به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، مرتضی کلانتریان مترجم ایرانی متولد ۱۳۱۱ است که بسیاری از آثار برزگ را به زبان فارسی ترجمه کرد.
از جمله آثاری که وی ترجمه آن را برعهده داشت میتوان به کتابهای «رسالهای کوچک در باب فضیلتهای بزرگ» اثر آندره کنت اسپنویل، «فلسفه حقوق» میشل ترویه، «خاطرات پسر بچه ناقلا» اثر لوئیچی برتلی، «ظرافت جوجه تیغی» موریل باربری، «منم فرانکو» اثر مانوئل واکز مونتالبان، «سیمای زنی در میان جمع» اثر هایتریش بل و بازگشت به کیلی بکز اثر سورژ شالاندن اشاره کرد.
وی در مصاحبهای که سال ۹۵ با روزنامه ایران کرده درباره مترجمی گفته است: «انسانی بودن کار برای من مسئله اساسی است. یعنی آنچه در یک کتاب برای من مهم است، ارزش انسان و انسانیت است. صرف نظر از هرگونه مذهب و اندیشهای که دارند، هر کجا که زندگی میکنند، مسئله انسانیت برای من اولویت دارد. در نتیجه همین که کتابی جنبه انسانی موضوع را همان گونه که من بپسندم بیان کند، آن کتاب را بدون تردید و تأمل ترجمه میکنم، خواه نویسنده اش ناشناس باشد خواه از نویسندهای مشهور؛ تمام ترجمههای من در حوزه ادبیات، کتابهایی است که با طرز تفکر نویسندگانش احساس نزدیکی میکنم و در همه آنها انسان و ارزشهای انسانی جایگاه اصلی را دارد.»
کلانتریان در مصاحبه اش با روزنامه ایران بیان کرده بود: «پس از ترجمه و انتشار چند عنوان کتاب دیگر خیلی مغرور و از خود راضی شده بودم. دوست نازنینی داشتم به اسم خانم فردوس وزیری – بانوی قصههای کودکان ایران- که بیش از پانصد قصه برای بچهها نوشت، اما امروز متأسفانه کسی اسمش را حتی به خاطر ندارد، پس از پایان ترجمه کتاب «رؤیا و تاریخ»، از خانم وزیری خواستم که این کتاب را با هم بخوانیم، چند صفحه که خواندیم دیدم ایرادهایی میگیرد، ایرادهای بنی اسرائیلی به نظرم آمد.
به او گفتم تو آنقدر برای بچهها نوشتی که طرز فکر و نحوه نوشتنت هم بچگانه شده است، تو اصلاً قدرت درک یک نثر سنگین وتاریخی را نداری، حتی نمیتوانی نثر کلود ژولین را بفهمی. گفت راست میگویی، واقعیت همین است که گفتی. تو دکترای حقوق داری قاضی هستی و کتابهای زیادی ترجمه کردی. عقلم به این چیزها قد نمیدهد. اما این ترجمهها را ببر در خانه، چند صفحه را بخوان. اگر باز هم دیدی که نثرت شلاقی پرطنطنه، سنگین و سیاسی نیست، چه بهتر که به همین صورت چاپ کنی. اما اگر دیدی که این طور نیست، چون آدم منصفی هستی و حق با من است جملههایت را بساب و صیقل بزن تا سادهتر و روانتر شود. در خانه وقتی ترجمهام را دوباره مرور کردم دیدم نثر من آن قدر دست انداز دارد که از خودم خجالت کشیدم و از آن پلههای غرور پایین آمدم.»
این مترجم درباره علاقه اش به ادبیات اظهار کرده بود: «علاقه من به ادبیات از مطالعه کتابهای چاپ پنگوئن شروع شد و آن موقع اکثر آثار متعلق به آمریکا و انگلیس بوده است و بعد مترجمانی که ما در اینجا داشتیم از ادبیات انگلیسی ترجمه میکردند مثل نجف دریابندری که در کارش سطح خیلی بالایی دارد. یعنی از نخستین نویسندگانی که برایم مطرح بودند فاکنر، همینگوی، دوس پاسوس و... بود. این ادبیات نخست مرا جذب کرد تا وقتی که وارد فرانسه شده و با ادبیات فرانسه و نویسندگانش آشنا شدم، چون خواندن آثار به زبان اصلی یک حالت دیگری به آدم میدهد یک نوع آلودگی خاصی به آن زبان و ادبیات ایجاد میکند و انسان را دچار خودش میکند.»
انتهای پیام/