سیدهادی سیدافقهی، کارشناس مسائل بین‌الملل در خصوص تحولات شمال آفریقا به بیان نکاتی پرداخت.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، هشت سال پس از بهار عربی موج دیگری در شمال آفریقا وزیدن گرفته است. تجربه تحولات قبلی -که با دخالت قدرت‌های غربی و دنباله‌روهای منطقه‌ای، مسیر انقلاب‌ها را تغییر داد- می‌گوید گمانه‌زنی درباره سرنوشت انقلاب مردم در الجزایر، سودان یا مراکش خیلی زود است. تا اینجای کار حداقل در سودان انقلاب مردم با روی کار آمدن نظامیان منحرف شد. کمک سه میلیارد دلاری عربستان و امارات نیز به تثبیت کودتاگران کمک کرده است.

سران انقلاب‌های عربی در پشت‌پرده هستند



 هنوز کسی نمی‌داند رهبران این انقلاب‌ها چه کسانی هستند و چه مختصاتی را برای آینده کشورهایشان ترسیم کرده‌اند. در این زمینه با سیدهادی سیدافقهی، کارشناس مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا گفت‌وگو کرده‌ایم. او معتقد است رهبران قیام هنوز در پشت‌پرده هستند و عمده شعارهای انقلاب، شعارهای مدنی است.
 
او می‌گوید جریان‌های اسلام‌گرا نیز سعی می‌کنند شعارهای مدنی همچون مردم‌سالاری و آزادی طرح کنند. این کارشناس مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا از نقش امارات و عربستان با پشتیبانی و چراغ سبز آمریکا و اتحادیه اروپا می‌گوید و معتقد است آمریکا پس از شکست طرحش در غرب آسیا، به دنبال تامین منافعش در شمال آفریقاست. متن این گفت‌وگو را  در ادامه می‌خوانید.

شمال آفریقا در چند ماه گذشته شاهد اتفاقات و التهابات جدیدی بوده است، در الجزایر عبدالعزیز بوتفلیقه رئیس‌جمهور این کشور بر اثر اعتراضات مردم استعفا داده و از سوی دیگر عمر البشیر رئیس‌جمهور سودان نیز با کودتا توسط نظامیان از کار برکنار شده است. این تحولات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

این اتفاقات و تحولات در چند کشور شمال آفریقا جدا از یکدیگر نیستند و باهم مرتبطند. این تحولات از دو منظر قابل بررسی است؛ اول آنکه آمریکا قصد داشت یک‌سری طرح و برنامه‌هایی را در غرب‌ آسیا پیاده کند که کرد، اما با شکست مواجه شد. این مساله را ترامپ به‌صراحت اعلام کرد که ما در غرب آسیا هفت‌تریلیون دلار هزینه کرده‌ایم ولی شکست خورده‌ایم. البته آمریکا برنامه‌هایش برای گسترش نفوذ و تسلط بر ثروت‌های خدادادی شمال آفریقا و غرب آسیا را ادامه خواهد داد. این نیست که بگوییم اگر در یکی دو جا شکست خورده است از این مناطق دست می‌کشد و برنامه‌هایش را تعطیل می‌کند، این را در نظر داشته باشید. مساله دوم حاکمان این کشورها هستند که عملکردشان موفقیت‌آمیز نبوده است چه در سودان، چه در الجزایر، چه در لیبی. مدت زمان زیادی است که این حکام قدرت را در دست دارند. به‌مرور زمان سیستم اداری و مالی این کشورها دچار فسادهای وحشتناکی شده‌اند و ساختار قبیلگی و هزارفامیلی بر آنها حاکم است.

این بازتاب دارد و بازتاب منفی‌اش  در مسائل سیاسی، اجتماعی و معیشت مردم تاثیر‌گذار است. حالا ما با دو معادله در شمال آفریقا مواجهیم؛ در معادله اول آمریکا می‌خواهد کمی جابه‌جایی در طرح‌هایش انجام دهد و برخی طرح‌هایش را از غرب آسیا که در آن شکست خورده است به شمال آفریقا منتقل کند، همزمان مردم شمال آفریقا هم با  رژیم‌های فاسد این منطقه درگیر شده‌اند. عمر البشیر از ابتدا با کودتا در سودان روی کار آمد و حکومت منتخب صادق المهدی را سرنگون و حدودا بیش از 30 سال بر سودان حکومت کرد. البشیر در دوران زمامداری‌اش بخشی از سودان را به صهیونیست‌ها و مسیحیان جنوب این کشور واگذار کرد. ناحیه جنوب سودان منطقه‌ای سرشار از نفت، طلا، اورانیوم، الماس و منابع آبی است. جنگ‌های خانگی در منطقه دارفور و قتل‌عام مردم مسلمان آنجا در غرب سودان، تغییر رویکرد در سیاست خارجی، قطع رابطه با ایران، غلتیدن در محور آمریکا و عربستان‌سعودی و ارتجاع عرب و شرکت در قتل‌عام مردم مظلوم یمن. سربازان عمر البشیر که در کشتار مردم مسلمان دارفور نقش دارند و نیروهای ویژه‌اش هنوز در یمن در حال قتل‌عام مردم هستند.

مردم در مقابل این مفاسد قیام کرده‌اند که قیامی خودجوش است. حالا کم‌کم شخصیت‌ها و اتحادیه‌های معترض در حال نشان دادن خودشان هستند، اما عمده تحرکات هم در الجزایر و هم در سودان در حال حاضر تقریبا شبیه هستند. شکل اعتراضات و شیوه و سازوکارهایی که مردم سودان و الجزایر در پیش گرفته‌اند شبیه هم دیگر است؛ بنابراین آمریکا می‌خواهد طرح خودش را پیاده کند. آمریکا آمده تا نظامیان را تقویت کند. عربستان و امارات را نیز موظف کرده از این طرح و تقویت نظامیان حمایت کنند. مردم کشورهای شمال آفریقا هم این مساله را متوجه شده‌اند و دارند مقاومت می‌کنند. برای کنترل خشم مردم سودان هیات حاکمه این کشور آمد یک حرکت نمایشی خیلی طنزگونه‌ را انجام داد. وزیر دفاع عمر البشیر آمد گفت من وی را دستگیر و محاکمه می‌کنم... تو خودت وزیر دفاع البشیر هستی مگر می‌توانی او را بگیری و محاکمه‌اش کنی؟!

در ادامه اعتراضات بن‌عوض را برداشتند و آقای دیگری را گذاشتند که او نیز از همین باند و گروه آقای البشیر است. پس هدف از این جابه‌جایی مهره‌های نظامی، حفظ تسلط و نفوذ آمریکا، عربستان و امارات در این منطقه است. در سودان مردم هنوز به اعتراضات خودشان ادامه می‌دهند که بگویند ما حکومت نظامیان را قبول نمی‌کنیم. در ابتدا اعلام کردند نظامیان دوسال حکومت را در سودان در دست خواهند داشت و پس از این دوسال قول داده‌اند که حکومت را با یک شیب ملایم به غیرنظامیان واگذار کنند. مردم فریب این حرکت نظامیان را نخوردند و با حکومت دوساله نظامیان مخالفت کردند و در حال مقاومت هستند.

سوالی در اینجا پیش می‌آید. آیا آمریکایی‌ها که در غرب آسیا شکست خورده‌اند، خاکریزهایشان را به شمال آفریقا منتقل کرده‌اند تا دوباره عملیات تازه‌ای شکل دهند و به صورت فعال طرح‌هایشان را دنبال کنند یا در شمال آفریقا نیز مانند غرب آسیا در حال دفاع هستند؟

آمریکایی‌ها که در غرب آسیا شکست خورده‌اند در حال انجام یک خانه تکانی هستند ولی فعلا تصمیم نگرفته‌اند صددرصد از غرب آسیا بروند. فعلا طرح‌هایشان را جابه‌جا کرده‌اند؛ یعنی هرچه طرح در غرب آسیا اجرا کرده‌اند با شکست مواجه شده است حالا رفته‌اند و می‌خواهند روی منطقه شمال آفریقا کار کنند. منطقه شمال آفریقا با غرب آسیا از جهات گوناگون فرهنگی، مردم، تاریخ، منطقه جغرافیای و... متفاوت است.

آمریکا به دنبال حفظ منافع کنونی‌اش و جبران شکست در غرب آسیاست. آمریکا می‌خواست بر سوریه، عراق و یمن مسلط شود زیرا این سه کشور سرشار از نفت، گاز و موقعیت‌های اقتصادی بودند و در هر سه کشور هم طبق اعتراف ترامپ طرح‌هایشان شکست‌خورده است. در یمن تا حدود زیادی نتایج مشخص شده  ولی در عراق و سوریه قطعا طرح آمریکا شکست‌خورده است. گرچه ما نمی‌توانیم نسبت به حضور نیروهای نظامی آمریکا در عراق چشم‌پوشی کنیم ولی طرح‌شان ناکام ماند. آنها در نظر داشتند با داعش هم بر سوریه و هم بر عراق مسلط شوند و ایران را محاصره و منابع منطقه را غارت کنند. این شکست باعث شد آنها به دنبال اجرای طرح‌هایشان در منطقه‌ای دیگر بروند. منابع نفتی لیبی از مرغوب‌ترین نوع نفت جهان است. این کشور موقعیت استراتژیکی در کرانه‌های جنوبی دریای مدیترانه دارد و هرکسی در آنجا مستقر شود بر بخشی از مدیترانه مسلط شده است و می‌تواند پایگاه‌های دریایی و هوایی در این کشور احداث کند. در سودان که منطقه بسیار مهمی است منابع سرشاری از نفت، گاز، طلا و اورانیوم وجود دارد و این کشور ذخایر و معادن زیادی دارد اما دولت سودان برنامه‌ای برای بهره‌برداری از آنها ندارد و فساد مالی و اداری موجود در این کشور نیز مانع از این شده است که مردم سودان بتوانند از این ثروت‌های خدادادی بهره‌مند شوند. آمریکا دنبال این است که منافعش در مصر، تونس و مغرب را حفظ کند و [در کنار آن]  با کسب نفوذ در کشورهای دیگر در شمال آفریقا، خسارت‌هایی را که در غرب آسیا متحمل شده، جبران کند. البته آمریکا در شمال آفریقا رقبایی جدی‌

[مثل چین و اروپا ]دارد و نمی‌تواند به‌سادگی طرح‌های خودش را در آنجا پیاده کند.

یارگیری‌ها در شمال آفریقا به چه صورتی است؟ چه گروه‌هایی در این اعتراضات حضور دارند؟ این یارگیری‌ها در عرصه بین‌المللی به چه شکلی است؟

یارگیری آمریکایی‌ها در عرصه داخلی این کشورها یک یارگیری سنتی و دیرینه است. آمریکا بیشترین ظرفیت‌های نفوذی خودش را در سازمان‌های نظامی، اطلاعاتی و امنیتی ایجاد می‌کند. مساله دوم در ارتباط با یارگیری خارجی آمریکا در شمال آفریقا این است که آمریکا در اینجا یک‌سری یار-رقیب دارد که کشورهای اروپایی هستند. یار-رقیب یعنی درست است من با شما همسو هستم ولی این همسویی تا زمانی است که منافع‌مان با یکدیگر به تناقض، تضاد و درگیری نکشد. هم‌اکنون آمریکا و اتحادیه اروپا در یک جنگ تمام‌عیار تجاری، بازرگانی و گمرکی با یکدیگر قرار دارند. درخصوص همین مساله لیبی که هنوز درگیری‌ها بین ارتش ملی به فرماندهی خلیفه حفتر [مورد حمایت مصر، فرانسه، عربستان و امارات] و نیروهای دولت رسمی فایز [سراج مورد حمایت قطر و ترکیه] ادامه دارد.

در این درگیری‌ها هر طرفی یک یار-رقیب دارد و یک یار. به عربستان و امارات نمی‌شود گفت یار-رقیب؛ آنها یار یا شاید نوکرند، آمریکا به اینها دستور می‌دهد و [ به دنبال آن] امارات از انتهای خلیج‌فارس، در شمال آفریقا دخالت می‌کند. واقعا امارات این قدرت را دارد؟ عربستان سعودی که الان خودش در یمن گیر کرده است این توان را دارد که در شمال آفریقا با این وضوح دخالت کند؟ این دخالت‌ها با حمایت آمریکا و چراغ سبز اتحادیه اروپاست. بنابراین یارگیری آمریکا یک یارگیری سنتی است. [علاوه‌بر این آمریکا] یک یار پنهان نیز دارد که آن نفوذ، مو‌ج‌سواری و دور زدن انقلاب‌های مردمی است. [این] همان پدیده‌ای است که در سال 2011 تحت عنوان بیداری اسلامی از تونس شروع شد و سپس به لیبی، مصر و یمن رفت اما متاسفانه مردم به اهدافی که می‌خواستند نرسیدند و از شعارهایشان که عمدتا اسلامی بود، نتیجه‌ای نگرفتند. امروز در سودان و در الجزایر چند میلیون آدم به سطح خیابان‌ها می‌آیند ولی یک نفر شعارهای اسلامی نمی‌دهد، [چرا؟] زیرا دیدند ضربه خورده‌اند و آمریکا آنها را دور زده و وجهه اسلام‌گرایان را خراب کرده است. اما امروز مردم به دنبال تحقق عدالت و دموکراسی حقیقی‌ و بحث شفافیت و کوتاه کردن دست ژنرال‌ها هستند. آمریکا نیز می‌خواهد با نفوذ دوباره در این اعتراضات و ایجاد ان‌جی‌او‌های مصنوعی و جریان‌سازی در فضای مجازی خواست‌های مردم را دور بزند. این ابزارها، یاران پنهان آمریکا در داخل این کشورهای شمال آفریقا هستند.

گفتید مردم کشورهای شمال آفریقا از گروه‌های اسلام‌گرا رویگردان شدند. در حال حاضر چه گروه‌هایی با چه گرایش‌هایی به میدان آمده‌اند آیا نقش گروه‌های اسلامی به صفر رسیده است یا آنها نیز در سطوحی حضور دارند.

[گروه‌های اسلام‌گرا] حضور دارند ولی ادبیات‌شان را عوض کرد‌ه‌اند زیرا شعارهایشان در موج اول اعتراضات 2011 به جایی نرسید. هم‌اکنون دولت‌های سودان و الجزایر شعار اسلامی می‌دهند و می‌خواهند مردم را فریب دهند درحالی که خود مردم در سطح خیابان‌های الجزایر، سودان و تونس دیگر شعار اسلامی نمی‌دهند. مردم در حال حاضر شعار دموکراسی، آزادی‌خواهی، آزادی‌بیان، آزادی‌مطبوعات و اندیشه می‌دهند و بیشتر جامعه مدنی را مطرح می‌کنند. جریانات اسلام‌گرا بین مردم هستند ولی فهمیده‌اند دیگر آن شعارهای اسلامی را مردم پیگیری نخواهند کرد. گروه‌های اسلام‌گرا نوع شعارهایشان را عوض کرده‌اند و در میان مردم حضور دارند. در تونس راشد الغنوشی و جریان اخوان‌المسلمین پس از فرار دیکتاتور بن‌علی بر کشور مسلط شد و نیمی از پارلمان و نخست‌وزیری دست‌شان بود و رئیس‌جمهور هم‌پیمان با خودشان منصف المروزقی را آوردند ولی شکست خوردند و عقب‌نشینی کردند. در مصر نیز همینطور حدود یک‌سال اخوان‌المسلمین مجلس را قبضه و مطبوعات را خفه کرد، ولی بعد از آن علیه‌شان کودتا شد و آنها هم شکست خوردند. بنابراین الان نوع و ادبیات عوض شده است اما اسلام‌گراها همچنان در صحنه هستند.

اخوان هم حضور دارد؟

بله، حضور دارد ولی نوع بیان و کلیدواژه‌هایشان را عوض کرده‌اند. البته در سودان اخوان متهم است، زیرا عمر البشیر در ابتدا با حمایت اخوانی‌ها روی کار آمد و در لیبی نیز بسیاری از گروه‌هایی که اسلحه دارند و با نیروهای خلیفه حفتر می‌جنگند اخوانی هستند. در تونس راشد الغنوشی اخوانی است اما دیگر شعارهای اسلامی نمی‌دهد. او علنا آمد و گفت ما دین را در سیاست دخالت نمی‌دهیم، ما به‌عنوان حرکت جبهه النهضه  یک حزب اسلام‌گرا هستیم ولی مشارکت‌مان در حیات سیاسی ایدئولوژیک نیست. ما بر اساس قواعد دموکراتیک در دولت و مجلس مشارکت سیاسی خواهیم داشت.

اعتراضات شمال آفریقا پس بیشتر در دست روشنفکران است؟

نه، مردم و عوام هم هستند. تظاهرات خودجوش است.

یعنی اعتراضات بی‌سر است؟

در حال حاضر خودجوش است و کم‌کم سرها نیز خودشان را نشان خواهند داد، زیرا اگر زود اعلام کنند سران انقلاب را می‌زنند. به همین دلیل [سران انقلاب] در پشت‌پرده هستند. برای مثال در الجزایر گروه‌های صنفی و اتحادیه‌های صنفی پیشرو هستند.

اتحادیه‌های صنفی یک عنوان عام است. به‌طور ملموس چه اصنافی هستند؟

 حقوقدانان در الجزایر مرتب بیانیه می‌دهند و مردم را به تظاهرات دعوت می‌کنند. باید منتظر ماند و دید اینها چه کسانی هستند. اصناف مختلفند، ولی جریانی دیگر به‌عنوان یک جریان سیاسی وجود ندارد و بیشتر می‌خواهند وانمود کنند مردم در این قیام هستند. می‌گویند ما جزء لایه‌های مردم هستیم؛ عده‌ای وکیل دادگستری، پزشک، خبرنگار بدون‌مرز و اصناف بازار در این قیام حضور دارند. اینها در قالب‌های حزبی، ایدئولوژیک سیاسی و تشکیلاتی کلاسیک تقسیم‌بندی نمی‌شوند.
 
سعی دارند چهره‌ای غیرمذهبی را از خود نشان بدهند؟

اشتباه نشود اینها ضدمذهبی نیستند. شعارهایی که سال 2011 پیرامون اسلام و حکومت اسلامی سر داده شد، دیگر مطرح نشده؛ نه در سودان شنیده شده است و نه در الجزایر. جاب‌الله که خودش رهبر یک جنبش اسلامی است، هم‌اکنون عضو شورای رهبری قیام‌های مردمی است اما هیچ‌گاه شعارهای اسلامی نداده. طرفدارانش در خیابان شعارهای اسلامی نمی‌دهند بلکه شعارهای آزادی‌خواهی، عدالت و مبارزه با فساد را مطرح می‌کنند. چنین شعارهایی برای مردم عامی گیراتر است. مردم نمی‌گویند اسلام‌گراها بد هستند، ولی می‌گویند آنها آمدند ولی نتوانستند کاری انجام دهند. حالا مردم آمده‌اند خودشان مسیر حکومت‌شان را مشخص کنند و هرکسی و هر گروهی هم که می‌خواهد می‌تواند بیاید و خودش را عرضه کند؛ در انتخابات شرکت کند و وارد حکومت شود.

جایگزین گروه‌های اسلامی در این اعتراضات چه گروه‌هایی هستند؟

گروه‌های اسلامی در صحنه‌اند و میدان را خالی نکرده‌اند ولی رویکردشان «مدنی» است. منظورم از رویکرد مدنی، رویکرد «لیبرال» نیست. رویکرد لیبرال یعنی جدایی دین از سیاست و جدایی ارزش‌ها از دنیای مردم. در آفریقا این‌ [گرایش‌ها] نیست. خیزش و شعارها هم‌اکنون عمومی، آزادی‌خواهانه و عدالت‌خواهانه است. اسلام‌گرایان نیز می‌توانند همین شعارها را مطرح کنند، وقتی گروه‌های اسلام‌گرا بتوانند از مردم رای بگیرند و در حاکمیت مشارکت کنند، دوباره برمی‌گردند شعارهای اسلامی‌شان را تکرار یا همان شعارهای اسلامی را در قالب نوین مطرح می‌کنند، برای جواب این سوالات باید منتظر مراحل بعدی اعتراضات باشیم.
 

منبع: روزنامه فرهیختگان

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.