به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، سالهایی که گذشت و نیز سالجاری، سالهایی است که شعارها و سیاستهای اقتصادی به آنها نام بخشیده است. این شعارها زمانی جامه عمل بهخود خواهند پوشید که از شعار به شعائر مبدل شوند. یکی از لوازم این تبدیل، «فهم بستر امر اقتصادی» و «تعین آن در جامعه ایرانی» است. به همین منظور نگاه اقتصاد سیاسی میتواند یکی از مناظر مناسب برای مطالعه و پژوهش درباره رونق تولید باشد و همین مفهوم را در منظومهای فکری با سایر شعارهای اقتصادی سالهای گذشته درارتباط قرار دهد. «اقتصاد سیاسی» در اینجا نه بهمعنای نقد، بلکه بهعنوان امکانی است که میتواند برخی از ظرفیتهای رونق تولید را بر ما آشکار کند.
بیشترخوانید: دانشگاهها در زمینه ایجاد و رونق تولید مسئولیت کلیدی دارند
ماکس وبر و اقتصاد سیاسی
ماکس وبر از چهرههای برجسته اقتصاد سیاسی است که معمولا پروژه فکری او را به جامعهشناسی اقتصادی تقلیل میدهند، اما آنچه مد نظر این جامعهشناس آلمانی بوده، این است که تمام علوم اجتماعی را معادل «اقتصاد سیاسی» بداند و بفهمد.
در اقصاد سیاسی وبر، پدیدههای اقتصادی به دو دسته تقسیم میشوند. دسته اول، پدیدههای «مربوط به اقتصاد» است، یعنی آن پدیدههایی که بر اقتصاد و امر اقتصادی تاثیرگذار هستند. دسته دوم، پدیدههایی محسوب میشوند که «مشروط به اقتصاد» خوانده شده و اقتصاد بر شکلگیری و روند تکوین آنان موثر است. ماکس وبر، بصیرت کافی داشت که از رویکردهای دترمینیستی و موجبیتگرا فاصله بگیرد و بر عاملیتها تاکید کند.
اخلاق کار
اولین مواجهه اقتصاد سیاسی با رونق تولید میتواند وجوهی از این مفهوم را نمایان کند. رونق تولید، به مثابه امری اقتصادی، هم بر پدیدههای غیراقتصادی موثر است و هم از طرفی از همان پدیدهها تاثیر میپذیرد. دو مثال هم برای پدیدههای مربوط به رونق تولید وجود دارد. «اخلاق کار» و «الهیات اقتصادی» دو موردی هستند که میتوانند رونق تولید را دگرگون کنند.
منظور از اخلاق کار، همان روحیهای است به سبب آن، بعضی جوامع را «اهل کار و تلاش» و بعضی دیگر را به «کاهل و تنبل» معرفی میکنند. «کار کردن»، «چگونه کار کردن» و ترقی اهمیت آن در اذهان، بهواسطه اخلاق کار و توسعه معنایی آن امکانپذیر است. در اینجاست که معلمان اخلاق، فیلسوفان اخلاق، اخلاقپژوهان، خطیبان و وعاظ در تاسیس «اخلاق کار مناسب رونق تولید» نقشآفرینی میکنند. این گروههای مرجع میتوانند در شکلگیری پدیده اقتصادی «رونق تولید» موثر باشند. نمونه تاریخی این مساله نیز بهواسطه چرخشهای فکری در الهیات مسیحی مسبوق به سابقه است که در آن بهدنبال تغییر ادراک اقتصادی اهل مسیحیت، نوع وضعیت اقتصادی نیز دچار تغییر شد.
الهیات اقتصادی
مورد دوم در پدیدههای مربوط به «اقتصاد سیاسی رونق تولید»، «الهیات اقتصادی» است و بازیگران اصلی آن، روحانیت و متالهین خواهند بود.
روایت کار از منظر اسلام، بازخوانی سیره کاری ائمه معصومین و بررسی مقتضیات کار در زمانه حاضر و... همان پروژهای است که به معنایی فقه نیز داعیهدار آن است. روایتهایی که در آنها اهل کسب، روز کاری خود را پای درس مرحوم شیخ مرتضی انصاری آغاز میکردند و با آموختن «مکاسب» بهدنبال کسب رزق حلال بودند، موید همین مطلب هستند. ضمن آنکه حضور جدی مسائل اقتصادی در فقه شیعه، پیشزمینه مناسبی برای «الهیات اقتصادی رونق تولید» فراهم میکند. «فقه رونق تولید» میتواند گروه کثیری از مومنان و مسلمانان ایرانی را متوجه ارزشی دینی به نام «رونق تولید» نیز کند. به این ترتیب، مرجعیت تقلید و اهالی فکر حوزه علمیه، سهم کلانی در بررسی «اقتصاد سیاسی رونق تولید» دارند.
اما ناظر به «دستهبندی دوم پدیدههای اقتصادی از منظر اقتصاد سیاسی»، یعنی «پدیدههای مشروط به اقتصاد»، میتوان گفت که رونق تولید، ارتباط تنگاتنگی با الگوی مصرف دارد. در اینجاست که ارجاعاتی درونمتنی و برونمتنی به شعار «اصلاح الگوی مصرف» دیده میشود. حمایت از رونق تولید و اصلاح الگوی مصرف با استفاده از «اخلاق کار» و «اخلاق مصرف» میتواند قابل تجمیع باشد. اینبار نیز «متکلمان اخلاق کار» و «فقیهان مکاسب تولید» با گفتوگوی با یکدیگر این منظومه فکری را کامل میکنند.
همچنین در ادامه بررسی مسائل رونق تولیدی که مشروط به اقتصاد است، ذکر این نکته ضروری است که تمام فرآیند تولید، توزیع و مصرف، معطوف به کالاست و باید درباره سیاست کالای ایرانی که یادآور شعار «حمایت از کالای ایرانی» است، نیز سخن گفت. مهمترین اقتصاد سیاسی کالای ایرانی این است: «پول به جیب چه کسی میرود؟» و پاسخ قطعا این خواهد بود: «کارگر و کارآفرین ایرانی». پس برنده نهایی رونق تولید، خانواده ایرانی است و سفره خانواده ایرانی است که رونق میگیرد.
بیمها
بیمهایی نیز بر رونق تولید میرود که رهزن پیشرفت آن هستند. اگر رونق تولید، با رونق تولید کالای ایرانی در یک زنجیره علّی باشند، برای تولید کالای ایرانی، تفکراتی وجود دارد که رونق ابزار تولید را نیز طلب میکند. باید بسیار مراقب بود که مبادا در رونق ابزار تولید و کارخانه ایرانی، تکنوکراتها -که علاقه خاصی به انتقال فناوری به داخل کشور دارند؛ خصوصا بدون آنکه به پیوستهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن ملتفت باشند- سردمدار جنبش رونق تولید شوند. نیاز به سازوکاری حقوقی برای نظارت بر جریان «رونق ابزار تولید» بهشدت احساس میشود. همچنان که بیم آن نیز میرود نئولیبرالها هم با نقابهای دروغین، از رونق تولید سهمخواهی کنند. پس حقوق رونق تولید از همان پدیدههای مشروط به اقتصاد خواهد بود.
بیم دیگر برای رونق تولید، مرحلهای است میان توزیع و مصرف کالا یعنی «مبادله» که فضایی را برای ظهور پدیدهای به نام «دلالی» فراهم میکند. افزایش کاذب قیمت پیاز، شکر، سکه، دلار، گوشت و... که به دلالی مربوط میشد، مثالی از این نکته است، چنانکه سلطان سکه و سلطان شکر و... مثالهایی دیگر از آن هستند. البته روشن است که نباید رونق تولید را معارض با مبادله دانست، زیرا با مبادله است که پول ملی معنا مییابد، با ارزش میشود و رونق میگیرد.
استلزامات بدیهی
«اقتصاد سیاسی رونق تولید» مفاهیم و احکامی ملازم خود نیز دارد. میتوان اینگونه تعبیر کرد که تولید، «نه گفتن به واردات» بهمعنای حداکثری آن و رونق، «آریگویی به صادرات» باز بهمعنای حداکثری آن است. واردات کالاهای غیرضروری و مشابه در بازار ایرانی و همچنین افزایش صادرات کالاهای ایرانی و کاهش خامفروشی، در «رونق تولید» نهفته است.
«رونقِ رونق تولید»، نیازمند انباشت نظری دانشگاهی و توجه اساتید و دانشجویان علومانسانی به این مساله است. علوم انسانی بومی کشور نیز یکی از راههای تحقق خود را باید در تلاشهای فکری برای بسط مفهومی «سیاستهای بجا» ببیند. تجربه برآمده از علومانسانی غربی به ما میگوید که علومانسانی حاصل شده نزد آنان، بهسبب التفاتهای فکری و توجهات پژوهشی به همین مفاهیم و پدیدههاست، وگرنه علومانسانی حاضر، ممکن نمیشد.
رونق تولید میتواند تحولی را که سالهاست علومانسانی در ایران به آن نیازمند است، فراهم کند. کافی است اهل آکادمی در ایران درباره آن فکر کنند و از منظرهای متفاوت به آن بنگرند تا وجوه جدی رونق تولید آشکار شود.
منبع: روزنامه فرهیختگان
انتهای پیام/