به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، برای ۷۰ سال، خاورمیانه، به ویژه خلیج فارس و تنگه هرمز از اصلیترین مناطق جهان در سیاست خارجی آمریکا بوده است. دلایل متعددی هم برای این اهمیت ذکر شده است؛ از تسلط بر منابع نفتی تا تضمین امنیت اسرائیل، فروش سلاح، مهار قدرتهای منطقه، بازداشتن قدرتهای فرامنطقهای و ....
بیشتربخوانید: آینده خاورمیانه در گرو سرنوشت ادلب/ اهمیت ادلب برای کشورهای بازیگر در سوریه چیست؟
با این حال، دولت کنونی آمریکا به ریاست دونالد ترامپ رویکرد متفاوتی را در قبال منطقه خاورمیانه در پیش گرفته است. رئیس جمهور آمریکا سال گذشته اعلام کرد نیروهای آمریکایی باید از سوریه خارج شوند، سپس از کشورهای ثروتمند خاورمیانه از جمله عربستان خواست هزینه امنیت خود و همچنین هزینه حمایتهای امنیتی خود از سوی آمریکا را پرداخت کنند.
در روزهای اخیر نیز که التهاب در منطقه در پی سرنگون شدن پهپاد متجاوز آمریکایی به بالاترین حد رسیده است، دونالد ترامپ در توئیتی نامعلوم و جنجالی نوشت: "چین ۹۱ درصد، ژاپن ۶۲ درصد و بسیاری از کشورهای دیگر هم به همین منوال نفت خود را از این تنگه (هرمز) دریافت میکنند به همین دلیل ما (سال هاست) از این خطوط کشتیرانی برای کشورهای دیگر در ازای هیچ حفاظت میکنیم. همه این کشورها باید از کشتیهای خودشان که همواره در سفری خطرناک هستند محافظت کنند. ما حتی نیازی نداریم در این جا باشیم ... "
این مواضع و اظهارنظرها بیانگر آن است که آمریکا رویکردی متفاوت با گذشته را در قبال منطقه خاورمیانه و تنگه استراتژیک هرمز در پیش گرفته است. این رویکرد نیز مبتنی بر سبک کردن بار امپراتوری، درآمد زایی برای امپراتوری و مشکل آفرینی برای رقبای آمریکاست.
به گفته دونالد ترامپ، هزینه جنگهای پسا ۱۱ سپتامبری در خارومیانه به ۷ تریلیون دلار رسیده است که با احتساب هزینههای جنگ ۱۹۹۱ با عراق و دیگر هزینهها در سالهای پیش از ۲۰۰۱، این رقم چه بسا به ۱۰ تریلیون دلار نزدیک شود. ادامه چنین هزینههایی، حفظ امپراتوری آمریکا را به خطر میاندازد، از این رو اغلب دولتمردان آمریکایی اعتقاد دارند زمان هزینه کردن برای خاورمیانه با توجه به عمق مشکلات و معضلات منطقه سپری شده است و تمرکز بیش از اندازه بر آن، فرساینده خواهد بود.
با این حال، هنوز منطقه خاورمیانه از ظرفیت درآمدزایی برای آمریکا برخوردار است. تا کنون این درآمد از طریق جلب دلارهای نفتی برای سرمایه گذاری و فروش کالا و خدمات، از جمله تسلیحات تامین میشد. اکنون آمریکا شیوه جدیدی را به کار گرفته و آن این است که به متحدان خود امنیت را میفروشد. به عبارت دیگر، کشورهای خاورمیانه، به ویژه کشورهای ثروتمند این منطقه باید علاوه بر خرید سلاح از آمریکا، بابت حفظ چتر امنیتی آمریکا نیز پول پرداخت کنند. هزینه این امنیت اکنون باید از ذخایرغنی کشورهای ثروتمند منطقه تامین شود و تا زمانی که مسئولیت تامین امنیت بر دوش منطقه گذاشته نشود، بابت آن کشورهای منطقه هزینهای پرداخت نخواهند کرد.
در نهایت، آمریکا در حال انتقال از دوره آرامش بخشی به خاورمیانه در راستای منافع متحدان خود به آرامش زدایی در خاورمیانه است. به عبارت دیگر، اگر تاکنون آمریکاییها تامین امنیت و حفظ منافع متحدان فرامنطقهای خود همچون اروپا و ژاپن را رسالت اصلی خود میدانستند، حالا قصد دارند با ایجاد بحرانهای مدیریت شده در خاورمیانه، هزینه سر بار را به متحدان تحمیل و رقبا را وادار کنند برای حفظ منافع حیاتی خود، هزینه بپردازند. بر اساس این رویکرد در رقابت جهانی میان آمریکا با رقبای نوظهور، خاورمیانه باید برای کشورهایی همچون چین، ژاپن یا حتی اروپا هزینه داشته باشد تا توان ملی آنان برای کسب برابری یا حتی پیشتازی از آمریکا تضعیف شود.
به هر حال، آمریکای کنونی زیر لوای شعار " اول آمریکا " در حال واگذاری بخشی از مسئولیتهای سنگین خود در خاورمیانه است تا هم هزینههای زاید خود را کاهش دهد هم زمینه برای کسب درآمدهای جدید از راه فروش امنیت حاصل شود و هم هزینههایی را به رقبا تحمیل کند. اما این رویکرد بدون مخاطره نخواهد بود، زیرا هرگونه تغییر در معادله قدرت در خاورمیانه، به ویژه از جانب آمریکا، توازن قوا را میان قدرتهای منطقهای برهم میزند و بر ناامنی و آشوب در خاورمیانه میافزاید تا زمانی که خلأ حضورهژمونیک آمریکا از سوی کشوری، یا ائتلاف منطقهای یا حتی قدرتهای فرامنطقهای پر شود.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/