به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، عصر روز گذشته دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا با امضای یک دستور اجرایی مدعی شد که بهعلت هدف قرار دادن هواپیمای بدون سرنشین گلوبال هالک، تحریمهای جدیدی را علیه ایران اعمال کرده است. او در جریان این مراسم گفت این تحریمها مربوط به ایجاد محدودیتهای مالی برای رهبر ایران و زیرمجموعههای اوست.
بیشتربخوانید: پشت پرده اهداف شوم آمریکا از تجاوز به حریم هوایی ایران چه بود؟
پس از ترامپ استیو منوچین، وزیر خزانهداری آمریکا مقابل خبرنگاران حاضر شد و تلاش کرد توضیحاتی را درخصوص این تحریمها بگوید که توصیفکننده شدت و حدت بالایی برای دستور جدید ترامپ و نتایج آن باشند. منوچین در جریان کنفرانس خبری خود و در پاسخ به سوال سه خبرنگاری که این تحریمهای آمریکا را بلااثر میدانستند تنها به ابراز این نکته اکتفا کرد که «با این تحریمهای جدید «میلیاردها دلار» از داراییهای ایران مسدود میشوند.»
درباره این تحریم، اما چند نکته مهم قابل ذکر است، نکاتی که نشان میدهد راهبرد آمریکا در قبال ایران برخلاف پروپاگاندای رسانهای ترامپ و همکارانش در کاخ سفید، کندتر از گذشته است و نهتنها توان توسعه فشار بر ایران را ندارد که امکان حفظ همین سطوح از محدودیت را نیز از دست داده است.
بعد از حضور ترامپ در کاخ سفید که راهبرد اصلی و تغییر نکرده آمریکا در قبال ایران، لخت و بدون پوششهای گذشته به نمایش درآمد، چند اتفاق مهم افتاد. سلسله وقایعی که از خروج آمریکا از برجام آغاز شد، با اعمال تحریمهای گسترده و همزمان عملیات اطلاعاتی و امنیتی در بازارهای اقتصادی بهویژه مبادی ارزی ایران ادامه یافت، در مرحله بعد به تلاش برای بهصفررساندن فروش نفت کشور رسید و نهایتا به تروریستی خواندن سپاه، تهدید نظامی، تحریم پتروشیمی و حالا تحریم مجموعههای ذیل رهبری ختم شد. در این مدت با اظهارنظرهای متعددی که مقامات آمریکایی داشتهاند، معلوم شده که آمریکا هدف خود از این راهبرد که نامش را «فشار حداکثری» گذاشته، فروپاشی اقتصادی یا تسلیم و ورود به میز مذاکره با قبول شروط آمریکا در مجموعه مسائلی شامل مباحث هستهای، موشکی و منطقهای تعریف کرده است و لذا همواره تلاش کرده در کنار این فشار، راه فراری تحتعنوان مذاکره هم تعریف کند تا شاید بتواند ایران را راحتتر به دام بیندازد.
اول: امروز و در زمان نگارش این متن، بیش از ۱۳ ماه از فاز جدید تقابل کاخ سفید با تهران میگذرد و در شرایطی که گفتیم آمریکا چه انتظاری از نتیجه اقدامات خود داشت، ایران نهتنها دچار فروپاشی اقتصادی نشده، بلکه حتی اجازه نداده فروش نفتش به صفر برسد و در مقابل راههای جدیدی را برای توسعه و خروج از این حصر اقتصادی پیدا کرده است. همکاریهای راهبردی مهمی که شامل مراودات پرحجمی با کشورهای منطقه از جمله عراق، ترکیه، روسیه، چین و هند میشود.
دوم: علاوهبر این تهران از ۱۸ اردیبهشت گذشته تصمیم دیگری نیز گرفته؛ تصمیمی مهم در واکنش به بدعهدی اروپاییها برای تامین منافع برجامی ایران. در این تصمیم ذکر شده مادامی که اروپاییها تغییر روش نداده و به تعهدات برجامی پابند نباشند، ایران نیز مرحله به مرحله و در گامهایی ۶۰ روزه اجرای تعهدات خود را کاهش خواهد داد تا اینکه نهایتا به نقطهای برسد که تعهداتش در سطح لفاظیهای سیاسی اروپا باشد. این اقدام ایران که حالا گام اولش نهایی شده و تنها چند روز تا فرا رسیدن موج دومش باقی مانده، سه کشور اروپایی و حتی آمریکاییها را به چالشی کشانده که یک طرفش افکار عمومی جهان و قواعد زیر پا گذاشته بینالمللی از سوی آمریکا هستند که بالاتفاق حق را به ایران میدهند و میگویند هرکسی بهجای ایران بود در مقابل این همه بدعهدی اقدامات تقابلی زیادی انجام میداد.
سوم: اقدام سوم ایران، اما بیش از این دو مورد، برای آمریکا و متحدانش گران تمام شد. داشتن فناوری روز دنیا برای ساقطکردن پهپاد مدرنی که شاید نامش هم بسیاری از کشورها را بترساند و مهمتر از همه داشتن شجاعت اقدام و شلیک به پرندهای که ناموس تسلیحاتی آمریکاست، دیگر جای بحثی درباره فروپاشی، تضعیف یا حتی عقبنشینی ایران باقی نمیگذاشت و هشداری بسیار جدی و عملی برای جماعتی بود که به نام آمریکا دل خوش کرده بودند. این اقدام ایران، اما همانقدر که ابهت داشت، واکنش طرف مقابل بیخاصیت و عقبافتاده بود، چنانکه صراحتا باید گفت اظهارنظرهای ترامپ و دیگر مقامات کاخ سفید بهطور ملموسی کمک کرد تا اقدام ایران، بزرگ و آمریکا تحقیرشده نشان داده شود. تاکید بر اینکه اشتباه یک فرد نه تصمیم ایران، باعث ساقطشدن گلوبال هالک شده، یا قدردانی از سپاه برای اینکه هواپیمای دارای سرنشین آمریکا را هدف قرار نداده یا صرفنظر از اقدام نظامی که حتی نانسی پلوسی هم از آن خبر نداشته، همگی اظهاراتی از رئیسجمهور آمریکاست که نشان میدهد یک سیاستمدار بیتجربه تا کجا ممکن است منفعل شود و در بزنگاه نداند که چه واکنشی از خود بروز دهد.
این سه مساله بیان شد تا تصویر کلی به ماجرای تقابل آمریکا و ایران شکل بگیرد، اما خب سوال اینجاست امکانهای آمریکا در این زمان برای مقابله با ایران چیست و چه گزینههایی پیش رو است؟
اول: اقدام نظامی، باید گفت گزینه نهایی آمریکا در قبال ایران اقدام نظامی است و بالاتر از آن چیزی نیست، اما آیا بهواقع چنین اقدامی در دایره ذهنی مقامات کاخ سفید وجود دارد یا اصلا میتواند وجود داشته باشد؟ پاسخ به هر دو بخش سوال منفی است. سوای اینکه آمریکاییها روزانه چندین و چند بار میگویند که بنای درگیری با ایران را ندارند و بهجز اینکه پیام رسمی دادهاند که گزینه نظامی در کار نیست و حتی بدون در نظر گرفتن اینکه واکنش آمریکا به هدف قرار دادن پهپاد جاسوسی پیشرفته و ۲۲۲ میلیون دلاریشان نشان داد که هیچ گزینه محکمی در چنته ندارد، باید گفت توسعه توان نظامی ایران که محدوده جغرافیایی وسیعی از شرق آسیای غربی تا آبهای مدیترانه را فرا گرفته و شامل راهبردهای متنوعی از اقدامات کلاسیک تا عملیاتهای نامنظم است، در برهه کنونی آنقدر بازدارنده است که اجازه آغاز هرگونه درگیری حتی درگیریهای محدود را به هیچ کشوری حتی ایالات متحده ندهد و بتواند اتحاد مثلث سعوی، رژیم صهیونیستی و آمریکا را عقب براند. از این رو باید گفت اقدام نظامی علیه ایران امروز با قطعیت بالایی منتفی و دور از ذهن است و حتی تهدید به انجام آن هم دیگر کارایی ندارد.
دوم: مسیری که آمریکاییها تلاش میکنند بگویند همچنان به رویشان باز است و امکان حرکت پرشتاب در آن را دارند، مسیر تحریمهای اقتصادی است؛ اتفاقی که روز گذشته هم افتاد و آمریکا با یک عملیات رسانهای کوشید که بگوید فصل جدیدی از تحریمها آغاز شده. اما آیا این ادعا صحت دارد؟ اتفاق عجیب روز گذشته این بود که آمریکا در عین حالی که ادعای تحریم میلیاردها دلار از پولهای ایران را میکرد، با تمام توان از ابراز جزئیات این تحریم و اینکه دستور اجرایی جدید شامل کدام نهادها میشود، اجتناب کرد. تا زمانی که این متن نگاشته میشود هنوز نه ترامپ، نه وزیر خزانهداری و نه کاخ سفید جزئیات تحریمهای اعمالشده را دقیقا برخلاف روال گذشته اعلام نکرده و تنها به بیان کلیات و سرفصلهایی از آن اکتفا کردهاند. این اولین نشانهای است که میگوید آمریکا چیز جدیدی در چنته ندارد و حتی مینوچین، وزیر خزانهداری این کشور با اینکه سه خبرنگار از وی درمورد احتمال بالای بیاثر بودن این تحریمها میپرسند جزئیات را نمیگوید و توضیحات بسیار محدودی را ارائه میکند.
اما مساله دوم دراینباره، اساس ساختار تحریم است. ایالات متحده از سال ۲۰۱۰ تمرکز ویژهای بر محدودیت مراودات و فعالیتهای بانکی و مالی ایران داشته است و از این مسیر تلاش میکند با اعمال مجازاتهای سنگین برای همکاران اقتصادی ایران، مسیر هرگونه تجارت یا مراوده مالی را با ایران ببندد. آنها در سال ۲۰۱۲ بانک مرکزی و بخشهای عمده نظام اقتصادی و بانکی ایران را هم تحریم میکنند و گامبهگام پیش میآیند تا در تحریمهای بعدی مستقیم یا غیرمستقیم تمام روابط بانکی و اقتصادی ایران شامل مراودات دولتی و بخش عمدهای از فعالیتهای غیردولتی را زیر سایه تحریم ببرند، از این رو این تحریمها تا سال ۲۰۱۷ در همه ابعاد به اوج خود میرسد و دیگر مجموعه مهمی باقی نمیماند که از تحریمهای بانکی آمریکا بینصیب مانده باشد.
سومین مساله خبر حاشیه نشست مینوچین است، خبری که میگوید هشت فرمانده سپاه ازجمله سردار حاجیزاده فرمانده نیروی هوافضا و سردار پاکپور فرمانده نیروی زمینی نیز تحریم شدهاند. این خبر شاید فیکترین خبر تحریمی این روزها باشد؛ چراکه آمریکاییها اساسا ذیل تحریم کاتسا هر آنچه میتوانستهاند در قبال سپاه، پرسنل، زیرمجموعهها و حتی طرفهای معامله با سپاه اعمال کردهاند و بههیچوجه تحریم موثرتر و بزرگتری بعد از تروریستیخواندن سپاه و اعمال تحریمهای مربوط به گروههای تروریستی برای نظامیان عضو این مجموعه رسمی و قانونی ایران وجود ندارد.
سوم: بعد از منتفیبودن دو گزینه بالا یعنی اقدام نظامی و توسعه پرتوان تحریم، تنها یک راه برای آمریکاییها باقی میماند، راهی که بهنظر میرسد خودشان هم به آن پی بردهاند و از این رو تلاش خود را برای پیشبرد آن به نهایت رساندهاند. تنها گزینه امروز برای آمریکا که هنوز ممکن است حداقلهایی از اثر را دارا باشد، عملیات روانی و رسانهای است، عملیاتی که اولا متزلزلکردن درون ایران را هدف قرار داده و در مرحله بعد بهدنبال جمعکردن متحد برای خود میگردد. با مدنظر قرار دادن این راهبرد شاید حجم گسترده پوشش رسانهای مراسم امضای دستور اجرایی تحریم جدید ایران و نشست خبری وزیر خزانهداری قابل رمزگشایی باشد و مشخص شود که آمریکا چرا تلویزیون، توئیتر، فیسبوک و هر امکان دیگر رسانهای را این روزها فعال کرده و با تمام قوا با انتشار پیامهای متعدد و متنوع تلاش میکند ایران را از موضوعیت نیندازد و مساله را داغ نگه دارد. برای فهم آسانتر این مساله کافی است به توئیتهای متعدد و متناقض ترامپ مراجعه کنید. صفحه ترامپ این روزها بیشتر از آنکه نمایانگر مواضع یک رئیسجمهور باشد، نمایشدهنده یک شومن بیمنطق است.
منبع: روزنامه فرهیختگان
انتهای پیام/