یک استاد دانشگاه می‌گوید به دلیل سهل‌انگاری عده‌ای که منسوب به امام حسن مجتبی (ع) بودند، فتنه‌ای رخ داد که عصر اختناق علیه امام و شیعیان آغاز شد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  نگاه ما به زندگانی اهل‌بیت علیهم‌السلام گاهی محدود به یکسری گزاره‌های رفتاری و اخلاقی این بزرگواران می‌شود هرچند در جای خود بسیار ستوده است، اما معمولاً به جنبه‌های معرفتی و تلاش‌های سیاسی ایشان توجهی صورت نمی‌گیرد؛ لذا تصویری که از ائمه اطهار در ذهن شیعیان قرار دارد تصویری ناقص و تک‌بُعدی است؛ به این صورت که ائمه (ع) از جانب خداوند خلفای بر حقی هستند که در عصر خویش مردم را با آداب و رفتار‌های شرعی و اخلاقی اسلام آشنا می‌کردند و با ظالمان به مخالفت می‌پرداختند؛ اینکه چگونه و به چه شکلی، با چه مدل مدیریتی و نیز در چه محدوده و با چه اقتضائاتی دست به این اقدامات می‌زدند، زیاد در محافل مورد بررسی قرار نمی‌گیرد.

جریان مدعیان دروغین مهدویت بزرگ‌ترین فتنه عصر امام صادق (ع)


بیشتربخوانید: متن تسلیت شهادت امام صادق (ع)


با این مقدمه و به بهانه ایام شهادت امام صادق (ع) نگاهی تحلیلی بر زندگانی این امام بزرگوار و برخی رویداد‌های مهم عصر ایشان خواهیم داشت؛ چرا که عصر امام صادق علیه‌السلام یکی از پر تنش‌ترین و پر هیاهوترین دوران تاریخ اسلام و تاریخ شیعه محسوب می‌شود. وجود مکاتب مختلف فکری، تنش‌های سیاسی حکام بنی امیه و بنی العباس، رویش مدعیان دروغین مهدویت، محصوریت و مظلومیت شیعیان و وجود اختناقات سیاسی ـ امنیتی تنها بخشی از گزاره‌های موجود در عصر امام صادق علیه‌السلام است. با توجه به قرابت برخی از این گزاره‌ها با اتفاقات فعلی جهان اسلام، بررسی علل و عوامل شکل‌گیری این جریانات و نحوه مدیریت و مواجهه امام علیه‌السلام با هر یک از این جریانات، عبرت مناسبی را فراروی شیعیان و مسلمانان عصر حاضر و به ویژه منتظران ظهور امام عصر (عج) قرار خواهد داد.

درباره این موضوع  با حجت‌الاسلام سید سعید سیدحسینی عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد به گفتگو نشستیم.

حجت‌الاسلام سیدحسینی در بخشی از این گفتگو می‌گوید دوران امامت امام صادق (ع) را می‌توان از وجهی به دو دوره تقسیم کرد: ۱ ـ دوران آزادی عمل امام و شیعیان ۲ ـ دوران اختناق علیه امام و شیعیان. وی معقتد است در مقعطی از تاریخ امامت امام صادق (ع) شاهد رشد و گسترش مباحث علمی و دینی و تشکیل جلسات مناظره و کلاس درس و بحث از سوی امام (ع) هستیم تا حدی که بسیاری از مردمی که به تبع تلاش امویان از اهل‌بیت (ع) دور بودند، با آشنایی از علوم بی‌کران امام ششم، به سوی اهل عترت (ع) گرایش یافتند.

اما در این بین به دلیل سهل‌انگاری عده‌ای که منسوب به امام حسن مجتبی (ع) بودند، فتنه‌ای رخ داد که عصر اختناق علیه امام و شیعیان آغاز شد. در چنین فضایی مدیریت امام صادق (ع) شیعیان را از فتنه‌ای کور نجات داد.

مشروح این گفتگو را در ادامه می‌بینید.

* معمولاً نتیجه مطالعه ما درباره تاریخ زندگانی پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل‌بیت علیهم‌السلام به گونه‌ای نیست که در آخر نتیجه بگیریم شخص معصوم پیروز میدان مبارزه فکری یا عملی عصر خویش است. از یک سو معتقدیم ائمه اطهار مدیران الهی هستند که جامعه را به خوبی مدیریت کردند، اما نحوه مدیریت را به مردم به خوبی تبیین نمی‌کنیم، از یک سو ایشان را مؤثر در امورات جاری در جامعه معرفی نمی‌کنیم لذا تعریف ما از امام یک امام صامت است نه امام حیّ. امامی که گاهاً به اقتضائات زمانه و بر اثر اختناقات به وجود آمده یک رفتاری از خود بروز می‌دهد؛ ممکن است شکست بخورد و ممکن است پیروز شود؛ در مواجهه با عصر امام صادق علیه‌السلام این امر صدق می‌کند. در این باره توضیح می‌دهید.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه همان طور که گفتید خلفای الهی هستند؛ کمترین تعریفش آن است که در هر شب قدر تمام امورات عالم را در راستای برنامه و اهداف کلان (نه خُرد) رقم می‌زنند؛ لذا از بهترین وجه این است که با نگاه تمدنی و آینده‌نگرانه به تلاش‌های اهل‌بیت علیهم‌السلام نگاه کنیم. ماجرای امام حسین علیه‌السلام به ظاهر شکست بود، اما موجب احیای مکتب اسلام شد و افراد زیادی به خیل محبان اهل‌بیت علیهم‌السلام پیوستند. در ماجرای امام صادق علیه‌السلام نیز تشیع از فتنه‌ای سخت نجات یافت که در ادامه می‏گویم و از دیگر سو مکتب فقاهت در ائمه بعدی تبدیل به شبکه‌ای عظیم شد که در عصر غیبت ثمرات آن را می‌بینیم.

اختلاف بنی‌امیه با بنی عباس فرصت گسترش مکتب را فراهم آورد

* با توجه به جریانات متعدد در زمان امام صادق علیه‌السلام، نحوه مدیریت حضرت به چه شکلی بود؟

برای روشن شدن مسئله و نمایاندن مدیریت الهی امام صادق علیه‌السلام، نیاز می‌بینیم این مسئله را در دو بخش توضیح دهم:

۱ ـ اقدامات امام صادق علیه‌السلام در دوران آزادی عمل برای امام و شیعیان
۲ ـ اقدامات حضرت در دوران اختناق شیعیان

شکل‌گیری هر کدام از این دوران‌ها عواملی دارد که در ادامه توضیح می‌دهم؛ این قسمت را نسبت به بخش اول بیشتر توضیح می‌دهم.

اما چه عواملی باعث شد آزادی عمل امام و شیعیان رخ دهد؛ به صورت اختصار عرض کنم در عصر امام صادق (ع) به دلیل مسائلی همچون درگیری بنی‌امیه با بنی‌العباس و انتقال قدرت به حکومت عباسیان، فرصتی حاصل شد تا امام مکتب اسلام حقیقی را در زمینه‌های مختلف گسترش دهند. در این زمینه شاگردان فراوانی در زمینه‌های مختلف فقهی، کلامی، علمی وحتی ریاضی در اختیار گرفتند. در مکتب فقهی افراد زیادی همچون زراره و ابان و ... در زمینه کلامی شخص فرهیخته‌ای همچون هشام و در زمینه علمی فرد مشهوری همچون جابر بن حیان پرورش یافتند که اکنون نظریات علمی او در دانشگاه‌های معتبر دنیا تدریس می‌شود. او شخصیت عجیبی داشت طوری که آثاری در علوم کیمیا، فلسفه، طب، ریاضیات و نجوم دارد. کشف اسید سیتریک، تیزاب، جوهر سرکه و کشف فرآیند تقطیر که از علم شیمی است، در جهان علم کنونی به او منسوب شده است.

در عصر امام صادق (ع) به دلیل مسائلی همچون درگیری بنی‌امیه با بنی‌العباس و انتقال قدرت به حکومت عباسیان، فرصتی حاصل شد تا امام مکتب اسلام حقیقی را در زمینه‌های مختلف گسترش دهند.

* اما یک سؤال مطرح است که چه اتفاقی رخ داد این فضای باز مجدداً تبدیل به فضای بسته سیاسی و اختناق شد؟

همین را خواستم در ادامه توضیح دهم. این مسئله ارتباط به بخش دوم یعنی عصر اختناق امام و شیعیان دارد که کمتر مورد واکاوی قرار گرفته است. در این دوران، شرایط به گونه‌ای بود وقتی شاگردان حضرت به درب خانه ایشان برای یک پرسش عادی حضور می‌یافتند، امام (ع) معذوریت می‌طلبید و می‌فرمود تحت نظر هستم. از دیگر سو منصور دوانیقی بار‌ها امام را در آن سن و سال فرا می‌خواند تا از این طریق فضا را ملتهب‌تر و حساس‌تر کند.

برای پاسخ نیاز است گذری در گذشته تاریخ عصر امام صادق (ع) داشته باشیم. همان طور که اشاره داشتیم امام صادق (ع) در عصر انتقال قدرت از بنی امیه به بنی‌العباس بودند. آن‌ها قوم و خویش رسول اکرم (ع) و از بنی‌هاشم بودند که به فریب با شعار «الرضا من آل الرسول» روی کار آمدند. بنی امیه هم از ابتدا با بنی هاشم مشکل داشت و معاویه در شام و پس از آن یزید ملعون سیاست‌شان دوری آل هاشم از حکومت بود. نگاه حزبی و معاندانه داشتند.

از دیگر سو از بنی‌هاشم که از نسل عباس عموی پیامبر (ص) بودند، علیه بنی‌امیه بسیار فعالیت می‌کردند. یکی از این‌ها ابراهیم بود که به ابراهیم امام شهرت داشت. او برادر سفاح بود. گروهی را تشکیل داد که علیه بنی‌امیه فعالیت می‌کردند. طی یک گزارش تاریخی جلسه‌ای تشکیل می‌شود؛ در آن جلسه می‌گویند ابراهیم در یکی از جنگ‌ها کشته شده و او به سفاح وصیت کرده که راه مرا ادامه دهد و حکومت بنی‌امیه را از بین ببرد. در آن جلسه امام صادق (ع)، منصور و سفاح و ... حضور داشتند. امام (ع) مخالفت خود را ابراز می‌کند و فرمود هیچ حمایتی از آن‌ها نخواهد کرد. پس از این جلسه، به تعهد خود عمل می‌کنند و علیه بنی امیه شورش می‌کنند و در نهایت حکومت را به دست می‌گیرند.

بنی عباس خود را منتقم آل رسول معرفی کردند

بنی‌العباس با جعل یکسری احادیث خود را همان منتقم آل رسول معرفی می‌کردند مزید بر اینکه از نسل هاشم نیز بودند. از این جهت می‌بینیم متأسفانه از فرزندان و نوادگان امام حسن مجتبی (ع) که از هاشمیان بودند، در رأس حکومت قرار داشتند و عباسیان را همراهی کردند. از این جهت تا مدت‌ها شیعیان در امنیت قرار گرفتند، اما هنوز اکثراً از نیت شوم عباسیان آگاه نبودند.

آگاهی فرزندان امام حسن (ع) از مکر بنی عباس

فرزندان امام حسن مجتبی (ع) در مدینه که مرکز حکومت پیامبر (ص) بود، به دلیل آگاهی از سیاست‌های منصور دوانیقی پرچم مخالفت با منصور را بر می‌دارند. حرفشان این بود به آن چیز که شعار می‌دادید عمل نمی‌کنید، لذا ما این حکومت شما را قبول نداریم. فردی به نام محمد بن عبدالله بن حسن بن امام حسن بود که از نوادگان امام حسین مجتبی (ع) که به نفس زکیه شهرت داشت. ابتدا از جایگاه پدر او یعنی عبدالله بگویم. وقتی انسان جایگاه اجتماعی او را مطالعه می‌کند حیرت می‌کند. عبدالله هم از لحاظ علمی و هم از جهت ظاهری و نیز به لحاظ حسب و نسب دارای جایگاه بود. پدرش فرزند امام حسن و مادرش فرزند امام حسین (ع) یعنی فاطمه بنت حسین (ع) بود. یعنی از دو جهت نوه حضرت زهرا (س) محسوب می‌شد. می‌گفتند وقتی در یک جلسه از حسب و نسب صحبت می‌شد و عبدالله حضور داشت، هیچ کس نمی‌توانست فخر بفروشد. فرزندان عبدالله به ویژه محمد نیز همین گونه بود.

آغاز انحراف نوادگان امام حسن (ع) با ادعای مهدویت

این شرایط دست به دست هم داد تا زمینه را برای فتنه‌ای عظیم بین مردم فراهم کند. از یک سمت عباسیان که با داعیه احیای مکتب رسول‌الله (ص) حکمرانی می‌کردند و از دیگر سو نوادگان ائمه (ع) که آن‌ها نیز با داعیه‌داری قیام علیه حکومت ظالم قصد دارند دست به قیام بزنند. مردم هم حیران ماندند به کدام طرف تمایل یابند. در این بین اقلیتی هم در مکتب تشیع و امام صادق علیه‌السلام حضور داشتند.

قیام نفس زکیه و واسطه‌گیری عبدالله نزد امام صادق (ع)

اما ماجرای محمد بن عبدالله مشهور به نفس زکیه چه قرار بود؟ آن‌ها می‌گفتند در روایات نبوی داریم شخصی از اولاد رسول اکرم (ص) قیام خواهد کرد که نامش همنام من (محمد) و کنیه‌اش مانند لقب من (ابوالقاسم) است. تحریفی که در روایت صورت گرفت اضافه کردن این عبارت بود: «نام پدرش همنام پدر من است؛ «اسْمُ أبِیهِ إسْمَ أبِی» که همان عبدالله است. از این جهت محمد فرزند عبدالله داعیه‌دار منجی‌گری شد و خود را نفس زکیه معرفی کرد.

پدر او یعنی عبدالله نزد امام صادق (ع) آمد و گفت با فرزندم محمد بیعت کن، این همان مهدی است. امام (ع) او را نصیحت کرد که از این کار دست بردارد. زیرا ادامه این کار باعث می‌شود هم خودتان متضرر می‌شوید و هم شیعیان که اکنون در آزادی عمل قرار دارند، دچار گرفتاری می‌شوند. واکنش عبدالله در قبال امام صادق (ع) نیز زننده بود و به ایشان نسبت حسادت داد.

سرکوب قیام نفس زکیه توسط منصور دوانیقی

اما در هر صورت قیام کردند، مدینه را تصرف کردند. دوباره سراغ امام صادق (ع) آمدند تا بیعت بگیرند. در تاریخ آمده حتی ایشان را در یک خانه‌ای حبس کردند. اما در نهایت منصور لشکری از بغداد فرستاد و لشکر محمد بن عبدالله را قلع و قمع کردند و خود او را کشتند. فرزندان عبدالله که هر کدام صاحب شخصیت بودند، سوار بر شتر‌های بی‌جهاز کردند و از مدینه تا بغداد بردند. نقل است امام صادق علیه‌السلام با اینکه نصیحتش را گوش نداده نبودند، این شرایطش برایش گران آمد و پای برهنه پشت سر آن‌ها می‌دوید و از مأموران منصور ملعون درخواست می‌کرد آن بی‌گناهان را رها کنند.

جریان مدعیان دروغین مهدویت بزرگ‌ترین فتنه عصر امام صادق (ع)

از این جهت یکی از مهم‌ترین فتنه‌های عصر امام صادق علیه‌السلام همین فتنه مدعیان دروغین بود که در ادامه می‌گوییم خود بنی العباس همین ادعا را داشتند. نه منصور و نه فرزندش مهدی که حاکم بعدی عباسیان بود نام اصلی‌شان آن نبود بلکه اندیشه مهدویت و جعل نام و القاب مهدی (عجل الله تعالی فرجه) آن‌ها را وادار به انتخاب این اسامی کرد. در این باره که فتنه مهم این عصر مدعیان دروغین مهدویت بود، روایتی از امام صادق علیه‌السلام است. آن حضرت در توضیح انتهای آیه ۴۶ سوره ابراهیم (ع) «إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ؛ مکرشان با خداست، هر چند از مکرشان کوه‌ها از جای کنده می‌‏شد. ‏» فرمودند: «از مکر بنی العباس درباره قائم قلوب مردم از جا کنده شود؛ وإِنْ کانَ مکر بنی العباس بالقائم لِتَزُولَ مِنْهُ قلوب‏ الرجال» (تفسیر نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۵۳؛ تفسیر البرهان، ج ۳، ص ۳۱۶)

شیعیان به دلیل سهل‌انگاری عبدالله بن حسن و فرزندش در تنگنا قرار گرفتند

* بنابراین مهم‌ترین عاملی که باعث شد جوّ اختناق‌آمیز علیه امام صادق و شیعیان ایجاد شود، سهل‌انگاری عبدالله بن حسن و فرزند محمد مشهور به نفس زکیه بود.

بله همین طور است. از آن پس شیعیان به شدت در تنگنا قرار گرفتند. منصور دستور داد تا می‌توانید بر "علویون" سخت بگیرید. در تاریخ است کار به جایی رسید که آن‌ها را مورد محاصره اقتصادی قرار دادند تا جایی که از گرسنگی صدای ناله فرزندان شنیده می‌شد. بنی العباس تا سال‌ها با اولاد امام حسن مجتبی (ع) دشمن بودند؛ هر جا از فرزندان ایشان می‌دیدند به قتل می‌رساندند. وضعیت به گونه‌ای خفقان شده بود که تقیه به اوج خود رسید. حتی فرزندان بسیاری از سادات تا سال‌ها نمی‌دانستند از فرزندان سادات هستند. بر اثر همین تقیه بود که برای برخی صحابه شایعه درست کردند که مسلمان نیستند؛ از جمله ایشان زراره بود؛ احادیثی در لزوم لعن ایشان درست کردند. امام صادق (ع) در چنین فضایی به تطهیر اصحاب خود می‌پرداختند و رفع شبهه می‌کردند. در روایات آمده است امام صادق فرمود ۴ نفر نزد من محبوب‌ترین هستند؛ زراره، ابوبصیر، محمدبن مسلم و بریدبن معاویه بجلی.

به قدری شبهه وارد کردند که اکنون موضوع دیانت یا عدم دیانت زراره مورد بحث علمی قرار می‌گیرد. ماجرا از این قرار بود که صحابه دین خود را پنهان می‌کردند؛ مانند علی بن یقطین در زمان امام کاظم علیه‌السلام که مجبور بود تشیع خود را پنهان کند و گاهی وضو به سبک عامه می‌گرفت. یک نظر دیگر بر این است که آنچه در مذمت زراره رسیده همه از باب تقیه و برای حفظ جان وی بوده است.

تبعه عدم تمسک به عترت و عدم تبعیت از امام حیّ

* این آسیبی که از ناحیه آل هاشم یا همان عبدالله بن حسن ایجاد شد و آن زاویه‌ای که گرفتند از کجا ناشی می‌شود؟

در دو مورد معرفی می‌کنم:

۱ ـ عدم تمسک به فرمایش پیامبر (ص): چرا که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود پس از من به دو چیز متمسک شوید: کِتابَ الله و عِترتِی؛ کتاب خدا و عترتم که البته در قرآن بار‌ها به آن اشاره شده است؛ مثل «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم‏؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز]اطاعت کنید».

۲ ـ عدم تبعیت و معرفت به امام حیّ: افرادی که درگیر این فتنه شدند، افراد خوبی بودند، اما اهل اطاعت و تبعیت نبودند. همان رفتاری را انجام دادند که در قبال امیرالمؤمنین در کوفه و در برخورد با امام حسین (ع) انجام دادند. ائمه را در حد رهبران سیاسی قبول داشتند نه امام مفترض‌الطاعة؛ بنابراین امام صادق (ع) در زمانی که علیه شیعیان اختناق نبود، شروع به گسترش مکتب کرد و شاگردانی تا حدود ۴ هزار نفر را تربیت کرد. جلسات مناظره و بحث و درس داشتند. حاصل این اقدامات هم عرض کردیم در عصر غیبت نمایان شد.

در زمانی هم که به دلیل سهل‌انگاری عده‌ای از بنی هاشم همچون عبدالله و فرزندش دست به قیام زدند و آن جوّ اختناق را ایجاد کردند، امام صادق علیه‌السلام صحنه را با تقیه و صبوری مدیریت می‌کردند؛ ضمن آنکه همزمان عباسیان هم عَلم منجی‌گری را برداشتند. امام علیه‌السلام در چنین شرایطی با شیوه‌هایی مثل بیان روایات و صدور ادعیه‌ای مثل دعای ندبه به روشنگری می‌پرداختند و مهدی موعود را از نسل خود و امام حسین علیه‌السلام نه بنی‌العباس معرفی می‌کردند که بناست در آخرالزمان آن تمدن الهی را ایجاد کند. تقابل فکری و معرفتی با هر جریان منحرف فکری یکی از روش‌های حضرت بود.

مدیریت امام صادق (ع) و نجات شیعیان از فتنه‌های کور

این حجم از فعالیت نشان می‌دهد که امام صادق علیه‌السلام برای تمام اوقات خود برنامه‌ریزی هدفمند داشتند؛ از یک طرف مکتب نبوی را احیای کردند، شاگردان مبرزی در زمینه‌های علمی و معرفتی پرورش دادند، فقه شیعه را سامان دادند؛ به گونه‌ای احادیث در عصر امام باقر و امام صادق علیه‌السلام رواج یافت که از این عصر به عنوان عصر طلایی حدیث شیعه یاد می‌کنند. از دیگر سو به تقابل فکری و علمی با مکاتب و انحرافات مختلف که در رأس آن‌ها مدعیان دروغین مهدویت چه از سوی حسنیان و چه بنی‌العباس قرار داشت، می‌پرداختند.

یکی از جنبه‌های قابل مطالعه عصر امام صادق علیه‌السلام انتقال حاکمیت از بنی‌امیه به بنی عباس است. عبدالله می‌خواست امامت را به امام صادق واگذار کند و بعد قیام کند. چرا امام نپذیرفت؟ آیا امام علیه‌السلام منتظر یاور بود یا یاوران با معرفت دینی؟ اکنون با توجه به عصر امام صادق علیه‌السلام چه انتظاری از منتظران ظهور می‌رود؟ این مسئله‌ای است که هر یک از ما باید نتیجه‌گیری کنیم.

منبع: تسنیم

انتهای‌پیام/

برچسب ها: ائمه اطهار ، خواندنی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.