به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از قم، جمعی از شعرای آیینی به مناسبت رحلت فیلسوف مجاهد آیت الله محمدتقی مصباح یزدی،عضو فقید مجلس خبرگان رهبری با سرودن شعر ارادت خود را به ساحت این عالم ربانی ابراز کردند که در ادامه می خوانید.
بیشتر بخوانید
تقدیم به روحانیتِ آیتالله مصباحیزدی
چه بود شیوه اخلاق او؟ عبادت محض
چه داشت منطق اشراق او؟ لطافت محض
چه داشت طرز کلامش؟ چه داشت منبر او؟
به جز صراحت لهجه؟ به جز فصاحت محض؟
درون آن تن لاغر که محشری است شگرف
چگونه جمع شدهاست آن همه قیامت محض؟
به پای کوه چنان آبشار افتاده است
نصیبمان شود ایکاش آن ارادت محض!
خسان به سخره گرفتند ساحت او را
امان از آن همه نفرت از آن حسادت محض
چه کرده بود که اینقدر طعنهاش زدهاند؟
نداشت نزد ولایت به جز اطاعت محض
رضا یزدانی
------------------
نور چشم حزب الله
این خبر سخت بود، سنگین بود
تا شنیدیم، بیقرار شدیم
روح علامه تا خدا پر زد
داغ دیدیم، داغدار شدیم
نفسش گرمی دل یاران
خطبهاش راز خشم دشمن بود
سالها نور چشم حزب الله
سالها خار چشم دشمن بود
استوار و شکوهمند و صبور
مهربان و صمیمی و ساده
مثل یک کوه، سربلند و رشید
مثل یک آبشار افتاده
نه در این راه عافیتطلب و
نه در این راه منفعتبین بود
گفت «جانها فدای دین» آری
همۀ عمر خادم دین بود
در دل فتنهها به ساغر ما
جامی از کوثر ولا میریخت
بعد هر زخم در پیالۀ ما
جرعهای از خم «شفا» میریخت
روح او در بدن نمیگنجید
عاقبت سوی دوست عازم شد
شب جمعه «به سوی او» پر زد
رفت و همراه حاج قاسم شد
قلمش، خطبههای مستندش.
بود عمری سلاح علامه
بیشک از کربلا شروع شده
راه سردار، راه علامه
آن یکی هممسیر با عباس
این یکی هممسیر با زینب
السلام علیکَ یا عباس
السلام علیکِ یا زینب
سید محمد مهدی شفیعی
------------------
عزیزِ سفرکرده
کجاست آن که دلش چشمهسار حکمت بود
کجاست آن که رخش آبشار رحمت بود
کجاست آن که وجودش نثار قرآن شد
کجاست آن که دلش آشنای عترت بود
کجاست آن که به یک عمر، چون طلیعۀ صبح
صبور و صالح و صدیق و با صلابت بود
قسم به آیه «اللهُ نور» مثل صباح
چراغ باور و مصباح هر هدایت بود
شب از طهارت روحش هزار خاطره داشت
مگر که نافلۀ او هزار رکعت بود؟
چه عاشقانه گره خورد کربلا و نماز
به سجدههاش که با عطر مهر تربت بود
شب از ستارۀ اشکش فروغ کثرت داشت
اگرچه پرتویی از آفتاب وحدت بود
«وَ مَن یُهاجِر» قرآن در او تجلی کرد
مجاهدانه همه عمر گرم هجرت بود
همیشه در سر او شوق کار خالص بود
همیشه در دل او آرزوی خدمت بود
جهان دین و سیاست همیشه اذعان داشت
سیاستش همه آیینۀ دیانت بود
غبار فتنه چو برخاست او چنان عمار
بصیر و صاحب فکر و بلندهمت بود
شکست هیمنۀ فتنههای دوران را
به آن کلام که لبریز از صراحت بود
نشان اهل جهان داد پایداری را
همان که اسوۀ ایثار و استقامت بود
چه عاشقانه در این فاطمیه رحلت کرد
کسی که در دلش از فاطمه محبت بود
مگر قرار نهادهست با سلیمانی
برای سیزده دی که روز رحلت بود
اگرچه ماتم او موجب تأثر شد.
اگرچه ضایعۀ رحلتش خسارت بود.
همیشه در دل تاریخ نام او باقیست
که آن عزیزِ سفرکرده بینهایت بود
جواد محمدزمانی
----------------
چراغ افتاد و رفت از دست مصباح
اگر او رفت با ما هست مصباح
هدایت بی چراغ امکان ندارد
به مصباح الهدی پیوست مصباح
محسن ناصحی
----------------
کجاست آن که وجودش مطاف هر دل بود
و با شکوهتر از آفتابِ ساحل بود
کجاست آن که دلش عطر و بوی راز گرفت
شبش طراوت تسبیح و جانماز گرفت
کجاست آن که وجودش حلاوت قم بود
حضور سادۀ او افتخار مردم بود
کجاست جانِ از این تنگنایِ تن خسته
ز خود رها شده، اما به یار دلبسته
کجاست باغ دلی که گل نجابت داشت
و عطر صبحِ دلانگیز استجابت داشت
همان که رفتنش آورد ابر و باران را
همان که برد به همراه خود بهاران را
همان که در شب طلاب ماه تابان بود
همان که نور دل و دیدۀ فقیهان بود
چه عشقها به مناجات در دقایق داشت
چه مشقها که ز درسِ امام صادق داشت
در استواری فقهش قیام را دیدیم
و حالِ محفلِ درسِ امام را دیدیم
چقدر شور حسینی که در شبش گل کرد
چقدر عشقِ خمینی که بر لبش گل کرد
چه شکوههای عجیبی ز حمله بر دین داشت
چقدر دغدغۀ مردم فلسطین داشت
به پاس آن دل شیداست این همه تجلیل
برای عاشقِ زهراست این همه تجلیل
مدینه جلوۀ تجلیل، تازیانه شدهست
و آتشی که شرارش روان به خانه شدهست
مدینه هجر بهاران ز باغ را میدید
شکوفههای فراوان داغ را میدید
مدینه شمس علی را ز خانه میبردند
«چه شد که هفت نفر مخفیانه میبردند؟»
جواد محمدزمانی
-----------------
السلامای خادم اسلام و قرآن السلامای عَلَم در علم،ای علامهء عالی مقام
علم را از نور مصباح هدایت یافتی
هرچه در توحید داری از ولایت یافتی
در هجوم فتنهها یار، ولی بودی و بس
در تمام عمر عمار علی بودی و بس
فلسفه، اخلاق، عرفان و کلامت یک طرف
آن حمایتهای دائم از امامت یک طرف
این ولایت محوری مشهور عام و خاص بود
آبرو و اعتبارت در کف اخلاص بود
تو به منطق پرده از روی نفاق انداختی
تو به جدّ و جهد، دِینت را به دین پرداختی
ما که در آثار تو خیر فراوان دیده ایم
هرکجا جای تو خالی بود خسران دیده ایم
سرنوشتت آنچه عمری مینوشتی میشود
با شهیدان روح پاک تو بهشتی میشود
تو شهیدی زنده بودی، غربتت مشهود بود
شاهد مظلومی تو مهدی موعود بودای دل دریایی ات، همواره "صبّارٌ شکور"
حکمت و علم تو از سرچشمهء "العلم نور"
در نجف رفتی و توفیقات بیحد یافتی
در قم و فیضیه عمری فیض ممتد یافتی
اعتلای علمی ات را تا قیامت، قم گواه
"یرفع الله الذین آمنوا منکم" گواه
همدم علامه و تفسیر المیزان شدی
در حریم اهل بیت آکنده از قرآن شدی
نام و پیغام و کلام روشنت مصباح بود
عزم تو در راه مصباح الهدی، اصلاح بود
طرح نو آوردی و سقف فلک بشکافتی
نقشه این راه را، طرح ولایت یافتی
راه حق تو صراط المستقیم انقلاب
رسم تو خط امام و مکتبت اسلام ناب
فرقهای که طالب اسلام امریکایی اند
با وجود منطقت محکوم بر رسوایی اند
باید اکنون در زکات علم تو همت گماشت
با همه آثار تو توفیق حشر و نشر داشت...ای مقاوم در هجوم فتنهء خناسهاای دلت مجروح از دست، ولی نشناسها
در مصاف خصم قرآن، تیغ برهان داشتی
تو مدادی افضل از خون شهیدان داشتیای قلم در دست تو تفسیری از "مایسطرون"ای عروجت معنی "انا الیه راجعون"
داغ ما در سالگرد حاج قاسم تازه شد
داغ رهبر در غم هجر تو بی اندازه شد
اینک "الحقنی بنور عزک الابهج" بخوان
با امام عارفان هم صحبت بهجت بمان
شاهد اوج جهاد و اجتهادت حیدر است
در جنان اجر تو جامی از زلال کوثر است
فاطمیه آمده از سورهء کوثر بخوان
با دلی آتش گرفته در غم مادر بخوان:
"سینهای کز معرفت گنجینه اسرار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود
سید محمدرضا یعقوبی آل
انتهای پیام/ش