جواد افشار کارگردان تلویزیون در خصوص مجموعه «گاندو» به بیان نکاتی پرداخت.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، بعد از توفیق «کیمیا»، «برادر» و «آنام» حالا جواد افشار با «گاندو» به شبکه سه سیما آمده است. برخلاف کار‌های قبلی‌اش، این‌بار موضوع حساس و چالش برانگیزی را برای این سریال انتخاب کرده است. سریالی که در قسمت‌های ابتدایی نشان داد قرار است تجربه متفاوتی را برای مخاطب رقم بزند. شاید بخت بلند سازندگان این سریال بوده است که پس از سه سریال تلخ و تا حدودی شبیه به‌هم، روی آنتن می‌روند.

چیزی که درمورد این سریال روشن است این است که عوامل، تمام تلاش‌شان را کرده‌اند از کلیشه‌های مرسوم فرار کنند. از انتخاب بازیگران برای نقش‌های منفی تا حضور چهره‌های جوان به‌عنوان نیرو‌های امنیتی و اطلاعاتی. گاندو (Gando) نام گونه‌ای از تمساح در ایران است.


بیشتربخوانید: «گاندو» واقعیت‌ها را به تصویر می‌کشد / به دنبال تخریب یکدیگر نباشید


او را شکارچی کمین‌گر نامیده‌اند که قدرت بالایی دارد. اما داستان «گاندو» درباره ماجرای جیسون رضاییان، خبرنگار روزنامه واشینگتن پست است که دوم مرداد ۹۳ به جرم جاسوسی بازداشت شد؛ در ۲۶ دی ۱۳۹۴ آزاد شد.

سریال‌های کمی با موضوع جاسوسی و امنیت ملی در تلویزیون ساخته شده است. آفت این‌گونه از سریال‌ها این است که نگاه صفر و صدی در آن لحاظ می‌شود. پلیسی که صد‌درصد خوب است حتی در اسم و پوشش و شخصیت‌های منفی که همه‌چیزشان بد است. در «گاندو» اراده بر این بود کلیشه‌های رایج قبلی شکسته شود و سراغ ساختار جدید بروید؟ در عمل هم همین اتفاق افتاد؟

بله، تا اندازه زیادی، چراکه کشور ما در شرایط و برهه تاریخی‌ای قرار گرفته که منطقه کانون توجه ماجراهاست و خیلی از اتفاقات دنیا در این موضوع نقش‌آفرینی می‌کنند، به هر حال طبیعتا خیلی از مسائل سیاسی، نظامی، اقتصادی در آن تاثیر دارد و به همین دلیل این مجموعه و قصه به اتفاقات تاثیرگذار این جوانب برمی‌گردد. اگر محور مشخصی در ذهن دارید، بیان کنید تا توضیح دهم.

نگاهی به کارنامه کاری شما نشان می‌دهد تنوع ژانر زیادی درکارهایتان است. ژانر‌های مختلفی را در موضوعات متفاوت و بدون هیچ ترسی تجربه کردید. در موضوعاتی موفق و جسارتا برخی از آثار هم، آنچنان که باید دیده نشد. ولی برایم جالب بود بعد از سریال «آنام» به سراغ سریالی آمدید که می‌دانیم چه مشکلاتی دارد. از فشار‌های بیرونی تا مقابله با کلیشه‌های رایج در تصویرسازی پلیس و مامور امنیتی.

خیلی سعی کردیم به این نکات توجه کنیم و همین مسائل روز که درموردش حرف زده می‌شود را نشان دهیم. کسانی هستند که لقب آقازادگی و وابستگی به شخصیت‌های بلندپایه نظام دارند که در هر صورت رانتی شامل حال‌شان می‌شود یا به هر نحوی دستی بر منابع قدرت و ثروت دارند. طبیعتا پرداختن به این موضوع کار دشواری است، آن هم به جهت حساسیت‌هایی که وجود دارد و هم اینکه خودتان می‌دانید ممکن است به خطوط قرمز یا ممیزی‌هایی ختم شود.

ما تمام تلاش‌مان این بوده بیشتر در جهت مطالبات مردم حرکت کنیم که این روز‌ها مطالبات به‌حقی هم دارند و این مطالبات به‌حق در ظاهر و باطن مطالبات خود نظام هم هست. یعنی به‌نوعی انگار بیماری‌ای یا غده سرطانی‌ای در درون حکومت و دولت شکل گرفته که همه آن را تحلیل می‌کنند، ولی خیلی‌ها هم به آن دامن می‌زنند و خیلی‌ها هم درواقع به قوت گرفتن این غده سرطانی کمک می‌کنند؛ بنابراین به اعتقاد من، این مجموعه تلویزیونی فشار‌های غیرمستقیم بر شخصیت‌ها و افرادی دارد که دستی بر آتش دارند و خواسته و ناخواسته درگیر فساد در جامعه و تمامی محور‌هایی که به نظام ختم شده‌اند، می‌شوند.

البته طرح بحث مفاسد اقتصادی، بخشی از این سریال است و مهم‌تر از آن بحث ایجاد شبکه‌های جاسوسی است که به هر حال درکشور درحال توطئه و فضاسازی هستند و پیامش هم کوچک‌تر‌شدن سفره اقتصادی کشورمان است و فشار‌ها هم روزبه‌روز به‌واسطه تحریم‌ها بیشتر می‌شود. ما سعی کردیم در این مجموعه در جهت آگاهی و آشنایی مردم با متد‌های جاسوسی تا اندازه‌ای ریزنمایی کنیم که مردم بتوانند درک بهتر و بیشتری داشته باشند.

راجع به تنوع ژانر‌های مختلفی هم که انتخاب می‌کنید، توضیح دهید.

من خیلی نگران این تنوع نیستم. هر بار که احساس می‌کنم قصه‌ای جذابیت‌های لازم را دارد و می‌تواند برای مردم مفید باشد، آن را شروع می‌کنم. مثلا آثار طنز و کمدی را هم سال‌ها پیش تجربه کردم، ولی احساسم این بود شاید هنری می‌خواهد و برای کسانی است که توانایی و ذوق بیشتری دارند و آن را رها کردم و فعالیت زیادی هم در این زمینه نکردم. بیشتر کار‌های جدی، درام، ملودرام‌های خانوادگی و اجتماعی مدنظرم بود. حالا این کار مقداری فضای سیاسی و ژانر ضد جاسوسی داشت که در کشورمان هم خیلی کم به آن پرداخته شده است. خوشحالم بعد از سال‌ها که تلویزیون این عرصه را خالی کرده بود، ما توانستیم قدمی برداریم.

چیزی که تاکنون از سریال دیدیم، همنشینی موضوع جاسوسی با آقازاده‌هاست. یعنی ارتباطی از سریال که قرار است بین این دو قشر برقرار شود یا خطراتی که دو قشر می‌توانند برای کشور داشته باشند.

بله، همان‌طور که اشاره کردید هردو نفر آن‌ها می‌توانند خطرآفرین باشند، به دلیل اینکه در دنیا با صراحت اعلام شده است ما درگیر جنگی اقتصادی هستیم و این دروغ نیست بلکه واقعیت است و این جنگ اقتصادی محور‌های متفاوتی برای نبرد دارد. یکی از این محور‌های جدی و اساسی، مسائل جاسوسی است که بتوانند از طریق چنین رویکردی، پشتوانه اقتصادی، رویکرد‌های اقتصادی، فعالیت‌ها و چرخه اقتصادی کشور را از طریق شبکه‌های جاسوسی رصد و آسیب‌شناسی کنند و بتوانند نقاط ضعف را تهدید کرده و از همان نقاط ضربه بزنند. این مهم‌ترین خط داستانی سریال (گاندو) است که از طریق ایجاد شبکه‌های جاسوسی، نقاط ضعف اقتصادی کشور را شناسایی کنند و به بنیه اقتصادی ما ضربه بزنند.

چقدر به کارگیری کاراکتر‌هایی مثل جیسون رضاییان و آقازاده‌ای که به طرز عجیبی شبیه یکی از چهره‌های مشهور اینستاگرامی است، برای جذاب‌شدن روایت شما طراحی شده است؟

کلا در سریال‌های ژانر جاسوسی این پازل‌ها هستند که تشکیل‌دهنده درام می‌شوند و ممکن است خیلی از آدم‌ها ارتباطی به هم نداشته باشند. شبکه‌ها و پازل‌های جاسوسی ممکن است الزاما هیچ خط ارتباطی یا سرنخی با هم نداشته باشند، ولی همگی یک هدف و مسیر را طی می‌کنند.

در این قضایای جاسوسی، برخی وقایع مثل قطعات پازل هستند که در ظاهر بی‌ربط به‌نظر می‌رسند، ولی به کمک بچه‌های باهوش امنیتی که عمدتا جوان و مستعدند، به سرنخ‌هایی می‌رسیم که می‌توانند این قطعات پازل را کنار هم بچینند و ما در قصه «گاندو» شبکه گسترده‌ای را نشان دادیم که در انتها به شخصیتی به نام «هاشمیان» ختم خواهد شد.

بعد از قسمت اول شما واکنشی راجع‌به بحث آقازادگی و این مسائل نداشتید؟ ممکن است قسمت‌هایی از سریال حذف یا سانسور شود؟

امیدوارم چنین اتفاقی نیفتد.

در قسمت اول که این اتفاق یعنی سانسور یا حذف نیفتاده، درست است؟

ما خیلی مقاومت کردیم این اتفاق نیفتد، ولی موضوع خیلی کمرنگ است. اما امیدوارم تا آخر بتوانیم روی همین ریل حرکت کنیم، چون آنقدر سرنخ‌ها و دیالوگ‌ها لبه تیغ قرار دارند که با هر کدام آن‌ها ممکن است یکی از شخصیت‌های ما سست یا تحلیل شوند و ما امیدواریم که خیلی درگیر این ماجرا‌ها نشویم.

در فیلمنامه‌نویسی با آرش قادری قبلا کار کرده بودید. سریال «برادر» را با هم ساختید. «برادر» و «گاندو» تفاوت‌های زیادی دارند. آیا دنیای ذهنی شما و قادری شبیه هم است یا اینکه آرش قادری طوری می‌نویسد که شما دوست دارید؟

بله، آرش از دوستان خیلی قدیمی من است و ما هم ذهنیت و هم دیدگاهی نزدیک به هم داریم. نکته دیگر اینکه آنقدر اعتماد بین ما دو نفر شکل گرفته که می‌توانیم به هم تکیه کنیم و احیانا نقاط خلأ درام را با یکدیگر تکمیل کنیم و خوشبختانه در دو کاری هم که با آرش داشتیم در یک زمینه با هم حرکت کردیم و فکر می‌کنم که همکاری خوب و درستی است.

انتخاب آقای داریوش فرهنگ و کامبیز دیرباز، انتخاب خودتان بود. با توجه به اینکه این دو چهره قبلا نقش‌های مشابه را بازی کرده بودند.

این‌ها طبیعتا جزء هنرپیشه‌های درجه یک ما هستند، وقتی شما کارنامه آن‌ها را بررسی می‌کنید، می‌بینید موفق و خوب عمل کردند و در قالب شخصیت‌های جدید آن‌ها را می‌آورید. البته ناگفته نماند که کامران دیرباز در این مجموعه بازیگر افتخاری است و در فاز بعدی این مجموعه قرار است قهرمان داستان باشد و ما فقط یک معرفی، شروع و پایان از ایشان را در داستان داریم. درباره آقای فرهنگ باید بگویم که وی بازیگر مورد علاقه من بوده‌اند و دنبال فرصتی بودم نقشی را با ایشان هماهنگ کنم که هم به شخصیت وی نزدیک باشد و هم اقتدار لازمی که ما در این کاراکتر داشتیم را ایفا کند. خوشبختانه فکر می‌کنم موفق‌ترین انتخاب ما بود که از این انتخاب هم بسیار خوشحال هستیم.

بخش دوم «گاندو» بلافاصله پخش می‌شود یا هنوز ساخته نشده؟

احتمالا با فاصله انجام می‌گیرد، چون قرار است ۱۲ فصل ۳۰ قسمتی باشد که فعلا در حال شروع فیلمبرداری هستیم.

از بخش‌های بعدی چیزی آماده شده است؟

فعلا مشغولیم...

من سوال دیگری ندارم، نکته پایانی اگر هست، بفرمایید.

نقد‌هایی صورت گرفته که چرا نیرو‌های اطلاعاتی‌مان کم سن و سال هستند؛ اگردوستان یادشان باشد ما در دهه ۶۰، حتی قهرمان‌های ۱۸ و ۱۹ ساله هم داشتیم چه برسد به اینکه ما جوان‌هایی را نشان دادیم که سن‌شان ۲۱ سال یا بیشتر است. نیرو‌های امنیتی که در تشکیلات مختلف می‌بینم واقعا از این‌ها جوان‌تر هم بودند که جزء نخبه‌های سایبری و شبکه‌های مجازی و مسائل روز هستند و خیلی هم باهوشند که ما از این واقعیت الهام گرفتیم.

نکته دیگر اینکه این قصه یعنی هم اسامی و هم اماکن و شخصیت‌ها براساس داستان واقعی است و اگر کسی تشابهی می‌بیند باید به‌حساب تصادفی‌بودن و تخیل بگذارد وگرنه اصل داستان واقعی است.

روباه افخمی

روباه در سال ۹۳ و به کارگردانی و نویسندگی بهروز افخمی و تهیه‌کنندگی محمد پیرهادی ساخته شد و مهم‌ترین تجربه ساخت چنین فیلم‌هایی در سینمای ایران است. داستان «روباه» مرتبط با مسائل امنیتی و جاسوسی در حوزه انرژی هسته‌ای بود. برادرِ نتانیاهو (جلال فاطمی) برای انجام یک عملیات تروریستی جدید علیه دانشمندان هسته‌ای به ایران می‌آید. این مامور حرفه‌ای در ایران برای رسیدن به اهداف خود از یک راننده ساده (حمید گودرزی) سوءاستفاده می‌کند. فیلم درانت‌ها با دستگیری برادر نتانیاهو و صحنه‌سازی در القای کشته‌شدنش به پایان می‌رسد. البته این فیلم سینمایی در اکران موفق نبود.

مسعود فراستی در گفت‌وگویی با رسانه‌ها به گفت‌وگوی خودش با افخمی درباره این فیلم این‌گونه اشاره کرده است: «به او گفتم: «این فیلم مزخرف چیست که ساختی؟» گفت: «راستش را بخواهی پولم را از وزارت اطلاعات گرفته‌ام. بلند هم می‌گویم و هیچ ابایی ندارم، ولی یک‌صدم این روشنفکر‌ها هم نگرفته‌ام، چون فیلم دخل و خرج دارد.» گفتم: «نمی‌گویم چرا گرفتی؟ حرفم این است که چرا بد ساختی؟ می‌خواستی علیه اطلاعات بسازی؟» گفت: «نه.» گفتم: «خب فیلمت علیه اطلاعات است.» گفت: «برای چه می‌گویی؟» گفتم: «روشنفکر‌ها که شعور ندارند و می‌گویند فیلمت اطلاعاتی است، ولی یک آدم باهوش ببیند می‌فهمد فیلمت علیه اطلاعات است.»

تعبیر فریدون

پیش از «گاندو» سریال «تعبیر وارونه یک رویا» را می‌توان مرتبط با موضوع جاسوسی و امنیت ملی نامید. این مجموعه تلویزیونی را فریدون جیرانی در ۳۰ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای ساخت و در سال ۹۴ از شبکه یک سیما پخش شد. این سریال ابتدا با نام «خانه امن» در لوکیشنی در خیابان‌های تهران کلید خورد و بعد از آن گروه سازنده برای تصویربرداری به ارمنستان رفتند. در این سریال علاوه‌بر بازیگران ایرانی از چند بازیگر خارجی نیز استفاده شده است که این بازیگران، ارمنستانی و روسی بوده‌اند. به گفته سیدکمال طباطبایی، تهیه‌کننده سریال، ساخت این سریال به‌دلیل داستان و شرایط آن، از مجموعه‌های سخت تلویزیونی بوده است. داستان این سریال را می‌توان این‌گونه شرح داد: «تعدادی از عوامل فریب‌خورده و جاسوسان خارجی در عملیاتی، یک دانشمند هسته‌ای ایران را به قصد انتقال به باکو برای بهره‌برداری‌های جاسوسی و تبلیغاتی می‌ربایند، اما به‌دلیل مجروح شدن این دانشمند، برنامه عملیات تغییر می‌کند و سرانجام با دستگیری و هلاکت جاسوسان، عملیات ناکام می‌ماند. از سویی با تدبیر نیرو‌های اطلاعاتی کشور، عوامل هدایت عملیات نیز فریب می‌خورند.» این سریال به‌دلیل زمان پخش نامناسب مانند «مرگ تدریجی یک رویا»، کار قبلی جیرانی، مورد توجه مخاطبان قرار نگرفت، اما در فهرست اولین تجربه‌های تلویزیون در حوزه جاسوسی و امنیتی است.

منبع: روزنامه فرهیختگان

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.