به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، تدبیر به معنای عاقبتاندیشی و برنامهریزی با تقدیر به معنای سرنوشتگرایی و توحید فعلی چه نسبتی میتواند داشته باشد؟ آیا همان طوری که حرکت و تلاش آدمی منافاتی با توکل ندارد، تدبیر و تقدیر با هم تضادی ندارد و انسان میتواند در حالی که برنامهریزی میکند به تقدیر هم باور داشته باشد؟
بیشتربخوانید: رمز و رازهایی درباره قضا و قدر که شاید از آنها بیخبر باشید
اندیشه اسلامی بر محور توحید شکل گرفته است. توحید به معنای باور به وحدت در اموری، چون الوهیت، ربوبیت، توحید در عبادت، توحید در ذات و صفات الهی و مانند آن، اسلام را از دیگر شرایع و ادیان متمایز ساخته است. همه پیامبران دعوت به توحید داشته و هرگونه شرک را درهر مرتبه و درجهای نفی و با آن مقابله و مبارزه کردند.
یکی از اقسام توحید، توحید فعلی یا افعالی است. بیشتر مردم شاید در این مرتبه دچار نوعی شرک خفی و نهان باشند و ناخواسته گرفتار شرک فعلی یا افعالی هستند؛، زیرا وقتی به حوزه علت و معلولی مینگرند، به این نتیجه میرسند که مثلا علت سوختن، آتش دراشکال گوناگون آن، چون آتش معمولی، انرژی و الکتریسته و مانند آن است. از این روست که علت را در این امور دانسته و برای آن تاثیر استقلالی قائل میشوند. در حالی که بر پایه آموزههای اسلام، همانگونه که همه چیز در جهان به امر الهی آفریده شده و میشود، همچنین هر چیزی اگر تاثیری دارد، براساس سنت تکوینی الهی است و همان خدایی که برای آن اثری خاص قرار داده میتواند از تاثیرگذاری آن جلوگیری به عمل آورد.
به سخن دیگر، در عللها میبایست علل طولی را به خدایی رساند که علت علتها است و نباید برای هیچ چیزی تاثیر استقلالی قائل شد؛ چرا که همه چیز در ذات و اثر وابسته تمام به علت علتها یعنی خدا هستند. پس اگر آتش دارای خاصیت سوزاندگی است و آن را از لوازم ذات آتش بدانیم،، ولی تا مشیت الهی و اراده و اذن خداوندی نباشد این اثر و تاثیر نخواهد بود.
پس تاثیر هر علت طبیعی زمانی است که این اذن داده شده باشد. البته بهطور طبیعی خداوند این اذن را داده و در حالات عادی بهعنوان یک سنت الهی و قانون تکوینی و یا طبیعی این گونه خواهد بود؛، اما این بدان معنا نیست که بیرون از مشیت و اراده خداوند باشد و قانون الهی بر خداوند حاکمیت یابد و خداوند ملزم و مجبور به آن شود، بلکه در همه حال این مشیت و اراده الهی است که حاکم بر هر چیزی است؛ لذا تا زمانی که خداوند نخواهد و مشیت و اراده نکند در بقا همانند آغاز نیازمند امر الهی است. پس اینکه علتی اثر خاص و تاثیر خود را بگذارد در ایجاد و بقا وابسته به خداست؛ زیرا در ذات خود نیازمند به خداست. (نحل، آیه ۷۹؛ حج، آیه ۶۵؛ فاطر، آیه ۱۵)
خداوند در آیات بسیاری به مسئله توحید افعالی و نفی تاثیر استقلالی غیرخداوند از جمله علتها اشاره کرده است. (بقره، آیات ۱۰۲ و ۲۵۵؛ آلعمران، آیات ۷۹ و ۱۳۵؛ نساء، آیه ۷۸؛ مائده، آیه ۷۶) اینکه چیزی ضرر و زیان (مجادله، آیه ۱۰) یا نفع و سودی برساند و مثلا بذر کاشته انسان، بروید و گیاه شود (واقعه، آیات ۶۳ و ۶۴) و یا ابری بارور شود و بارانی ببارد و این باران گیاه برویاند (واقعه، آیات ۶۸ تا ۷۲) یا مصیبت و منفعتی به انسانی برسد (تغابن، آیه ۱۱؛ زمر، آیات ۳۸ تا ۴۳) همه در صورتی است که تقدیر الهی در آن باشد و آن چیز از سوی خداوند در تاثیرگذاری ماذون باشد.
در همه مراحل از خلق و ایجاد گرفته (اعراف، آیه ۱۹۱؛ رعد، آیه ۱۶)، تا بزرگترین و کوچکترین امور، این خداوند است که حضور مستقیم دارد و هیچ چیزی از خود استقلالی در هیچ مرتبهای ندارد. پس حاکم مطلق بر هستی اوست و این گونه نیست که قوانین مخلوق او بر خداوند چیره شود و او را محدود سازد. (زمر، آیه ۷۶؛ بقره، آیات ۱۰۷و ۲۵۵؛ یس، آیه ۸۳؛ زمر، آیه ۴)
پس هیچ چیز در آغاز و انجام هستی جز خداوند دخالتی ندارد حتی اگر خداوند برای او مقام علیت و مظهریتی قائل شده باشد (یونس، آیه ۳۴؛ نمل، آیه ۶۴)؛ چرا که شراکت چیزی در طول به شکل علیت یا مظهریت هرگز به معنای استقلال یا شراکت در عرض نیست که بخواهد تاثیر مستقلی داشته باشد یا مانع از اراده و اذن خداوندی شود. از این رو میتواند آتش را سرد و سلام سازد بیآنکه تاثیر ذاتی یا طبیعی خودش را دارا باشد که سوختن و سوزاندن است. (انبیاء، آیه ۶۹)
تدبیر جهان از سوی خداوند در همه جزئیات به معنای آن است که هیچ فعلی بیرون از دایره حاکمیت و قدرت و حکمت و ربوبیت او انجام نمیگیرد. (انعام، آیات ۹۵ تا ۱۰۲؛ زمر، آیات ۴ تا ۶؛ فصلت، آیات ۹ تا ۱۲؛ رعد، آیه ۱۶)
همین مالکیت مطلق اوست که اجازه نمیدهد تا کسی در عرض یا طول بهطور مستقل دارای فعل باشد، بلکه همه هستی از فرشتگان و دیگر موجودات در حوزه مالکیت انحصاری خداوند هستند. (یونس، آیه ۶۶؛ انبیاء، آیه ۱۹)
از سوی دیگر در اندیشههای اسلامی بر این نکته تاکید شده که هرچیزی دارای مقادیری است که خداوند براساس حکمت قرار داده است و هیچ چیزی در هستی بیرون از مقدرات الهی شکل نگرفته و تحقق نمییابد. این مطلب در آیات قرآن بهاشکال گوناگون بیان شده است. از این رو یکی از اصطلاحات قرآنی اصطلاح قدر و تقدیر است.
قَدَر در لغت به معناى بیان کمیّت شىء (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۶۵۸ «قدر»)، مقدار و اندازه چیزى به حسب وزن یا به حسب زمان و مکان، اندازه نمودن، فرمان دادن، حکم کردن، محدود ساختن حوادث واشیاء به علل مادى و شرایط زمانى و مکانى (نثر طوبى، علامه شعرانی، ص ۲۸۸) آمده است.
قَدَر در اصطلاح، اندازه اشیاء و تعیین حدود وجودى آنها است؛ (المیزان، ج ۱۹، ص ۹۰) به بیان دیگر، تقدیر امرى از ناحیه خداوند، قرار دادن آن به اندازه و مقدارى است که حکمت اقتضا مى کند. (مجمع البیان، ج ۹ ـ ۱۰، ص ۷۸۵)
در آیات قرآنی به غیراز واژه «قدر» از واژههاى دیگر، چون «اجل»، «کتب» و مشتقّات آنها برای بیان این مفهوم استفاده شده است.
خداوند بهصراحت در آیاتی از جمله ۲۱ سوره حجر و آیه ۲ سوره فرقان و نیز آیه ۴۹ سوره قمر و آیه ۳ سوره طلاق از فراگیرى تقدیر الهى، نسبت به تمام موجودات سخن به میان آورده است. پس هیچ چیزی نیست که دارای مقدرات و تقدیر نباشد، بلکه از آیات قرآنی به دست میآید که در امر و خلق نیز بهطور کلی این مقدرات است که حاکمیت دارد. (احزاب، آیه ۳۸)
مقدرات الهی همه موضوعات و مسائل زندگی انسان را در بر میگیرد و اموری، چون اجل انسانها و جوامع، (آلعمران، آیه ۱۴۵؛ واقعه، آیه ۶۰؛ کهف، آیه ۵۹)، احکام شرعی (احزاب، آیه ۳۸)، ظهور و افول تمدنها و جوامع (یونس، آیه ۴۹؛ اسراء، آیه ۵۸)، باران (رعد، آیه ۱۷)، جنین و رشد آن از آغاز تا انجام (حج، آیه ۵)، دوران بارداری (همان)، روز و شب (رعد، آیه ۲۶)، رویش گیاهان (حجر، آیات ۱۹ و ۲۱)، معیشت انسانها (حجر، آیات ۱۵ و ۲۰)، بهره و نصیب انسانها از دنیا (اعراف، آیه ۳۷) و مانند آن براساس تقدیر الهی است.
خداوند در آیه ۱۳ سوره اسراء بهصراحت بیان میکند که تقدیر و رقم خوردن سرنوشت انسان، از جانب خداوند است. محمّدبن مسلم از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) درباره سخن خدا در «و کل انسان الزمناه طائره فى عنقه» روایت کرده است که فرمودند: کسى که قدرت دارد، سرنوشت او را رقم زده و تقدیر کرده است. (تفسیر عیّاشى، ج ۲، ص ۲۸۴ ح ۳۲، تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۴۴، حدیث ۱۰۶)
تدبیر در کنار تقدیر و توکل
اما آنچه گفته شد هرگز به معنای دست روی دست گذاشتن و به امید تقدیر نشستن نیست؛ زیرا همین آموزههای قرآنی که این گونه از توحید افعالی و تقدیر امور سخن به میان آورده بر اصل تدبیر و حرکت انسانی تاکید میکند و انسان را به اقداماتی در جهت تحقق بخشیدن به تقدیر الهی و یا تغییر در برخی از مقدرات- که آن نیز تحت اذن و سنت الهی خواهد بود و اگر بخواهد تاثیرگذار باشد میبایست به مشیت الهی انجام گیرد- دعوت میکند.
به سخن دیگر، هرگونه فعل و تاثیر فعلی بیرون از حاکمیت و حکومت و مشیت و ربوبیت و حکمت الهی نیست. اگر خداوند از انسان میخواهد که مثلا برای تغییر سرنوشت و تقدیر خود گامی بردارد، این تغییر با فعل انسانی، زمانی تحقق مییابد که مشیت الهی به آن تعلق گرفته باشد و به تعبیر قرآنی ماذون باشد.
بهعنوان نمونه اگر سحر و جادو بخواهد تاثیرگذار باشد، میبایست در فعل و تاثیر، ماذون از سوی خداوند باشد وگرنه سحر هیچ تاثیری نخواهد داشت. (بقره، آیه ۱۰۲) همچنین معجزات الهی که از سوی پیامبران انجام میگرفت هرگز بیرون از اذن الهی نبوده است؛ یعنی پیامبران هر چند که از اسباب ظاهری بهره نمیگرفتند و فرآیند خلقت مثلا شترماده یا پرنده را نمیپیمودند،، ولی این گونه نبود که بیرون از اذن و سبب اصلی باشد و خود به استقلال این کارها را انجام داده یا آثار را تحقق بخشیده باشند. (اعراف، آیه ۷۳؛ آلعمران، آیه ۴۹؛ مائده، آیه ۱۱۹)
جالب اینکه خداوند همواره بر این نکته تاکید میکند که انسان میبایست با پذیرش مالکیت و حاکمیت مطلق خداوند در هستی و تقدیر امور، گامهایی را بهعنوان تدبیر امور زندگی خود بردارد؛ چرا که در ارتباط انسان با تقدیر و جهان، این انسان است که با کارها و رفتار ارادی و اختیاری خود، روابط و سطح آن را تعیین میکند. (انفال، ایه ۵۳) پس اگر بخواهد خود را در تقدیری مثبت و سازنده قرار دهد میبایست بکوشد و تلاش مثبتی از خود داشته باشد. (همان؛ رعد، آیه ۱۱)
دگرگونی در سرنوشت فردی و اجتماعی و تغییر موقعیت بد به موقعیت مناسب و خوب نیازمند جزم و عزم عالی انسان است که بصراحت در این آیات بیان شده است. خداوند در آیه ۵ سوره یونس از تقدیر حرکت ماه و قدر و اندازه داشتن منازل آن بهعنوان زمینهساز امکان برنامهریزى براى زندگى و تدبیر شئون انسان سخن به میان میآورد. از این آیه دانسته میشود که اصولا برنامهریزی و تدبیر در زندگی یک اصل مثبت و خواسته و اراده الهی است و همان خدایی که از توحید افعالی و تقدیر در همه امور هستی از جمله امور زندگی انسانی سخن به میان آورده، از انسانها خواسته است تا تدبیر را با تقدیر همراه کنند.
انسانها همان طوریکه باید اهل تدبیر و برنامهریزی در مسائل روزمره باشند، باید دارای برنامهریزیهای راهبردی و بلندمدت نیز باشند. از امام حسن مجتبی (ع) روایت است که فرمود: اعمل لدنیاک کأنک تعیش ابدا و اعمل لاخرتک کأنک تموت غدا؛ برای دنیایت چنان کار کن که گویی برای ابد زنده خواهی بود؛ و برای آخرتت چنان کار کن که گویی فردا خواهی مرد. (مستدرک الوسائل ج۱ ص۱۴۶؛ میزان الحکمه، ح ۱۲۹)
بر این اساس انسان باید برای زندگی خودش حتی برای دوره پیری بلکه برای فرزندان برنامهریزی داشته باشد که شامل آموزش و پرورش و کسب روزی حلال و توسعه رزق است.
خداوند در سوره یوسف (ع) بیان میکند که دولتمردان و مردم باید برای بهبود زندگی اقتصادی و مقابله با هرگونه بحرانهای طبیعی و غیرطبیعی برنامهریزی و تدبیر داشته باشند. از این روست که در آیات ۴۷ تا ۴۹ سوره یوسف، از برنامهریزی برای مقابله با خشکسالی سخن به میان آمده است وآن را به معنای شرک و مقابله با توحید ارزیابی نمیکند. بلکه انسان باید هماره براساس توکل و تقدیر الهی برنامهریزی و تدبیر داشته باشد و این گونه نباشد که با توجیه تقدیر و توکل از تدبیر و حرکت و عزم در مقام عمل فرار کند. خداوند به پیامبرش (ص) فرمان میدهد که در هر کاری که تدبیر کرده و عزم نموده توکل را نیز داشته باشد؛ زیرا توکل به این معناست که اگر بخواهد این عزم فعلی تاثیر مثبت خود را بگذارد باید خداوند بخواهد تا فعل انجام گیرد و تاثیر خودش را داشته باشد. (آلعمران، آیه ۱۵۹)
از نظر قرآن حتی برای تحقق معجزات، انسان باید حرکتی داشته باشد و این گونه نباشد که بخواهد دست روی دست بگذارد و هیچ کاری نکند. پیامبری که میخواهد معجزه داشته باشد باید عصا را به حرکت درآورد، دستی را به گریبان خود فرود برد و درآورد، گلی را به شکل پرندهای درآورد، اشارهای داشته باشد و حرکتی بکند. در آیاتی از قرآن به مجاهدان میفرماید شما در میادین نبرد حاضر شوید تا در آنجا فرشتگان به کمک و امداد شما بیایند. آلعمران، آیه ۱۲۵) به حضرت مریم (س) میفرماید که این درخت به اعجاز الهی خرمای تازه داده، ولی تو هم حرکتی کن و شاخه آن را بتکان تا خرما بر تو فرو ریزد. (مریم، آیه ۲۵) یعنی اگر حرکتی نکنی و درخت را تکان ندهی خرمای مقدر شده به اعجاز، نصیبت نخواهد شد.
بنابراین، حتی در معجزه براساس توکل و تقدیر باید حرکت و تدبیری از سوی انسان انجام گیرد و اینگونه نیست که تدبیر امور به معنای نفی تقدیر یا قول به شرک و نفی توحید افعالی باشد، بلکه تدبیر در سایه تقدیر و توکل و تفویض انجام میگیرد و این نوع رویکرد و حرکت عین توحید است؛ زیرا برای هیچ کس و هیچ چیزی تاثیر استقلالی قائل نمیشود هر چند که به ظاهر علت قریب و تام باشد؛ زیرا این علت قریب و تام زمانی تاثیرگذار خواهد بود که تقدیر و اذن الهی به آن تعلق گرفته باشد و خداوند جلوی تاثیر علت را نگرفته باشد چنانکه در جریان آتش نمرودیان جلوی تاثیر آتش و علت قریب و تام را گرفت و با آنکه آتش فروزان و سوزانی بود، نتوانست حضرت ابراهیم را بسوزاند.
بر ماست که در زندگی فردی و اجتماعی تدبیر و برنامهریزی داشته باشیم و هرگز به توجیه تقدیر و سرنوشت و قضا و قدر و توکل و مانند آن دست از کار نکشیم و برای آینده خود برنامهای نداشته باشیم؛ بلکه باید برنامهریزی و تدبیر در اصول زندگی ما حضور و حاکمیت داشته باشد و بدانیم که الانسان مدبر و الله مقدر؛ انسان تدبیر میکند، ولی آنچه تحقق خواهد یافت همان تقدیر الهی است که به حکمت است و خلاصه سخن همان است که نیاکان ما گفتهاند: از تو حرکت از خدا برکت.
منبع: روزنامه کیهان
انتهای پیام/