همه چیز از خوردن شکلات داغ شروع شد و این گونه در دام جوانی هوسران گرفتار شدم که هستی و آینده ام را به تباهی کشید.

ماجرای تلخ شکلات داغ! نقشه پلید جوان پولدار برای دختری جوانبه گزارش  گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان ،  دختر ۱۷ ساله که با ردیابی‌های اطلاعاتی نیرو‌های انتظامی به آغوش خانواده اش بازگشته بود در حالی که بیان می‌کرد می‌ترسیدم به خاطر آبرو ریزی با دیگران مشورت کنم و خودم به تنهایی تصمیم‌های اشتباهی می‌گرفتم درباره حادثه تلخی که آینده اش را در تاریکی فرو برد، به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: علاقه زیادی به خوردن شکلات داغ داشتم، اما پزشک معالجم مرا از خوردن شکلات داغ به شدت منع کرده بود تا جایی که مادرم نیز هیچ گاه اجازه نمی‌داد حتی رنگ شکلات داغ را ببینم به همین دلیل خوردن این نوع شکلات برایم به یک آرزو تبدیل شده بود و دوست داشتم برای یک بار هم که شده طعم آن را بچشم این آرزو زمانی برآورده شد که به تنهایی و برای خرید به خیابان رفته بودم.

آن روز ناگهان چشمم به تابلوی «شکلات داغ موجود است» روی شیشه یک کافی شاپ خیره ماند. داخل کافی شاپ دختر‌ها و پسر‌های زیادی را دیدم که کنار یکدیگر مشغول صرف قهوه، نسکافه و شکلات داغ بودند. حس کنجکاوی سراسر وجودم را فراگرفته بود. دلم نمی‌خواست چشمانم را به روی شکلات داغ ببندم و از آن جا عبور کنم! بالاخره دل به دریا زدم و یک شکلات داغ سفارش دادم در همین حال پسر جوانی کنارم نشست و گفت: اگر به تنهایی از کافه خارج شوی دیگر پسران برایت ایجاد مزاحمت می‌کنند اگر دوست داری می‌توانم تو را با خودروی سواری ام به خانه برسانم.

آن لحظه از این که پسر جوانی به من اهمیت می‌داد و پشتیبانم بود ذوق زده شده بودم. از سوی دیگر با دیدن خودروی گران قیمت او احساس غرور می‌کردم با خوشحالی سوار خودرو شدم، اما آن جوان غریبه از من خواست سرم را از زیر صندلی بالا نیاورم تا کسی مرا داخل خودرو نبیند، اما حدود ۲۰ دقیقه بعد خود را داخل پارکینگ منزلی دیدم که آن جوان مرا به آن جا برده بود خواستم فریاد بزنم، اما راننده و یکی از دوستانش تهدید کردند که مرا می‌کشند به ناچار با آن‌ها همراه شدم و به داخل منزلی رفتم که یک روز مرا آن جا نگه داشتند دیگر هستی ام را از دست داده بودم که آن‌ها مرا رها کردند.

در دو راهی تردید قرار داشتم و نمی‌توانستم تصمیم درستی بگیرم اگر با پلیس تماس می‌گرفتم می‌ترسیدم آبرویم برود اگر به خانه بازمی گشتم نگران بودم که خانواده برای حفظ آبروی خودشان مرا طرد کنند با اشتباهی بزرگ‌تر به خانه یکی از دوستانم رفتم که با مادرش به تنهایی زندگی می‌کردند.

مادر او وقتی ماجرایم را شنید خیلی از من استقبال کرد و گفت: از تو مانند دخترم نگهداری می‌کنم به همین خاطر چند روز بعد به همراه دوستم در یکی از مراکز تجاری مشهد به عنوان فروشنده مشغول کار شدیم. در این شرایط مادر دوستم مرا با پسر جوانی آشنا کرد تا با یکدیگر ازدواج کنیم، اما من فقط با آن جوان ارتباط داشتم و خبری از ازدواج نبود.

وقتی فهمیدم که مادر دوستم از آن جوان پول گرفته تا ارتباط مرا با او برقرار کند از خودم متنفر شدم و به اشتباهم پی بردم دیگر واقعا دلم برای خانواده ام تنگ شده بود و دوست داشتم دلتنگی هایم را در کنار آن‌ها فریاد بزنم به همین دلیل با مادرم بعد از گذشت حدود دو ماه از این ماجرا تماس گرفتم و ناگهان ماموران کلانتری سپاد سراغم آمدند و مرا به خانواده ام تحویل دادند. 

شایان ذکر است: به دستور سرهنگ عباس زمینی (رئیس کلانتری سپاد) ماجرای این دختر نوجوان در دایره اطلاعات کلانتری مورد رسیدگی قرار گرفت.

منبع: خراسان

انتهای پیام/س

ماجرای شکلات تلخ چه بود؟

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۰۹ ۲۰ خرداد ۱۳۹۸
پدر و مادرها به این قسمت از گفتار آن دختر که نکته روانشناسی مهمی در آن وجود دارد توجه کنند: "آن لحظه از این که پسر جوانی به من اهمیت می‌داد و پشتیبانم بود ذوق زده شده بودم."
نتیجه این است که دختران خود را با عزت نفس تربیت کنید.
Iran (Islamic Republic of)
ملکوت
۰۸:۱۸ ۲۰ خرداد ۱۳۹۸
دختران و پسران جوان مواظب باشند فریب دوستت دارم الکی نخورند و حرف بزرگتران گوش دهند .و زندگی خودشون تبا نکنند .
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۸:۰۹ ۲۰ خرداد ۱۳۹۸
موندم تواین دنیای مدرن وسرعت تکنولوژی چرا هنوز دختران ساده لوح به این سادگی فریب میخورن جای تاسف داره برای این دختران جوان
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۷:۲۸ ۲۰ خرداد ۱۳۹۸
اگر ادمی اهل نماز والله باشد شیطان لعنت شده نمیتواند براو قلبه کند باید درهر جا ومکان شیطان را لعنت کرد
Iran (Islamic Republic of)
اکبر
۲۰:۴۶ ۱۹ خرداد ۱۳۹۸
واقعا متاسفم دختران که به خانواده گوش نمیدن وقتی سرشان به سنگ میخوره پشیمان میشن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۳۹ ۱۹ خرداد ۱۳۹۸
بعضی ها با یک دوستت دارم الکی زندگی را بر باد میدن