از خیابانهای سیلزدهی آققلا که میگذری چیزهایی جلب توجه میکند که کنجکاوت میکند به طرفشان بروی و از نزدیک با آنها آشنا شوی.
وقتی وارد کوچهای در خیابان عیدگاه میشوی خانهای میبینی که بر روی پشتبامش چادر زدند و اهل خانه در آن ساکن هستند!
نظرم جلب شد به سراغشان رفتم و پرسیدم چرا به محل اسکان نرفتهاند؟!
وارد خانه شدم تا کودک مرا دید سریع دوید و رفت داخل منزل و من هم از پشتش به راه افتادم کودک ریز ریز نگاهم میکند.
از مادرش نامش را پرسیدم گفت اسمش «مُنیب» است.
اسمش برایم تازگی داشت معنایش را پرسیدم مادر گفت یعنی بازگشت به سوی خدا!
خانواده چهار نفرهای که مُنیب فرزند دوم است و یک برادر بزرگتر ۱۲ ساله دارد.
کودک یه لحظه آرام و قرار نداشت معلوم بود از مشکل جسمی رنج میبرد. سلیمه خانم مادر مُنیب که متوجه کنجکاوی من شد برایم توضیح داد و گفت: مُنیب دچار یک بیماری مادرزادی است که جزو معلولین جسمی حرکتی و ذهنی به شمار میآید.
او گفت نام بیماری پسرش میکروسفال است.
این مادر ۴۰ ساله همهی کارهای شخصی پسرش را خودش انجام میدهد و البته گاهی اوقات شرایط آنچنان برایش سخت میشود که نمیتواند منیب را به تنهایی نگه دارد.
او دلیل بیماری پسرش را ازدواج فامیلی خواند. عبدالرحیم همسر سلیمه پسرخالهاش است.
مُنیب که برای آرامش اعصابش مجبور است روزانه ۱۰ قرص مصرف کند و حتی برای دستشویی نیز پوشک استفاده میکند و اینها تنها بخشی از مشکلات سلیمه و عبدالرحیم است.
هزینه بالای بیماری مُنیب در کنار بیکاری پدر کارگرش رنج این خانواده را دو چندان کرده است؛ و آنان منتظرند حداقل خدماتی را از بهزیستی دریافت کنند.
به دلیل سیل و آب گرفتن، منزلشان دچار رطوبت شده است و آنها بخاطر شرایط مُنیب نتوانستند به اسکان بروند و مجبور شدند که بر بالای پشت بام چادر بزنند که شبها موقع خواب او را بالای پشت بام نگه میدارند و روزها در یک اتاق از خانه زیر اندازی پهن کردن و در داخل خانه نگهش میدارند.