علامه امینی در سال ۱۳۲۰ق در تبریز متولد شد و از علمای برجسته ای به شمار می رود که تسلیم در مقابل اوامر الهی بود و بر روی توسلات بسیار تکیه میکرد. امروز باشگاه خبرنگاران جوان قصد دارد تا شما را کمی بیشتر با این عالم بزرگ آشنا کند.
عبدالحسین امینی فرزند میرزا احمد امینی متولد سال ۱۳۲۰ق در تبریز است که پدرش از ائمه جماعات و از علمای موجه تبریز بود و جدّش «مولا نجفعلی»، مشهور به «امین الشرع» بود و از همین رو خانواده او «امینی» خوانده شدهاند.
عبدالحسین امینی در مدارس تبریز، مقدمات علوم را آموخت و پس از فراگرفتن قرآن و مقدمات، به تحصیل فقه و اصول پرداخت و در درس عالمانی، چون سیدمحمد مولانا، مؤلف مصباح السالکین، و سید مرتضی خسروشاهی و شیخ حسین، مؤلف هدایة الانام حاضر شد و در نهایت ظهر جمعه ۱۲ تیر ماه ۱۳۴۹ش (۲۸ ربیعالثانی ۱۳۹۰ق) درگذشت.
این مطلب را از دست ندهید: چه طور در ثواب کتاب الغدیر شریک شویم؟
برخی درگذشت وی را در ۷۰ سالگی و در حالی که بنیهای قوی و تنی سالم داشت، ناشی از مطالعه زیاد، اشتغال بیوقفه به نوشتن و مراقبت دائم در کار کتابخانه دانستهاند.
علامه امینی در زهد و تقوا و ورع مراقبت شدیدی داشتند و در امور دینی، متعبد و تسلیم در مقابل اوامر الهی بودند.
وی اخلاق خوش و همت بالایی داشت و شاید همین همت علامه امینی، سبب موفقیتشان شده بود؛ چرا که در مسیر رسیدن به اهداف، موانع، سبب عقب نشینی و ناامیدی ایشان نمیشد.
علامه امینی با داشتن این میزان علم و دانش متواضع بوده و کبر و غروری در وجود ایشان دیده نمیشد.
ببینید: تصویر دیده نشده از شهید نواب صفوی در کنار بختیار و رئیس ساواک
مرحوم علامه امینی بسیار مراقب زبان خود بودند، به طوری که نقل شده است هیچگاه کسی حرف رکیکی از ایشان نشنیده بود.
در مورد پدرشان نیز میگویند آنقدر با اخلاق و سلیم النفس بودند که کسی ایشان را جز در مسائل مذهبی، خشمگین ندید؛ و چنان آداب را رعایت مینمودند که کسی کلام زشتی هرگز از ایشان نشیند.
توکل و انقطاع علامه امینی از غیر، زبانزد عام و خاص بود و هرگاه با مشکلی مواجه میشدند متوسل به اهلبیت، خصوصا امیرالمومنین علی علیه السلام میشدند.
واقعه عجیبی در مورد مرحوم نجفقلی، جد بزرگوار علامه امینی نقل میکنند که ایشان بعد از رحلت، در تبریز دفن شدند، اما بنا بر وصیت خود ایشان، جنازه آن بزرگوار پس از گذشت ۱۳ سال به نجف اشرف منتقل گردید و در قبرستان وادی السلام آرام گرفت و افرادی که در آن روز حضور داشتند نقل میکنند که پیکر ایشان پس از ۱۳ سال کاملا سالم بود.
علامه امینی عقیدهشان بر این بود که اساس خلقت بنا بر محبت است و همواره میگفتند که تمام عبادات ناشی از محبت است. (هل الدین الا الحب).
هر چقدر محبت به خدا بیشتر باشد، از معاصی و گناهان بیشتر دوری میشود.
این مطلب را از دست ندهید: ماجرای معافیت علمای شیعه در جنگ جهانی اول
مرحوم علامه امینی میگفتند: کسی که توجهاش در نماز کم است مشکل محبتی دارد.
وی در عبادات هم کوشا بوده و به اقامه نماز شب مقید بودند. همواره پس از نماز صبح، مشغول قرائت قرآن میشدند که با تدبر و تامل همراه بود.
علامه امینی یکی از مسائل اساسی که در زندگیشان خیلی مهم بوده توجه به قرائت قرآن و انس با قرآن بوده است.
وی در ماه مبارک رمضان خود را برای روزهداری و عبادات از کارهای دیگر فارغ میکردد و در این ماه ۱۵ ختم قرآن داشتند.
چهارده ختم به نیت چهارده معصوم علیهم السلام و یک ختم به نیت پدر و مادر خود و در ماههای دیگر حداقل یک ختم قرآن داشتند.
تاثیر این قرائتها و انس با قرآن در قلم علامه امینی دیده میشود؛ چرا که نوشتههای ایشان بسیار روان و محکم است و البته تاثیر آن در الغدیر بسیار مشهود است که استشهادهایی که ایشان در الغدیر به آیات قرآن داشتهاند به گونهای بوده که انگار این آیه برای آن موضوع مطروحه نازل شده است.
علامه امینی بر روی توسلات بسیار تکیه میکرد و شدیداً به زیارت جامعه کبیره، زیارت امین الله و زیارت عاشورا معتقد و مقید به خواندنش بودند؛ و بسیاری از ادعیه را حفظ بودند.
علامه امینی میفرمودند که موضوع "زیارات" و "ادعیه" بدان گونه که در مکتب تشیع مطرح شده در هیچ دین و مذهبی طرح نگردیده است و اگر کسی با این زیارات و ادعیه مانوس بشود و متوجه باشد که چه میخواند و فلسفه و حکمتش را بداند، این فرد، شیعه بیسوادی نمیشود.
علامه امینی روی توسلات خیلی تکیه میکردند. ایشان شدیداً به زیارت جامعه کبیره، زیارت امین الله و زیارت عاشورا معتقد و مقید به خواندنش بودند؛ و بسیاری از ادعیه را حفظ بودد و می گفت؛ کسی که زیارت جامعه کبیره را بخواند و بداند که چه میگوید این فرد، شیعه بیسواد نیست. چرا که میفهمد دین یعنی چه.
یک قسمت عظیمی از زندگی مرحوم علامه امینی را ادعیه و توسلات و تمنای از اهلبیت و خصوصاً زیارات پر کرده بود.
وی هر شب به زیارت حرم امیرالمومنین علی علیه السلام مشرف میشدند و آنقدر آداب را در زیارت رعایت میکردند که مردم میایستادند و به ایشان مینگریستند که آداب را بیاموزند.
علامه امینی با کمال خضوع و خشوع و با حزن، بالای سر امام مینشستند و با برخی الفاظِ زیارات با امام سخن میگفتند و آنقدر اشک میریختند که بر روی محاسنشان جاری میشد و آنقدر غرق زیارت میشدند که اکثراً از یک ساعت هم میگذشت.
علامه امینی زمانی در حرم این الفاظ را میخواند که:
اشهد انّک تسمع کلامی و ترد سلامی، یقین داشت که مقابل حضرت نشسته و با ایشان صحبت میکند و جوابش را نیز از حضرت میگیرد؛ و این رتبهی خیلی بالایی در ولایت است.
ببینید: روایت علامه امینی از واقعه غدیر در کتاب الغدیر
وی اکثراً زمانی به زیارت حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام مشرف میشدند با پای پیاده میرفتند؛ و مسئله قابل توجه اینست که ایشان از راه اصلی نمیرفتند بلکه مسیر را از میان روستاها انتخاب میکردند و شب را به صورت ناشناس در منزل آنها میماندند و در آنجا به سخنرانی در باب معارف دین و اهلبیت علیهم السلام میپرداختند و بدین وسیله طعم شیرین معارف الهی را به کامشان مینشاندند.
فردی به نام دکتر محمد عبدالغنی حسن که شاعر برجسته عرب و از علمای مصر بودند بعد از این که علامه امینی ، الغدیر را برای وی فرستادد یک شعری برای علامه سرود و فرستاد که از ایشان تقدیر کردند.
علامه امینی نامهای برای وی فرستادد که من از شما ممنونم که این شعر را برای من سروده و فرستادید. اما چرا اصل را گذاشتید و فرع را گرفتید.
ای کاش شما غدیریه میسرودید و نام خود را میان غدیریه سراها مضبوط و ماندگار میکردید و دوستی خود را نسبت به امیرالمومنین نشان میدادید.
این مطلب را از دست ندهید: پیام "علامه امینی" به "علامه جعفری" چه بود؟
میگویند که ۲ ماه پاسخ نداد بعد از ۲ ماه نامه ایشان آمد که من به این علت پاسخ نامه شما را دیر دادم که در این دنیا یک دختر بیشتر ندارم و او نیز بیمار شده و اطباء نیز از مداوا کردن وی ناامید شدهاند و دخترم در حال احتضار است.
به این علت اصلاً حال شعر گفتن نداشتم اما چون شما امر کرده بودید با چشم گریان این غدیریه را سرودهام و برایتان فرستادهام.
این نامه روز پنج شنبه به دست علامه امینی رسیده بود.
علامه امینی شب به حرم امیرالمومنین علی علیهالسلام مشرف شدند.
فردای آن روز نامهای به فرزندشان حاج آقا رضا دادند و گفتند که این نامه را برای محمد عبدالغنی حسن پست کن.
من دیشب که به حرم رفتم غدیریه این فرد را برای امیرالمومنین علیه السلام خواندم و فکر میکنم ان شاءالله شفای دختر را گرفتم.
ببینید: گذری بر زندگی علامه طباطبایی
این ماجرا به این معناست که علامه امینی اینقدر با اطمینان از ارتباط شان با امام صحبت میکردند.
نامه علامه ارسال شد و دو هفته بعد جواب محمد عبدالغنی حسن رسید که سبحان الله، همان شبی که شما میگویید در حرم غدیریه مرا خواندید، دخترم تب شدیدی کرد و بعد از آن بهبود یافت؛ و الان شکوفه خانه من است و این از معجزات مولا امیرالمومنین است.
انتهای پیام/
به زودی هم به نجف اشرف میرم. التماس دعا
بسیار عالی اگه منبع مطلب ذکر شود خیلی عالیه
وانشاءالله که پستها بیشتر شود