهشگر و مترجم و ویراستار و ... هم نداریم، اگر فرهنگ کتاب خواندن جا بیفتد و اگر واقعا کتابی را که مفید میدانیم و در حوزۀ کار ماست تهیه کنیم، تا حدودی به این بحران کمک کرده ایم.

سال ۹۷ را چگونه گذراندید؟

سال ۹۷ را ضمن نگارش کتاب‌ها و مقاله ها، بیشتر به کار عملی پرداخته و تولید اثر کردم که دوست داشتم امسال به نمایشگاه برسد، اما نرسید، سعی میکنم سال آینده این نمایشگاه‌ها برگزار شود، روی کتاب استاد احصایی کار کردم، یک کتاب هم با عنوان «ای که پنجاه رفت و درخوابی» نوشته ام که گونه‌ای اتوبیوگرافی ام هست و اوایل سال بعد چاپ خواهد شد.

هدف شما از نگارش این کتاب چه بود؟

اطلاعات ما از زندگی شخصی استادان پیشین بسیار ناچیز است و این نکته انگیزۀ مهم بنده بوده است. دوست داشتم این سنت فرهنگ سازی شود و هنرمندان به سمت ثبت خاطرات و اطلاعاتشان بروند، هدف این بود که هر مطلبی درباره خودم که به ذهنم مهم می‌آمد را در قالب رمان گونه‌ای بیان کنم.

مهمترین برنامه هایتان برای سال ۹۸؟

انتشار اتوبیوگرافی ام. همینطور قصد دارم کتاب احوال و آثار استاد احصایی را به پایان برسانم، همچنین دو نمایشگاه با عناوین «از ه. دو چشم تا هیچ» و «از ه. دو چشم تا هو» را برگزار کنم.

نظرتان درباره آثار کپی در هنر معاصر چیست؟

یکی از آفت‌های دوره معاصر کپی کاری است، وقتی یک هنرمند ایده‌ای نو را در اثری به نمایش می‌گذارد هنرمندان دیگر آن اثر را کپی می‌کنند، این کار از جهتی خوب است که نشان می‌دهد آن اثر اصالت دارد و تأثیرگذار بوده است و دیگران از آن تقلید می‌کنند، اما از یک جهت هم خوب نیست، زیرا آن اثر را در چشم مخاطبان معمولی و تکراری میکند.

باتوجه به اینکه تجسمی تاکنون رسانه قوی نداشته و به یکباره با پیدایش فضای مجازی هزاران رسانه در اختیار هنرمندانش قرار گرفته اتفاق مثبتی است یا خیر؟

از این نظر که خبررسانی نمایشگاه، ورکشاپ، مقالات و یادداشت و... در مدت کم و در سطحی گسترده رخ میدهد اتفاق مثبتی است، اما یک پیامد منفی که خیلی هم پررنگ است، اطمینان از صحت و سقم اطلاعات منتشر شده در فضا‌های مجازی است. به راحتی میشود در ایران خبر دروغ ساخت، باید با تعادل و مراقبت و آگاهی از این رسانه‌ها استفاده کرد و اگر به درستی استفاده شود می‌تواند یک رسانه فراگیر و گسترده باشد. این رسانه‌ها شاید به مرور تخصص‌ها را از بین برده و شمار افرادی که اطلاعات اندک از مباحث مختلف دارند را افزایش دهند، اما از نظر رایگان یا کم هزینه بودن و دامنه اطلاع رسانی وسیع، قابل استفاده و سودمند است.

پژوهش های شما از شهرهای مختلف ایران تا سایر کشورها بوده است، نکته ای که طی این سفرها برای شما به دست آمده و ذکر آن برای مخاطبان جنبه آموزشی دارد را بیان کنید.

ما ضمن اینکه وطن و هنرمان را دوست داریم باید تعصب را از خود دور کنیم، باید باور روشنگرانه را گسترش و این اعتقاد که همه ابداعات، اختراعات و هنر نزد ایرانیان است را کنار بگذاریم، بپذیریم که جهانی بزرگ با استعداد‌های مختلف وجود دارد که ایران بخشی از آن است. این نگرش با مطالعه و مسافرت پیش می‌آید. اگر بپذیریم که هنر، ادبیات، صنعت و سیاست مان یک بخش از جهان است، ارزیابی مان از خود سنجیده‌تر می‌شود و دیگران هم ما را به کوته نگری و خودبینی متهم نمی‌کنند.

 

گفتگو از زهرا علیزاده

 

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
حسن
۱۰:۵۳ ۱۷ فروردين ۱۳۹۸
با درود و سپاس فراوان از زحمات شما که بلاخره به هنرمندان اصیل و بی ادعای این سرزمین توجهی نمودید