به گزارش
خبرنگار دفاعی امنیتی باشگاه خبرنگاران جوان، کمتر کسی است که ادعا کند از جنگ استقبال میکند؛ اما همیشه کشورهای خودکامهای بوده اند که برای دستیابی به اهداف خود پای جنگ را به کشورهای جهان سوم باز کردهاند.
در دوران هشت ساله دفاع مقدس بخش بسیار زیادی از درآمد کشورصرف تجهیزات جبههها میشد، اما به دلایل گوناگون ازجمله محاصره اقتصادی و طولانی بودن جنگ و درگیری، دولت نمیتوانست تمام هزینههای جبهه را بپردازد و در این موقعیت با توجه به شرایط دشوار، کمکها و مداخله نیروهای مردمی لازم بود که بخشی از آن هزینهها را پرداخت کنند.
جنگ بهماهو جنگ هیچ بُعد زیبایی ندارد، اما زمانی که نقش زنان در هشت سال جنگ تحمیلی را با سو استفاده جنسی از زنان در جنگهای دنیا مقایسه کنید به خوبی در مییابید که حتی مقاومت هشت ساله مردان ایرانی به پشتوانه زنانی بوده که چیزی کمتر از مردانشان نداشتند.
به تعبیر امام خمینی (ره) در طول تاریخ چه در قبل از انقلاب و در دوران ستمشاهی و چه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس و همه عرصه ها، نه تنها حضور زنان کمتر از مردان نبوده بلکه زنان در دفاع از انقلاب پیشگامتر از مردان حضور داشتند و در دوران دفاع دفاع مقدس هم اگر مجاهدت این بانوان نبود، شاید مردان هیچگاه نمیتوانستند تا این اندازه شکوه و افتخار بیافرینند.
زنان و پشتیبانی آنها در جنگ تحمیلیاز حضور پررنگ زنان در جبهه و پشت جبهه روایتهای زیادی موجود است؛ از آشپزخانه شهید چمران که روزانه حدود ۵۰ هزار غذا برای رزمندگان پخت آماده میکرد تا فاطمه زارعی بانوی ۶۰ سالهای که در جریان برخی عملیاتها، ۲۴ ساعته در پشت جبهه نان میپخت و تنها برای انجام فرایض دست از کار میکشید.
یا زهرا محمدی که از ۲۵ گوسفند نذری، کله پاچه درست میکرد و آن را از اهواز به خط مقدم میبرد تا صبحانهای برای رزمندگان شود و مشابه آن خانم خاکباز که همراه یک گروه از خواهران به جبهه میرفت و برای رزمندگان سبری پلو با ماهی تدارک میدید. در این میان زنانی همچون فاطمه نواب صفوی هم بودند که به همراه گروه چریکی شهید چمران در ناحیه سوسنگرد، اسلحه به دست گرفتند و جنگیدند.
این رشادتها تا پایان دفاع مقدس ادامه داشت و تأثیر عمیقی بر روحیه رزمندگان داشت، به طوری که تمامی آنها در تاریخ و ذهن عموم ثبت شده است.
نقش زنان در آزادسازی خرمشهر
نقطه عطف حضور زنان در طول جنگ را میتوان به حضور آنان در جریان آزادسازی خرمشهر استناد کرد. همان روزهایی که دختران و زنانی حتی با سنین کمتر از ۲۰ سال جعبه مهمات جابجا میکردند یا در قبرستانهای شهر برای در امان بودن از بمباران دشمن تا بن دندان مسلح، بصورت شبانه و با تنها با نور چند شمع اجساد مطهر شهدا را دفن میکردند.
رضا خدری خبرنگار و عکاس هشت سال جنگ تحمیلی و نویسنده کتاب «خرمشهر نمیمیرد» در این باره میگوید: «زنان خرمشهری به صورت سازمان یافته در مسجد جامع و بیمارستان شهر و در گورستان جنت آباد خدمت میکردند از مداوای مجروحین گرفته تا حتی مراحل کفن و دفن شهدای عزیز آن هم شبانه در زیر نور شمع که از بمبارانهای دشمن در امان باشند. در آن دوران زنان و دختران حتی سلاح به دست میگرفتند و در کنار پدران و برادران شان میجنگیدند، تصاویر و فیلمهای آن زمان گویای این حقیقت است که بانوان علیرغم این که نیاز به آموزش و تاکتیک جنگ داشتند، اما با کمترین آموزش و امکانات مثل یک مرد میجنگیدند.»
یا ماجرای دیدنی دختر نوجوانی که همه خانوادهاش را در جریان مقاومت ۳۱ روزه خرمشهر از دست داد، اما از پای ننشست؛ گشت و برادرش را پیدا کرد و در این مسیر برای کمک به رزمندگان از هیچ کمکی دریغ نکرد؛ از حمل مهمات تا خدمت در مسجد محل. (بخشی از داستان فیلم سینمایی کودک و فرشته به کارگردانی مسعود نقاش)
در جریان آزادسازی خرمشهر بسیاری از زنان با حضور در مساجد جامع شهر به کمک رزمندگان آمده و در تدوین و اجرای برنامههای امنیتی، پزشکی، تهیه غذا و... مشارکت داشته اند. البته حضور زنان به همینجا ختم نمیشد تا جائیکه هر زمان که لازم بود دوشادوش مردان اسلحه به دست میگرفتند و از شهر خود دفاع میکردند.
جمهوری اسلامی ایران فتح خرمشهر را مدیون فداکاری مردان و زنان آزادهای است که در کنار هم برای دفاع از میهن و شریعت، قد علم کرده اند.
زنانی که بیشتر مرد بودند تا زن!
همه حضور زنان در روزهای جنگ تحمیلی و آزادسازی خرمشهر، تنها به خدمات و پشتبانی پشت جبههها محدود نمیشد. زنان علاوه بر این که فرزندان، همسران، برادران و پدران خود را به مشارکت در دفاع مقدس تشویق میکردند و این تشویقها در استقبال مردان برای حضور بیشتر در جبههها بسیار مؤثر واقع شد، پس از شنیدن خبر جراحت و شهادت بستگان خود، شکیبایی بی نظیری را به نمایش میگذاشتند که آن هم در تقویت روحیه رزمندگان به ادامه مردانه جنگ کمک فراوانی کرد.
چه بسیار مادرانی که هم فرزندان خود را راهی جبههها میکردند و هم همسران خود را. همان مادرانی که سه پسر خود را تقدیم اسلام کردند، اما خم به ابرو نیاورند و حسرت دیده شدن اشکشان را بر دل دشمن گذاشتند؛ و پایانی بر یک دلتنگی...
مرحومه فهیمه بابائیان پور، همسر شهید غلامرضا صادق زاده، در نامهای به همسرش، مینویسد: «دستم را از زیر چادر بیرون آوردم و یکبار دیگر برای آخرین بار به آن نگاه کردم. از دستم بیرونش آوردم و گفتم: میخواهم برای جبهه بدهم. برادری که در دکه ایستاده بود، گفت: چیه؟ طلاست؟ و بی اختیار نوار آهنگران را پشت بلندگوی دکه گذاشت. صدای آهنگران در میدان پیچید. اما من به خاطر میآوردم لحظات خوشی را که برای خریدنش صرف کرده بودیم. از این مغازه به آن مغازه. مغازه دار وقتی آن را آورد، گفت: عقیق این انگشتر یمنی است. تو خوشحال شدی و به عنوان تنها خرید ازدواجمان آن را خریدی. میخواستم به آن برادر بگویم: آری طلا است. تنها خرید ازدواجمان است. میخواستم بگویم که خیلی دوستش دارم. میخواستم بگویم که چند روزی در دستم کردم که خاطره اش در ذهنم بماند... برادر نوشت: انگشتر طلا با نگین دریافت گردید.... از دکه کمک به جبهه بیرون آمدم و پیش خود گفتم: یا زهرا (علیهاالسلام) قبول کن.»
از دختران انقلاب تا دخترکان ضدانقلاب
و چه زیبا دختران انقلاب برای نجات کشور، اصلیترین سرمایههای زندگی خود یعنی جان، مال، همسر، فرزند، برادر و پدر را هدیه کردند، باشد که این قطره روشنایی دریا را در خاطرمان همیشه زنده نگاه دارد. پر بیراه نیست اگر بگوییم دختران واقعی انقلاب همینها هستند؛ نه دخترکانی که سنگ دشمنان این مرز و بوم را بر سینه میزنند.
انتهای پیام/
زنده باد حجاب و قرآن
زنده باد حیا و عفاف
مرگ بر بی حیایی و وطن فروشی